عیانات - نقدی بر کتاب تیجانی آنگاه هدایت شدم

فهرست کتاب

رسول خداصو تلقیح درختان خرما (روایت گردافشانى):

رسول خداصو تلقیح درختان خرما (روایت گردافشانى):

ماجراى تلقیح درختان خرما - یعنى خبر «گردافشانى» - را نیز کم وبیش شنیده‏ایم که شهرت فراوان دارد:

روزى رسول خدا صاز نخلستانى مى‏گذشت. عدّه‏اى را دید که از درختان خرما بالا رفته و بر سر درختان خرما مشغول انجام کار هستند. پرسید: «اینان چه مى‏کنند؟». گفتند: «درختان خرما را تلقیح و گردافشانى مى‏کنند»؛ یعنى شاخه‏هاى درخت خرماى نر را روى شاخه‏هاى درخت خرماى ماده مى‏گذارند تا بارور شوند.. رسول خدا صفرمود: «فکر نمى‏کنم این کار فایده‏اى داشته باشد؟!».. مردم به گمان اینکه به پیامبر صوحى شده است، دست از تلقیح درختان کشیدند و لذا آن سال، محصول خرمایشان کاهش یافت و نزد پیامبر صرفتند و موضوع را به عرض او رساندند که پیامبر صفرمود: «اگر مى‏دانستید این کار فایده دارد، ادامه مى‏دادید! من فقط گمان و پندار خودم را در این رابطه بیان کردم، پس مرا بازخواست نکنید! هرگاه من از جانب خداوند مطلبى را برایتان بیان کردم، بدون چون و چرا به آن عمل کنید؛ زیرا من هرگز به دروغ، سخنى را از خداوند عزّو جلّ نقل نمى‏کنم»، و طبق روایت دیگر فرمود:

«أنتمُ أعلمُ بأمورِ دُنياكُم» [۷۵۵].

«شما در امور دنیوى از من آگاهترید!».

ملاحظه مى‏کنیم که چگونه پیامبر صبا قاطعیت هرچه تمامتر، تجربه‏هاى انسانى و دنیوى و احتمالى و غیرقطعى خویش را از دریافت‌هاى پیامبرانه و آسمانى و قطعى خویش جدا مى‏کند، و از یارانش انتظار دارد که او را بازخواست نکنند و بر او سخت نگیرند، و خواهان اطاعت بدون قید و شرط و بى‏چون و چرا از وحى الهى است، و چنین اظهار مى‏دارد که امکان ندارد وقتى از جانب خداوند سخن مى‏گوید، حتّى اندکى کم و زیاد بگوید، یا سخنى به دروغ بازگوید، و هرگز به خداوند افترا نمى‏بندد:

﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِينَ ٤٦ فَمَا مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِينَ ٤٧[الحاقة: ٤٤-٤٧].

«اگر پیامبر پاره‏اى از سخنان را به دروغ بر ما ببندد، ما دست راست او را مى‏گرفتیم، سپس گردنش را مى‏زدیم و کسى از شما نمى‏توانست مانع (این کار ما با) او شود».

رسول خدا صاین حقیقت را بارها در گفتار و رفتار خویش آشکار ساخته است.. در جایى دیگر مى‏فرماید:

«إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَالظَّنُّ يُخْطِئُ وَيُصِيبُ وَلَكِنْ مَا قُلْتُ لَكُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ. فَلَنْ أَكْذِبَ عَلَى اللَّه» [۷۵۶].

«من هم بشرى مثل شما هستم و گمان انسان گاهى درست درمى‏آید و گاهى هم نادرست. امّا هرگاه گفتم: قال اللّه! و مطلبى را از جانب خداوند برایتان بازگو کردم، قطعاً راست مى‏گویم و من هرگز به خدا دروغ نمى‏بندم».

در جایى دیگر مى‏فرماید:

«إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ وإِنَّكُمْ تَخْتَصِمُونَ إِلَىَّ وَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ يَكُونَ أَلْحَنَ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَقْضِى لَهُ عَلَى نَحْوٍ مِمَّا أَسْمَعُ مِنْهُ فَمَنْ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ حَقِّ أَخِيهِ شَيْئًا فَلاَ يَأْخُذْهُ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ» [۷۵۷].

«من هم بشر هستم. شما دعاوى خود را نزد من مى‏آورید؛ ممکن است یکى از طرفین دعوا زبان چربترى داشته باشد و سخنانش را با قیافه حق به جانبش بیان کند، و من نیز برابر آنچه شنیده‏ام، قضاوت کنم. بنابراین هرکس دریافت که من از حقّ برادرش چیزى گرفته و به او داده‏ام، به حکم من ترتیب اثر ندهد و حقّ دیگران را نگیرد، که اگر بگیرد، جز این نیست که یک قطعه از آتش جهنّم را به توصیه من تصاحب کرده است!».

در اینجا مى‏بینیم که تأکید مى‏فرماید بر اینکه از اندیشه طرفین دعوا بى‏خبر است، و وقتى مردم براى داورى به او مراجعه مى‏کنند، نمى‏داند که در ذهن آنان چه مى‏گذرد، حتّى اگر از همشهریان و نزدیکان او باشند.. مگر در همان حادثه سرقت زره که قبلاً بحث آن گذشت، یک طرف از دعاوى، او را فریب نداد و فرد یهودى را - که برى بود - متّهم نکرد؟!.. مگر آن دو نفرى که بر داود ÷وارد شدند و دعاوى خود را نزد او بردند، او را دچار اشتباه و لغزش نکردند؟!.

* * *

[۷۵۵] صحیح مسلم، ج‏۱۳، ص‏۱۱۸. [۷۵۶] سنن إبن‏ماجه، ج‏۲، ص‏۷۷۷. [۷۵۷] صحیح مسلم، ج‏۱۲، ص‏۴.