عیانات - نقدی بر کتاب تیجانی آنگاه هدایت شدم

فهرست کتاب

عصمت

عصمت

عصمت به معنى مصونیت از گناه و عصیان است که بالاتر از درجه تقواست.. این صفت تنها به انبیاى الهى: اختصاص داشته؛ زیرا دائماً با وحى در ارتباط بوده و هرگاه لغزش و اشتباهى مى‏کردند، بلافاصله توسّط وحى آگاه مى‏شدند و برمى‏گشتند و لذا عصمتشان، عصمت ذاتى و تکوینى نبوده، بلکه در پرتو وحى بوده است.

امّا تیجانى به همراه شیعیان، معتقدند که ائمه و پیامبران معصوم بالذات بوده و از خطاها و گناهان کوچک و بزرگ و پنهان و آشکار، و از هرگونه فراموشى و نسیان مصون هستند؛ چنانچه در فصل «عصمت» از کتاب «همراه با راستگویان»، چنین مى‏آورد:

«امام مانند پیامبر، باید معصوم از تمام بدیها و گناهان - چه آنها که ظاهر و چه آنها که پوشیده و پنهان است - از آغاز کودکى تا روز وفات، عمداً و سهواً باشد و همچنین باید معصوم از هر خطا، اشتباه، سهو و فراموشى باشد؛ زیرا امامان، حافظان و نگهبانان شریعتند و برپادارندگان احکام، و موضع آنان موضع پیامبر است، و همان دلیل که ما را ناچار مى‏سازد به عصمت پیامبر معتقد شویم، خود کافى است که ما را به عصمت امامان برساند، بدون هیچ فرقى در این زمینه.. این نظر شیعیان است در مورد عصمت، آیا در آن چیزى مخالف قرآن و سنّت وجود دارد؟ یا عقل آن را محال مى‏داند؟ یا اینکه این عقیده به اسلام ضرر و زیانى مى‏رساند؟ یا قدر و منزلت پیامبر و امام را پایین مى‏آورد؟».. (ص ۳۰۱)

در جواب تیجانى مى‏گوییم: آرى! این عقیده مخالف قرآن کریم و سنّت پیامبر صو مسلّمات تاریخ اسلام است! عقل نمى‏تواند آن را بپذیرد! و به اسلام هم ضرر مى‏رساند و قدر و منزلت پیامبر صو امامان را نیز از آنى که هست، پایین مى‏آورد!!.

چنانچه مسیحیان در حقّ عیسى÷آنچنان غلو کردند که او را شریک خدا ساختند.. یهودیان نیز همینطور و در دین خود غلو کردند و آن را از آنى که بود، منحرف و تغییر دادند و لذا هرگونه غلوى در بزرگان اسلام، مایه ضرر و زیان براى اسلام خواهد بود؛ چنانچه قرآن، اهل‏کتاب - و سایر مردم - را از این کار برحذر مى‏دارد:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ ٧٧[المائدة: ٧٧].

«بگو: اى اهل کتاب! به ناحق در دین خود غلو نکنید و از اهواء و امیال گروهى که پیش از این گمراه شده‏اند و بسیارى را گمراه کرده‏اند و از راه راست منحرف گشته‏اند، پیروى ننمایید».

رسول خدا صنیز مى‏فرماید: «لاَ تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْيَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ». «مرا بیش اندازه از روى غلو نستایید، همانگونه که مسیحیان از [۷۱۴]روى غلو، عیسى پسر مریم را بیجا بیش از اندازه ستوده‏اند، من تنها بنده‏اى هستم. پس بگویید: بنده خدا و فرستاده خدا».

خداوند انسان را از روح و جسمى خلق کرده و عناصرى در وجودش نهاده که با جهل و خطا و گناه و عصیان و فراموشى و دوستى شهوات، سرشته شده و هیچ کس را مستثنى ننموده است؛ چنانچه مى‏فرماید:

﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ[آل‌عمران: ۱۴] [۷۱۵]. ﴿وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّ[النساء: ۱۲۸] [۷۱۶]. ﴿وَإِنَّهُۥ لِحُبِّ ٱلۡخَيۡرِ لَشَدِيدٌ ٨[العادیات: ۸] [۷۱۷]. ﴿إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ[یوسف: ۵۳] [۷۱۸]. ﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا[الإسراء: ۱۰۰] [۷۱۹]. ﴿إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا[الأحزاب: ۷۲] [۷۲۰]. ﴿وَعَسَىٰٓ أَن تَكۡرَهُواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَيۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ[البقرة: ۲۱۶] [۷۲۱]. ﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا[الإسراء: ۱۱] [۷۲۲]. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا ١٩[المعارج: ۱۹] [۷۲۳]. ﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗا[الکهف: ۵۴] [۷۲۴]. ﴿وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا[النساء: ۲۸] [۷۲۵]. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧[العلق: ۶-۷] [۷۲۶].

تمام این آیات - و آیات بسیارى دیگر - این حقیقت مسلّم را ثابت مى‏سازند که‏ [۷۲۷]خداوند انسان را به گونه‏اى خلق کرده که دائماً - همانگونه که از اسم «انسان» [۷۲۸]پیداست- در خطا و فراموشى است و اشتباه و گناه در سرشت و نهادش همچون خون در رگهایش جریان دارد، و لذا هیچ کس را به عصمت و پاکى مطلق مکلّف نساخته است، بلکه فرموده: تا آنجا که مى‏توانید، گناه نکنید و خود را برحذر دارید!.

﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا[البقرة: ٢٨٦].

«خداوند هیچ نفسى را مکلّف نساخته مگر به اندازه طاقتش».

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن: ١٦].

«تا آنجا که مى‏توانید، از خدا بترسید و متّقى باشید)».

و لذا گرامى‏ترین فرد، نزد خدا با تقواترین است؛ کسى که بسیار پرهیزکار است و دائماًدر حال بررسى اعمال خویش است تا به گناه و عصیان کشیده نشود:

﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ[الحجرات: ١٣].

«به راستى گرامى‏ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست».

ولى اگر چنانچه - بنابر اقتضاى فطرتش - گناهى هم مرتکب شد و یا خطایى را انجام داد، بلافاصله برمى‏گردد و از خدا طلب بخشش مى‏کند:

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ[آل‌عمران: ١٣٥].

«و کسانى هستند که چون دچار گناه شدند یا (با گناه کوچک) بر خود ستم کردند، به یاد خدا مى‏افتند و آمرزش گناهانشان را خواستار مى‏شوند و به جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟».

در واقع، کمال انسانى در آن است که اگر مرتکب گناه شد - که مى‏شود - برگردد و توبه کند.. این خود کمال پاکى است؛ چنانچه مى‏فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ[البقرة: ٢٢٢].

«همانا خداوند توبه‏کاران و پاکان را دوست مى‏دارد».

و پیامبران خدا از جمله سلیمان‏ ÷را نیز چنین ستایش مى‏کند:

﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ[ص: ٣٠].

«او بنده بسیار خوبى بود؛ زیرا بسیار توبه‏کار بود».

پس خداوند انسان را مکلّف نساخته که حتماً نباید گناه و اشتباه کند، بلکه فرموده: تا آنجا که مى‏توانید پرهیز کنید و در عوض او را مکلّف ساخته که در صورت ارتکاب جرم و گناه، یا فراموشى و اشتباه - بنابر اقتضاى سرشت و طبیعتش - بلافاصله برگردد و توبه کند، و همانگونه که آلودگى جسمى‏اش با آب پاک مى‏شود، آلودگى روحى‏اش نیز با توبه پاک مى‏شود.. هیچ کس نمى‏تواند ادّعا کند که جسمش کثیف نمى‏شود و به آب احتیاج ندارد، و به همان شکل روحش به توبه!.

بنابراین، هیچ انسانى - اگر چه پیامبر خدا هم باشد - ذاتاً معصوم نیست و از لحظه تولّد تا مرگش، دائماً در معرض اشتباه قرار دارد.. آیات فراوانى هستند که این عقیده را تأیید مى‏کنند و نشان مى‏دهند که پیامبران الهى نیز، مرتکب خطاها و گناهانى شده‏اند که خداوند به واسطه وحى، آنها را از آن خطا و گناه بیرون آورده و سپس امر به توبه نموده و آنها نیز توبه کرده و بخشیده شده‏اند!.. البته ناگفته نماند که هیچ یک از انبیاى الهى: در «دریافت» و «تبلیغ» وحى اشتباه و گناهى مرتکب نشده‏اند؛ نه بدین معنى که این صفت در ذات آنها بوده، بلکه بدین معنى که خداوند همیشه و در همه حال مراقبشان بوده و از طریق وحى، ایشان را جهت مى‏داده است.. در اینجا براى اثبات نظریه خویش، [۷۲۹]ناچاریم نمونه‏هایى از قرآن و سنّت را شاهد مثال بیاوریم:

* * *

[۷۱۴] صحیح بخارى و مسلم. [۷۱۵] «براى مردم، حبّ و دوستى شهوات زینت داده شده است». [۷۱۶] «انسانها با بُخل شدید، سرشته شده‏اند». [۷۱۷] «انسان علاقه شدیدى به دارایى و اموال دارد». [۷۱۸] «همانا نفس انسان به بدیها بسیار امر مى‏کند». [۷۱۹] «و انسان بسیار بخیل است». [۷۲۰] «به راستى انسان بسیار ستمگر و نادان است». [۷۲۱] «چه بسا (شما انسانها) چیزى را دوست نداشته باشید، امّا آن چیز برایتان خوب باشد و چه بسا چیزى را دوست داشته باشید، امّا آن چیز برایتان بد باشد، و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید». [۷۲۲] «انسان همیشه شتابگر و عجول بوده است». [۷۲۳] «همانا انسان کم‏طاقت و ناشکیبا آفریده شده است». [۷۲۴] «انسان بیش از هرچیز به بحث و مجادله مى‏پردازد». [۷۲۵] «و انسان بسیار ضعیف و ناتوان خلق شده است». [۷۲۶] «قطعاً انسان، سرکشى و طغیان مى‏کند، اگر خود را دارا و بى‏نیاز ببیند». [۷۲۷] در این مورد به فصل «حقیقت انسان» از کتاب «اسلام و توهّمات»، همچنین کتاب «اسلام و آزادى» هر دو از مؤلّف مراجعه شود. [۷۲۸] انسان از نسیان و فراموشى مى‏آید!. [۷۲۹] خداوند به رسولش مى‏فرماید: ﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩[القیامة: ۱۶-۱۹]. «(به هنگام وحى قرآن) شتابگرانه زبان به خواندن آن تکان مده (و عجولانه تکرار مکن)؛ زیرا گردآوردن قرآن و خواندنش، وظیفه ماست (پس نگران مباش!). لذا هرگاه قرآن را (بر تو) خواندیم، تو خواندن آن را پیگیرى و پیروى کن! گذشته از اینها، (در صورتى که بعد از نزول آیات، مشکلى پیدا کردى) بیان و توضیح آن برماست».