مستحقان زکات هشت گروه میباشند که عبارتند از
فقرا: جمع فقیر و فقیر کسی است که کسب و دارایی ندارد تا کفایت طعام، لباس و مسکن او را نماید، اگر انسانی نتواند نیمی از سال، خود و عائلهاش را بهرهمند سازد، باید در حد برطرف نمودن نیازمندیهای یک سالهاش به او زکات داده شود.
مساکین: جمع مسکین و مسکین کسی است که مقداری مال دارد و برای بعضی از نیازهای او کافی است، اما برای تمام نیزهای او کافی نیست، مانند کسی که به ده دینار نیاز دارد، اما هشت دینار دارد، پس باید نیاز او برطرف شود؛ و اگر کسی پول نقد نداشته باشد، اما شغل و پیشهای دارد که از طریق آن نیازهای خود را برطرف مینماید، زکات به او تعلق نمیگیرد، زیرا پیامبر جفرمود:
«لا حظ لغنی ولا لقوی مکتسب» [۱۵۷].
«زکات به ثروتمند و افراد کاسب داده نمیشود».
عاملان جمعآوری زکات: کارکنان و مأمورانی هستند که حاکم برای جمعآوری زکات و توزیع آن، از آنها کمک میگیرد و به آنان اجرة المثل عملی که آن را انجام میدهند، داده میشود، اگرچه ثروتمند نیز باشند.
مؤلفة القلوب: کسانی هستند که در میان قوم خود دارای وجاهت و شرف میباشند، اما ایمانشان قوی نیست، پس سهمی از زکات به آنان داده میشود تا ایمانشان قوی گردد و به عنوان دعوتگری به سوی اسلام و الگویی صالح برای دیگران واقع شوند.
اما افراد ضعیف الایمانی که در میان قوم خود دارای وجاهت نیستند و از تودهی مردم میباشند، آیا برای تقویت ایمان به آنان نیز زکات داده میشود؟
بعضی از فقها معتقد هستند که زکات به آنان نیز داده میشود، با توجه به اینکه مصلحت دینی بزرگتر از مصلحت بدنی میباشد، زیرا در صورتی که فقیر باشد برای حفظ بدنش به او غذا داده میشود، پس تغذیهی قلب وی به ایمان حاوی سود و منفعت بیشتری میباشد. و بعضی دیگر از فقها معتقد هستند که زکات به آنان داده نمیشود، زیرا مصلحت تقویت ایمان فردی ضعیف الایمان یک مصلحت فردی است و تنها متعلق به او میباشد.
الرقاب: خریدن برده و آزاد کردنش، کمک و یاری رسانی به افراد مکاتَب [۱۵۸]و آزاد کردن اسیران مسلمان شامل این بند میشوند.
غارمون: بدهکارانی هستند که بر آنان بدهی فراوان و سنگینی باشد و از پرداخت آن ناتوان باشند، پس به آنان - اگر چه از جهت قوت بهرهمند باشند- اندازهای از زکات داده میشود تا بدهیهای خود را پرداخت نمایند، بنابراین اگر شخصی را یافتیم که قوت خود و خانوادهاش داشت، اما بدهیای بر ذمهی وی بود که نمیتوانست آن را ادا نماید، باید به اندازهی رفع بدهی به او زکات داده شود. گفتنی است که ساقط کردن بدهی از ذمهی فقیر به نیت زکات جایز نمیباشد.
بنا به نظر و دیدگاه صحیح فقها پدر و فرزند میتوانند زکات به یکدیگر بدهند اگر یکی از آنها بدهکار باشد.
گفتنی است که صاحب زکات میتواند نزد صاحب حق برود و به جای بدهکار، حق او را پرداخت نماید، اگر چه بدهکار از آن اطلاع نداشته باشد، اما به شرط اینکه از عدم توانایی بدهکار برای پرداخت بدهی آگاهی داشته باشد.
فی سبیل الله: همان جهاد در راه خدا است، پس باید مقداری از زکات به مجاهدین داده شود که برای جهاد آنان کافی باشد، و جایز است که با پول زکات وسایل جنگی و مورد نیاز برای جهاد خریداری گردد، گفتنی است که طلبهی علم دینی نیز به عنوان مجاهد قلمداد میشود و در حد خرید کتاب و امثال آن به او زکات داده میشود، مگر در صورتی که ثروتمند باشد و توانایی خرید آنها را داشته باشد.
ابن السبیل: مسافری است که در حال سفر باشد، پس به اندازهی رسیدن به شهرش بدو زکات داده میشود.
اینان کسانی هستند که خداوندﻷبه عنوان مستحقین زکات معرفی نموده است و بیان داشته که پرداخت زکات به این اصناف هشتگانه از روی علم و حکمت وی صادر شده و او (خداوندﻷ) علیم و حکیم است، بنابراین صرف زکات در غیر موارد ذکر شده اعم از ساختن مسجد و راه و ترابری جایز نمیباشد، زیرا خداوندﻷزکات را بر اصناف هشتگانه حصر نموده است و حصر نیز مفید نفی حکم از دیگران میباشد.
اگر در خصوص اصناف هشتگانه تأمل نماییم، خواهیم فهمید که برخی از آنان شخصا به زکات نیاز دارند و برخی دیگر نیز مسلمانان بدان نیازمند هستند، بنابراین نهایت حکمت از وجوب زکات را درمییابیم که همان بناسازی جامعهای صالح و هماهنگ در حد توان میباشد، و همچنین در مییابیم که اسلام قسمت دارایی و مصلحتهایی که بر مال بنیان میشود، رها نگذاشته و به افراد خسیس و طمعکار اجازه نداده است که آزاد و بدون قید، خست و آزمندی خود را دنبال نمایند، بلکه اسلام بزرگترین راهنما به سوی خیر و اصلاحگر امت میباشد.
آگاهی: زکات فطر را در مبحث روزه ذکر نمودهام، زیرا بدان تعلق دارد.
[۱۵۷] متفق علیه. [۱۵۸] مکاتب کسی است که با سید و مالک خود، عقد مکاتبت میبندد بر این اساس که آنان به مالکان خود، اقساطی از مال بدهند و هرگاه آنرا پرداخت نمودند از بردگی آزاد شوند. (مترجم)