دوران بنىعبّاس:
دیدیم که سیاستى که بنىامیه در پیش گرفته بودند، باعث شد که بسیارى از مردم در مقابل آن قیام کنند و کمکم ریشهاى در قلوب مردم برایشان باقى نماند؛ از این رو با گذشت کمتر از یک قرن، عبّاسیان توانستند به آسانى حکومت بنىامیه را واژگون کنند و خود دولت عبّاسى را تشکیل دادند [۸۷۸].
شیوه بنىعبّاس نیز، نه تنها از بنىامیه بهتر بود، بلکه به مراتب بدتر بود! کشت و کشتار و ظلم و ستم همچنان ادامه داشت.. بنىامیه و بنىعبّاس براى رسیدن به اهداف سیاسى خود، بدون در نظرداشتن احکام دینى، به هر کارى دست زدند و طورى که دیدیم، این اختلافات پس از قتل عثمان، کاملاً اختلافات سیاسى بود؛ نه اعتقادى و دینى.. امّا با سودجویى افرادى همچون عبداللّهبن سباى یهودى و گروهش - سبئیه - کمکم همین اختلافات سیاسى، رنگ مذهبى به خود گرفت و موجب پدیدآمدن فرقههایى گردید که هرکدام براى اثبات حقّانیت خود و جلب بیشتر مردم، احادیث زیادى را جعل نمودند و آیات قرآن را - به زعم خود - تأویل و تفسیر کردند و به جایى رسید که امروز مىبینیم!! روزى بود که مسلمانان رهبرى تمام بشریت را به عهده داشتند و پیشاپیش همه ملّتها قرار گرفته بودند، امّا اکنون خود دنبالهرو تمام ملّتهاى گمراه گشته و در برابرشان پست و زبون، بدون عزّت تسلیم گشتهاند!!.
[۸۷۸] عبّاسیان، فرزندان عبّاسسعموى گرامى پیامبر صبودند که با شعار اینکه از خاندان بنىهاشم هستند و ظلم بنىامیه را جبران خواهند کرد، همکارى مردم را خواهان شدند و نهایتاً به قدرت رسیدند.