نخست: شرک اکبر (بزرگ)
شرک بزرگ عبارت از این است که: در زمینههای مخصوص خدای متعال همچون: بندگی، فرمانبرداری، پناهبردن، بیم و امید و به فریاد طلبیدن همتا و انبازی برایشان قرار داده شود.
بنابراین هرکس شریک و انباز اعم از انسان، حیوان، گیاه و یا اجسام بیجان، برای خدا قرار میدهد، یعنی همانند خدا آنها را نیز دوست میدارد، به فریاد میخواند، بیم و امید بدانها دارد، در برابرشان فروتنی مینماید و جز خدا آنها را به داوری بر میگزیند، دچار آفت خانمان سوز شرک اکبر (بزرگ) گشته که خداوند سبحان از آن نهی کرده و میفرماید:
﴿ ۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ ﴾[النساء: ٣٦].
«خدا را عبادت کنید و هیچ چیزی را شریک او مکنید».
این نوع شرک بزرگترین گناه و زشتترین و نابخشودنیترین انواع شرک محسوب میگردد که خداوندﻷهیچگونه اعمالی از مرتکبین آن نمیپذیرد و گناهانش را نیز نمیبخشاید:
﴿ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا ٤٨ ﴾[النساء: ٤٨].
«بیگمان خداوند شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که بخواهد میبخشد. و هرکه برای خدا شریکی قایل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است».
براساس گفته پیامبر خدا جهرکس با چنین شرکی از دنیا برود از دوزخیان خواهد بود، میفرماید:
«من مات وهو یدعو من دون الله ندًّا دخل النار» [۱۱].
«هرکس در حالی از دنیا برود که غیر خدا را به فریاد میطلبید، وارد دوزخ میگردد».
در روایتی دیگر آمده است: «من لقی الله لا یُشرك به شیئاً دخل الجنة، ومن لقیه یُشرك به شیئاً دخل النار» [۱۲].
«هرکس در حالی دارفانی را وداع گوید که شریکی برای خدا قرار نداده باشد، وارد بهشت شده و هرکه با داشتن عقاید شرک آمیز از دنیا برود، دوزخی خواهد بود».
بنابراین انسان مسلمان جز خدا را پرستش نکرده، غیر او را به فریاد نمیطلبد و تنها در برابر عظمت وی فروتنی خواهد کرد:
﴿ قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣ ﴾[الأنعام: ١٦٢-١٦٣].
«بگو: نماز و عبادت و زیستن ومردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است. خدا را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شدهام، و من اولین مسلمان هستم» [۱۳].
[۱۱] بخاری کتاب : التفسیر (۵/۱۵۳) و مسلم (۱/۹۴) از ابن مسعود ورایت کردهاند. [۱۲] مسلم از جابر نقل نموده است. ۱/۹۴ [۱۳] و از جمله مثالهای آن اینکه: در انظار مردم چنان وانمود نماید که عمل صالحی را انجام میدهد و در عین حال او آن عمل را مخلصانه انجام نمیدهد. یا اینکه عمل صالحی را در نهان انجام میدهد، اما دوست دارد مردم در مورد آن حرف بزنند.