رسول خداصو کنیزش ماریه قبطى:
یا در جریان ماریه قبطى - کنیز پیامبر ص- نیز مورد سرزنش خدا قرار مىگیرد!.. جریان از این قرار است: بین زنان پیامبر ص- خصوصاً زمانى که پسرش ابراهیم از ماریه قبطى متولّد شد - رقابت و جوشش شدّت یافت.. إبنعبّاس بروایت مىکند: روزى حفصه به خانه پدرش عمربن خطاب سرفته بود. در آن لحظه که کسى در حجره حفصه لنبود، پیامبر صبا ماریه در آنجا مدّتى با هم بودند.. زمانى که حفصه برگشت و آنها را با هم در حجره خود دید، انتظار کشید تا بیرون بیایند.. آنگاه که ماریه بیرون آمد، نزد پیامبر صرفت و گفت: «این موضوع را به عایشه خواهم گفت -آن روز طبق روایت، نوبت عایشه بوده است - به خدا به من توهین کردى! اگر من در نظرت خوار نبودم، چنین نمىکردى!».. پیامبر صدانست که حفصه لدر نتیجه رقابت، آنچه دیده به عایشه و سایر همسرانش - رضى اللّه عنهنّ - خواهد گفت، بدین جهت در صدد آمد که حفصه را راضى کند تا ساکت باشد و لذا قسم خورد که دیگر با ماریه نزدیکى نکند و ماریه، از این به بعد بر او حرام باشد! و در عوض او هم به عایشه و دیگر همسران چیزى در این مورد نگوید! حفصه لوعده داد که ساکت بماند و راز پیامبر صرا به آنها نگوید، امّا حسّ رقابت، او را به زحمت انداخت و نتوانست آنچه را که دیده بود، پنهان دارد و لذا آن را با عایشه لدر میان گذاشت! خداوند از طریق وحى به پیامبر صخبر داد؛ از این رو پیامبر صخواست که آنها را تنبیه کند و سوگند یاد کرد تا زمانى که متنبّه نشوند، با آنها نزدیکى نکند! اگر تنبیه شدند، که چه بهتر و إلّا حقّشان را بپردازد و طلاقشان دهد!.
بدین ترتیب، پیامبر صیک ماه تمام از زنان خود دورى گزید و بیشتر اوقات را در انبارى به سر مىبرد! همگى مضطرب بودند که چه مىشود.. آیا پیامبر صزنانش را طلاق خواهد داد یا نه؟! در این مدّت زنانش نیز پشیمان مىشوند.. عمر سنزد پیامبرصرفت و گفت: «کار زنان را بر خود سخت مگیر! اگر آنان را طلاق دادهاى، خدا و فرشتگان و من - که پدر حفصه بود - و أبوبکر - که پدر عایشه بود - و دیگر مؤمنان با تو هستیم!».. پیامبر صفرمود که زنانش را طلاق نداده است و سپس این آیات نازل گشت که پیامبر صرا به خاطر امر حلالى - یعنى نزدیکى با کنیزش - که بر خود حرام نموده تا دیگر همسرانش را از خود راضى کند، این چنین مورد عتاب قرار مىدهد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١ قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡۚ وَٱللَّهُ مَوۡلَىٰكُمۡۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ ٢ وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ َزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا فَلَمَّا نَبَّأَتۡ بِهِۦ وَأَظۡهَرَهُ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ عَرَّفَ بَعۡضَهُۥ وَأَعۡرَضَ عَنۢ بَعۡضٖۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِۦ قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَاۖ قَالَ نَبَّأَنِيَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡخَبِيرُ ٣ إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُكُمَاۖ وَإِن تَظَٰهَرَا عَلَيۡهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ ٤ عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَيۡرٗا مِّنكُنَّ مُسۡلِمَٰتٖ مُّؤۡمِنَٰتٖ قَٰنِتَٰتٖ تَٰٓئِبَٰتٍ عَٰبِدَٰتٖ سَٰٓئِحَٰتٖ ثَيِّبَٰتٖ وَأَبۡكَارٗا ٥﴾[التحريم: ١-٥].
«اى پیامبر! چرا چیزى را که خداوند بر تو حلال کرده است، به خاطر راضى و خوشنود ساختن همسرانت، بر خود حرام مىکنى؟ خداوند آمرزگار مهربان است (و تو و همسرانت را مىبخشد). خداوند راه گشودن سوگندهایتان را براى شما مقرّر مىدارد (بدین نحو که کفّاره قسم را مىدهید) خداوند یاور شماست و او بس آگاه و کار بجا و حکیم است، و هنگامى را به یاد آور که پیامبر با یکى از همسران خود (به نام حفصه) رازى را در میان نهاد، و او آن راز را (به عایشه) خبر داد و خداوند پیامبرش را از این (افشاى سرّ) آگاه ساخت. پیامبر برخى از آن (رازگویى) را (براى حفصة) بازگو کرد و از برخى دیگر خوددارى کرد. هنگامى که همسرش را از آن مطّلع کرد، او گفت: چه کسى تو را از این (موضوع) آگاه کرده است؟ پیامبر گفت: خداوند علیم و آگاه مرا باخبر کرده است. اگر شما (یعنى تو و عایشه) به سوى خدا برگردید و توبه کنید (خداوند شما را مىبخشد) زیرا دلهایتان منحرف گشته است و اگر بر ضدّ او همدست شوید (و بر آزارش بکوشید)، خداوند و همچنین جبرئیل و مؤمنان خوب و شایسته یاور او هستند و بعد از آن نیز ملائکه پشتیبان اویند [۷۳۹]. اگر پیامبر شما را طلاق دهد، چه بسا پروردگارش به جاى شما، همسرانى را نصیب او گرداند که بهتر از شما باشند؛ زنان مسلمان، باایمان، فروتن، توبهکار، عابد، گردنده (و پرتحرّک)، هم دوشیزه و هم غیردوشیزه».
بدین ترتیب، پیامبر صبه خاطر سوگندى که خورده بود، بردهاى آزاد مىکند و کفّاره قسمش را مىپردازد و زنانش نیز - یعنى حفصه و عایشه - از غفلت به خود مىآیند و پیامبر صنیز نزدشان برمىگردد و قضیه تمام مىشود و آرامش خانوادگىشان تجدید مىشود.
* * *
[۷۳۹] اشاره به سخن عمر مىباشد که گفت: «کار زنان را بر خود سخت مگیر! اگر آنان را طلاق دادهاى، خدا و فرشتگان و من - که پدر حفصه بود - و أبوبکر - که پدر عایشه بود - و دیگر مؤمنان با تو هستیم!».