ارکان ششگانهی ایمان:
نخست: ایمان به خدا.
دوم: ایمان به فرشتگان.
سوم: ایمان به کتابهایی که خداوند بر پیامبران نازل کرده است.
چهارم: ایمان به همهی پیامبران.
پنجم: ایمان به روز واپسین؛ با توجه به اینکه خداوند همهی مردم را از قبرهایشان بیرون میآورد و آنان را طبق کردارشان محاسبه مینماید:
﴿ فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨ ﴾[الزلزلة: ٧-٨].
«پس هرکس به اندازه ذرّه غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید (و پاداشش را خواهد گرفت). و هرکس به اندازه ذرّه غباری کار بد کرده باشد، آن را خواهد دید (و سزایش را خواهد چشید)».
ششم: ایمان به خیر و شر و تلخ و شیرین سرنوشت. یعنی اینکه به علم قدیم خداوندﻷ، و به مشیت مؤثر و قدرت فراگیر او ایمان داشته باشیم، و اینکه در جهان هستی تنها دستور خداوندﻷجاری است و هر آنچه بخواهد شدنی است و آنچه زیر مشیت او قرار نگیرد به وجود نخواهد آمد، گفتنی است که ایمان به قدر پیامدهای فراوانی را دارا میباشد، از جمله:
نخست: صبر و استقامت در برابر مشکلات، خداوندﻷمیفرماید:
﴿ مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٢٢﴾[الحدید: ٢٢].
«هیچ رخدادی در زمین به وقوع نمیپیوندد، یا به شما دست نمیدهد، مگر اینکه پیش از آفرینش زمین و خود شما، در کتاب بزرگ و مهمی (به نام لوح محفوظ، ثبت و ضبط) بوده است، و این کار برای خدا ساده و آسان است».
دوم: اطمینان خاطر در قبال اینکه رزق و روزی، اجل و هر آنچه بدان علاقه دارد و دنبالش را میگیرد، خداوندﻷدر سرنوشت او ثبت کرده است. پیامبر جمیفرماید: «ثُمَّ یُرْسَلُ إِلَیْهِ الْمَلَكُ فَیَنْفُخُ فِیْهِ الرُّوحَ وَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ: بِكَتْبِ رِزْقِهِ، وَأَجَلِهِ، وَعَمَلِهِ، وَشَقِیٌّ أَوْسَعِیْدٌ»( [۷].
«سپس خداى تعالى به سوى او فرشته میفرستد تا روح در آن بدمد و فرشته مأمور است به نوشتن چهار کلمه: روزىاش، مدت عمرش، کردار و رفتارش، و اینکه بدبخت یا نیک بخت است».
و دلیل برای انحصار ارکان ایمان در شش مورد فوق آیهی زیر میباشد که خداوندﻷمیفرماید:
﴿ ۞لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّۧنَ﴾[البقرة: ١٧٧].
«اینکه (به هنگام نماز) چهرههایتان را به جانب مشرِق و مغرب کنید، نیکی (تنها همین) نیست (و یا ذاتاً روکردن به خاور و باختر، نیکی بشمار نمیآید). بلکه نیکی (کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیغمبران ایمان آورده باشد».
و دلیل برای ایمان به قدر این آیه است که خداوند میفرماید:
﴿ إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾[القمر: ٤٩].
«ما هر چیزی را به اندازه لازم و از روی حساب و نظام آفریدهایم».
از حضرت عمر بن خطابسروایت شده که فرمود: ما نزد رسول خدا جنشسته بودیم که در این اثنا مردی خوش قیافه و دارای موهای زیبا و مرتب با لباس سفید وارد شد. هیچ یک از ما، او را نمیشناخت و آثار سفر نیز در او دیده نمی شد؛ نزدیک آمد و گفت: ای رسول خدا! اجازه است بیایم. رسول خدا جفرمود: بیا؛ لذا آن شخص جلو آمد و روبروی رسول خدا جطوری نشست که زانوهایش با زانوهای رسول اکرم جمماس گردید؛ آنگاه پرسید: اسلام چیست؟ رسول خدا جفرمود:
«شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسول الله، وتقیم الصلاة، وتؤتی الزكاة، وتصوم رمضان، وتحجّ البیت».
«اسلام یعنی گواهی دادن به اینکه هیچ معبود برحقی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده خداست و نیز اینکه نماز بپا بداری، زکات بدهی، ماه رمضان را روزه بگیری و به حج خانه خدا بروی». پرسشگر گفت: راست گفتی.
عبدالله بن عمر میگوید: شگفتناک شدیم از اینکه او را دیدیم در حالی که سؤال میکند او را نیز تصدیق مینماید [۸].
سپس پرسید: ایمان چیست؟ فرمود:
«أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله والیوم الآخر، وتؤمن بالقدر خیره وشره».
«ایمان آن است که به خدا، فرشتگان، کتابها، پیامبران، روز آخرت و خیر و شر تقدیرات الهی معتقد باشید».
و انسان نمیتواند به درجهی ایمان نایل گردد مگر اینکه اسلام را پذیرفته باشد.
[۷] بخاری آن را گزارش داده است: ۶/۳۰۳. [۸] صحیح مسلم (۱/۱۳۹).