پارسایی پیامبر ج
پیامبر جبا کالاهای دنیا در نهایت زهد و پارسایی برخورد میکرد و زینت و زیورآلات دنیا او را فریب نداد و آنگاه که دنیا -به ویژه بعد از فتح مکه- به او رویی آورد، هیچگونه تحولی در خوراک، پوشاک و اثاثیهی منزل ایشان به وجود نیاورد.
اینک عایشهلمیگوید: از روزی که پیامبر جبه مدینه هجرت نمود تا روزی که وفات یافت، خانوادهی ایشان هرگز سه روز پشت سر هم از نان گندم استفاده نکرد [۲۵۷].
و گفت: لا جرم یکی از دو وعدهی غذای روزانهی خانوادهی پیامبر جخرمای خشک بوده است.
فرشی را که در اطاق پیامبر جپهن کرده بودم پلاسی بود که از جرم و پوست تهیه شده بود.
و امام بخاری در جامع صحیح خود برای ما روایت کرده که عمربن خطابسبر پیامبر جوارد شد، در حالی که پیامبر جبر حصیری دراز کشیده و به بالشتی پوستین تکیه زده است، وقتی عمرسمشاهده کرد که حصیر بر بدن پیامبر جتأثیر گذاشته، خطاب به پیامبر جفرمود: ای رسول خدا! از خداوند طلب کن که دنیا را بر روی امتت بگشاید، زیرا دنیا برای رومیان و فارسها گسترده شده در حالی که خدا را نمیپرستند. پیامبر جکه تکیه داده بود، نشست و گفت:
«اوفی هذا انت یا ابن الخطاب! أن اولئك قوم قد عجلوا طیباتهم فی الحیاة الدنیا».
«ای فرزند خطاب! چرا باید چنین پنداری داشته باشید؟ زیرا آنان ملتی هستند که در دنیا لذایذ خود را چشیدهاند و برای دستیابی بدان عجله نمودهاند».
[۲۵۷] بخاری روایت کرده است.