رسول خداصو حادثه «رجیع» و «بئر معونة»:
یا در حادثه «رجیع» و «بئر معونه» - که در تمام تواریخ آمده - مگر گروهى او را فریب ندادند و اشتباهش منجر به کشتهشدن تعداد زیادى از صحابهاش نشد؟! چنانچه آمده است:
قبیله هذیل به انتقام خون «سفیان» به تحریک مشرکین مکه دست به توطئه ناجوانمردانهاى زدند. نمایندگان عضل و قاره پیش پیامبر صآمدند و گفتند که ما اسلام آوردهایم! پس کسانى را از یاران خود با ما بفرست تا قرآن را به ما تعلیم دهد.. پیامبر صکه دائماً در ایمانآوردن افراد حریص و علاقهمند بود، بدون اینکه صحّت و سقم سخنانشان را بسنجد، شش نفر از یارانش را به ریاست «مرثدبن أبىمرثد غنوى»سهمراهشان فرستاد.. زمانى که بر سر آب «رجیع» که متعلّق به قبیله هذیل بود، رسیدند، ناگهان گروهى شمشیر به دست، مسلمانان را محاصره کرده و سه نفر از آنها را به شهادت رساندند و سه نفر دیگر را به مکه بردند تا بفروشند! در بین راه، یکى دیگر را نیز به شهادت رساندند و دو نفر دیگر را به مکه رساندند که «صفوانبن أمیه» آنها را به انتقام پدرش «أمیه بن خلف» - که در جنگ بدر کشته شد - خرید و در حضور قریش، هر دو را به طور فجیعانه به شهادت رسانید.
پیامبر صاز این حیله طایفه هذیل سخت خشمگین و غمناک گردید و بیم داشت که این قبیل حوادث تکرار شود و ابهّت مسلمانان را از بین ببرد.. در همان روزها، «أبوبراءبن مالک» - که مرد پرنفوذ و رشیدى بود - به مدینه نزد پیامبر صآمد. پیامبر صاو را به اسلام خواند، آن را نپذیرفت، ولى با آن اظهار دشمنى نکرد و گفت: «اگر گروهى از یاران خود را پیش مردم نجد بفرستى، به احتمال زیاد دعوت تو را بپذیرند»، پیامبر صبه خاطر تجربه تلخ حادثه «رجیع» - که چهارده روز از آن مىگذشت - نپذیرفت، ولى أبوبراء گفت: «من آنها را پناه مىدهم، پس آنها را بفرست!».. بدین ترتیب پیامبر صچهل نفر - و بنا به روایتى هفتاد نفر - را به سرپرستى «منذربن عمرو» سبه سوى نجد فرستاد.. هیأت به «بئر معونه» - چاهى میان سرزمین بنىعامر و بنىسلیم - رسیدند.. مسلمانان «حرامبن ملحان» سرا با نامهاى نزد «عامربن طفیل» -بزرگ بنىعامر - فرستادند، امّا هنوز نامهاش را نخوانده، او را کشت! بنىعامر از او اطاعت نکردند و گفتند: «ما عهد أبوبراء را نقض نمىکنیم!»، امّا قبایل بنىسلیم همراه او آمدند و بر مسلمانان تاختند و آنان نیز مردانه دفاع کردند تا همگى جز «کعببن زید» سبه شهادت رسیدند.. کعب که رمقى داشت، از میان کشتگان، خود را نجات داد و به مدینه برگشت و بعدها در غزوه خندق - احزاب - شهید گردید.. پیامبر صاز این حادثه که در آن چهل یا هفتاد تن از بهترین یارانش را از دست داده بود، به شدّت اندوهگین شد و به درد نالید که: «این کار را أبوبراء کرد! من اصلاً دوست نداشتم و از عواقب آن مىترسیدم!» [۷۵۸].
همانگونه که مىبینیم، پیامبر خدا هم - همچون تمام انسانها - به حکم بشریت فریب مىخورد و تاوان فریبش را - آنگونه که دیدیم - مىپردازد!!.
اکنون به «جواب نامهها» که به همین موضوع اختصاص دارد، مىپردازیم:
* * *
[۷۵۸] اسلامشناسى، شریعتى، ص۱۹۴-۱۹۲.