عیانات - نقدی بر کتاب تیجانی آنگاه هدایت شدم

فهرست کتاب

ايجاد اختلافات مذهبى و عوامل آن:

ايجاد اختلافات مذهبى و عوامل آن:

آرى! شرایط و مقدّماتى که عبداللّه‏بن سباى یهودى فراهم آورد، و منجر به درگیریهاى سیاسى گردید، باعث زوال خلافت راشده و ظهور ملکویت و پادشاهى گردید که بنایى براى ایجاد اختلافات مذهبى نیز شد؛ اختلافاتى که باز هم، همو بود که بذر آن را در بین مردم پاشید و با پدیدآوردن نظرات و غلوهایش در حقّ علی سو فرزندانش، باعث رواج هرچه بیشتر آن گردید.. البته علاوه بر سبئیه، آنچه که زمینه رشد و شکوفایى این فرقه‏ها را فراهم آورد، همان عدم استقرار واقعى نظام خلافت راشده بود؛ به گونه‏اى که در نظام پادشاهى، چنان مدیریت شایسته و معتمدٌعلیهى وجود نداشت که در صورت بروز اختلافات، به موقع و از راه صحیح و شرعى به حلّ و فصل آن بپردازد، و از طرفى قلمرو اسلام بعد از خلفاى راشدین گسترش پیدا کرده و جمعیت تازه‏مسلمان، زیاد شده بود و اکثر آنان یا اسلام را به طور کامل و حقیقى نشناخته بودند و یا در آن تردید داشتند و اغلب، عقاید و افکار قبلى‏شان نیز با اسلام اختلاط یافته و لذا خرافات و اباطیلِ امثال عبداللّه‏بن سبا را به زودى و به سادگى پذیرفتند!.

در آغاز، خطرى آشکار از جانب سبئیه و فتنه‏هایشان وجود نداشت.. تنها گمان مى‏رفت که شورشى سیاسى است که بنابر برخى از شکایات سیاسى و ادارى علیه عثمان سدر زمان خلافتش برپا شده است، و نه تئورى در کار است، نه فلسفه‏اى و نه عقیده‏اى مذهبى.. امّا همین که در نتیجه آن، عثمان سبه شهادت رسید، و طوفان اختلافات و نزاعات به صورت خانه جنگى درآمد و حوادث جمل، صفین، حکمیت، و نهروان یکى پس از دیگرى بروز کرد، و عبداللّه‏بن سبا نیز نظرات افراطى‏اش پیرامون علی سو فرزندانش را یکى پس از دیگرى ظاهر ساخت، نهایتاً این پرسشها را در اذهان همه مردم ایجاد کرد و در تمام جاها، موضوع روز شد که در این اختلافات و جنگ و خونریزیها، حق به جانب کیست و چرا؟ چرا خلیفه و امام باید اشتباه کند؟ ناحق کیست و علل باطل‏بودنش چیست؟ اگر نزد کسى، هر دو برحق هستند، چگونه این قضاوت را انجام مى‏دهد؟ و آنانى که درباره طرفین، مُهر سکوت بر لب زده‏اند و در واقع بى‏طرف هستند، براى این کارشان چه دلیلى دارند؟ و... الخ؟

در پاسخ به این سؤالات، نظرات قاطع و واضحى پدید آمد که واقعاً رنگ و بوى سیاسى داشت.. صاحبان هر یک از این نظریه‏ها، فعّالیت خود را جهت تأیید و پیشبرد عقاید خود شروع کردند و همگى براى حفظ و تحکیم موقعیت سیاسى‏شان، کم وبیش بنیادهاى دینى را فراهم کردند.. هر یک از آنها کوشید تا با قول و عمل، عقیده خویش را بر عقیده مخالفانش پیروز گرداند و لذا دوران روایت‏سازى و جعل احادیث و تأویل‏تراشى و تفسیرهاى گوناگون آغاز گردید.. روایات و احادیث زیادى به نفع هر یک از گروهها ساخته شد تا مردم به آنها گرایش پیدا کنند و بیشتر مورد توجّه قرار گیرند؛ چون از این طریق به خوبى مى‏توانستند مردم را فریب دهند و طرفداران زیادى کسب نمایند.. بدین ترتیب، این گروههاى سیاسى رفته‏رفته به گروههاى مذهبى و فرقه‏هاى جداگانه‏اى مبدّل شد!.. از مخالفین حکمیت، خوارج پدید آمدند.. از همان سبئیه، شیعه پدید آمد.. و از مخالفین آنها، معتزله و مرجئه.

کشت و کشتارى که در آغاز اختلافات صورت گرفت و بعد از آن نیز در زمان بنى‏امیه و بنى‏عبّاس، به همان منوال جریان داشت، به دلیل این اختلافات تنها در مرزهاى عقیدتى و فکرى باقى نماند، بلکه روزبه‏روز شدیدتر شد و وحدت ملّى مسلمانان را به خطر انداخت!.

جرّ و بحث و مناقشه‏ها پیرامون اختلافات، در هر خانه‏اى جریان داشت.. از جریان هر بحثى، مسائل جدید سیاسى و دینى و اعتقادى و فلسفى پدید مى‏گردید و حین بروز هر مسأله جدید، فرقه‏اى جدید و در بین هر فرقه‏اى، گروههاى کوچک دیگرى تشکیل مى‏گردید و بین این گروهها، نه تنها تعصّبات ایجاد گردید، بلکه نوبت به جنگها و کشمکشها نیز رسید!.

کوفه - مرکز عراق - مهد بزرگ و مرکز این طوفانها بود؛ زیرا همین منطقه عراق، شاهد جنگهاى جمل، صفین، و نهروان بود.. در این سرزمین بود که واقعه دلخراش شهادت حسین‏ سو یارانش به وقوع پیوست.. در همین جا بود که سربریدن اصحاب رواج پیدا کرد.. و در همین جا بود که اکثر احادیث جعلى پدید آمدند.. اهل کوفه، کارشان دائماً افراط و تفریط بود.. در جایى که بایستى نرمى به خرج مى‏دادند، شدّت و سختگیرى مى‏کردند و برعکس، در جایى که نباید آسان مى‏گرفتند، بسیار ساده از آن مى‏گذشتند.. آنجا مرکز عبداللّه‏بن سبا و یارانش بود.. که به غلو در افراد و زیاده‏روى در سؤال‏کردن مشهور بودند؛ نقل است: یک نفر اهل کوفه از عبداللّه‏بن عمربدرباره خون پشه پرسید، که پاسخ داد: «اهل عراق را بنگرید! در حالیکه خون دخترزاده رسول‏خدا - منظورش حسین‏ ساست - را مى‏ریزند، آنگاه مى‏آیند و درباره خون پشه سؤال مى‏کنند که حکم آن چیست!!» [۸۷۹].

در این دوران، گروههاى زیادى به وجود آمدند که ریشه همه آنها در حقیقت چهار فرقه بودند: «خوارج»، «شیعه»، «مرجئه» و «معتزله».. که ما در اینجا، چگونگى پیدایش هر یک از آنان و نظریاتشان را مجملاً بررسى خواهیم کرد.

* * *

[۸۷۹] شرح صحیح بخارى، فتح البارى، ج‏۹، ص‏۳۹.