دوران بنىاميّه:
زمانى که بنىامیه روى کار آمدند، خلافت اسلامى به حکومت موروثى دودمان بنىامیه تبدیل شد، در حالیکه این امر به هیچ وجه خواست اسلام نبوده و نیست!.. معاویه پس از خود یزید را به خلافت نشاند، در حالیکه مردم - غالباً - دوست نداشتند.. چهار نفر از صحابى بزرگوار: حسینبن على، عبداللّهبن عمر، عبداللّهبن زبیر و عبدالرحمنبن أبىبکر - رضى اللّه عنهم - از پذیرفتن ولیعهدى یزید و بیعت با او خوددارى کردند.. معاویه آنها را تهدید به قتل نمود و با زور از آنها بیعت گرفت و به تبعیت از آنها، مردم مکه نیز با یزید بیعت کردند! [۸۷۰].
جانشینى یزید پس از معاویه، بدترین نتایج ممکن را به بار آورد و ضربههاى جبرانناپذیرى به اسلام وارد ساخت.. نخستین واقعه هولناک، شهادت حسینبن على -رضى اللّه عنهما - در کربلا بود.. بدون شک، او بنا بر دعوت اهل عراق براى بیعت با او و بازپسگیرى حکومت از یزید بیرون رفت و حکومت یزید او را باغى و شورشى پنداشت! در حالیکه حسین با هیچ لشکرى حرکت نکرده بود، بلکه تنها برادران و اهل و عیالشان همراه وى بودند.. جمعاً ۳۲سوار و ۴۰تن پیاده.. هیچ کس نمىتواند آن را حمله لشکرى تلقّى کند، امّا نیرویى که براى مقابله با وى تحت فرماندهى عمربن سعدبن أبىوقاص از کوفه حرکت کرد، تعدادش به چهار هزار نفر بالغ مىگردید.. به هیچ وجه ضرورى نبود که چنین سپاه نیرومندى با این گروه اندک به نبرد پرداخته و آنها را فجیعانه قتلعام کنند! [۸۷۱].
به هر حال، حسین سو یارانش را به بدترین شکل به شهادت رساندند.. اگر یزید مىاندیشید که پیامبر صو اصحابش، بعد از فتح مکه تمام اعضاى خانوادهاش - یعنى خانواده أبوسفیان - را مورد چه احسانى قرار داد و آنها را در رأس مؤلفه القلوب قرار داد، برایش بهتر بود، قبل از آن که حکومتش با نوادگان پیامبر صآن رویه ناپسند را در پیش بگیرد!.
پس از حادثه دلخراش کربلا که در سال ۶۱ هجرى واقع شد، حادثه دردناک دوم، رویداد جنگ «حره» بود که در اواخر سال ۶۳ هجرى و در ایام آخر زندگى یزید به وقوع پیوست.. خلاصه رویداد چنین است:
اهل مدینه، یزید را انسانى فاجر و فاسق خواندند و علیه وى دست به قیام زدند و نماینده و استاندارش را از مدینه بیرون رانده و به جاى وى، عبداللّهبن حنظلة را - به عنوان رهبر خود - قرار دادند.. هنگامى که یزید اطّلاع یافت، یک سپاه نظامى ۱۲هزار نفرى را تحت فرماندهى مسلمبن عقبةالمرّى، جهت یورش به مدینه فرستاد و به او دستور داد تا سه روز اهالى شهر را به اطاعت دعوت کند، اگر قبول نکردند، با آنها بجنگند و زمانى که پیروز شدند، تا سه روز مدینه را به دست سپاهیان بدهند تا هر طور که خواستند، تصرّف کنند!.
بنابراین دستور، سپاه حرکت نمود و با مردم مدینه به نبرد پرداخت.. مدینه فتح گردید و بعد از آن به تبعیت از فرمان یزید، شهر مدینه تا سه روز در دسترس سپاهیان گذاشته شد تا هرچه خواستند، انجام دهند! در طول این سه روز، هر گوشه شهر، قتل و غارت بود.. مردم به خاک و خون کشیده شدند که طى آن ۷۰۰نفر از اشخاص برگزیده و ۱۰هزار نفر از مردم عامّى به قتل رسیدند و وحشتناکتر از همه، اینکه سپاه وحشى به خانههاى مردم یورش برده و عفّت و آبروى زنان زیادى را مورد تجاوز قرار دادند! [۸۷۲].
واقعه سوم این بود که: سپاه بعد از تصرّف و قتل و غارت در مدینه که بساط فساد و خونریزى را در شهر پیامبر صبرپا ساخته بود، براى مقابله با عبداللّهبن زبیر بدر مکه، به مکه رفته و آنجا را نیز مورد حمله قرار داد و به وسیله منجنیقها، خانه کعبه را سنگباران کردند که به علّت آن دیوارى از خانه کعبه شکست! [۸۷۳].
* * *
[۸۷۰] إبنالأثیر، ج۳، ص۲۵۲. [۸۷۱] تفصیل آن را در الطبرى، ج۴، ص۳۰۹تا۳۵۶- إبنالأثیر، ج۳، ص۲۸۲تا۲۹۹- البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۷۰تا۲۰۴ بجویید. [۸۷۲] براى تفصیل بیشتر روجع شود به: الطبرى، ج۴، ص۳۷۲تا۳۷۹- إبنالأثیر، ج۳، ص۳۱۰تا۳۱۳- البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۱۹تا۲۲۱. [۸۷۳] الطبرى، ج۴، ص۳۸۳- إبنالأثیر، ج۳، ص۳۱۶- البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۲۵.