فرق شيعه پس از علیس:
گفتیم که پس از شهادت علی س، یارانش به دو گروه بزرگ تقسیم شدند:
۱- گروهى از سبئیه جدا شدند و همراه با حسن و حسین ببا معاویه بیعت کردند و به سایر مسلمانان پیوستند!.
۲- امّا گروه دوم - که تمام فرقههاى شیعه زاییده همین گروه هستند - گفتند: على کشته نشده و نمىمیرد و نخواهد مرد تا اینکه مالک زمین شود و عرب را با عصاى خویش هدایت کند و زمین را که از ظلم و جور آکنده است، از قسط و عدل سرشار سازد! این نخستین فرقهاى است که در بین مسلمانان پس از پیامبر صبا عقاید متفاوتى ظاهر شده و سخنان غلوآمیز گفتند که بعدها به «سبئیه» مشهور شدند و آنان همان پیروان «عبداللّهبن سبا» بودند که دو تن از دوستانش به نامهاى «عبداللّهبن حرس» و «إبن أسود» او را در این نظریات یارى مىکردند.. آنها اوّلین کسانى بودند که آشکارا بر أبوبکر و عمر و عثمان و سایر صحابه، طعن زدند و ادّعا کردند که «تقیه» نه جایز است و نه حلال!.
زمانى که علی ساو را به مداین تبعید کرد، خبر شهادتش به او رسید، امّا او همراه با پیروانش گفتند: دروغ مىگویید اى دشمنان خدا! سوگند به خدا! اگر مغز على را به هفتاد شاهد عادل که بر مرگش شهادت دهند، برایمان بیاورید، بارو نمىکنیم! ما مىدانیم که او نمىمیرد و کشته نمىشود تا اینکه زمین را مالک شود و مردم را با عصایش هدایت کند! آنگاه همان روز رهسپار کوفه شدند و به خانه علی سرفته و همچون کسى که زنده است، از وى اجازه دخول خواستند! چون خانواده علی سگفتند: سبحان اللّه! مگر نمىدانید که امیرالمؤمنین شهید شده؟! گفتند: ما مىدانیم که او نه کشته مىشود و نه مىمیرد! او نجوا را مىشنود و از درون خانههاى دربسته آگاه است و همچون شمشیر صیقلخورده در تاریکى مىدرخشد! او در بین ابرها راه مىرود و رعد صداى او، و برق خشم اوست! آنها مىگفتند: این جزء الهى به نوع تناسخ از امامى به امام دیگر منتقل مىشود!.
از بین همین گروه، فرقههاى دیگرى نیز پدید آمدند.. چنانچه مذهبى توسّط «عبداللّهبن الحرب الکندرى» به وجود آمد که «حربیه» خوانده مىشود.. به نظر آنها، علی سخداى عالمیان است! و چون از خلق خود خشمگین شده، پنهان گشته امّا به زودى ظهور خواهد کرد!.
گروه دیگرى پدید آمد که «مفوضه» نام گرفتند.. آنها قائلند: خداوند على و فرزندانش را خلق کرد و سپس خود کناره گرفت و آفرینش جهان و تدبیر شؤون آن را به ایشان واگذاشت!.
گروه دیگر از همین سبئیه به وجود آمد که به «ثالوثیه» معروفند و قائل به تثلیث بودند و على را پدر و محمّد را پسر و روحالقدس را سلمان فارسى مىدانستند و جالب این که بعضى از ایشان مىگفتند: یکشنبه یعنى على، دوشنبه یعنى حسن و حسین!.
گروهى از سبئیه به امامت حسنبن على بملتزم شدند، امّا همین که حسن و حسین ببا معاویه صلح نمودند و خلافتش را پذیرفتند، و هدیه و اموالى را که معاویه پس از صلح برایشان فرستاد تقبّل کردند، بعضى از آنها جدا شده و به ایشان طعن زدند و به امامت فرزند دیگر علی س«محمّدحنفیه» معتقد شدند؛ زیرا او در جنگ بصره - جمل - پرچمدار پدرش بود، در حالیکه حسن و حسین بچنین نکردند.. این گروه به «کیسانیه» یا «مختاریه» نامیده شدند؛ زیرا رهبرشان «مختاربن أبىعبیده ثقفى» ملقّب به «کیسان» بود.. او همان کسى است که به خونخواهى امام حسینسبرخاست و «عبیداللّهبن زیاد» و «عمربن سعد» را کشت و مدّعى بود که «محمّد حنفیه» که پس از پدرش امامت از آن اوست، وى را بدین کار مأمور کرده است.. اینان پس از محمّدبن حنفیه به امامت پسرش «أبوهاشم عبداللّه» و بعد از او به امامت «محمّدبن علىبن عبداللّهبن عبّاس» قائلند.