اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

مقدمة مترجم

مقدمة مترجم

حمد و ستایش خدای را که با نزول آیات ملکوتی زمین را روشنایی بخشید و درود و سلام بر منجیی عالم که با قدومش اسباب نجات بشریت را از گمراهی و تباهی فراهم ساخت و سلام و درود بر اصحاب و یاران فداکار و خاندان پاکیزه‌اش.

به خوبی آشکار است که قرآنکریم، این کتاب مقدس آسمانی با دستورات حیات‌بخش و جاویدانش تحول بس‌بزرگ و ارزشمندی را به زندگی مادی و معنوی بشر به ارمغان آورد، انسان را از گمراهی و فساد به ساحت ترقی و سعادت هدایت کرد و جهل و تاریکی را نابود و آگاهی، عدالت‌خواهی، آزادی و آزادگی را جاگزین نمود و با علم و حکمت، بهترین و عالی‌ترین نظام نجات‌بخش و قانون استوار را در سیاست و حکومت و ادارۀ کشور برای خیر و صلاح جهانیان با خود آورد و انسان مظلوم را به مبارزه علیه استبداد و ستمگری دعوت نمود و به او آموخت که از تفرقه و گرایش‌های گوناگون بپرهیزد و به اطراف عقیده به خدا جمع شود.

مسلمان‌ها از آغاز نزول این کلام الهی همواره به جنبه‌های مختلف آن به تحلیل و تفسیر پرداخته اند، عده‌ای اعجاز علمی آن را بیان داشته اند، گروهی خصوصیات فصاحت و بلاغت آن را روشن نموده اند. چنانچه عده‌ای دیگری اسباب نزول تعدادی از آیه‌های آن را ذکر کرده اند. در این راستا یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام علامه جلال الدین سُیوطی اسباب نزول بسیاری از آیات را در کتاب «لباب النقول فی أسباب النزول» جمع کرده و این کتاب در سال ۱۴۲۳ تحقیق شده است. چون این کتاب به زبان عربی بود و همگان نمی‌توانستند از آن بهره ببرند. بنابراین، به زبان فارسی ترجمه شد تا همگان از این کتاب پرب‌ها در راۀ فهم معانی قرآنکریم استفاده کنند، خصوصاً در شرایط کنونی که مسلمان‌ها به معارف سودمند و جامع اسلام که قرآن اساس استوارش است، بیشتر نیاز دارند.

در ترجمۀ این کتاب کوشش شده است که شیوا و روان باشد، آیات قرآنکریم در میان ﴿ و مطالب افزون از کتاب در بین [] گذاشته شده است، نام سور و شمارۀ آیاتی که به گونۀ شاهد آمده ذکر گردیده است، در پایان کتاب شرح حال برخی از علمای بزرگی که مؤلف با استفاده از کتب آن‌ها اسباب نزول آیه‌ها را نوشته آورده شده است و برای استفادۀ بیشتر خوانندگان، مطالب مربوط به «مصطلح حدیث» که اصطلاح و مفاهیم خاص دارد در این جا تعریف و بیان شده است:

حدیث مَشهور: حدیثی است که تعداد راوی‌های آن در هر طبقه سه نفر و یا بیشتر باشد و به حد تواتر نرسد.

حدیث غَرِیب: آن است که تن‌ها یک نفر او را روایت کرده است، اگرچه در یک طبقه باشد و بسیاری از علما حدیث غریب را حدیث فرد می‌گویند. حدیث غریب نسبت به موضع تفرد آن دو قسم است:

الف- غریب یا فرد مطلق: حدیثی است که غرابت در اصل سنَد آن باشد، یعنی در طبقۀ صحابه آن را یک نفر روایت کرده باشد.

ب- غریب یا فرد نسبی: آن است که در اصل سنَد، در طبقۀ صحابی آن را بیشتر از یک نفر روایت کند و در طبقات بعدی راوی آن تن‌ها یک نفر باشد.

حدیث صحیح: حدیثی است که سند آن از اول تا آخر متصل و پیوست بوده و راویان عادل و ظابط آن را از مثل خود روایت کرده باشند و حدیث شاذ و معلول نباشد. این تعریف شامل پنج اصل است بایست همۀ این‌ها یکجا باشند که حدیث صحیح گردد.

الف- اتصال سنَد: اتصال سند به این معناست که تمام راویان یک حدیث از اول تا آخر سنَد، حدیث را شخصاً از استاد خود آموخته باشند.

ب- عدالت راوی: راوی مسلمان، عاقل، بالغ و پیرو حق و صلاح بوده و از ساحت مردانگی برکنار نباشد.

ج- ضبط راوی: تمام راویان یک حدیث دارای ضبط تام باشند، آنچه بر آن‌ها روایت شده در حافظۀ خود یا کتاب به کمال درستی حفظ کنند.

د- عدم شذوذ: حدیث شاذ آن است که راوی ثقه با ثقه‌تر از خود مخالفت کند.

هـ- معلول: علت سبب غامض و پوشیده‌ای است که در صحت حدیث طعن وارد کند با آن که به ظاهر، سند از آن چیزها سالم به نظر بیاید. مانند این که حدیث مرسل را موصول و موقوف را مرفوع بیاورند.

حدیث حَسَن: حسن حدیثی است که سند آن تا آخر متصل و پیوست باشد و راوی عادل با ضبط کمتر آن را از مثل خود روایت کند، بدون شذوذ و علت.

حَسَن صحیح: به این معناست که حدیث به دو اسناد یا بیشتر روایت شده که یکی مقتضی حسن است و دیگری مقتضی صحت، پس همین حدیث به اعتبار یک اسناد صحیح و به اعتبار اسناد دیگر حسن است.

حدیث مَرفُوع: آن است که به رسول خدا ج نسبت داده شود، از گفتار یا کردار یا اعمالی که به حضور مبارک انجام شده و یا صفتی، سند آن متصل باشد یا منقطع یکسان است.

حدیث مَوقُوف: به اصطلاح محدثین سخن یا عمل و یا تقریری است که به صحابه نسبت داده شود خواه سند آن متصل باشد یا منقطع.

حدیث مَقطُوع: به اصطلاح محدثین سخن و عملی است که به تابعی و یا پایین‌تر از آن نسبت داده شود.

مُسنَد: حدیثی است که زنجیرۀ اسناد آن از اول تا آخر متصل بوده و به پیامبر برسد.

حدیث مُتَّصِل: آن است که در سلسلۀ سند آن تمام راوی‌ها پی در پی یاد شده باشند خواه این سند مرفوع باشد یا موقوف.

حدیث مَقبُول: آن است که صدق راوی آن برتری و رجحان داشته باشد.

حکم حدیث مقبول: استدلال و عمل بر آن واجب است.

حدیث مُعَلَّق: در اصطلاح حدیثی است که از ابتدای سند آن یک راوی یا بیشتر پی در پی حذف شده باشد.

معلق چندین صورت دارد از جمله: تمام سند حذف شود، مثل این که بگوید: رسول خدا چنین گفت. یا تمام سند به جز صحابی و یا صحابی و تابعی حذف شود.

حدیث مُرسل: حدیثی است که از سلسلۀ سند آن صحابی افتاده باشد. ابن حجر در شرح نخبه گفته است: صورت مرسل آن است که تابعی بگوید: پیامبر خدا چنین گفت. یا چنین کرد یا به حضور مبارک چنین عملی انجام شد. یا مانند این‌ها. حاکم، ابن صلاح و جمهور محدثین مرسل را مختص به تابعی می‌دانند، ولی جمهور فقها و اصولیین عامتر از این می‌دانند که هرنوع انقطاع از سند مرسل نامیده می‌شود.

حدیث مُعضَل: آن است که از وسط اسناد آن دو راوی یا بیشتر پی در پی بیفتد، راوی حدیث دو راوی یا بیشتر از دو راوی را انداخته باشد که انقطاع سند شدید و وصل آن دشوار گردد.

حدیث مُنقَطِع: حدیثی است که از سلسلۀ اسناد آن یک راوی و یا بیشتر بیفتد خوا این انقطاع از اول اسناد باشد یا از وسط و یا از آخر ولی پی در پی نباشد.

مُدَلَّس: آن است که اسناد آن با تحسین ظاهری دارای عیب نهانی باشد.

حدیث ضعیف: در اصطلاح محدثین آن است که صفات حدیث حسن در آن کامل نباشد به سبب فقدان یکی از شرایط حسن.

حدیث مَردُود: آن است که صدق راوی آن برتری و رجحان نداشته باشد. حکم مردود: عمل و استدلال بر آن جایز نیست.

مَترُوک: حدیثی است که در اسناد آن راویی متهم به دروغگویی باشد. یکی از این دو امر سبب اتهام راوی به دروغگویی است:

الف- این حدیث تن‌ها از طریق او روایت شده و مخالف قاعده‌های شناخته شده باشد.

ب- به گفتار عادی به دروغگویی شهره بوده، اما در حدیث نبوی کذب آن آشکار نباشد.

حدیث مُنکَر: علما منکر را چندین تعریف کرده‌اند که مشهورترین آن‌ها این است:

الف- حدیث منکر حدیثی است که خطا و اشتباه یکی از راوی‌های آن از حد افزون، فراموشی و غفلتش بسیار و یا فسقش آشکار باشد.

ب- حدیث منکر آن است که راوی ضعیف، مخالف ثقات روایت کند.

این تعریفی است که ابن حجر ذکر و بدان اعتماد کرده است، در این تعریف قید «مخالفت ضعیف به روایت ثقه» به تعریف اول زیاد شده است.

حدیث مَعرُوف: حدیثی است که راوی ثقه مخالف راوی ضعیف روایت کند.

حدیث مُعَلَّل: حدیثی است که در آن علتی یافت شود که به صحت حدیث طعن وارد کند، با آن که به ظاهر، حدیث از آن طعن سلامت به نظر بیاید.

حدیث مُدرِج: حدیثی است که سیاق اسناد آن تغییر داده شود یا کلماتی که از متن نیست به آن داخل کرده شود.

حدیث مُضطَرِب: مضطرب در لغت متحرک و مواج، تابه و پریشان.

در اصطلاح: حدیثی است که به اشکال متفاوت خلاف یکدیگر روایت شده باشد، بدانگونه که موافقت بین آن‌ها ممکن نباشد و همۀ آن روایت‌ها در قوت برابر باشند.

مضطرب مطابق محل اضطراب آن دو قسم است: اضطراب در سند و اضطراب در متن.

حدیث شاذ: آن است که راوی ثقه با ثقه‌تر از خود مخالفت کند، بدین ترتیب که در روایت ثقه زیادت یا نقصی دیده شود که در روایت ثقه‌تر از او چنین نبود، طوری که بین این دو مسألۀ مورد اختلاف جمع و توافق ممکن نباشد.

شاذ مردود: حدیث شاذی که راوی آن ثقه نباشد.

سنَد: در لغت آنچه به آن اعتماد کنند چون حدیث قابل اعتماد و استناد است به این نام یاد شد.

در اصطلاح محدثین: سلسلۀ زنجیره‌ای راویان حدیث است:

اسناد: اسناد دو معنی دارد:

الف- نسبت‌دادن حدیث است به گویندۀ آن.

ب- مرادف سند است.

حدیث مُسنَد: مسند به اصطلاح محدثین به سه معنی آمده است:

الف- کتابی است که در آن روایت‌های هر صحابی جداگانه جمع کرده شود صرف نظر از این که حدیث مربوط به کدام موضوع است. مثل: مسند امام احمد حنبل.

ب- حدیث مسند که تعریف آن گذشت.

ج- گاهی از آن سند مراد است در این صورت مصدر میمی است.

سنن: کتابی است که تنها احادیث احکام به ترتیب ابواب فقه در آن مرتب شود تا در استنباط احکام مأخذ و مصدر برای فقها باشد. مثل: سنن ابوداود.

جامع: کتابی است که در آن مؤلف تمام ابواب حدیث را از عقایید، عبادا معاملات، سیر، مناقب، فتن و اخبار روز قیامت جمع می‌کند. مانند: جامع صحیح بخاری.

شاهد: در اصطلاح محدثین آنست که یک صحابی متنی را روایت کند که در لفظ و معنی با روایت صحابی دیگر مشابه باشد و یا تن‌ها در معنی شبیه هم باشند.

متابع: حدیثی است که راوی به روایت حدیث در لفظ و معنی و یا تنها در معنی با غیر خود مشارکت کند و در طبقۀ صحابه متحد باشند، تابع هم نامیده می‌شود.

تصحیف: آن است که لفظ یا معنای یک کلمه از حدیث را خلاف روایت ثقات تغیی بدهند.

ثُقه: راوی ظابط و عادل است.

راویی مجهول: به اصطلاح محدثین کسی است که خود او یا صفاتش شناخته نشود و یا شخصیت آن شناخته شود، اما از عدالت و ضبط آن چیزی دانسته نشود.

طبقات روات: صحابه، تابعی، اتباع تابعی و تابع اتباع.

امام ترمذی اصطلاح «از همین وجه غریب است» را به احادیثی به کار می‌برد که غرابت در اسناد آن است نه در متن آن، مانند این که متن یک حدیث را جماعتی از صحابه روایت کرده باشند و همین حدیث را تن‌ها یک نفر، از صحابۀ یدگر روایت کند.

صحابه: صحابه کسی است که پیامبر خدا را در حال اسلام دیده و به اسلام از جهان رفته است. تعداد اصحاب دقیق معلوم نیست، اما از گفتار علما معلوم می‌شود که شمار آن‌ها از صد هزار افزون است. چنانچه ابو زرعۀ رازی می‌گوید: هنگامی که پیامبر خدا از جهان رفت تعداد اصحاب که از او ج شنیده و روایت کرده‌اند به یکصد و چهارده هزار می‌رسید.

تابعی: مسلمانی است که با صحابی ملاقات کرده و مسلمان از جهان رفته باشد [۱].

از خدای بزرگ تمنا دارم که این عمل حقیر را از بنده پذیرفته و توفیق عمل به قرآن کریم را نصیب من و کافۀ امت اسلامی بگرداند، و ما ذالک علی الله بعزیز.

۱۶ / ۹ / ۱۳۸۳ مشهد

عبدالکریم ارشد

[۱] دکتر محمود طحان، مصطلح الحدیث، چاپ نهم، مکتبۀ المعارف للنشر والتوزیع، ریاض ۱۴۱۷ هـ / ۱۹۹۶ م و منابع دیگر. بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذي جعل لكل شيء سببا وأنزل على عبده كتابا عجبا فيه من كل شيء حكمة ونبأ والصلاة والسلام على سيدنا محمد أشرف الخليقة عجمـا وعربا وأزكاهم حسبا ونسبا وعلى آله وأصحابه السادة النجبا.

وبعد:

فهذا كتاب سميته: لباب النقول في أسباب النزول لخصته من جوامع الحديث والأصول وحررته من تفاسير أهل النقول والله أسأل النفع به فهو أكرم مسؤول وأعظم مأمول.

ترجمه:

حمد و سپاس خدای را سزاست که برای هرچیز، سببی قرار داده و بر بنده و فرستادۀ خویش کتابی شگفت فرود آورده که در آن حکمت و معرفت همۀ اشیا را بیان داشته است. سلام و درود به سرور و پیشوای ما محمد مصطفی ج والاترین موجودات برتر و مهتر عرب و عجم نجیب و پاکیزه نژاد والاگهر و بزرگوار و درود و سلام به خاندان و یاران آزاده و بزرگوارش.

وبعد:

این کتاب را: «لباب النقول فی أسباب النزول» نام نهادم و از کتاب‌های جامع حدیث و اصول و از تفاسیر علمای بزرگ که قرآنکریم را به روش تفسیر به مأثور، تفسیر کرده‌اند خلاصه و تحریرش نمودم و از خدای توانا که بهترین بخشنده گرامی‌ترین مراد و بزرگترین مقصود است مسئلت دارم که نافع و سودمند واقع شود.