ايجاد اختلافات مذهبى و عوامل آن:
آرى! شرایط و مقدّماتى که عبداللّهبن سباى یهودى فراهم آورد، و منجر به درگیریهاى سیاسى گردید، باعث زوال خلافت راشده و ظهور ملکویت و پادشاهى گردید که بنایى براى ایجاد اختلافات مذهبى نیز شد؛ اختلافاتى که باز هم، همو بود که بذر آن را در بین مردم پاشید و با پدیدآوردن نظرات و غلوهایش در حقّ علی سو فرزندانش، باعث رواج هرچه بیشتر آن گردید.. البته علاوه بر سبئیه، آنچه که زمینه رشد و شکوفایى این فرقهها را فراهم آورد، همان عدم استقرار واقعى نظام خلافت راشده بود؛ به گونهاى که در نظام پادشاهى، چنان مدیریت شایسته و معتمدٌعلیهى وجود نداشت که در صورت بروز اختلافات، به موقع و از راه صحیح و شرعى به حلّ و فصل آن بپردازد، و از طرفى قلمرو اسلام بعد از خلفاى راشدین گسترش پیدا کرده و جمعیت تازهمسلمان، زیاد شده بود و اکثر آنان یا اسلام را به طور کامل و حقیقى نشناخته بودند و یا در آن تردید داشتند و اغلب، عقاید و افکار قبلىشان نیز با اسلام اختلاط یافته و لذا خرافات و اباطیلِ امثال عبداللّهبن سبا را به زودى و به سادگى پذیرفتند!.
در آغاز، خطرى آشکار از جانب سبئیه و فتنههایشان وجود نداشت.. تنها گمان مىرفت که شورشى سیاسى است که بنابر برخى از شکایات سیاسى و ادارى علیه عثمان سدر زمان خلافتش برپا شده است، و نه تئورى در کار است، نه فلسفهاى و نه عقیدهاى مذهبى.. امّا همین که در نتیجه آن، عثمان سبه شهادت رسید، و طوفان اختلافات و نزاعات به صورت خانه جنگى درآمد و حوادث جمل، صفین، حکمیت، و نهروان یکى پس از دیگرى بروز کرد، و عبداللّهبن سبا نیز نظرات افراطىاش پیرامون علی سو فرزندانش را یکى پس از دیگرى ظاهر ساخت، نهایتاً این پرسشها را در اذهان همه مردم ایجاد کرد و در تمام جاها، موضوع روز شد که در این اختلافات و جنگ و خونریزیها، حق به جانب کیست و چرا؟ چرا خلیفه و امام باید اشتباه کند؟ ناحق کیست و علل باطلبودنش چیست؟ اگر نزد کسى، هر دو برحق هستند، چگونه این قضاوت را انجام مىدهد؟ و آنانى که درباره طرفین، مُهر سکوت بر لب زدهاند و در واقع بىطرف هستند، براى این کارشان چه دلیلى دارند؟ و... الخ؟
در پاسخ به این سؤالات، نظرات قاطع و واضحى پدید آمد که واقعاً رنگ و بوى سیاسى داشت.. صاحبان هر یک از این نظریهها، فعّالیت خود را جهت تأیید و پیشبرد عقاید خود شروع کردند و همگى براى حفظ و تحکیم موقعیت سیاسىشان، کم وبیش بنیادهاى دینى را فراهم کردند.. هر یک از آنها کوشید تا با قول و عمل، عقیده خویش را بر عقیده مخالفانش پیروز گرداند و لذا دوران روایتسازى و جعل احادیث و تأویلتراشى و تفسیرهاى گوناگون آغاز گردید.. روایات و احادیث زیادى به نفع هر یک از گروهها ساخته شد تا مردم به آنها گرایش پیدا کنند و بیشتر مورد توجّه قرار گیرند؛ چون از این طریق به خوبى مىتوانستند مردم را فریب دهند و طرفداران زیادى کسب نمایند.. بدین ترتیب، این گروههاى سیاسى رفتهرفته به گروههاى مذهبى و فرقههاى جداگانهاى مبدّل شد!.. از مخالفین حکمیت، خوارج پدید آمدند.. از همان سبئیه، شیعه پدید آمد.. و از مخالفین آنها، معتزله و مرجئه.
کشت و کشتارى که در آغاز اختلافات صورت گرفت و بعد از آن نیز در زمان بنىامیه و بنىعبّاس، به همان منوال جریان داشت، به دلیل این اختلافات تنها در مرزهاى عقیدتى و فکرى باقى نماند، بلکه روزبهروز شدیدتر شد و وحدت ملّى مسلمانان را به خطر انداخت!.
جرّ و بحث و مناقشهها پیرامون اختلافات، در هر خانهاى جریان داشت.. از جریان هر بحثى، مسائل جدید سیاسى و دینى و اعتقادى و فلسفى پدید مىگردید و حین بروز هر مسأله جدید، فرقهاى جدید و در بین هر فرقهاى، گروههاى کوچک دیگرى تشکیل مىگردید و بین این گروهها، نه تنها تعصّبات ایجاد گردید، بلکه نوبت به جنگها و کشمکشها نیز رسید!.
کوفه - مرکز عراق - مهد بزرگ و مرکز این طوفانها بود؛ زیرا همین منطقه عراق، شاهد جنگهاى جمل، صفین، و نهروان بود.. در این سرزمین بود که واقعه دلخراش شهادت حسین سو یارانش به وقوع پیوست.. در همین جا بود که سربریدن اصحاب رواج پیدا کرد.. و در همین جا بود که اکثر احادیث جعلى پدید آمدند.. اهل کوفه، کارشان دائماً افراط و تفریط بود.. در جایى که بایستى نرمى به خرج مىدادند، شدّت و سختگیرى مىکردند و برعکس، در جایى که نباید آسان مىگرفتند، بسیار ساده از آن مىگذشتند.. آنجا مرکز عبداللّهبن سبا و یارانش بود.. که به غلو در افراد و زیادهروى در سؤالکردن مشهور بودند؛ نقل است: یک نفر اهل کوفه از عبداللّهبن عمربدرباره خون پشه پرسید، که پاسخ داد: «اهل عراق را بنگرید! در حالیکه خون دخترزاده رسولخدا - منظورش حسین ساست - را مىریزند، آنگاه مىآیند و درباره خون پشه سؤال مىکنند که حکم آن چیست!!» [۸۷۹].
در این دوران، گروههاى زیادى به وجود آمدند که ریشه همه آنها در حقیقت چهار فرقه بودند: «خوارج»، «شیعه»، «مرجئه» و «معتزله».. که ما در اینجا، چگونگى پیدایش هر یک از آنان و نظریاتشان را مجملاً بررسى خواهیم کرد.
* * *
[۸۷۹] شرح صحیح بخارى، فتح البارى، ج۹، ص۳۹.