اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

سورۀ بقره

سورۀ بقره

این سوره مدنی و ۲۸۶ آیه است

۱- فریابی و ابن جریر از مجاهد روایت کرده اند: چهار آیه از اول سورۀ بقره در مورد مسلمانان و دو آیه در بارۀ کافران و سیزده آیه در باب منافقان نازل شده است [۱۴].

اسباب نزول آیۀ ۶ – ۷: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٦ [البقرة: ۶].

۲- ک: ابن جریر از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از عکرمه یا از سعبد بن جبیر از ابن عباس ب روایت کرده است: آیات ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٦ خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٧ [البقرة: ۶-۷] [۱۵]، در بارۀ یهود مدینه نازل شده است [۱۶].

۳- رک: از ربیع بن انس روایت کرده است: این دو آیه در مورد سران سپاۀ کفر در غزوۀ خندق نازل شده است [۱۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۴: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَيَٰطِينِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَكُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ١٤ [البقرة: ۱۴] [۱۸].

۴- واحدی و ثعلبی از طریق محمد بن مروان [۱۹] سدیی صغیر از کلبی از ابو صالح از ابن عباس ب روایت کرده اند: روزی عبدالله بن ابی و یارانش بیرون آمدند و با اصحاب ش ربرو شدند، عبدالله بن ابی به یاران خود گفت: ببینید چطور این بی‌خردها را از شما دور می‌کنم. سپس پیش رفت و دست ابوبکر س را گرفت و گفت: آفرین به صدیق بزرگ مرد بنی تیم و دانشور دین اسلام و همراه رسول خدا در غار ثور و کسی که جان و مال خود را برای رسول خدا فدا کرد. سپس دست عمر س را گرفت و گفت: آفرین بر فاروق مهتر و بزرگ خاندان بنی عدی بن کعب بازوی پرتوان و نیرومند دین خدا و کسی که سر و مالش را فدای رسول خدا کرد. بعد از آن دست شیر خدا علی س را گرفت و گفت: آفرین بر پسر عمو و داماد رسول خدا سرور و پیشوای بنی هاشم بعد از رسول خدا، پس از هم جدا شدند. عبدالله به یاران خود گفت: دیدید چگونه رفتار کردم، هرگاه با آن‌ها رو در رو شدید همین روش را به کار بندید، یارانش او را تحسین و ستایش کردند. مسلمانان نزد پیامبر اکرم ج آمدند و این موضوع را به اطلاع او رساندند. پس این آیه نازل شد [۲۰]. این روایت واهی است. برای این که سدیی صغیر دروغگو است و همچنان کلبی و ابوصالح نیز روایت‌شان ضعیف است.

اسباب نزول آیۀ ۱۹ – ۲۰: ﴿أَوۡ كَصَيِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِيطُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ١٩ [البقرة: ۱۹] [۲۱].

۵- ک: ابن جریر از طریق سدیی کبیر از ابو مالک و ابو صالح از ابن عباس و از مره از ابن مسعود و عده‌ای از اصحاب ش روایت کرده است: دو نفر از منافقان مدینه از نزد رسول خدا فرار کردند و رهسپار دیار مشرکان شدند. در میان راه به بارانی که خدا أ غرش وحشتزای رعد و برق و صاعقۀ آن را یادآور شده است دچار گردیدند. آن دو با وقوع رعد و برق از ترس مرگ سرانگشتان خود را در گوش‌هایشان فرو می‌کردند تا مبادا صدای وحشت‌انگیز صاعقه، موجبات مرگ آن‌ها را فراهم سازد و هرگاه برق می‌درخشید به روشنی آن راه می‌رفتند و چون درخشش برق ناپدید می‌پشد پیش پای خود را نمی‌دیدند و متوقف می‌شدند. در آن لحظات جانکاه و دشوار گفتند: اگر این شب هولناک را به سلامت صبح می‌کردیم. سحرگاه نزد محمد ج بازگشته دستان خود را در دستش می‌گذاشتیم و با او بیعت می‌کردیم. سپس حضور رسول الله آمدند و مسلمان شدند و به اسلام پایبندی خوبی نشان دادند.

خدای متعال حالت این دو منافق فراری را برای منافقان مدینه مثل آورده است: ﴿يَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ «آن‌ها از بیم مرگ انگشتان خود را در گوش‌هایشان می‌گذاشتند تا از صدای صاعقه محفوظ بمانند» هرگاه منافقان در مجلس رسول الله ج حاضر می‌شدند، از بیم سخنان او و از این که در بارۀ آن‌ها وحی نازل گردد و از راز آن‌ها پرده بردارد و در نتیجه تباه و هلاک گردند، انگشتان خویش را در گوش‌هایشان می‌گذاشتند. چنانچه آن دو منافق فراری، انگشتان خود را از بیم مرگ بر گوش‌هایشان گذاشتند. ﴿كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِيهِ [البقرة: ۲۰]. «هرگاه برق پیرامون آن‌ها را روشن می‌کرد در پرتو آن چند گامی می‌رفتند» و هرگاه دارایی و ثروت منافقان رو به فزونی می‌نهاد و صاحب فرزندان متعدد می‌شدند و فتح و پیروزی چشمگیر نصیب‌شان می‌گردید و غنایم فراوان به دست می‌آوردند به راه اسلام قدم می‌نهادند و می‌گفتند: بدون تردید دین محمد (ج) حق است و در این راه استقامت و پایداری نشان می‌دادند، چنانچه آن دو منافق حین پرتو افشانی برق راه می‌رفتند. ﴿ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَيۡهِمۡ قَامُواْ [البقرة: ۲۰]. «و چون تاریکی بر آن‌ها مستولی می‌گشت متوقف می‌شدند» و هرگاه دارایی و فرزندان منافقان تباه و هلاک می‌شد و دچار مصیبتی می‌گشتند، می‌گفتند: سبب همۀ این بدبختی‌ها دین محمد است، پس مرتد می‌شدند و از اسلام برمی‌گشتند. چنانچه آن دو منافق وقتی که برق ندرخشید و فضا تاریک شد [۲۲] از رفتن بازماندند [۲۳].

اسباب نزول آیۀ ۲۶ – ۲۷: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ يُضِلُّ بِهِۦ كَثِيرٗا وَيَهۡدِي بِهِۦ كَثِيرٗاۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٦ [البقرة: ۲۶].

۶- ک: ابن جریر از سُدِّی با اسانیدش روایت کرده است: هنگامی که خدا أ این دو مثل را بر منافقان زد، ﴿مَثَلُهُمۡ كَمَثَلِ ٱلَّذِي ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا [البقرة: ۱۷]. و ﴿أَوۡ كَصَيِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ... [البقرة: ۱۹]. منافقان گفتند: خدا بسیار برتر و بزرگوارتر است از آن که این مثل‌ها را بیاورد. آنگاه خدا ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ يُضِلُّ بِهِۦ كَثِيرٗا وَيَهۡدِي بِهِۦ كَثِيرٗاۚ وَمَا يُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٦ ٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٢٧ [البقرة: ۲۶-۲۷]. [۲۴] را نازل کرد [۲۵].

۷- واحدی از طریق عبدالغنی بن سعید ثقفی از موسی بن عبدالرحمن از ابن جریج از عطاء از ابن عباس ب روایت کرده است: چون خدا [عیوب] بت‌های مشرکان را بیان کرد و گفت: ﴿وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡ‍ٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ [الحج: ۷۳]. «و اگر مگس چیزی را از آن‌ها بگیرد نمی‌توانند آن را از مگس پس بگیرند هم طالب و هم مطلوب هردو ناتوانند». و بدی بت‌ها را متذکر شد و گفت: آن‌ها مثل خانۀ عنکبوت [سست و بی‌اساس] هستند. مشرکان گفتند: دیدی، خدا در قرآنی که به محمد نازل کرد مگس و عنکبوت را هم یادآور شد آیا با این مثل‌ها چه می‌کند؟ پس این آیه نازل شد [۲۶]. عبدالغنی در حقیقت واهی است.

۸- عبدالرزاق در تفسیر خود از معمر از قتاده نقل می‌کند: چون خدا مگس و عنکبوت را به عنوان مثال ذکر فرمود، مشرکان گفتند: عنکبوت و مگس چه اهمیتی دارند که یادآوری می‌شوند. پس خدا این آیه را نازل کرد [۲۷].

۹- ابن ابوحاتم از حسن روایت کرده است: چون ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ [الحج: ۷۳]. نازل شد، مشرکان گفتند: این مثل‌ها و نظایر آن‌ها چگونه در کتاب آسمانی آورده می‌شوند. پس خدا أ آیۀ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ أَن يَضۡرِبَ مَثَلٗا... را نازل کرد [۲۸].

به عقیدۀ سیوطی (مؤلف کتاب) اسناد قول اول اصح است و با آنچه در اول سوره آمده مناسب بیشتر دارد که با وصف مدنی بودن آیه ذکر مشرکان مناسب و سازگار نیست. و می‌افزاید حدیثی که ما از حسن و قتاده آوردیم، واحدی نیز از آن دو به لفظ یهود گفت روایت کرده است، مناسب‌تر است [۲۹].

[حسن و قتاده می‌گویند: هنگامی که خدا مگس و عنکبوت را در قرآن ذکر کرد و برای مشرکین مثال آورد. یهودیان خندیدند و گفتند: این سخنان به کلام خدا شبیه نیست. پس خدا این آیه را نازل کرد] [۳۰].

اسباب نزول آیۀ ۴۴:﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٤٤ [البقرة: ۴۴] [۳۱].

۱۰- واحدی و ثعلبی از کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده اند: برخی از یهودیان مدینه به آن عده از مسلمانان که با آن‌ها قوم و خویش بودند و یا در بین‌شان وابستگی رضاعی وجود داشت توصیه می‌کردند: بر دین خود استوار باشید و به دستورات این مرد (رسول اکرم ج) دقیقاً عمل کنید، زیرا رسالت او حق است دیگران را به اجرای دستورات اسلام سفارش می‌کردند، اما خود به آن عمل نمی‌کردند. پس این آیه نازل شد [۳۲].

اسباب نزول آیۀ ۶۲: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ [البقرة: ۶۲] [۳۳].

۱۱- ک: ابن ابوحاتم و عدنی در «مسند» خود از طریق ابن ابو نجیح از مجاهد روایت کرده اند: سلمان فارسی س گفته است: از رسول خدا در بارۀ همکیشان قبل از اسلام خود پرسیدم و نماز و عبادات‌شان را یادآور شدم، آنگاه آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ... نازل شد [۳۴].

۱۲- واحدی از طریق عبدالله بن کثیر از مجاهد روایت کرده است: چون سلمان فارسی س سرگذشت راهبان ساکن دیر را برای رسول الله ج بیان کرد، آن بزرگوار فرمود: آن‌ها در آتشند. سلمان فارسی می‌گوید: با شنیدن این سخن دنیا پیش چشمانم تاریک گشت. پس آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ نازل شد. سلمان فارسی گفته است: با شنیدن این آیه احساس کردم کوهی را از دوشم برداشتند [۳۵].

۱۳- ابن جریر و ابن ابوحاتم از سدی روایت کرده اند: این آیه در بارۀ همکیشان قبل از اسلام سلمان فارسی نازل شده است [۳۶].

اسباب نزول آیۀ ۷۶: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ لِيُحَآجُّوكُم بِهِۦ عِندَ رَبِّكُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٧٦ [البقرة: ۷۶] [۳۷].

۱۴- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: نبی کریم ج در غزوۀ بنی قریظه کنار قلعه‌ها و حصارها مستحکم یهودیان ایستاد و خطاب به آنان گفت: ای برادران بوزینه‌ها ای برادران خوک‌ها و ای بندگان طاغوت، پس یهودیان گفتند: چه کسی محمد را از این اخبار آگاه کرده است؟ یقیناً این اطلاعات فقط از طریق خودتان افشاء شده است. آیا عذاب و مصیبت‌های را که خدا بر شما حکم کرده است برای مسلمان‌ها می‌گویید تا [روز رستاخیز در پیشگاه خدا] حجت و برهان آنان باشد و با استفاده از همان مطالب علیه شما استدلال نمایند. پس این آیه نازل شد [۳۸].

۱۵- و از طریق عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: گروهی از یهود هنگامی که با مسلمان‌ها ملاقات می‌کردند اظهار می‌داشتند: ما باور داریم رفیق شما فرستادۀ خداست، اما رسالتش مختص خود شماست و زمانی که با بزرگان‌شان تنها می‌شدند، بزرگان‌شان به آن‌ها می‌گفتند: عرب را آگاه نسارید که شما همواره امیدوار بودید با بعثت پیامبر آخر زمان بر آن‌ها پیروز می‌شوید. اما او اکنون از میان خود آنان مبعوث گردیده است. آنگاه خدا آیۀ ﴿وَإِذَا لَقُواْ... را نازل کرد [۳۹].

۱۶- و از سدی روایت کرده است: گروهی از یهود مسلمان شدند و سپس نفاق پیشه کردند، آن‌ها همیشه به مسلمانان عرب عذاب و مصیبت‌های را که دامنگیرشان شده بود بیان می‌کردند. پس بزرگان یهود به آن‌ها گفتند: آیا عذابی را که خدا بر شما نازل کرده برای آن‌ها بیان می‌کنید، تا بگویند: ما نزد خدا محبوبتر و گرامی‌تر از شماییم. پس این آیه در بارۀ آن منافقان نازل شد [۴۰].

اسباب نزول آیۀ ۷۹: ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ يَكۡتُبُونَ ٱلۡكِتَٰبَ بِأَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِيَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَوَيۡلٞ لَّهُم مِّمَّا يَكۡسِبُونَ٧٩ [البقرة: ۷۹] [۴۱].

۱۷- ک: نسائی از ابن عباس ب روایت می‌کند: این آیه در بارۀ اهل کتاب نازل شده است [۴۲].

۱۸- ابن ابوحاتم از طریق عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: دانشمندان یهود صفات نبی کریم ج را در تورات اینگونه خوانده بودند: سیاه‌چشم، چارشانه، زیباروی و دارای موهای مجعد، اما از روی حسادت و ستمگری آن کلمات را پاک کردند و اظهار داشتند: صفات او را در تورات قد بلند، کبود چشم و دارای موهای فروهشته یافته ایم. این آیه در مورد آن‌ها نازل شد [۴۳].

اسباب نزول آیۀ ۸۰ – ۸۱: ﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٠ [البقرة: ۸۰].

۱۹- طبرانی در «معجم کبیر» ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از عکرمه یا سعید بن جبیر از ابن عباس ب روایت کرده اند: زمانی که رسول الله ج به مدینه وارد شد، یهود می‌گفت: عمر دنیا هفت هزار سال است و مردم در برابر هر هزار سال دنیا، تنها یک روز از روزهای آخرت در آتش دوزخ عذاب می‌بینند. بنابراین، عذاب انسان‌ها در آخرت فقط هفت روز است و سپس عذاب پایان می‌یابد. آنگاه در این باره ﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٠ بَلَىٰۚ مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِيٓ‍َٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٨١ [البقرة: ۸۰-۸۱]. نازل شد [۴۴].

۲۰- و ابن جریر از طریق ضحاک از ابن عباس ب روایت کرده است: یهود می‌گفت: ما هرگز داخل دوزخ نمی‌شویم، مگر به کفارۀ سوگند، مدت اقامت ما در دوزخ چهل روزی است که در آن گوساله را پرستش کردیم و چون این مدت سپری شود عذاب ما نیز پایان می‌گیرد. پس این آیه نازل شد [۴۵].

۲۱- و از عِکرمه و دیگران هم روایت کرده است [۴۶].

اسباب نزول آیۀ ۸۹: ﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَكَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٨٩ [البقرة: ۸۹] [۴۷].

۲۲- حاکم در «مستدرک» و بیهقی در «دلائل» با سند ضعیف از ابن عباس ب روایت کرده اند: یهود خیبر همواره با قبیلۀ غطفان در حال جنگ بودند و در هر نبرد یهودیان شکست می‌خوردند، سپس یهود به این دعا متوسل شد: خدایا به دست نیاز از بارگاهت مسئلت داریم به حق محمد پیامبر درس نخوانده‌ای که بعثت او را در آخر زمان برای هدایت بشر به ما نوید و بشارت داده‌ای، ما را بر غطفان پیروز گردان. از آن به بعد هرگاه کارزاری بین‌شان صورت می‌گرفت این دعا را می‌خواندند و غطفان را شکست می‌دادند. با این حال زمانی که رسول الله ج مبعوث شد نه تنها به او ایمان نیاوردند، بلکه در مقام کفر و ستیز ایستادند. پس ﴿وَكَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ نازل شد.

۲۳- ک: ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: پیش از اسلام، یهود با توسل به بعثت خاتم الأنبیاء و استدعا از محضر الهی به حق محمد ج بر قبایل اوس و خزرج [که عموماً کافر بودند] پیروزی می‌جستند. هنگامی که پروردگار متعال نبی خود را از میان عرب برانگیخت، یهود کفر ورزید و صفات او را که همیشه بیان می‌داشت انکار کرد. معاذ بن جبل، بشر بن براء و داود بن سلمه به آنان گفتند: ای گروۀ یهود، از خدا أ بترسید و مسلمان شوید، زیرا شما بر ما – که اهل شرک بودیم – به واسطۀ بعثت محمد نصرت و پیروزی می‌طلبیدید و به ما از بعثت او خبر می‌دادید و پیرامون صفات او بحث‌ها می‌کردید. سلام بن مشکم یکی از دانشمندان بنی نضیر در پاسخ گفت: حجتی آشکار و روشن برای ما نیاورده که او را بشناسیم و او آن کسی نیست که ما به شما یادآور می‌شدیم. پس آیۀ ﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۹۴: ﴿قُلۡ إِن كَانَتۡ لَكُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٩٤ [البقرة: ۹۴].

۲۴- ابن جریر از ابوعالیه روایت کرده است: یهود می‌گفت به جز پیروان یهودیت هیچکس داخل بهشت نمی‌شود. پس خدا در این مقام آیۀ ﴿قُلۡ إِن كَانَتۡ لَكُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ... را نازل کرد [۴۸].

اسباب نزول آیۀ ۹۷ – ۹۸: ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧ [البقرة: ۹۷].

۲۵- بخاری از انس س روایت کرده است: عبدالله بن سلام در مزرعه مشغول چیدن میوه بود و از آمدن رسول خدا ج به مدینه آگاه شد و نزد سرور کائنات شتافت و گفت: در بارۀ سه چیز از تو می‌پرسم که به جز پیامبران هیچکس از آن‌ها آگاه نیست. نخستین نشانۀ قیامت چیست؟ اولین طعام اهل بهشت کدام است؟ چه چیز فرزند را شبیه پدر و مادرش می‌سازد؟ رسول خدا گفت: چند لحظه پیش جبرئیل ÷ مرا از این چیزها آگاه ساخت. عبدالله بن سلام پرسید: جبرئیل! پیامبر گفت: آری، عبدالله بن سلام گفت: یگانه فرشته‌ای که با یهود دشمنی دارد جبرئیل است. پیامبر اکرم آیۀ ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ را قراءت کرد [۴۹].

شیخ الإسلام ابن حجر در فتح الباری [۵۰] گفته است: اسلوب نخستن بیانگر این است که رسول الله ج آیه را در جواب یهود خوانده است و این دلیل نزول آیه در آن هنگام نیست و می‌گوید: این سخن مورد اعتماد است. در باۀ سبب نزول این آیه قصۀ دیگری غیر از قصۀ عبدالله بن سلام به روایت صحیح آمده است:

۲۶- احمد، ترمذی و نسائی از طریق بُکَیر بن شهاب از سعید بن جُبَیر از ابن عباس ب روایت کرده اند: گروهی از یهود نزد رسول الله ج آمدند و گفتند: ای ابوالقاسم! ما با تو پنج مسأله را مطرح می‌کنیم، اگر ما را از پاسخ آن‌ها آگاه کنی تو را پیامبر خدا خواهیم دانست، [و از تو پیروی می‌کنیم، پس پیامبر از آن‌ها تعهد و پیمان گرفت همانگونه که یعقوب ÷ از فرزندان خویش تعهد مؤکد الهی گرفته بود، آنگاه که گفتند: الله علی ما نقول وکیل: خدا بر آنچه ما می‌گوییم و به آن تعهد می‌کنیم وکیل و ناظر است. پیامبر گفت: اکنون سؤالات خویش را ارائه دهید] [۵۱]. یهودیان در بارۀ این مسائل از سرور کائنات سؤال کردند: اسرائیل چه چیزهایی را بر خود حرام کرده بود؟ [فرمود: چون مرض عرق النساء داشت، تن‌ها بعضی از محصولات لبنی به مزاج او سازگار بود. گفتند]: علایم نبوت چیست؟ [فرمود: چشمش می‌خوابد، اما قلب او بیدار است. پرسیدند]: زنان چگونه و به چه حالت پسر و به چه حالت دختر می‌زایند؟ [فرمود: منی مرد و منی زن که به هم می‌رسد، اگر منی مرد قوی‌تر بود فرزند پسر و اگر منی زن قوی‌تر بود فرزند دختر می‌شود] آن‌ها در بارۀ رعد و آواز مهیبش سؤال کردند و نیز پرسیدند فرشتۀ وحی کیست و اخبار آسمان‌ها را چه کسی برایت می‌آورد؟ حتی گفتند: به ما بگو دوست و همصبحت تو از جمع فرشتگان کیست؟ پیامبر گفت: جبرئیل. گفتند: جبرئیل! همان فرشته‌ای که دشمن ماست و پیام جنگ، کشتار و عذاب می‌آورد اگر میکائیل را که پیام‌آور نیکی و بخشش، سرسبزی و باران است می‌گفتی بهتر بود. پس این آیه نازل شد [۵۲].

۲۷- اسحاق بن راهویه در «مسند» خود و ابن جریر از طریق شعبی روایت کرده اند: گاه گاه عمر بن خطاب س به نزد یهود می‌رفت و بحث‌های از تورات را می‌شنید و از شباهت تورات با قرآن تعجب می‌کرد. فاروق اعظم می‌گوید: روزی پیامبر از آنجا می‌گذشت به یهودیان گفتم: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که این مرد فرستادۀ خداست؟ دانشمندترین آن‌ها گفت: بلی، یقین می‌دانیم که او رسول خداست. گفتم: پس چرا از او پیروی نمی‌کنید، گفتند: از او پرسیدیم فرشته‌ای که پیام آسمانی را به تو می‌آورد کیست؟ او دشمن ما جبرئیل را که سختی، دشواری، ناگواری، جنگ و هلاکت را نازل می‌کند یادآور شد. گفتم: پس از بین فرشتگان دوست شما کیست؟ گفتند: میکائیل که باران، نیکویی و رحمت را فرود می‌آورد. گفتم: منزلت این دو در نزد پروردگارشان چگونه است؟ گفتند: یکی جانب راست و دیگری جانب چپ خدا قرار دارد. گفتم: پس بنابراین برای جبرئیل÷ جایز نیست که با میکائیل ÷ دشمنی کند و هم برای میکائیل جایز نیست که به دشمنان جبرئیل سازگاری نماید. بنابراین، من به یقین شهادت می‌دهم که جبرئیل و میکائیل و پروردگار این دو با هرکه صلح و آشتی کنند همه‌شان با او از در صلح و آشتی می‌آیند و با هرکه در جنگ باشند و دشمنی کنند همه به طور یکسان با او درجنگند. سپس به‌سوی پیامبر حرکت کردم و خواستم که از جریان آگاهش کنم، چون به نزدش رسیدم. گفت: آیا از آیاتی که برایم نازل گردید آگاهت کنم؟ گفتم: ای رسول خدا من مشتاق شنیدن کلام آسمانی هستم، پس ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ٩٧ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِيلَ وَمِيكَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡكَٰفِرِينَ٩٨ [البقرة: ۹۷-۹۸] [۵۳]، را قراءت کرد. گفتم: ای رسول خدا! قسم به ذات یکتا از نزد یهود به همین عزم برخاستم تا نزد شما آمده گفتگویی را که بین من و یهود صورت گرفت به عرض شما برسانم، اینک دریافتم که وحی الهی بر من سبقت گرفته است. اسناد این حدیث به شعبی درست است، اما او عمر س را ندیده [۵۴].

۲۸- این حدیث از ابن ابو شیبه و ابن ابو حاتم از طریق دیگر از شعبی روایت کرده اند [۵۵].

۲۹- و ابن جریر از طریق سدی از عمر روایت کرده است [۵۶].

۳۰- و از طریق قتاده از عمر س روایت کرده است [۵۷].

و این دو حدیث نیز منقطع هستند.

۳۱- ک: ابن ابوحاتم از طریق دیگر از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت کرده است: یهودی با عمر س برخورد و گفت: جبرئیل که دوست شما و او را یاد می‌کند با ما دشمن است. عمر فاروق گفت: هر‌کس دشمن خدا، فرشتگان، پیامبران، جبرئیل و میکائیل باشد خدا دشمن اوست. ابن ابی لیلی گفته است: این آیه به زبان عمر س نازل گردیده است [۵۸].

این‌ها طرقی‌اند که یکدیگر را قوی می‌سازند [۵۹].

ابن جریر نقل کرده است که اهل علم همه قبول دارند که سبب نزول این آیه همین است [۶۰]. [اهل علم متفقند بر این که این آیه در جواب بنی اسرائیل که جبرئیل ÷ را دشمن خود و میکائیل ÷ را دوست خویش می‌دانستند نازل شده است، اما اختلاف بر سر این است که چه چیز سبب بیان این نظر از سوی یهود شده است، بعضی از علما معتقدند که یهود هنگام مناظره با رسول خدا در امر نبوت این سخن را گفت و بعض دیگر می‌گویند: هنگام مناظره با عمر س در بارۀ رسول الله این سخن را یاد کردند] [۶۱].

اسباب نزول آیۀ ۹۹ – ۱۰۰: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۖ وَمَا يَكۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ٩٩ [البقرة: ۹۹] [۶۲].

۳۲- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: ابن صوریا به نبی کریم ج گفت: ای محمد، چیزی که برای ما قابل فهم و شناخت باشد نیاورده‌ای، و خدا همراۀ تو نشانۀ آشکاری برای اثبات رسالتت نفرستاده است. پس خدا آیۀ ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖۖ... را نازل کرد. هنگامی که رسول الله مبعوث گردید و تعهد و پیمانی را که یهود سپرده بود – مبنی بر این که هرگاه محمد ج مبعوث گردد، به او ایمان بیاورند – یادآور شد، مالک بن صیف گفت: سوگند به خدا که ما در بارۀ تأیید و تصدیق نبوت محمد هیچ تعهدی نسپرده ایم و در این باره هیچ پیمانی نبسته ایم. پس آیۀ ﴿أَوَ كُلَّمَا عَٰهَدُواْ... نازل شد [۶۳].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۲: ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ عَلَىٰ مُلۡكِ سُلَيۡمَٰنَۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيۡمَٰنُ وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَكَيۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ١٠٢ [البقرة: ۱۰۲] [۶۴].

۳۳- ک: ابن جریر از شهر بن حوشب روایت کرده است: یهودیان گفتند: ببینید چگونه محمد حق و باطل را به هم می‌آمیزد و سلیمان را از انبیای الهی می‌داند، مگر سلیمان ساحری نبود که سوار باد می‌شد. پس آیۀ ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ... نازل شد [۶۵].

۳۴- ابن ابوحاتم از ابوعالیه روایت کرده است: یهود زمانی از نبی کریم در بارۀ مسائلی از تورات سؤال کرد، هیچ سؤالی را از تورات با او مطرح نکردند، مگر این که خدا جواب آن را به پیامبر وحی کرد. و سرور کائنات همواره بر حرکات خصمانۀ آنان غالب شد. چون دیدند که پیامبر تمام پرسش‌های آنان را جواب درست می‌گوید، به یکدیگر گفتند: او به تورات از ما عالمتر است. پس راۀ دیگر خصومت و ستیز را پیش گرفتند و راجع به سحر و ساحری از او پرسش‌ها نمودند. خدا آیۀ ﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّيَٰطِينُ را نازل کرد [۶۶].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۴: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٠٤ [البقرة: ۱۰۴] [۶۷].

۳۵- ک: ابن منذر از سدی روایت کرده است: دو نفر از یهود، مالک بن صیف و فاعه بن زید هرگاه به دیدار رسول الله می‌آمدند در اثنای صحبت با او ج می‌گفتند: راعنا سمعک واسمع غیر مسمع: [راعنا به زبان عربی فعل امر است از مادۀ رعایت یعنی مراعات حال ما را بکن، سخنان ما را به دقت بشنو و این کلمه به لفظ یهود دشنام و استهزاء است] مسلمانان پنداشتند اهل کتاب این کلمات را برای ستایش و بزرگداشت انبیای خود به کار می‌برند، پس آنان نیز به سرور کائنات این اصطلاح را می‌گفتند. در این مقام آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ نازل شد.

۳۶- ابونعیم در «دلائل» از طریق سدیی صغیر از کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده است: جملۀ راعنا در زبان یهود دشنام قبیح است [آن‌ها این جمله را در خفا بر رسول الله به کار می‌بردند] [۶۸] چون شنیدند که اصحاب رسول الله این جمله را خطاب به او ج می‌گویند بین خود خندیدند. پس این آیه نازل شد. سعد بن معاذ این قضیه را شنید و به آن‌ها گفت: ای دشمنان خدا! اگر این سخن را بعد از این از زبان یکی از شما بشنوم سرش را می‌برم [۶۹].

[راعنا: ارعنا سمعک ای اسمع منا ونسمع منک: به مطالب ما گوش بده تا سؤالات و خواسته‌های خویش را مطرح نمایم و به آرامش سخن بگو تا بتوانیم مطالبت را خوب درک کنیم. در زبان یهود راعنا مفهوم استهزا و دشنام را می‌رساند. چون راعنای عربی با مفهوم صحیح با کلمه‌ای از زبان یهود با مفهوم استهزاء و دشنام در لفظ برابر بود، خدا مسلمانان را از ذکر آن در برابر رسول الله منع کرد] [۷۰].

۳۷- ک: ابن جریر از ضحاک روایت کرده است: شخصی می‌گفت: ارعنی سمعک یعنی به مطالب من به تأنی گوش بده [اما منظور آن استهزاء و دشنام بود] پس این آیه نازل شد [۷۱].

۳۸- ک: و از عطیه روایت کرده است: عده‌ای از یهود خطاب به رسول خدا می‌گفتند: ارعنا سمعک یعنی رعایت حال ما را بکن و سخنان ما را به دقت بشنو، اما منظورشان استهزا و دشنام بود، حتی برخی از مسلمانان هم – که از مفهوم دیگر آن بی‌خبر بودند – این کلمات را به کار بردند. این عمل آنان در پیشگاۀ خدا ناپسند آمد. این آیه نازل شد [۷۲].

۳۹- ک: و از قتاده روایت کرده است: عده‌ای می‌گفتند: راعنا سمعک یعنی به ما مهلت بده تا سؤالات خود را مطرح کنیم و مطالب را به آرامی بیان کن تا به معنی آن بهتر پی ببریم. یهود هم که نزد پیامبر می‌آمدند مثل این کلمات را به کار می‌بردند. چون در زبان ایشان کلمۀ راعنا مفهوم استهزا و دشنام را می‌رساند. این آیه نازل شد [۷۳].

۴۰- و از عطاء روایت کرده است: این کلمه‌ای است که انصار در جاهلیت به کار می‌بردند. بنابراین آیه نازل شد [۷۴].

۴۱- و از ابوعالیه روایت کرده است: اعراب وقتی با یکدیگر صحبت می‌کردند، می‌گفتند: ارعنی سمعک یعنی مطالبم را به خوبی بشنو تا پرسش‌ها و خواسته‌های خویش را مطرح نمایم و آهسته سخن بگو تا مطالب را بهتر درک کنم. چون این جمله در زبان یهود معنی استهزا و دشنام را می‌رساند اسلام مسلمان‌ها را از گفتن این سخن نهی کرد [۷۵].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۶: ﴿مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَيۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ١٠٦ [البقرة: ۱۰۶] [۷۶].

۴۲- ک: ابن ابوحاتم از طریق عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: گاهی برای رسول خدا ج شب وحی می‌آمد و پیامبر آن را روز فراموش می‌کرد. پس خدای بزرگ این آیه را نازل کرد [۷۷].

[از قتاده روایت کرده است: آیه‌ای از قرآن مجید به خاطر آیۀ دیگر منسوخ می‌شد وقتی پیامبر یک آیه و یا بیشتر از یک آیۀ ناسخ را که قراءت می‌کرد آیۀ منسوخ برداشته و فراموش می‌شد] [۷۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۸ – ۱۰۹: ﴿أَمۡ تُرِيدُونَ أَن تَسۡ‍َٔلُواْ رَسُولَكُمۡ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن يَتَبَدَّلِ ٱلۡكُفۡرَ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ١٠٨ [البقرة: ۱۰۸] [۷۹].

۴۳- ک: ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت می‌کند: رافع بن حریمله و وهب بن زید به رسول الله ج گفتند: ای محمد، برای ما از آسمان کتابی بیاور که بخوانیم و یا برای ما نهرهای جاری کن تا از تو پیروی کرده تصدیقت نماییم. پس کردگار ﴿أَمۡ تُرِيدُونَ أَن تَسۡ‍َٔلُواْ رَسُولَكُمۡ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن يَتَبَدَّلِ ٱلۡكُفۡرَ بِٱلۡإِيمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ١٠٨ را نازل کرد. حیی بن اخطب و ابو یاسر بن اخطب از جملۀ سرسخت‌ترین یهودیانی بودند که به عرب حسادت می‌کردند، زیرا خدا به عرب برتری داده و رسول الله ج را از میان آنان برگزیده بود. این دو برای منحرف‌ساختن مردم از اسلام تا آخرین توان خود می‌کوشیدند. پس خدا در بارۀ ایشان آیۀ ﴿وَدَّ كَثِيرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ... را نازل کرد [۸۰].

۴۴- ک: ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: قریش از رسول الله ج خواست کوۀ صفا را برایشان به کوهی از طلا تبدیل کند. پیامبر ج فرمود: این کار شدنی است، اما اگر بازهم مسلمان نشدید این معجزه برای شما مانند مائدۀ بنی اسرائیل می‌گردد. پس قریش از این درخواست منصرف شد. خدای متعال آیۀ ﴿أَمۡ تُرِيدُونَ أَن تَسۡ‍َٔلُواْ رَسُولَكُمۡ را نازل کرد [۸۱].

۴۵- و از سدی روایت کرده است: عرب از محمد ج خواست که خدا را به نزد ایشان بیاورد تا او را آشکار مشاهده کنند، پس این آیه نازل گردید [۸۲].

۴۶- ک: و از ابوعالیه روایت کرده است: شخصی گفت: ای رسول خدا، کاش کفارۀ گناهان ما مانند کفارۀ معاصی بنی اسرائیل بود. نبی کریم گفت: آنچه که خدا به شما عطا فرموده خوبتر است، زیرا اگر یکی از بنی اسرائیل مرتکب گناهی می‌شد آن را با کفاره‌اش روی در منزل خویش نوشته می‌یافت، کفاره را هم که ادا می‌کرد در دنیا رسوا و شرمنده می‌شد و اگر کفاره را ادا نمی‌کرد در آخرت ذلیل و پشیمان می‌گشت پس آنچه خدا أ بر شما مقرر داشته از آن نیکوتر است. خدا فرموده است: ﴿وَمَن يَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ يَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ... [النساء: ۱۱۰]. «و هر‌کس كه بدى كند يا بر خويشتن ستم روا دارد،...» و نمازهای پنجگانه در هر روز و نماز جمعه را کفارۀ گناهانی قرار داده که در طول روز و هفته از شما سر می‌زند. آیۀ ﴿أَمۡ تُرِيدُونَ أَن تَسۡ‍َٔلُواْ رَسُولَكُمۡ نازل شد [۸۳].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۳: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَيۡسَتِ ٱلۡيَهُودُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُمۡ يَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۗ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ١١٣ [البقرة: ۱۱۳] [۸۴].

۴۷- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: روزی مسیحیان نجران نزد رسول الله آمدند و اتفاقاً دانشمندان یهود نیز در آنجا حضور یافتند. بین آن‌ها و مسیحیان منازعه‌ای درگرفت. رافع بن خزیمه گفت: آیین شما پایه و اساسی ندارد. و نبوت عیسی ÷ و کتاب او انجیل را انکار کرد. مردی از اهل نجران در پاسخ او به یهودیان گفت: آیین شما پایه و اساس ندارد. و نبوت موسی ÷ را تکذیب و کتاب تورات را انکار نمود. در این باره آیۀ ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ... نازل شد [۸۵].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۴: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن يُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ مَا كَانَ لَهُمۡ أَن يَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِينَۚ لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ١١٤ [البقرة: ۱۱۴] [۸۶].

۴۸- ابن ابوحاتم از طریق مذکور روایت کرده است: قریش رسول خدا را از ادای نماز در مسجد حرام و نزدیک کعبه منع کرد. پس آیۀ ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ... نازل شد [۸۷].

۴۹- و ابن جریر از ابن زید روایت کرده است: روز حدیبیه هنگامی که مشرکان رسول خدا را از دخول به مکه مانع شدند این ایه نازل گردید [۸۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۵: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ١١٥ [البقرة: ۱۱۵] [۸۹].

۵۰- مسلم، ترمذی و نسائی از ابن عمر ب روایت کرده اند: رسول الله ج در مسیر حرکت از مکه به‌سوی مدینه به هر سمت و جهتی که شتر سواریش در حرکت بود نماز نافله را ادا می‌کرد. پس ابن عمر ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ را قراءت کرد و گفت: این آیه در همین باره نازل گردیده است [۹۰].

۵۱- حاکم از ابن عمر روایت کرده است: خدای بزرگ ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ را نازل کرده است که به هر سمت شتر سواریت روان بود به همان جهت نماز نافله (مستحبی) را ادا کن، حاکم می‌گوید: این حدیث به شرط مسلم صحیح است [۹۱].

این صحیح‌ترین روایت از روی اسناد است که در شان نزول این آیه آمده است و گروهی به آن اعتماد کرده اند، اما در این حدیث به صراحت بیان نشده که سبب نزول آیه همین چیزی است، بلکه گفته شده در بارۀ ادای نماز نافله فرستاده شده است.

۵۲- ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق علی بن ابوطلحه از ابن عباس ب روایت کرده اند: وقتی که رسول الله ج به مدینه هجرت کرد خدای به او امر فرمود که به‌سوی بیت المقدس نماز بخواند، یهود از این بابت شادمان شد. رسول اکرم ج بیش از ده ماه رو به‌سوی بیت المقدس نماز خواند، اما قبلۀ ابراهیم ÷ را بیشتر دوست داشت و همواره دعا می‌کرد و منتظر رسیدن وحی آسمانی بود. پس خدا ﴿...فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ... [البقرة: ۱۴۴]. «روی خود را به‌سوی مسجدالحرام کنید» را نازل کرد. یهودیان ایراد گرفتند و گفتند: چه چیز مسلمانان را از قبله‌ای که به‌سوی آن نماز می‌خواندند برگرداند. پس خدا آیۀ ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ و ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ را نازل کرده. اسناد این روایت قوی است، و معنی نیز آن را مساعدت می‌کند، پس باید به آن اعتماد کرد.

در بارۀ شان نزول این آیه روایات ضعیف دیگر هم وجود دارد:

۵۳- ترمذی، ابن ماجه و دار قطنی از طریق اشعث سمان از عاصم بن عبدالله بن عامر بن ربیعه از پدرش روایت کرده اند: در یک شب تاریک با رسول خدا ج در سفر بودیم و نمی‌دانستیم که قبله کدام سمت است، هر‌کس روبروی خود نماز خواند [و در آن قسمت نشانه گذاشت] چون صبح شد به رسول خدا یادآوری کردیم. پس خدای ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ را نازل گردانید. ترمذی می‌گوید: این حدیث غریب است و اشعث در حدیث ضعیف گفته می‌شود [۹۲].

۵۴- دار قطنی و ابن مردویه از طریق عرزمی از عطاء از جابر س روایت کرده اند: رسول خدا ج دسته‌ای سپاۀ اسلام را که من هم شامل آن بودم، به یکی از میدان‌های جنگ فرستاد. هوا تاریک شد و ندانستیم قبله کدام طرف است، گروهی از همراهان ما گفتند: ما قبله را یافتیم که جانب شمال است به آن سو نماز خواندند و به علامت نشانه چند خط کشیدند. گروهی دیگر گفتند: قبله جانب جنوب است نماز خواندند و چند خط نشانه گذاشتند. چون صبح شد و آفتاب طلوع کرد، معلوم شد که خطوط به‌سوی قبله نبوده است. وقتی از سفر بازگشتیم از پیامبر خدا پرسیدیم آن بزرگوار سکوت کرد. و خدای آیۀ ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ... را نازل کرد [۹۳].

۵۵- ک: ابن مردویه از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده است: پیامبر سپاهی را به یکی از میدان‌های جهاد اعزام داشت. ناگاه هوا ابری شد. و آن‌ها قبله را نیافتند، اما نماز را ادا کردند. بعد از این که هوا آفتابی شد معلوم شد که به‌سوی قبله نماز نخوانده اند. چون حضور نبی کریم ج رسیدند موضوع را بیان کردند. پس خدای آیۀ ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ فَأَيۡنَمَا... را نازل کرد [۹۴].

۵۶- ابن جریر از قتاده روایت می‌کند: پیامبر خطاب به یاران خود فرمود: برادرتان نجاشی از جهان درگذشت شما نماز جنازۀ او را ادا کنید، گفتند: ای رسول خدا! برای شخصی نامسلمان نماز جنازه بخوانیم. بنابراین، خدا آیۀ ﴿وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَمَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ [آل عمران: ۱۹۹] را نازل کرد. گفتند: او به‌سوی قبله نماز نمی‌خواند. پس خدا آیۀ ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُ را نازل کرد [۹۵]. این حدیث غریب، مرسل و یا معضل است.

۵۷- ک: ابن جریر از مجاهد روایت کرده: وقتی که ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ [غافر: ۶۰]. نازل شد. گفتند: به کدام سو دعا کنیم. پس خدا ﴿فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِ را نازل کرد [۹۶].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۸: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ لَوۡلَا يُكَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِينَآ ءَايَةٞۗ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَيَّنَّا ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يُوقِنُونَ١١٨ [البقرة: ۱۱۸] [۹۷].

۵۸- ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده اند: رافع بن حریمله به رسول خدا گفت: اگر همانطوری که ادعا می‌کنی، فرستادۀ خدا باشی از او بخواه با ما صحبت کند تا سخنان او را بشنویم، در این باره خدا آیۀ ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ... را نازل کرد [۹۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۹: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗاۖ وَلَا تُسۡ‍َٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ١١٩ [البقرة: ۱۱۹] [۹۹].

۵۹- عبدالرزاق از ثوری از موسی بن عبیده از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: رسول الله ج فرمود: کاش می‌دانستم پروردگار با پدر و مادرم بعد از درگذشت آن‌ها چه کرده است، طولی نکشید که خدا آیۀ ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗاۖ وَلَا تُسۡ‍َٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ١١٩ را نازل کرد. رسول اکرم ج پس از آن تا مرگ، آنان را یاد نکرد. این حدیث مرسل است [۱۰۰].

۶۰- ابن جریر از ابن جریج از داود از ابوعاصم روایت کرده است: روزی پیامبر گفت: کاش می‌دانستم جایگاۀ پدر و مادرم بعد از درگذشت آن‌ها از دنیا کجا است. پس این آیه نازل شد. این حدیث هم مرسل است [۱۰۱].

اسباب نزول آیۀ ۱۲۰: ﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ١٢٠ [البقرة: ۱۲۰] [۱۰۲].

۶۱- ثعلبی از ابن عباس ب روایت کرده است: یهود مدینه و نصارای نجران همواره آرزو داشتند که سرور کائنات به‌سوی قبلۀ ایشان نماز بخواند، چون خدای أ کعبه را قبلۀ مسلمانان قرار داد، این امر بر آن‌ها دشوار آمد و از تأیید دین‌شان در نظر رسول اکرم مأیوس شدند. پس آیۀ ﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۱۲۵: ﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ١٢٥ [البقرة: ۱۲۵] [۱۰۳].

۶۲- بخاری و دیگران از عمر بن خطاب س روایت کرده اند: در سه مورد با پروردگارم موافقت کردم. گفتم: ای رسول خدا! کاش از مقام ابراهیم محلی برای ادای نماز انتخاب می‌کردیم. بنابراین ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى نازل شد، گفتم: ای رسول خدا! اشخاص صالح و نیکوکار و افرد فاسد و نابکار به حرم پاکیزه و با عظمت شما داخل می‌شوند و همسران‌تان را می‌بینند، کاش دستور می‌دادی از مردان نامحرم روی می‌پوشاندند پس آیۀ حجاب نازل شد، پیشامدی روی داد که زنان پیامبر به خاطر حسادت و غیرت دور رسول خدا گرد آمدند. گفتم: اگر پیامبر شما را طلاق بدهد ممکن است خدایش کسانی بهتر از شما به او ارزانی فرماید. پس این چنین نازل گردید [۱۰۴].

این حدیث از طریق زیاد روایت شده است و از آن جمله است:

۶۳- ابن ابوحاتم و ابن مردویه از جابر روایت کرده اند: وقتی پیامبر ج طواف می‌کرد، فاروق اعظم پرسید: مقام پدر ما ابراهیم اینجاست؟ پیامبر گفت: آری، عمر س گفت: آیا این محل را مکان ادای نماز قرار بدهیم؟ پس آیۀ ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى نازل شد.

۶۴- ابن مردویه از طریق عمرو بن میمون از عمر بن خطاب روایت کرده است: عمر س از مقام ابراهیم ÷ گذشت و گفت: ای رسول خدا آیا در مقام خلیل الله نایستیم؟ رسول خدا گفت: در این مقام می‌ایستیم. گفت: آیا در آن جا نماز نخوانیم؟ اندک زمانی سپری نشده بود که ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗى نازل شد [۱۰۵].

از ظاهر این حدیث و قبل از آن معلوم می‌شود که آیه در حجت الوداع نازل شده.

اسباب نزول آیۀ ۱۳۰: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَيۡنَٰهُ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١٣٠ [البقرة: ۱۳۰] [۱۰۶].

۶۵- ابن عیینه می‌گوید: عبدالله بن سلام س برادرزادگان خود «سلیمه» و «مهاجر» را به اسلام دعوت کرد: خوب می‌دانید که خدا أ در تورات فرموده است: از نسل اسماعیل پیامبری مبعوث می‌کنم که اسمش احمد است هرکه از او پیروی کند به راۀ راست رفته رستگار می‌شود و هرکه به او ایمان نیاورد از نیکی و رحمت پروردگار به دورمانده مورد نفرین و لعن قرار خواهد گرفت. پس سلمه مسلمان شد و مهاجر ایمان نیاورد. پس در این باره این آیه نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۱۳۵: ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ١٣٥ [البقرة: ۱۳۵] [۱۰۷].

۶۶- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: ابن صوریا به نبی اکرم ج گفت: راستی و رستگاری جز با ما یهودیان نیست، از ما پیروی کن تا راۀ راست را بیابی و هدایت شوی. و نصرانیان نیز اینچنین می‌گفتند. پس خدا در بارۀ آن‌ها ﴿وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْ را نازل کرد [۱۰۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۴۲ – ۱۴۴: ﴿سَيَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِي كَانُواْ عَلَيۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٤٢ [البقرة: ۱۴۲] [۱۰۹].

۶۷- ابن اسحاق می‌فرماید که، از اسماعیل بن ابوخالد شنیدم و او از ابواسحاق از براء روایت می‌کند: رسول خدا ج به‌سوی بیت المقدس نماز می‌خواند، در حالی که گاهگاه با نگاهی پر از انتظار به آسمان می‌نگریست و چشم انتظار رسیدن دستور الهی بود، طولی نکشید که خدا آیۀ ﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِكَ فِي ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ [۱۱۰] را نازل کرد. یکی از مسلمانان گفت: کاش می‌شد از احوال درگذشتگان خویش که قبل از تحویل قبله وفات کرده اند، آگاه شویم و نیز حکم نمازی را که به‌سوی بیت المقدس خوانده ایم بدانیم. پس خدا ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ را نازل کرد. بی‌خردان گفتند: چه چیز مسلمانان را از قبله‌ای که مدت‌ها به‌سوی آن نماز می‌خواندند منحرف ساخت؟ پس خدا آیۀ ﴿سَيَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ... را نازل کرد [۱۱۱].

این حدیث طریق دیگر هم به همین معنی دارد:

۶۸- در بخاری و مسلم از براء س روایت شده است: قبل از تحویل قبله تعدادی از مسلمانان فوت کرده و عده‌ای هم به شهادت رسیده بودند و ما در بارۀ نتیجۀ اعمال و عبادات‌شان با ابهام روبرو بودیم، پس ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ نازل شد [۱۱۲].

[رسول خدا شانزده یا هفده ماه به‌سوی بیت المقدس نماز خواند] [۱۱۳].

اسباب نزول آیۀ ۱۵۰: ﴿وَمِنۡ حَيۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيۡكُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِي وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِي عَلَيۡكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٠ [البقرة: ۱۵۰] [۱۱۴].

۶۹- ابن جریر از طریق سدی با اساندیش روایت کرده است: رسول الله ج به‌سوی بیت المقدس نماز می‌خواند و بعد از مدتی به امر خدا به‌سوی کعبه روی گرداند. مشرکان مکه گفتند: محمد در دین خود سرگشته و حیران شده و قبلۀ شما را قبلۀ خویش قرار داده است، حتماً حالا درک کرده که راۀ شما از دین او راست‌تر و درست‌تر است و در آیندۀ نزدیک دین شما را می‌پذیرد. پس خدا ﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيۡكُمۡ حُجَّةٌ را تا آخر آیه نازل کرد [۱۱۵].

اسباب نزول آیۀ ۱۵۴: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن يُقۡتَلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡيَآءٞ وَلَٰكِن لَّا تَشۡعُرُونَ١٥٤ [البقرة: ۱۵۴] [۱۱۶].

۷۰- ابن منده در «معرفت صحابه» از طریق سدیی صغیر از کلبی از ابو صالح از ابن عباس ب روایت کرده است: «تمیم بن حمام» در بدر شهید شد و در بارۀ او و یارانش آیۀ ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن يُقۡتَلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢ... نازل گردید [۱۱۷].

ابونعیم گفته است: علما متفقند آن که در بدر به شهادت رسیده «عمیر بن حمام» بوده است، و اما سدی تصحیف کرده.

اسباب نزول آیۀ ۱۵۸: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ١٥٨ [البقرة: ۱۵۸] [۱۱۸].

۷۱- بخاری، مسلم و دیگران از عروه روایت کرده اند: به عایشه ل گفتم: آیا به این کلام ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا می‌بینی به نظر من کسی که به صفا و مروه طواف نکند گناه‌کار نیست. عایشه ل گفت: خواهرزادۀ عزیزم، آنچه گفتی شایسته نیست اگر آیه مطابق تأویل خودت می‌بود بایست فلا جناح علیه أن لا یطوف بهما بودی. لیکن این آیه به این سبب نازل شده است که انصار پیش از این که اسلام بیاورند منات طاغیه [۱۱۹] را که معبودشان بود به قصد عبادت و تبرک زیارت می‌کردند و کسی که به عبادت این بت می‌آمد از سعی بین صفا و مروه اجتناب می‌نمود. پس چند تن از صحابه از رسول الله ج پرسیدند: ما در جاهلیت سعی بین صفا و مروه را گناه می‌پنداشتم و از آن اجتناب می‌کردیم، اینک حکم الهی در این مسأله چیست؟ پس ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا نازل شد [۱۲۰].

۷۲- بخاری از عاصم بن سلیمان روایت کرده است: از انس س در مورد صفا و مروه پرسیدم. گفت: چون اسلام آمد ما سعی بین صفا و مروه را از امور جاهلیت پنداشته ترک کردیم. پس خدا ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ را نازل کرد [۱۲۱].

۷۳- حاکم از ابن عباس ب روایت کرده است: در جاهلیت شیاطین تمام شب‌ها بین صفا و مروه آواز می‌دادند و مشرکان هم در بین صفا و مروه بت‌هایی داشتند، چون اسلام آمد. مسلمانان گفتند: ای رسول خدا! ما در بین صفا و مروه طواف نمی‌کنیم، زیرا که از کارهای دوران جاهلیت ماست. بنابراین خدا این آیه را نازل کرد [۱۲۲].

اسباب نزول آیۀ ۱۵۹: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩ [البقرة: ۱۵۹] [۱۲۳].

۷۴- ک: ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده اند: معاذ بن جبل، سعد بن معاذ و خارجه بن زید ش از دانشمندان یهود راجع به بعض مسائل تورات سؤال کردند، اما آن‌ها حقایق را از مسلمانان پنهان نمودند و آگاه‌شان نساختند. خدای حکیم آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ را در بارۀ آنان نازل فرمود [۱۲۴].

اسباب نزول آیۀ ۱۶۴: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ١٦٤ [البقرة: ۱۶۴] [۱۲۵].

۷۵- سعید بن منصور در «سنن» خود، فریابی در «تفسیرش» و بیهقی در «شعب الإیمان» از ابوالضحی روایت کرده اند: هنگامی که ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ١٦٣ [البقرة: ۱۶۳]. نازل شد. مشرکان تعجب کردند و گفتند: فقط یک خدا! اگر در گفتار خود صادق است باید معجزه بیاورد. بنابراین خدا آیۀ ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ١٦٤ را نازل کرد [۱۲۶].

سیوطی صاحب می‌گوید: این حدیث معضل لیکن دارای شاهد است.

۷۶- ابن ابوحاتم و ابو شیخ در «العظمة» از عطاء روایت کرده اند: در مدینه آیۀ ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِيمُ١٦٣ نازل شد. کفار قریش در مکه گفتند: چگونه انجام امور تمام مردم از عهدۀ یک خدا ساخته است؟ پس خدا أ آیۀ ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡكِ ٱلَّتِي تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ بِمَا يَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِيفِ ٱلرِّيَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَيۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ١٦٤ را نازل کرد [۱۲۷].

۷۷- ک: ابن ابوحاتم و ابن مردویه از طریق جید به قسم موصول از ابن عباس ب روایت کرده اند: قریش به پیامبر گفت: از خدایت بخواه کوۀ صفا را برای ما طلا بگرداند تا به وسیلۀ آن بر دشمنان خویش چیره شویم، خدا به پیامبر وحی فرستاد، من خواستۀ آن‌ها را برآورده می‌سازم اما اگر بازهم در کفر خویش ثابت ماندند به عذاب دردناکی دچارشان کنم که هیچ یکی از جهانیان را آنگونه عذاب نکرده باشم. رسول خدا گفت: پررودگارا! قومم را به خودم واگذار من آن‌ها را آهسته آهسته روز به روز به راۀ اسلام دعوت می‌کنم. بنابراین خدای آیۀ ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ را نازل کرد. یعنی چگونه از تو درخواست می‌کنند کوۀ صفا را طلا بگردانم در حالی که آیات و نشانه‌های بزرگتر از این را مشاهده کردند.

اسباب نزول آیۀ ۱۷۰: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَيۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ شَيۡ‍ٔٗا وَلَايَهۡتَدُونَ١٧٠ [البقرة: ۱۷۰] [۱۲۸].

۷۸- ک: ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول الله ج یهود را به اسلام دعوت و به پیروی از آن تشویق کرد و آنان را از عذاب انتقام و مجازات پروردگار برحذر داشت. رافع بن حریمله [۱۲۹] و مالک بن عوف گفتند: ای محمد! ما تن‌ها از کیش پدران خویش – که از ما برتر و آگاه‌تر بودند – پیروی می‌کنیم. پس خدا آیۀ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ... را نازل کرد [۱۳۰].

اسباب نزول آیۀ ۱۷۴: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلًا أُوْلَٰٓئِكَ مَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ١٧٤ [البقرة: ۱۷۴] [۱۳۱].

۷۹- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ و آیۀ ۷۷ سورۀ آل عمران در مورد یهود نازل شده است [۱۳۲].

۸۰- ثعلبی از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده است: مدت‌ها بزرگان و دانشمندان یهود، از زیردستان‌شان هدایای فراوان دریافت می‌کردند و امیدوار بودند که پیامبر مبعوث در آخرالزمان از میان خود آن‌هاست. چون محمد ج از عرب برانگیخته شد ترسیدند که هدایا و مهمانی‌های که ترتیب می‌شد از دست برود و ریاست و بزرگی‌شان پایان یابد، به همین دلیل آگاهانه صفات ناجی بشریت را که در تورات آمده بود تغییر دادند و آن صفات تحریف یافته را به پیروان پست و فرومایۀ خویش اعلام کردند و گفتند: این صفات پیامبری است که در آخرالزمان مبعوث می‌شود، می‌بینید که به هیچ وجه به صفات این پیامبر عرب شبیه نیست. آنگاه خدا آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ... را نازل کرد [۱۳۳].

اسباب نزول آیۀ ۱۷۷: ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ١٧٧ [البقرة: ۱۷۷] [۱۳۴].

۸۱- ک: عبدالرزاق از معمر از قتاده روایت کرده است: یهود به‌سوی مغرب و نصاری به سمت مشرق نماز می‌خواندند. آیۀ ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ... نازل شد [۱۳۵].

۸۲- ابن ابوحاتم نیز از ابوعالیه همینگونه روایت کرده است [۱۳۶].

۸۳- ابن جریر و ابن منذر از قتاده روایت کرده اند: مردی از رسول خدا ج در بارۀ نیکوکاری پرسید. خدای بزرگ آیۀ ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ... را نازل کرد. پیامبر آن شخص را به حضور خواست و آیه را برایش تلاوت فرمود. و بسا شده بود که مردی قبل از تعیین فرایض و تکالیف شرعی به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر ج ایمان بیاورد و در آن حال از جهان برود، امید و تمنا می‌شد که در آخرت خیر و نیکویی نصیب او گردد، پس خدا ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ را نازل فرمود [۱۳۷].

[منظور یهود و نصاری است که یهود هنگام نماز سوی مغرب و نصاری به‌سوی مشرق نماز می‌خواندند، خدا در بارۀ آن‌ها این آیه را نازل کرد و آگاه‌شان ساخت که نیکوکاری آن نیست که آن‌ها انجام می‌دهند، بلکه نیکوکاری چیزی است که ما در این آیه بیان کردیم] [۱۳۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۷۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِكَ تَخۡفِيفٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٧٨ [البقرة: ۱۷۸] [۱۳۹].

۸۴- ک: ابن ابوحاتم از سعید بن جبیر روایت کرده است: در زمان جاهلیت اندکی پیش از ظهور اسلام، دو طایفه از عرب باهم جنگیدند و از یکدیگر فراوان کشتند حتی از کشتن زنان و بردگان نیز دریغ نکردند و از یکدیگر قصاص و دیه نگرفته به دین اسلام مشرف شدند. یکی از این دو طایفه با داشتن افراد زیاد و ثروت فراوان گردن کشی و بر دیگری ستم می‌کرد، چنانکه سوگند یاد کرد تا در عوض بردگان خود، آزادگان دشمن و در عوض زنان خود، مردان آن‌ها را نکشد راضی نشود. در بارۀ آن‌ها ﴿ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ نازل گردید [۱۴۰].

اسباب نزول آیۀ ۱۸۴: ﴿أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٤ [البقرة: ۱۸۴] [۱۴۱].

۸۵- ابن سعد در «طبقات» از مجاهد روایت کرده است: آیۀ ﴿وَعَلَى ٱلَّذِينَ يُطِيقُونَهُۥ فِدۡيَةٞ طَعَامُ مِسۡكِينٖ... در بارۀ مولای من قیس بن سائب نازل شده که پس از نزول آیه افطار کرد و برای هر روز افطار یک مسکین را طعام داد [۱۴۲].

اسباب نزول آیۀ ۱۸۶: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦ [البقرة: ۱۸۶] [۱۴۳].

۸۶- ابن جریر، ابن ابوحاتم، ابن مردویه، ابوشیخ و دیگران در روایت‌های متعدد از جریر بن عبدالحمید از عبدۀ سجستانی از صلت بن حکیم بن معاویه بن حیده از پدرش و او از پدر بزرگش روایت کرده اند: اعرابیی نزد رسول الله ج آمد و پرسید: آیا پروردگار به ما نزدیک است که با او با صدای آهسته سخن بگوییم و یا دور است که به آواز بلند او را صدا نماییم؟ پیامبر سکوت کرد. تا این که آیۀ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ... نازل شد [۱۴۴].

۸۷- عبدالرزاق از حسن روایت کرده است: اصحاب ش از سرور کائنات پرسیدند که خدای ما کجاست؟ پس خدا آیۀ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ... را نازل کرد [۱۴۵].

این حدیث مرسل است و به طرق دیگر هم روایت شده است.

۸۸- ابن عساکر از علی روایت کرده است: رسول خدا ج فرمود: در دعا و نیایش سستی و تنبلی نکنید، زیرا پروردگار به من وحی کرده است: ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ [غافر: ۶۰] مردی گفت: ای رسول خدا، پرردگار ما چگونه دعا را می‌شنود؟ خدا آیۀ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ... را نازل فرمود [۱۴۶].

۸۹- ابن جریر از عطاء بن ابورباح روایت کرده است: هنگامی که کلام آسمانیی ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ [غافر: ۶۰]. نازل شد. عده‌ای گفتند: کاش می‌دانستیم در کدام ساعت دعا کنیم. پس آیۀ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦ [البقرة: ۱۸۶] نازل شد [۱۴۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۸۷: ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّيَامَ إِلَى ٱلَّيۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ١٨٧ [البقرة: ۱۸۷] [۱۴۸].

۹۰- احمد، ابوداود و حاکم از طریق عبدالرحمن بن ابو لیلی از معاذ بن جبل س روایت کرده اند: مسلمانان شب‌های رمضان می‌توانستند بخورند و بیاشامند و با زنان خویش مقاربت انجام بدهند. اما اگر می‌خوابیدند بعد از بیداری در طول شب از این کارها منع شده بودند. مردی از انصار به نام قیس بن صِرمَه [۱۴۹] بعد از ادای نماز عشا خوابید و تا صبح غذا نخورد و در طول روز تا غروب به زحمت و مشقت زیاد افتاد. عمر بن خطاب نیز در طول شب از خواب بیدار شد و با همسرش مقاربت انجام داد پس به حضور رسول الله آمد و جریان را بیان کرد، پس ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ نازل شد [۱۵۰]. این حدیث از ابن ابی لیلی مشهور اما او از معاذ نشنیده است و دارای شواهد نیز می‌باشد.

۹۱- بخاری از براء [بن عاذب] روایت کرده است: اصحاب رسول خدا در اوایل فرضیت روزه چنین بودند: هرگاه شخصی روزه می‌گرفت و قبل از افطار می‌خوابید، آن شب و روز بعد تا غروب اجازۀ غذاخوردن نداشت. قیس بن صِرمۀ انصاری روزه بود، هنگام افطار نزد همسرش آمد و گفت: آیا اینجا خوردنی پیدا می‌شود؟ گفت: نه، ولی می‌روم برایت غذا حاضر می‌کنم. چون قیس تمام روز کار کرده بود به دلیل خستگی زیاد خوابش برد همسرش آمد او را دید و گفت: دیگر از غذاخوردن نومید شدی، ظهر روز بعد از فرط ضعف بیهوش شد و صحابه جریان را به رسول الله ج عرض کردند. پس خدا آیۀ ﴿أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡ را نازل کرد و مسلمانان بسیار خوشحال شدند. و همچنان ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ نازل شد [۱۵۱].

۹۲- بخاری از براء بن عازب س روایت کرده است: در [اوایل] فرضیت روزه مباشرت با زنان هم شب و هم روز منع بود، اما عده‌ای بودند که به خود خیانت می‌کردند. پس خدای بزرگ ﴿عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡ را نازل کرد [۱۵۲].

۹۳- احمد، ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق عبدالله بن کعب بن مالک س از پدرش روایت کرده اند: مسلمانان در ماه رمضان چنین بودند، هرگاه مردی روزه می‌گرفت و شبانگاه به خواب می‌رفت بعد از بیداری خوردن، آشامیدن و مقاربت با زنان برایش حرام بود تا روز بعد هنگام افطار می‌رسید. عمر فارق شبی تا دیر وقت در نزد پیامبر بود، هنگام بازگشت به خانه خواست با همسرش نزدیکی کند، همسرش گفت: من امشب خوابیده‌ام. عمر بن خطاب گفت: من هنوز نخوابیده‌ام و با او مقاربت کرد. کعب بن مالک نیز این عمل را انجام داد فردای آن روز عمر فاروق نزد نبی کریم ج شتافت و از ماجرا آگاهش ساخت. پس این آیه نازل شد [۱۵۳].

۹۴- بخاری از سهل بن سعد س روایت کرده است: چون کلام عزیز ﴿وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ نازل گردید. و ﴿مِنَ ٱلۡفَجۡرِ هنوز نازل نشده بود. اشخاصی بودند چون اراده می‌کردند روزه بگیرند به پاهای خود تار سفید و سیاه می‌بستند و به خوردن و آشامیدن ادامه می‌دادند، تا زمانی که رنگ‌ها به خوبی مشخص گردد. پس خدای بزرگ ﴿مِنَ ٱلۡفَجۡرِ را نازل کرد. مسلمانان دانستند که مراد از خط سفید و سیاه روشنی صبح و تاریکی شب بوده است [۱۵۴].

۹۵- ابن جریر از قتاده روایت کرده است: چون مردی از مسلمانان معتکف می‌شد هروقت دلش می‌خواست از مسجد خارج شده با همسرش مقاربت می‌کرد. به همین سبب کلام الهی ﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰكِفُونَ فِي ٱلۡمَسَٰجِدِ نازل گردید [۱۵۵].

اسباب نزول آیۀ ۱۸۸: ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُكَّامِ لِتَأۡكُلُواْ فَرِيقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١٨٨ [البقرة: ۱۸۸] [۱۵۶].

۹۶- ابن ابوحاتم از سعید بن جبیر روایت کرده است: امرؤ القیس بن عابس و عبدان بن اشوع حضرمی در بارۀ یک قطعه زمین باهم دعوا و اختلاف داشتند. امرؤ القیس خواست برای اثبات مالکیتش به دروغ قسم بخورد. در بارۀ او ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ نازل شد [۱۵۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۸۹: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِيَ مَوَٰقِيتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٨٩ [البقرة: ۱۸۹] [۱۵۸].

۹۷- ک: ابن ابوحاتم از عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: مردم در بارۀ علت و چگونگی تغییر اندازۀ هلال ماه از نبی کریم پرسیدند. پس آیۀ ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ... نازل شد [۱۵۹].

۹۸- ابن ابوحاتم از ابوعالیه روایت کرده است: مسلمان‌ها از رسول خدا پرسیدند: هلال ماه برای خلق شده است؟ پس خدا ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ را نازل کرد [۱۶۰].

۹۹- ابونعیم و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» از طریق سدیی صغیر از کلبی از ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده اند: معاذ بن جبل و ثعلبه بن غنمه ش گفتند: ای رسول خدا! حالت هلال ماه چگونه است که مانند رشتۀ باریک ظاهر می‌شود و یا طلوع می‌کند بعد آهسته آهسته بزرگ شده تمام و کامل می‌گردد، باز به تدریج باریک شده کم کم به حالت اولی خود برمی‌گردد، هیچگاه به یک حالت نیست؟ پس خدای بزرگ ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِ را نازل کرد [۱۶۱].

۱۰۰- بخاری از براء بن عازب س روایت کرده است: در زمان جاهلیت، مردم وقتی احرام می‌بستند، به خانه از پشت آن داخل می‌شدند. به همین سبب ﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا تا آخر آیه نازل شد [۱۶۲].

۱۰۱- ابن ابوحاتم و حاکم به قسم صحیح از جابر س روایت کرده اند: قریش دعوی حمس، [۱۶۳] جنگاوری و شجاعت می‌کرد و در جالت احرام از در خانه داخل می‌شد. اما انصار و دیگر قبایل عرب، در حالت احرام از در داخل نمی‌شدند. روزی رسول الله از در باغی خارج شد و با آن بزرگوار قطبه بن عامر انصاری هم بیرون آمد. گفتند: یا رسول الله قطبه بن عامر – یک شخص فاجر است – همزمان با شما از در باغ خارج شد. پیامبر به او گفت: تو را چه چیز به این کار واداشت؟ گفت: دیدمت که از در خارج شدی من هم به پیروی از تو این کار را انجام دادم. رسول الله گفت: من یک مرد احمسی هستم، قطبه گفت: بدون تردید دین من و دین تو یکی است. پس خدای بزرگ ﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا را تا آخر آیۀ نازل فرمود [۱۶۴].

۱۰۲- ابن جریر نیز از طریق عوفی از ابن عباس به این معنی روایت کرده است [۱۶۵].

۱۰۳- طیالسی در «مسند» خود از براء س روایت کرده است: هرگاه انصار از سفر برمی‌گشتند هیچیک از آن‌ها از راۀ در وارد خانه نمی‌شد. در این باره آیه نازل شد [۱۶۶].

۱۰۴- عبد بن حمید از قیس بن جبیر نهشلی روایت کرده است: چون قبایل عرب احرام می‌بستند از در داخل نمی‌شدند، اما روش حمس خلاف این عادت بود. روزی پیامبر ج به باغی وارد شد و از در آن بیرون رفت. رفاعه بن تابوت هم با وجودی که حمسی نبود به پیروی از پیامبر از در بیرون آمد. گفتند: ای رسول خدا! رفاعه هم از در باغ بیرون آمد. پیامبر از او پرسید: چه چیز ترا به این کار واداشت؟ گفت: از تو پیروی کردم، پیامبر گفت: من حمسی هستم. رفاعه گفت: دین ما یکی است. پس ﴿وَلَيۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا نازل شد [۱۶۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۰: ﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ١٩٠ [البقرة: ۱۹۰] [۱۶۸].

۱۰۵- واحدی از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده است: زمانی رسول الله ج از زیارت کعبه منع شد و در عهدنامه‌ای مشرکان با او توافق کردند که امسال از حدیبیه برگردد و سال آینده می‌تواند به زیارت کعبه بیاید. چون مدت معین پایان یافت، پیامبر و یارانش برای ادای عمرۀ قضاء آماده شدند، در حالی که بیم داشتند قریش به تعهد خویش وفا نکند و آنان را از ورود به مجسد حرام منع نماید و علیه آن‌ها دست به پیکار بزند، زیرا مسلمانان از جنگ در ماۀ حرام نفرت داشتند. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ١٩٠ را نازل کرد [۱۶۹].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۴: ﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ١٩٤ [البقرة: ۱۹۴] [۱۷۰].

۱۰۶- ابن جریر از قتاده روایت کرده است: نبی کریم و یارانش در ذی القعده با قربانی‌هایشان به قصد عمره رهسپار مکه شدند و تا حدیبیه پیش رفتند، اما مشرکان سد راۀ ایشان قرار گرفتند. پیامبر ج طی صلحنامه‌ای با آنان قرار گذاشت که امسال از همین جا به مدینه برگردد و سال آینده به زیارت مسجدالحرام بیاید، [و سه روز در مکه به سر برد و دوباره خارج شود و هیچکس از اهالی مکه را با خود نبرد. در آن سال مسلمانان قربانی‌های خود را در حدیبیه سر بریدند و موی سر خود را تراشیدند و یا کوتاه کردند] چون موعد حج سال آینده فرا رسید، پیامبر و یارانش از مدینه به قصد عمره حرکت کردند و در ذی القعده وارد مکه شدند و سه شب در آنجا باقی ماندند. زمانی که مشرکان او ج را از ورود به مکه مانع شدند بر او فخرفروشی کردند، پس ایزد تعالی در برابر این عمل آن‌ها پیشوای بشریت را دقیقاً در همان ماهی که مشرکان سد راۀ او قرار گرفته بودند وارد مکه ساخت. و در این باره خدای بزرگ ﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞ را نازل کرد [۱۷۱].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۵: ﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٩٥ [البقرة: ۱۹۵] [۱۷۲].

۱۰۷- بخاری از حذیفه س روایت می‌کند: این آیه در بارۀ انفاق و بخشش در راۀ خدا نازل شده است [۱۷۳].

۱۰۸- ابوداود، ترمذی به قسم صحیح، ابن حبان، حاکم و غیره از ابوایوب انصاری روایت کرده اند: وقتی که خدا أ اسلام را نیرومند و عزیز گرداند و یار و یاور فراوان یافت، عده‌ای از ما نهانی باهم گفتند: بدون شک دارایی ما ضایع شد، زیرا خدا خودش اسلام را عزت داد. اگر ثروت خود را نگاه می‌داشتیم، آن اموال تلف‌شده در چنین زمانی حال ما را نیکو می‌گرداند. پس خدا برای رد آن پندار و گفتار ما ﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِرا نازل کرد که اشاره‌ای است بر این که حفظ مال و عدم انفاق آن برای تهیۀ وسایل جهاد و صرف آن برای تن‌پروری و ترک جهاد مایۀ هلاکت می‌شود [۱۷۴].

[ما به قسطنطینیه در سرزمین روم برای جهاد و پیکار رفته بودیم، روزی سپاۀ بزرگی از رومیان در برابر ما صف‌آرایی کردند و ما نیز مثل آنان بلکه قویتر به آرایش جنگی پرداختیم، در آن حال مردی از سپاه اسلام به صفوف آنان یورش برد و در آن نفوذ کرد و دوباره به‌سوی ما برگشت و به آواز بلند مسلمانان را به انجام چنین فداکاری‌ها تشویق نمود. گروهی گفتند: خودش را به هلاکت افکند. آنگاه صحابی رسول خدا ج ابوایوب انصاری گفت: ای مردم شما این آیه را چنین تأویل می‌کنید، این آیه در بارۀ ما گروۀ انصار نازل شده است] [۱۷۵].

[ابوایوب انصاری همواره در زیر سایۀ پرچم اسلام به جهاد و پیکار ادامه داد تا در سرزمین روم و در سال ۵۲ هـ ق به شهادت رسید و در آنجا دفن شد].

۱۰۹- طبرانی با سند صحیح از ابوجَبِیره بن ضَحَّاک س روایت می‌کند: انصار آنچه خدا خواسته بود از دارایی خود صدقه می‌دادند و بخشش می‌کردند. سالی دچار قحطی شدند و از انفاق در راۀ خدا خودداری کردند. خدا آیۀ ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ... را نازل کرد.

۱۱۰- و همچنان به سند صحیح از نعمان بن بشیر روایت کرده است: مردی گناهی را انجام می‌داد و می‌گفت: هرگز مورد آمرزش قرار نخواهم گرفت. بنابراین، خدای بزرگ ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ را نازل کرد [۱۷۶].

۱۱۱- این حدیث دارای شاهد است که حاکم از براء بن عازب س روایت کرده [۱۷۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۶: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِۚ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡكَ عَشَرَةٞ كَامِلَةٞۗ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمۡ يَكُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِي ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ١٩٦ [البقرة: ۱۹۶] [۱۷۸].

۱۱۲- ابن ابوحاتم از صفوان بن امیه روایت کرده است: مردی که لباس خود را با زعفران عطرآگین کرده بود، حضور سرور کائنات آمد و گفت: در بارۀ ادای مراسم عمره مرا هدایت می‌فرمایی؟ پس از زمانی اندک، خدا ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ را نازل کرد. پیامبر گفت: آن که در مورد عمره سؤال داشت کجاست؟ گفت: من اینجا هستم. پیامبر ج فرمود: این لباس‌ها را از تنت بیرون کن، سپس غسل نما و تا می‌توانی استنشاق کن، بعد تمام اعمالی را که حین ادای مراسم حج انجام می‌دادی در عمره نیز به جا بیاور.

اسباب نزول: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا

۱۱۳- بخاری [از عبدالرحمن بن اصبهانی از عبدالله بن معقل روایت می‌کند: در مسجد کوفه] از کعب بن عجره س در بارۀ این قول خدا ﴿فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ پرسیدم. گفت: مرا برداشته نزد رسول خدا بردند در حالی که شپش‌ها بر سر و صورتم می‌دویدند. پیامبر فرمود: نمی‌دانستم رنج و سختی تا این حد ناتوانت ساخته است، آیا می‌توانی یک گوسفند پیدا کنی؟ گفتم: نه، گفت: پس سه روز روزه بگیر و یا شش مسکین را غذا بده برای هر مسکین نیم صاع [۱۷۹] و بعد سرت را بتراش، به همین سبب این آیه نازل شد که نزول آن مشخصاً برای من و حکم آن بر تمام شماست [۱۸۰].

۱۱۴- احمد از کعب [بن عُجره] س روایت می‌کند: در حدیبیه رسول خدا و ما همه در حال احرام بودیم. مشرکان سد راۀ ما شده بودند. من موهای انبوه و درازی داشتم و جانوران موذی از سر و صورتم پی در پی می‌افتادند. پیامبر از کنارم گذشت و گفت: آیا جانوران سرت آزارت می‌دهند، پس دستور داد که سر خود را بتراشم. کعب گفت: پس خدای بزرگ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡيَةٞ مِّن صِيَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُكٖ را نازل کرد [۱۸۱].

۱۱۵- واحدی از طریق عطاء از ابن عباس ب روایت می‌کند: هنگامی که در حدیبیه فرود آمدیم کعب بن عجره در حالی که جانوران موذی به سر و صورتش می‌دویدند نزد رسول الله آمد و گفت: این شپش‌ها مرا خوردند. پس در همانجا ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا تا آخر آیه نازل شد [۱۸۲].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۷: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٧ [البقرة: ۱۹۷] [۱۸۳].

۱۱۶- بخاری و دیگران از ابن عباس ب روایت کرده اند: اهل یمن که به حج می‌آمدند، توشه و مصارف راه با خود برنمی‌داشتند و می‌گفتند: ما توکل پیشگان هستیم. پس ﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰ نازل شد [۱۸۴].

اسباب نزول آیۀ ۱۹۸: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ١٩٨ [البقرة: ۱۹۸] [۱۸۵].

۱۱۷- بخاری از ابن عباس ب روایت کرده است: عُکاظ، مَجَنَّه و ذوالمَجَاز بازارهای دوران جاهلیت بودند، مسلمانان تجارت در ایام حج را گناه پنداشتند و در این باره از رسول الله پرسیدند. بنابراین ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ نازل شد و به مسلمانان اجازه داد که در هنگام اجرای مراسم حج می‌توانند کارهای تجاری انجام دهند [۱۸۶].

۱۱۸- احمد، ابن ابوحاتم، ابن جریر، حاکم و غیره از طرق مختلف از ابوامامۀ تیمی روایت کرده اند: به ابن عمر ب گفتم: ما در ایام حج حمالی می‌کنیم [در برابر انتقال کلاهای اشخاص از آن‌ها اجرت می‌گیریم] آیا حج ما مقبول است؟ گفت: [آیا طواف کعبه را به جا می‌کنید و رمی جمره را انجام می‌دهید و سرتان را می‌تراشید، گفتم: بله] گفت: مردی نزد رسول الله آمد و عین همین سؤال را از او ج پرسید، پیامبر به جواب او نپرداخت تا این که جبرئیل امین با آیۀ ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ فرود آمد. پس رسول اکرم آن مرد را طلب کرد و فرمود: حجتان به جا و درست است و شما از جملۀ حاجیان به شمار می‌آیید.

اسباب نزول آیۀ ۱۹۹: ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١٩٩ [البقرة: ۱۹۹] [۱۸۷].

۱۱۹- ابن جریر از ابن عباس ب روایت کرده است: تمام عرب در عرفه وقوف می‌کردند و تنها قریش در مزدلفه. خداوند ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ را نازل فرمود [۱۸۸].

۱۲۰- ابن منذر از اسماء دختر ابوبکر صدیق س روایت می‌کند: تنها قریش در مزدلفه توقف می‌کردند و دسته‌های دیگر در عرفه توقف می‌کردند. به استثنای شیبه بن ربیعه. پس خدا ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ را نازل کرد.

اسباب آیۀ ۲۰۰ – ۲۰۲: ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَذِكۡرِكُمۡ ءَابَآءَكُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ٢٠٠ [البقرة: ۲۰۰] [۱۸۹].

۱۲۱- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: مردم عصر جاهلیت، در اعیاد و جشن‌های بزرگ یکجا دورهم جمع می‌شدند. یکی می‌گفت: پدرم مردی سخاوت‌پیشه بود، به مردم غذا می‌داد، شتر و اسب‌های سواری می‌بخشید و خونبهای قتل‌ها را می‌پرداخت. خلاصه، جز کارهای پدران‌شان از چیزی حرف نمی‌زدند. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ.. را نازل فرمود [۱۹۰].

۱۲۲- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: چون عرب‌ها مناسک حج را بجا می‌آوردند، در موضع جمره جمع می‌شدند و کارهای دوران جاهلیت پدران خود را به رخ یکدیگر می‌کشیدند. بنابراین، آیۀ مذکور نازل شد [۱۹۱].

۱۲۳- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: عده‌ای از عرب به موقف می‌آمدند و می‌گفتند: پروردگارا! امسال را سال باران و برکت، سال سرسبزی و حاصل‌خیزی، سال دوستی و صمیمیت و سال نیکویی و زیبایی بگردان. اما از امور آخرت‌شان، هیچ یادآور نمی‌شدند. پس خدا در بارۀ آنان ﴿فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ را نازل کرد. بعد از آن‌ها کسانی می‌آیند که قلب شان سرشار از نور ایمان است و همواره می‌گویند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ٢٠١ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ نَصِيبٞ مِّمَّا كَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٢٠٢ [البقرة: ۲۰۱-۲۰۲]. «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت نیز به ما نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب دوزخ حفظ کن، آن‌ها از کسب خود بهره‌ورند و خدا سریع الحساب است» [۱۹۲].

اسباب نزول آیۀ ۲۰۴: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ٢٠٤ [البقرة: ۲۰۴] [۱۹۳].

۱۲۴- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: وقتی که سریۀ عاصم و مرثد، گرفتار [دام حیله و نیرنگ بنی هزیل] گردید، دو منافق باهم گفتند: افسوس بر این کشته‌شدگان که اینچنین تباه و هلاک شدند، نه در خانه و بین خویش و قوم خود نشستند و نه وظیفه و رسالتی را که پیشوایشان به آن‌ها سپرده بود به انجام رساندند. پس آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ نازل شد [۱۹۴].

۱۲۵- ابن جریر از سدی روایت می‌کند: اخنس بن شریق ثقفی به حضور نبی کریم ج آمد و اظهار داشت که دین مبین اسلام را پذیرفته است. پیامبر از شنیدن این خبر شگفت‌زده و شاد شد. سپس اخنس از مدینه خارج شد و در مسیر خود چون به یک کشتزار و یک گله الاغ که متعلق به مسلمانان بود رسید مزرعه را آتش زد و خران را پی کرد. پس این آیه نازل شد [۱۹۵].

اسباب نزول آیۀ ۲۰۷: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ٢٠٧ [البقرة: ۲۰۷] [۱۹۶].

۱۲۶- حارث بن ابواسامه در «مسند» خود و ابن ابوحاتم از سعید بن مسیب روایت کرده اند: صهیب به قصد هجرت به‌سوی رسول الله شتافت و عده‌ای از مشرکان او را دنبال کردند. صهیب س از شتر خویش پیاده شد و به شتاب همه تیرهایی را که در ترکش داشت بیرون آورد و گفت: ای گروۀ قریش، خوب می‌دانید که من در میدان مردی، از بهترین تیراندازان شما هستم، به خدا سوگند تا همه تیرهای ترکشم را یک به یک بر پیشانی‌تان ننشانم، بر من دست نخواهید یافت و تا قبضۀ شمشیر در دستم است، با این تیغ بران سرهایتان را بر خاک می‌افکنم، آن وقت هرچه خواستید انجام دهید. و اگر خواسته باشید نشانی اموالم را که در مکه گذاشته‌ام به شما می‌دهم و در عوض شما راۀ مرا باز بگذارید. گفتند: خوب است، راهت را باز می‌گذاریم. چون به مدینه نزد پیشوای اسلام رسید، پیامبر گفت: ابویحیی در معامله‌اش فایده کرد و از سرمایه‌اش بالاترین بهره را گرفت. پس خدای بزرگ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ٢٠٧ را نازل کرد [۱۹۷].

۱۲۷- حاکم در «مستدرک» به همین معنی از طریق ابن مسیب از صهیب س به قسم موصول روایت کرده است [۱۹۸].

۱۲۸- و نیز از عکرمه بن قسم مرسل به همین معنی روایت کرده است [۱۹۹].

۱۲۹- همچنان از طریق حماد بن مسلمه از ثابت از انس س این حدیث را روایت کرده [۲۰۰] و در آن نزول آیه را تصریح نموده و گفته است: این حدیث به شرط مسلم است.

۱۳۰- ابن جریر از عکرمه روایت می‌کند: این آیه در مورد صهیب، ابوذر و جندب بن سکن که یکی از خویشاوندان ابوذر بود نازل گردیده است [۲۰۱].

اسباب نزول آیۀ ۲۰۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٢٠٨ [البقرة: ۲۰۸] [۲۰۲].

۱۳۱- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: عبدالله بن سلام، ابن یامین، اسد و اسید پسران کعب، سعیه بن عمرو، ثعلبه و قیس بن زید که همه‌شان پیش از مسلمان‌شدن از یهود بودند، گفتند: ای رسول خدا! شنبه روزی است که در گذشته ما آن را بزرگ و گرامی می‌داشتیم، به ما اجازه بده کارهای مربوط به آن روز را به جا بیاوریم و تورات هم کتاب الهی است. ما را اجازه بده تا شب‌ها به دستورات آن عمل کنیم. پس آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ... نازل شد [۲۰۳].

اسباب نزول آیۀ ۲۱۴: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤ [البقرة: ۲۱۴] [۲۰۴].

۱۳۲- عبدالرزاق از معمر از قتاده روایت کرده است: در غزوۀ احزاب رسول خدا و یارانش دچار بلا و آزمون شدند و در تنگنای شدید قرار گرفتند. این آیه در آن روز نازل شد [۲۰۵].

اسباب نزول آیۀ ۲۱۵: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَيۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ٢١٥ [البقرة: ۲۱۵] [۲۰۶].

۱۳۳- ابن جریر از ابن جُرَیج روایت کرده است: مسلمانان از رسول خدا پرسیدند که از دارایی و ثروت خود بهتر است به کدام اشخاص صدقه بدهند، پس آیۀ ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَيۡرٖ نازل شد.

۱۳۴- ابن منذر از ابن حیان روایت کرده است: عمرو بن جموح از نبی اکرم ج پرسید، از دارایی خویش چه چیز را و به چه کسی صدقه بدهیم؟ پس این آیه نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۲۱۷ – ۲۱۸: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِيهِ كَبِيرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَكُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَكۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَكۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن يَرۡتَدِدۡ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتۡ وَهُوَ كَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢١٧ [البقرة: ۲۱۷] [۲۰۷].

۱۳۵- ابن جریر و ابن ابوحاتم و طبرانی در «معجم کبیر» و بیهقی در «سنن» خود از جندب بن عبدالله روایت کرده اند: رسول الله گروهی از سپاۀ اسلام را به فرماندهی عبدالله بن جحش به مأموریتی فرستاد. ایشان به ابن حضرمی برخوردند و او را به قتل رساندند و ندانستند که آن روز از ماۀ رجب است و یا از جمادی. مشرکان خطاب به مسلمانان گفتند: شما در ماۀ حرام جنگ و خون‌ریزی نمودید. پس آیۀ ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِيهِ نازل شد. سپس عده‌ای گفتند: این جماعت اگر به گناه مبتلا نشده باشند به اجر و ثواب هم نایل نمی‌گردند. خدای مهربان ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٢١٨ [البقرة: ۲۱۸] را نازل کرد [۲۰۸].

۱۳۶- ابن منده در «الصحابة» از طریق عثمان بن عطاء از پدرش از ابن عباس ب این حدیث را روایت کرده است [۲۰۹].

اسباب نزول آیۀ ۲۱۹: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَكۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَتَفَكَّرُونَ٢١٩ [البقرة: ۲۱۹] [۲۱۰].

اسباب نزول﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ شرح سبب نزول این آیه در سورۀ مائده، اسباب نزول آیات ۹۰ – ۹۳ می‌آید.

۱۳۷- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: زمانی که مسلمان‌ها به انفاق در راۀ خدا مأمور شدند، عده‌ای از اصحاب ش حضور رسول الله آمدند و گفتند: اسلام به ما دستور داده است که از اموال خود در راۀ خدا انفاق نماییم، اما نمی‌دانیم چه چیز را باید انفاق کنیم؟ پس خدا ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَ را نازل کرد.

۱۳۸- همچنان از یحیی روایت کرده است: معاذ بن جبل و ثعلبه نزد پیامبر ج آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا ما برده‌دار و زن و بچه‌داریم از دارایی چه چیز را در راۀ خدا ببخشیم. پس این آیه نازل شد [۲۱۱].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۰: ﴿فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡيَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَيۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٢٢٠ [البقرة: ۲۲۰] [۲۱۲].

۱۳۹- ابوداود، نسائی، حاکم و دیگران از ابن عباس ب روایت کرده اند: چون آیۀ ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ... [الإسراء: ۳۴]. و آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ... [النساء: ۱۰]. نازل شد، آن‌های که از یتیم‌ها سرپرستی می‌کردند، غذای خود را از غذای یتیم جدا کرد. طوری که اگر از غذای یتیم چیزی می‌ماند، آن را برایش نگاه می‌داشت تا دفعۀ بعد بخورد و در نتیجه عذا خراب و فاسد می‌شد. این امر بر مسلمانان دشوار آمد و از رسول اکرم چاره‌جویی کرند، لذا ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡيَتَٰمَىٰ نازل شد [۲۱۳].

اساب نزول آیۀ ۲۲۱: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡۗ وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكُمۡۗ أُوْلَٰٓئِكَ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَيُبَيِّنُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ٢٢١ [البقرة: ۲۲۱] [۲۱۴].

۱۴۰- ابن منذر، ابن ابوحاتم و واحدی از مقاتل [بن حیان] روایت کرده اند: ابن ابو مرثد غنوی از نبی اکرم ج اجازه خواست با عناق ازدواج کند. در حالی که این زن مشرک بود و از وجاهت و زیبایی بهرۀ کافی داشت. پس این آیه نازل شد.

۱۴۱- واحدی از طریق سدی از ابومالک از ابن عباس ب روایت کرده است: عبدالله بن رواحه بر کنیزک سیاۀ خود خشمگین شد و سیلیی محکمی بر صورت او نواخت. بعد پشیمان شد و نزد نبی اکرم ج آمد و از جریان آگاهش ساخت. [پیامبر از رویۀ آن پرسید، عبدالله گفت: ای رسول خدا روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند و به خدا و رسولش ایمان دارد. پیامبر فرمود: این زن مسلمان است] [۲۱۵]. عبدالله گفت: حتماً آزادش می‌کنم و با او ازدواج می‌نمایم و همین کار را هم کرد. گروهی به بدگویی و طعنه‌زدن پرداختند و گفتند: عبدالله با کنیزکش ازدواج نمود. پس ﴿وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ تا آخر آیه در بارۀ او نازل شد.

۱۴۲- این حدیث را ابن جریر از سدی به قسم منقطع روایت کرده است [۲۱۶].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۲: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ٢٢٢ [البقرة: ۲۲۲] [۲۱۷].

۱۴۳- مسلم و ترمذی از انس س روایت کرده اند: یهود هنگام قاعدگی زنان، نه با ایشان غذا می‌خوردند و نه با آنان در خانه‌مقاربت و نزدیکی می‌کرد. اصحاب کبار از نبی کریم ج در این مورد پرسیدند. پس خدا آیۀ ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِ... را نازل فرمود. پیامبر گفت: به جز مقاربت می‌توانید هر کاری که بخواهید انجام دهید [۲۱۸].

۱۴۴- بارودی در «الصحابة» از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از عکرمه یا سعید از ابن عباس ب روایت کرده است: ثابت بن دحداح از پیامبر اکرم [در بارۀ ایام حیض] پرسید. بنابراین آیۀ ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِ... نازل گردید.

۱۴۵- ابن جریر از سدی به این معنی روایت کرده است [۲۱۹].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۳: ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢٢٣ [البقرة: ۲۲۳] [۲۲۰].

۱۴۶- بخاری، مسلم، ابوداود و ترمذی از جابر س روایت کرده اند: یهود می‌گفت: اگر کسی با زن از عقب در محل تناسلی مقاربت انجام دهد فرزند کج چشم به دنیا می‌آید. پس ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ نازل شد [۲۲۱].

۱۴۷- احمد و ترمذی از ابن عباس روایت کرده اند: عمر فاروق س نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول خدا هلاک شدم، گفت: چه چیز هلاکت کرد؟ گفت: امشب با همسرم از پشت در ناحیۀ تناسلی مقاربت کردم. پیامبر ج پاسخ نداد. پس آیۀ ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ نازل شد. کلام الهی گویاست که همه روش‌ها و وضعیت‌های مختلف‌آمیزش را بکار بندید و از آمیزش در پشت محل تناسلی و روزهای حیض خودداری کنید [۲۲۲].

۱۴۸- ابن جریر، ابویعلی و ابن مردویه از طریق زید بن اسلم از عطاء بن یسار از ابوسعید خدری س روایت کرده اند: مردی با همسر خود از پشت سر مقاربت کرد و مردم این عمل او را تقبیح نمودند. پس آیۀ ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ نازل گردید.

۱۴۹- بخاری از ابن عمر ب روایت کرده است: این آیه در بارۀ مقاربت با زنان از پشت فرود آمده است [۲۲۳].

۱۵۰- و طبرانی در «معجم اوسط» به سند جید از [ابن عمر ب] روایت کرده است: ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ در مورد اجازۀ مقاربت بازنان در پشت محل تناسلی فرستاده شده است [۲۲۴].

۱۵۱- و نیز از ابن عمر ب روایت است: مردی در زمان پیامبر با همسر خود از پشت سر مقاربت کرد، مردم این کار را زشت پنداشتند و او را سرزنش کردند. پس خدای بزرگ ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ را نازل کرد [۲۲۵].

۱۵۲- ابوداود و حاکم از ابن عباس ب روایت کرده اند: ابن عمر که خدا مغفرتش کناد توهم کرده است. گروهی از انصار که بت‌پرست بودند با طایفۀ از یهود که اهل کتاب بودند تماس داشتند. گروۀ انصار طایفۀ یهود را به فضل و دانش از خود برتر می‌دانستند و در بسیاری از کارهای خود از آن‌ها پیروی می‌کردند، اهل کتاب با همسران خود نزدیکی نمی‌کردند، مگر از یک طرف که آن حال پوشیده‌ترین حالت زن است و قبیلۀ انصار نیز همان روش را اختیار کرده بودند. قبیلۀ قریش زنان را برهنه می‌کردند و از آنان از پیش رو از پشت و به پشت خوابیده لذت می‌جستند. وقتی مهاجرین به مدینه آمدند مردی از آن‌ها با زنی از انصار ازدواج کرد، خواست همان روش را با این زن انجام دهد، اما زن نپذیرفت و گفت: ما تن‌ها از یک طرف مقاربت انجام می‌دهیم بالآخره سرشان فاش شد و ماجرا به گوش رسول خدا رسید. بنابراین خدای ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ را نازل فرمود. یعنی از شیوه‌های مختلف آمیزش و معاشرت: پیشرو، پشت و به پشت خوابیده و دراز کشیده لذت بجویید، البته تنها از جایی که محل تولد فرزند است [۲۲۶].

حافظ ابن حجر در شرح صحیح بخاری گفته است: [۲۲۷] سبب نزولی که ابن عمر ب برای این آیه ذکر کرده مشهور است، مثل این که ابن عباس حدیث ابوسعید را نشنیده و تن‌ها حدیث ابن عمر به او رسیده و در این باره به اشتباه‌اش نداسته است [۲۲۸].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۴: ﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَيۡمَٰنِكُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَيۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٢٢٤ [البقرة: ۲۲۴] [۲۲۹].

۱۵۳- ابن جریر از طریق ابن جریج روایت کرده است: آیۀ ﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَيۡمَٰنِكُمۡ... در بارۀ ابوبکر صدیق س نازل شده است [۲۳۰].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۸: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِيٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٢٢٨ [البقرة: ۲۲۸] [۲۳۱].

۱۵۴- ابوداود و ابن ابوحاتم از اسماء دختر یزید بن سکن انصاری روایت کرده اند: در زمان رسول الله ج پیش از بیان حکم عدۀ طلاق، شوهرم مرا طلاق داد. سپس خدای حکیم عدۀ طلاق ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ را نازل فرمود.

۱۵۵- ثعلبی و هبت الله بن سلامه در «الناسخ» از کلبی و مقاتل روایت کرده اند: اسماعیل بن عبدالله غفاری در عهد رسول الله ج همسرش قتیله را در حالی که از حامله‌بودنش آگاهی نداشت طلاق داد. بعد که باخبر شد، به او رجوع کرد، اما پس از زایمان، آن زن و فرزندش از جهان رفتند. پس ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ نازل شد [۲۳۲].

اسباب نزول آیۀ ۲۲۹: ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن يَخَافَآ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَا فِيمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٢٩ [البقرة: ۲۲۹] [۲۳۳].

۱۵۶- ترمذی، حاکم و دیگران از عایشه ل روایت کرده اند: مرد هر وقت می‌خواست زن خود را طلاق می‌داد و هرگاه در روزهای عده رجوع می‌کرد، آن زن همسر شرعی وی شمرده می‌شد و اگر مردی صد بار یا بیشتر هم این کار را می‌کرد، می‌توانست. تا این که مردی به همسرش گفت: به خدا سوگند نه طلاقت می‌دهم که از من جدا شوی و نه در خانۀ خود جایت می‌دهم. زن گفت: یعنی با من چگونه رفتار می‌کنی؟ گفت: طلاقت می‌دهم و چون زمان انقضای عده نزدیک شد، به تو رجوع می‌کنم. آن زن حضور نبی کریم ج رفت و جریان را به عرض رساند. پیامبر سکوت فرمود. تا وحی آسمانیی ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ نازل شد [۲۳۴].

اسباب نزول کلام عزیز ﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ تا آخر آیه:

۱۵۷- ابوداود در «ناسخ و منسوخ» از ابن عباس ب روایت کرده است: مرد دارایی زن خود را هرگونه که می‌خواست مصرف می‌کرد، چه مهریه‌ای که خودش به او داده بود و چه اموال دیگر و فکر نمی‌کرد که این عملش گناه محسوب شود. پس خدا کلام آسمانیی ﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيۡ‍ًٔا را نازل فرمود.

۱۵۸- ابن جریر از ابن جریح روایت کرده است: حبیبه از شوهرش ثابت بن قیس نزد رسول خدا شکایت کرد. پیامبر گفت: آیا باغ او را [که مهر گرفته‌ای] برمی‌گردانی؟ گفت: آری، پیامبر ثابت را نزد خود خواست و مطلب را بیان کرد. ثابت گفت: آیا رواست که من باغ خود را پس بگیرم، پیامبر گفت: آری، ثابت گفت: این کار را می‌کنم. پس ﴿وَلَا يَحِلُّ لَكُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيۡتُمُوهُنَّ شَيۡ‍ًٔا إِلَّآ أَن يَخَافَآ تا آخر در بارۀ او نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۲۳۰: ﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن يُقِيمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٢٣٠ [البقرة: ۲۳۰] [۲۳۵].

۱۵۹- ابن منذر از مقاتل بن حیان روایت کرده است: عایشه دختر عبدالرحمن بن عتیک همسر پسر عموی خود رفاعه بن وهب بن عتیک بود، شوهرش او را طلاق بائن داد و او با عبدالرحمن بن زبیر قرظی ازدواج کرد. او هم طلاقش داد. پس نزد رسول خدا آمد و گفت: عبدالرحمن قبل از این که با من مقاربت کند طلاقم داد، اینک می‌توانم به شوهر اولی خویش برگردم؟ نبی کریم گفت: نه، تا شوهر دوم با تو مقاربت انجام نداده نمی‌توانی، به این سبب ﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يَتَرَاجَعَآ نازل شد. مبنی بر این که اگر شوهر بعدی پس از مقاربت او را طلاق دهد نکاح او با شوهر اولش گناه محسوب نمی‌شود [۲۳۶].

اسباب نزول آیۀ ۲۳۱: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِكُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡحِكۡمَةِ يَعِظُكُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٢٣١ [البقرة: ۲۳۱] [۲۳۷].

۱۶۰- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: در آن دوران گهگاه مردی زن خود را طلاق می‌داد و قبل از انقضای عده به غرض متضررساختن زن و جلوگیری از ازدواجش با شوهر دیگر به او رجوع می‌کرد و باز طلاقش می‌داد. بنابراین، خدای بزرگ این آیه را نازل کرد [۲۳۸].

۱۶۱- و از سدی روایت کرده است: مردی از انصار به نام ثابت بن یسار زن خود را طلاق داد. دو یا سه روز قبل از انقضای عده به او رجوع کرد و بازهم جهت متضررساختن زن او را طلاق داد. بنابراین، آیۀ ﴿وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْ نازل شد [۲۳۹].

۱۶۲- ابن ابوعمر در «مسند» خود و ابن مردویه از ابودرداء س روایت کرده اند: مردی زن خود را طلاق می‌داد و می‌گفت: شوخی کردم و بردۀ خود را آزاد می‌کرد و می‌گفت: شوخی و مزاح کردم. پس خدا ﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗا را نازل کرد.

۱۶۳- ابن منذر از عباده بن صامت به همین معنی روایت کرده است [۲۴۰].

۱۶۴- و ابن مردویه از ابن عباس به همین معنی روایت کرده است [۲۴۱].

۱۶۵- و ابن جریر از مرسل حسن به همین معنی این روایت را نقل کرده است [۲۴۲].

اسباب نزول آیۀ ۲۳۲: ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَيۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِكُمۡ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢٣٢ [البقرة: ۲۳۲] [۲۴۳].

۱۶۶- بخاری، ابوداود، ترمذی و برخی دیگر از مَعقِل بن یَسار س روایت کرده اند: او خواهر خود را به یکی از مسلمانان تزویج کرد و این زن مدتی با شوهرش زندگی می‌کردند. پس شوهرش او را طلاق داد و تا انقضای عده رجوع نکرد، اما باز به یکدیگر تمایل پیدا کردند. سپس آن مرد با جمعی نزد معقل آمد و همسر سابقش را خواستگاری کرد، معقل در جوابش گفت: ای ناکس نادان گرامیت داشتم و خواهر خود را به عقد تو درآوردم، اما تو او را طلاق دادی، به خدا سوگند! او دیگر هیچ وقت نزد تو برنمی‌گردد. خدای نیازمندی این دو را به یکدیگر به علم قدیم خود دانست و آیۀ ﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَيۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِۦ مَن كَانَ مِنكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِكُمۡ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٢٣٢ را نازل فرمود. چون معقل این آیه را شنید گفت: پروردگار خویش را فرمانبردارم و از دستورات او اطاعت می‌کنم. سپس آن مرد را دعوت کرد و گفت: اینک خواهرم را دوباره به عقد تو درمی‌آورم [۲۴۴].

۱۶۷- این حدیث را ابن مردویه از طرق زیاد روایت کرده است:

۱۶۸- و از سدی روایت کرده است: دختر عموی جابر بن عبدالله انصاری س را شوهرش یک طلاق داد و پس از سپری‌شدن عده خواست به او رجوع کند. جابر نپذیرفت و گفت: دختر عمویم را طلاق دادی، حالا می‌خواهی دوباره با او ازدواج کنی، زن شوهر خود را دوست داشت و به ازدواج مجدد او مایل بود. پس این آیه نازل گردید [۲۴۵].

روایت اول صحیح‌تر و قوی است.

اسباب نزول آیۀ ۲۳۸: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ٢٣٨ [البقرة: ۲۳۸] [۲۴۶].

۱۶۹- احمد، بخاری در «تاریخ» خود، ابوداود، بیهقی و ابن جریر از زید بن ثابت س روایت کرده اند: سرور کائنات نماز پیشین را در گرمای شدید بعد از زوال می‌خواند، ادای این نماز سروقتش برای اصحاب، از دیگر نمازها مشکل‌تر بود. بنابراین ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ نازل گردید [۲۴۷].

۱۷۰- احمد، نسائی و ابن جریر از زید بن ثابت س روایت کرده اند: سرور کائنات نماز ظهر را در گرمای شدید نیمروز می‌خواند. مردم هنگام ظهر می‌خوابیدند و یا مشغول معامله و تجارت خویش بودند. بنابراین، یک صف و یا دو صف نمازگزار بیشتر در کنار پیامبر نبود، پس خدا ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ را نازل کرد [۲۴۸].

۱۷۱- ائمۀ ششگانه [۲۴۹] و غیر آن‌ها از زید بن ارقم س روایت کرده اند: ما در زمان رسول الله ج حین ادای نماز سخن می‌گفتیم، هرکدام از ما با دوست خود که در کنارش به نماز ایستاده بود حرف می‌زد. تا ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ نازل شد که ما را به سکوت و خاموشی دستور داد و از سخن‌گفتن در هنگام ادای نماز نهی کرد [۲۵۰].

۱۷۲۰ ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: در اوایل مردم هنگام ادای نماز سخن می‌گفتند و هرکدام کارهایی را از دیگری می‌خواست تا برایشان انجام دهد. پس خدای ﴿وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ را نازل کرد [۲۵۱].

اسباب نزول آیۀ ۲۴۰: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِيَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَيۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِي مَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٢٤٠ [البقرة: ۲۴۰] [۲۵۲].

۱۷۳- اسحاق بن راهویه در «تفسیر» خود از مقاتل بن حیان روایت کرده است: شخصی از اهل طائف به مدینه آمد، پدر، مادر، همسر و فرزندانش یکجا با او زندگی می‌کردند، پس از مدتی او در مدینه فوت کرد، خبر مرگ او را به رسول الله رساندند، پیامبر ج از دارایی او به پدر، مادر و فرزندانش به وجه معروف سهم داد، اما به زنش هیچ نداد، جز این که به دیگر ورثه دستور داد از میراث شوهرش تا مدت یک سال به او نفقه بدهند. در این باره آیۀ ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا... نازل شد [۲۵۳].

اسباب نزول آیۀ ۲۴۱: ﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِينَ٢٤١ [البقرة: ۲۴۱].

۱۷۴- ابن جریر از ابن زید روایت کرده است: هنگامی که ﴿وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ [البقرة: ۲۳۶]. «و آنان را به بهره‏اى شايسته بهره‏مند سازيد. بر توانگر به اندازه توانش و بر تنگدست به اندازه توانش [حكم شده است. كه چنين كار نيكى‏] بر نيكوكاران لازم است» نازل شد، مردی گفت: من اگر خواستم نیکی کنم این کار را انجام می‌دهم و اگر ارادۀ احسان و دستگیری نداشتم نمی‌کنم. پس آیۀ ﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِينَ٢٤١ نازل شد [۲۵۴].

اسباب نزول ایۀ ۲۴۵: ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَيُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ وَٱللَّهُ يَقۡبِضُ وَيَبۡصُۜطُ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢٤٥ [البقرة: ۲۴۵] [۲۵۵].

۱۷۵- ابن حبان در صحیح خود، ابن ابوحاتم و ابن مردویه از ابن عمر ب روایت کرده اند: چون آیۀ ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ... [البقرة: ۲۶۱] نازل شد، پیغمبر گفت: پروردگارا، اجر و ثواب امت مرا از این هم بیشتر کن. آنگاه ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَيُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗ نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۲۵۶: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٥٦ [البقرة: ۲۵۶] [۲۵۶].

۱۷۶- ابوداود، نسائی و ابن حبان از ابن عباس ب روایت کرده اند: عادت برخی از زنان انصار چنین بود که هرگاه زنی فرزندش زنده نمی‌ماند، نذر می‌کرد اگر فرزندی از او زنده بماند، آن فرزند را به دین یهود درآورد. آنگاه که بنی نضیر جلای وطن شدند در بین آن‌ها تعدادی از فرزندان انصار نیز وجود داشت. انصار گفتند: ما اجازه نمی‌دهیم فرزندان‌مان با آن‌ها بروند [رسول خدا گفت: فرزندان خود را اختیار بدهید، اگر با شما ماندند از شما هستند و اگر آن‌ها را انتخاب می‌کردند بگذارید با آن‌ها بروند] [۲۵۷] پس خدای مهربان ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ را نازل کرد [۲۵۸].

۱۷۷- ابن جریر از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: مردی از انصار به نام حصین از طائفۀ بنی سالم بن عوف، مسلمان بود و دو پسر نصرانی داشت. به پیامبر گرامی گفت: آیا پسران خویش را مجبور کنم که اسلام بیاورند یا نه زیرا آن‌ها هیچ دینی را به جز نصرانیت نمی‌پذیرند. پس ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ نازل شد [۲۵۹].

اسباب نزول آیۀ ۲۵۷: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٢٥٧ [البقرة: ۲۵۷] [۲۶۰].

۱۷۸- ابن جریر از عبده بن ابولبابه روایت کرده است: تعدادی از پیروان عیسی ÷ بعد از بعثت به پیامبر خاتم ج ایمان آوردند. آیۀ ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ در مورد آن‌ها نازل شد [۲۶۱].

۱۷۹- و از مجاهد روایت کرده است: قومی به عیسی ÷ ایمان آورده و گروهی بر او کفر ورزیده بودند، هنگامی که محمد ج مبعوث شد، آن گروه که دین عیسی را نپذیرفته بودند به اسلام گرویدند و قومی که به عیسی ایمان آورده بودند، از پذیرش اسلام سرباز زدند. پروردگار این آیه را نازل کرد.

اسباب نزول آیۀ ۲۶۷: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا كَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَيَمَّمُواْ ٱلۡخَبِيثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بِ‍َٔاخِذِيهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِيهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ٢٦٧ [البقرة: ۲۶۷] [۲۶۲].

۱۸۰- حاکم، ترمذی، ابن ماجه و دیگران از بَرَاء بن عازب س روایت کرده اند: ما صاحب باغ‌های خرما بودیم و هر‌کس به اندازۀ وسعش از حاصل درختان خرمای خود کم و بیش می‌آورد. در این میان اشخاصی که به کار خیر رغبت نداشتند از باغ خود خوشه‌های شکسته، هسته نابسته، پژمرده، شاریده، بد و تباه را می‌آوردند و در مسجد نبوی آویزان می‌کردند. پس خدا آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا كَسَبۡتُمۡ... را نازل کرد [۲۶۳].

۱۸۱- ابوداود، نسائی و حاکم از سهل بن حنیف س روایت کرده اند: برخی از مردم همیشه خرابترین میوه‌های خود را صدقه می‌دادند. پس ﴿وَلَا تَيَمَّمُواْ ٱلۡخَبِيثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ نازل شد [۲۶۴].

۱۸۲- حاکم از جابر س روایت کرده است: پیامبر خدا ج برای فطریه دستور داد که یک صاع خرما [معادل سه کیلو گرام] [۲۶۵] به مستمندان داده شود. شخصی خرمای خراب شده و فاسد آورد. بنابراین آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا كَسَبۡتُمۡ... نازل شد.

۱۸۳- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: برخی از اصحاب طعام ارزان را می‌خریدند، و آن را صدقه می‌دادند. پس خدای بزرگ این آیه را فرستاد.

اسباب نزول آیۀ ۲۷۲: ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَلِأَنفُسِكُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢ [البقرة: ۲۷۲] [۲۶۶].

۱۸۴- نسائی، حاکم، بزار، طبرانی و دیگران از ابن عباس ب روایت کرده اند: مسلمانان از بخشش مال و لو ناچیز و اندک به خویشاوندان مشرک خود نفرت داشتند در این باره از رسول الله پرسیدند برای شان اجازه داد تا به آن‌ها انفاق کنند. پس خدا أ آیۀ ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَلِأَنفُسِكُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٢٧٢ را نازل کرد [۲۶۷].

۱۸۵- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: نبی کریم ج دستور داد که به جز مسلمانان به دیگران صدقه داده نشود. پس آیۀ ﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ نازل شد. سپس پیامبر دستور داد که گدا هرکه باشد به او صدقه داده شود [۲۶۸].

اسباب نزول آیۀ ۲۷۴: ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٢٧٤ [البقرة: ۲۷۴] [۲۶۹].

۱۸۶- طبرانی و ابن ابوحاتم از یزید بن عبدالله بن غریب از پدرش از پدر بزرگش روایت کرده اند: نبی کریم ج فرمود که: خدای متعال آیۀ ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ... را در مورد آن‌های که اسب‌های خود را برای جهاد راۀ خدا تربیه می‌کنند نازل کرده است [۲۷۰].

یزید و پدرش مجهول هستند.

۱۸۷- عبدالرزاق، ابن جریر، ابن ابوحاتم و طبرانی به سند ضعیف از ابن عباس ب روایت کرده اند: این آیه در شان علی بن ابوطالب س نازل گردیده است که آن بزرگوار چهار درهم داشت شب یک درهم، روز یک درهم، در خفا یک درهم و یک درهم دیگر را آشکار انفاق کرد.

۱۸۸- ابن منذر از ابن مسیب روایت کرده است: عبدالرحمن بن عوف س و عثمان بن عفانس سپاه اسلام را که در نهایت بیچارگی و تنگ‌دستی رهسپار غزوۀ تبوک بود انفاق کردند، این آیه در شان آن‌ها نازل شد [۲۷۱].

اسباب نزول آیۀ ۲۷۸ – ۲۷۹: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٧٨ [البقرة: ۲۷۸] [۲۷۲].

۱۸۹- ابویعلی در «مسند» خود و ابن منده از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباسب روایت کرده اند: بنی مغیره برای بنی عمرو از قبیلۀ ثقیف ربا می‌داد، وقتی که خدا رسول خود را بر مکه چیره و فاتح گرداند، پیامبر ج در آن روز همه انواع ربا را حرام و باطل اعلام کرد. پس بنی عمرو و بنی مغیره به نزد والی مکه عتاب بن اسید آمدند. بنی مغیره گفتند: آیا ما بدبخت‌ترین مردم نیستیم! ربا از همۀ مردم برداشته شده به استثنای ما. بنی عمرو گفتند: ما باهم توافق کردیم که شما برای ما ربا بدهید. عتاب در این باره به پیامبر نامه نوشت. پس این دو آیه در بارۀ آن‌ها نازل شد [۲۷۳].

۱۹۰- ابن جریر از عکرمه روایت کرده: این آیه در مورد ثقیف از جمله مسعود حبیب، عبد یالیل، بنو عمرو، ربیعه و بنو عمیر نازل شده است [۲۷۴].

اسباب نزول آیۀ ۲۸۵ – ۲۸۶: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ٢٨٥ [البقرة: ۲۸۵] [۲۷۵].

۱۹۱- احمد، مسلم و دیگران از ابوهریره س روایت کرده اند: چون ﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ [البقرة: ۲۸۴] نازل شد، این معنی بر اصحاب ش سخت و دشوار آمد، پس به حضور رسول خدا آمدند و به زانوی احترام و ادب نشستند و عرض کردند: ما توان و طاقت این آیه را که به تو نازل شده است نداریم. پیامبر ج گفت: آیا میل دارید سخن اهل کتاب را که پیش از شما گفته بودند: شنیدیم و نافرمانی کردیم، تکرار کنید؟ بلکه همه باهم به درگاۀ الهی عرض کنید: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ «شنیدم و اطاعت کردیم پروردگارا! آمرزش تو را می‌جوییم و بازگشت همۀ ما به‌سوی توست» چون مسلمانان این را خواندند و زبان‌شان به تلاوت آن رام شد، در پی آن خدای ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ... را نازل فرمود. چون این عمل را انجام دادند، خدا آن را نسخ کرد و آیۀ ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا... را فرستاد [۲۷۶].

۱۹۲- مسلم و دیگران از ابن عباس ب به همین معنی روایت کرده‌اند [۲۷۷].

***

[۱۴] عبدالرحمن بن احمد همدانی در «تفسیر مجاهد» ۱ / ۶۹، طبری ۲۷۸ – ۲۸۰ و واحدی در «اسباب نزول» ۲۴ روایت کرده اند. [۱۵] ترجمه: «به راستى آنان که کفر ورزیدند یکسان است بر آنان که به آنان بیم دهى یا به آنان بیم ندهى، ایمان نمى‏آورند. خداوند بر دل‌هایشان و بر گوشهایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پرده‏اى است و عذابى سهمگین [در پیش‏] دارند». [۱۶] طبری ۲۹۶ به اسناد ضعیف روایت کرده، به خاطر این که محمد بن ابو محمد مجهول و تن‌ها ابن اسحاق از وی روایت می‌کند. [۱۷] این حدیث را طبری ۲۹۸ روایت کرده است. [۱۸] ترجمه: «و هنگامى که با مؤمنان دیدار کنند، گویند: ایمان آورده‏ایم. و چون با شیطان‌هایشان تن‌ها شوند، گویند: ما با شماییم. ما فقط [آنان/ مؤمنان را] به ریشخند مى‏گیریم». [۱۹] در نسخه‌های چاپی «واو» زیاد شده که خطای آشکار است چون محمد بن مروان همین سدیی صغیر است. [۲۰] باطل است هیچ اصلی ندارد. واحدی ۲۶ به همین اسناد روایت کرده که مصنوع است، زیرا محمد بن مروان متروک و متهم به کذب است و همچنان کلبی که نامش محمد بن سائب و ابوصالح که نامش باذام است نیز واهی هستند. این سلسله نزد علمای حدیث معروف به کذب است و علمای تفسیر از آن اعراض دارند. [۲۱] ترجمه: «یا [داستانشان‏] مانند [گرفتاران در] بارانى سخت [باریده‏] از آسمان است که در آن تاریکیها و رعد و برق باشد. از [هول‏] صاعقه‏ها براى حذر از مرگ انگشتانشان را در گوش‌هایشان مى‏نهند. و خداوند به کافران احاطه دارد». [۲۲] طبری ۴۵۲ از موسی بن هارون و او از عمرو و او از اسباط شنیده و او از سدی که از ابومالک از ابوصالح از ابن عباس و از مره از ابن مسعود و از عده‌ای دیگر ذکر کرده، روایت کرده است. این اسناد ضعیف است چون در بارۀ عمرو بن حماد چیزهای گفته‌اند اما مقبول است، اسباط پسر نصر همدانی است عده‌ای او را ثقه می‌دانند و عده‌ای ضعیف، همچنان سدی که نامش اسماعیل بن عبدالرحمن است. تصریح نکرده که از ابومالک شنیده یا خیر و ابوصالح ضعیف است. این خبر به جز از طریق سُدی به اسناد دیگر نیامده است با این که سدی او را به ابن عباس و ابن مسعود و عده‌ای از صحابه نسبت داده، در این صورت باید مشهور می‌بود و به چندین اسناد روایت می‌شد، وقتی که چنین نیست ترجیح داده می‌شود که ضعیف است. طبری هم به ضعف این اشاره می‌کندو می‌گوید: «اگر صحیح می‌بود که من صحیح نمی‌دانمش چون به این اسناد مشکوکم...» [۲۳] در متن اصلی «قال ذانک المنافقان» آمده و در تفسیر طبری ۱/ ۱۵۴ «قام ذانک المنافقان» است موافق طبری ترجمه شد. [۲۴] ترجمه: «به راستى خداوند را از آنکه به پشه‏اى یا بالاتر [و فروتر] از آن مثل زند، شرم نمى‏آید. امّا مؤمنان مى‏دانند آن [مثل‏] که از جانب پروردگارشان است حقّ است. ولى کافران مى‏گویند: خداوند به [آوردن‏] این مثل چه مى‏خواسته است. [خداوند] با آن بسیارى را بیراه مى‏گذارد و با آن بسیارى را به راه مى‏آورد و با آن جز بدکاران را بیراه نمى‏گذارد.کسانى که پیمان خدا را پس از بستنش مى‏شکنند و آنچه را که خدا به پیوستنش فرمان داده است، مى‏گسلند و در زمین فساد مى‏کنند، اینانند که زیانکارند». [۲۵] طبری ۵۵۴ به اسناد ضعیفی که گذشت از موسی بن هارون روایت کرده است، دیگر ضرورت به تشریح نیست، واحدی ۲۸ از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و از ابن مسعود و دیگران نام نبرده است، معلوم است که کلبی تفسیر را از ابوصالح روایت می‌کند. [۲۶] این حدیث را عبدالغنی در تفسیر خود چنانچه در «دُر المنثور» ۱ / ۸۸ است آورده و از طریق او واحدی ۳۰ روایت کرده اسنادش جداً ضعیف است به خاطر موسی بن عبدالرحمن ثقفی که متهم به دروغ‌گویی است. ذهبی در «میزان الاعتدال» ۴ / ۲۱۱ گفته است: «موسی بن عبدالرحمان ثقه نیست، زیرا ابن حبان می‌گوید: دجال است کتابی را در تفسیر وضع کرده به ابن جریج از عطاء از ابن عباس نسبت داده است، ابن عدی گفته است: چیزهای باطل را بیان داشته است» به نظر محقق همین موسی بن عبدالرحمن علت حدیث است، اما عبدالغنی تنها ضعیف است و بس. به «میزان الاعتدال» ۲ / ۶۴۲ نگاه کنید. [۲۷] عبدالرزاق در «تفسیر قرآن» ۲۷ از معمر و از طریق او طبری ۵۵۸ روایت کرده است. [۲۸] در «دُر المنثور» ۱ / ۸۸ به ابن ابوحاتم نسبت داده است. [۲۹] «اسباب نزول» واحدی ۲۹. [۳۰] اسباب نزول آیات، واحدی نیشابوری، ناشر مؤسسۀ حلبی، قاهره، ص ۱۴. [۳۱] ترجمه: «آیا مردم را به نیکوکارى فرمان مى‏دهید و خودتان را فراموش مى‏کنید حال آنکه شما کتاب [آسمانى‏] مى‏خوانید؟ آیا خرد نمى‏ورزید»؟. [۳۲] جداً ضعیف است، واحدی ۳۱ از محمد بن مروان سدی روایت کرده است. سدی و کلبی متهم هستند، چنانچه گذشت. [۳۳] ترجمه: «به راستى کسانى از مؤمنان و یهودیان و ترسایان و صابئین که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته کرده باشند، پاداششان را نزد پروردگارشان دارند. و نه بیمى بر آنان است و نه آنان اندوهگین شوند». [۳۴] اسنادش منقطع و ضعیف است، زیرا مجاهد سلمان را ندیده. [۳۵] واحدی ۳۲ از طریق ابن جریج از عبدالله بن کثیر روایت کرده مانند حدیث سابق منقطع است. طبری ۱۱۱۴ از ابن جریج از مجاهد روایت کرده، این هم منقطع است که عبدالله بن کثیر از آن افتاده و آن واسطه است بین ابن جریج و مجاهد چنانچه گذشت. صحیح نیست که این سبب نزول آیه باشد. [۳۶] طبری ۱۱۱۴ از اسباط از سدی روایت کرده است. معضل و واهی است. [۳۷] ترجمه: «و چون با مؤمنان دیدار کنند، گویند: ایمان آورده‏ایم. و چون با همدیگر تنها شوند، گویند: آیا درباره آنچه خدا [باب دانش آن را] بر شما گشوده است با آنان سخن مى‏گویید تا با آن نزد پروردگارتان با شما به مناظره برخیزند؟ آیا خرد نمى‏ورزید»؟. [۳۸] همدانی در «تفسیر مجاهد» ۱ / ۸۰ و طبری ۱۳۴۸ – ۱۳۵۰ از دو طریق از مجاهد روایت کرده اند. مرسل و ضعیف است. [۳۹] طبری ۱۳۴۳ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از عکرمه یا سعید از ابن عباس روایت کرده است. اسناد این ضعیف است به خاطر این که محمد شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۴۰] طبری ۱۳۵۱ از سدی به طور مرسل روایت کرده است. [۴۱] ترجمه: «پس واى به حال آنان که کتاب [تحریف شده‏] را با دستان خود مى‏نویسند، آن گاه مى‏گویند: این از نزد خداست تا به جاى آن بهایى اندک به دست آورند. پس واى به حالشان از آنچه دستانشان نوشته است و واى به حالشان از آنچه به دست مى‏آورند». [۴۲] صحیح است، بخاری در «خلق افعال عباد» ۴۱۲ و نسائی در «تفسیر» ۱۱ به سند صحیح از ابن عباس روایت کرده اند. [۴۳] مؤلف به ابن ابوحاتم نسبت داده چنانچه در «دُر المنثور» ۱ / ۱۵۹ است. محقق به اسناد آن واقف نشده، ابن کثیر ۱ / ۲۷۷ به طور مختصر روایت و به عکرمه از ابن عباس نسبت کرده است. [۴۴] طبرانی ۱۱۱۶۰، طبری ۱۴۱۳ و ۱۴۱۴ و واحدی ۳۵ از چند طریق از ابن اسحاق روایت کرده اند، اسناد این ضعیف است به خاطر این که محمد بن ابومحمد مجهول است. به حدیث بعدی نگاه کنید. ترجمه آیه: «و گفتند: آتش دوزخ جز روزهایى معدود [و معین‏] به ما نرسد. بگو: آیا از نزد خدا پیمانى گرفته‏اید که خدا هرگز خلاف پیمان خود نکند؟ آیا بر خداوند آنچه را که نمى‏دانید، بر مى‏بندید؟.آرى. کسانى که مرتکب بدى شوند و گناهشان آنان را فراگرفته، دوزخى‏اند. آنان در آنجا جاودانه‏اند». [۴۵] طبری ۱۴۰۲ به اسناد ضعیف روایت کرده که دارای دو علت است، در آن بشر بن عماره را بسیاری از علما ضعیف می‌دانند، ضحاک با ابن عباس ملاقات نکرده است. توجه: به روایت طبری سبب نزول آیه ذکر نشده است و در آن آمده که ابن عباس در تاویل آیه چنین گفت. [۴۶] ابوجعفر محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، مشهور به تفسیر طبری، انتشارات دار الیقافیۀ العربیة، بیروت، ج ۱، ص ۳۸۲. [۴۷] ترجمه: «و چون کتابى- تصدیق کننده آنچه [از کتاب‌هاى آسمانى‏] با آنان است- از سوى خدا برایشان آمد و [با اینکه‏] پیش از این [به همین خاطر] بر کافران پیروزى مى‏جستند، چون آنچه را که مى‏شناختند به آنان رسید، آن را انکار کردند، پس نفرین خدا بر کافران باد». [۴۸] طبری ۱۵۷۶ از ابوعالیه به قسم مرسل روایت کرده است. ترجمه آیه: «بگو: اگر سراى آخرت در نزد خداوند-بى‌دیگر مردم- ویژه شماست، اگر راستگویید، آرزوى مرگ کنید». [۴۹] صحیح است، بخاری ۳۳۲۹ و ۳۹۳۸ و ۴۴۸۰، احمد ۳ / ۱۰۸ و ۲۷۱، نسائی در «تفسیر» ۱۲ و بیهقی در «دلائل» ۲ / ۵۲۸ از انس به کلمات متفاوت روایت کرده اند. [۵۰] ۸ / ۱۶۶. [۵۱] مسند احمد حدیث ۲۳۵۳. [۵۲] این حدیث با طریق و شواهدش صحیح است. احمد ۱ / ۲۷۴، ترمذی ۳۱۱۷ و نسائی در «عشرة النساء» ۱۹۰ از بکیر بن شهاب روایت کرده اند. اسناد آن ضعیف است به خاطر بکیر بن شهاب که مجهول است، اما حدیث دارای شواهد است. طبری ۱۶۰۸ و بیهقی در «دلایل» ۶ / ۲۶۶ از طریق شهر بنحوشب از ابن عباس به همین معنی روایت کرده اند، اسناد آن حسن است. [۵۳] ترجمه: «بگو: هر‌کس که دشمن جبرئیل باشد [چه باک‏] او آن [قرآن‏] را به حکم خدا- تصدیق کننده آنچه پیش از آن است و رهنما و نوید دهنده مؤمنان- بر دل تو نازل کرده است. کسى که دشمن خدا و فرشتگان او و رسولانش و جبرئیل و میکائیل باشد، [بداند که‏] خدا دشمن کافران است». [۵۴] اسحاق در مسند خود آورده چنانچه در «مطالب عالیه» ۳۵۳۴ است، طبری ۱۶۱۱ و ۱۶۱۲ و واحدی ۴۰ از طریق شعبی روایت کرده اند. این حدیث مرسل است، زیرا شعبی عمر را ندیده است. و حافظ در «مطالب عالیه» می‌گوید: مرسل و سند آن صحیح است. [۵۵] ابن ابو شیبه ۱۴ / ۲۸۵ و طبری ۱۶۱۷ روایت کرده‌اند راوی‌های آن ثقه اما حدیث مرسل است. [۵۶] طبری ۱۶۱۶ از سدی به طور مرسل روایت کرده است. [۵۷] طبری ۱۶۱۳ از قتاده روایت کرده و این هم مثل سابقش است. [۵۸] ابن کثیر ۱ / ۳۰۰ – ۳۰۱ با سندش از ابن ابولیلی ذکر و به ابن ابوحاتم نسبت کرده است. [۵۹] مؤلف تمام روایات سابقه را از «فتح الباری» گرفته حتی عبارت «این‌ها طرقی‌اند که یکدیگر را تقویت می‌کنند». [۶۰] تفسیر طبری، ۱ / ۴۷۶. [۶۱] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۱، ص ۴۳۱. [۶۲] ترجمه: «و به یقین نشانه‏هایى روشن به تو نازل کرده‏ایم و جز بدکاران به آن انکار نمى‏ورزند». [۶۳] طبری ۱۶۴۰ و ۱۶۴۱ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده این محمد مجهول و اسناد ضعیف است. [۶۴] ترجمه: «و از آنچه شیاطین در [عهد] فرمانروایى سلیمان مى‏خواندند، پیروى کردند. سلیمان کفر نورزید بلکه شیاطین کفر ورزیدند. به مردم جادو مى‏آموختند. و [نیز از] آنچه در بابل بر دو فرشته، هاروت و ماروت فرو فرستاده شد. و [آن دو فرشته‏] به هیچ کسى [جادو] نمى‏آموختند مگر آنکه مى‏گفتند: ما تن‌ها [مایه‏] آزمونى هستیم. پس [با به کارگیرى جادو] کافر مشو. آن گاه [مردم‏] از آن دو چیزى مى‏آموزند که با آن بین شخص و همسرش جدایى مى‏اندازند. و آنان با آن به کسى زیان رسان نبودند مگر به اراده خداوند. و آنچه را که مى‏آموختند به آنان زیان مى‏رساند و به آنان سود نمى‏بخشید و به راستى دانسته‏اند که هر‌کس خریدارش باشد در آخرت هیچ بهره‏اى ندارد و اگر مى‏دانستند، بد چیزى است آنچه خودشان را به [بهاى‏] آن فروختند». [۶۵] طبری ۱۶۶۹ از شهر روایت کرده و این ضعیف است. [۶۶] مؤلف در «دُر المنثور» ۱ / ۱۸۳ به ابن جریر و ابن ابوحاتم نسبت داده است. محقق در طبری ۱۶۵۰ به همین عبارت دیده که از ربیع روایت شده نه از ابوعالیه و همچنان ابن کثیر ۱ / ۳۰۶ این حدیث را به ربیع بن انس نسبت داده است. [۶۷] ترجمه: «اى مؤمنان، مگویید: «راعنا» و [بلکه‏] بگویید: «انظرنا» و [به خوبى‏] گوش فرادهید و کافران عذابى دردناک [در پیش‏] دارند». [۶۸] ابوالفضل محمود الألوسی، تفسیر روح المعانی، همان منبع، ج ۱، ص ۳۴۸. [۶۹] اسنادش جداً ضعیف است. محمد بن مروان سدیی صغیر و شخیش متروک و متهم هستند و ابوصالح ضعیف است. محقق در «دلائل» به این لفظ و اسناد ندیده و در «دُر المنثور» ۱ / ۱۹۶ هم به همین عبارت به او نسبت نکرده. ابونعیم ۱ / ۴۴ح۶ از موسی بن عبدالرحمن از ابن جریج از عطاء از ابن عباس به همین معنی روایت کرده و در آن نزول آیه نیست و اسناد آن جداً ضعیف است به خاطر این که موسی متروک و متهم است. [۷۰] تفسیر روح المعانی، همان منبع، ج ۱، ص ۴۷۶. [۷۱] طبری ۱۷۳۰ از ضحاک به طور مرسل روایت کرده است. [۷۲] طبری ۱۷۳۲ از عطیۀ عوفی روایت کرده، این حدیث مرسل و عطیه ضعیف است. [۷۳] طبری ۱۷۳۳ از قتاده بن شکل مرسل روایت کرده. [۷۴] طبری ۱۷۳۶ – ۱۷۳۸ روایت کرده، این حدیث مرسل است. [۷۵] طبری ۱۷۳۹ به قسم مرسل روایت کرده، اما این روایات به مجموع قوی هستند – والله اعلم. [۷۶] ترجمه: «هر آیه‏اى را که نسخ کنیم یا آن را فرو گذاریم، بهتر از آن یا مانند آن را [در میان‏] آوریم. آیا ندانسته‏اى که خدا بر هر کارى تواناست»؟. [۷۷] جداً ضعیف است. ابن ابوحاتم روایت کرده چنانچه در «تفسیر ابن کثیر» ۱ / ۳۳۰ از طریق حجاج جزری آمده، حجاج بن تمیم متروک است و مانند این سبب ثابت نمی‌شود مگر به روایت ثقات. [۷۸] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۱، ص ۴۷۶. [۷۹] ترجمه: «آیا مى‏خواهید از پیامبرتان [چیزى‏] درخواست کنید چنان که پیش از این از موسى درخواست شد؟ و کسى که کفر را به [جاى‏] ایمان جایگزین کند. حقّا که راه راست را گم کرده است». [۸۰] در طبری ۱۷۸۰ از طریق محمد بن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید بن جبیر یا عکرمه آمده، شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۸۱] همدانی در «تفسیر مجاهد» ۱ / ۸۵ – ۸۶ و طبری ۱۷۸۳ – ۱۷۸۵ از دو طریق از مجاهد روایت کرده اند. [۸۲] طبری ۱۷۸۲. [۸۳] طبری ۱۷۸۶ این حدیث مرسل است. [۸۴] ترجمه: «یهودیان گفتند: «مسیحیان برخوردار [از] هیچ [حقیقتى‏] نیستند» و مسیحیان گفتند: «یهودیان برخوردار [از] هیچ [حقیقتى‏] نیستند». حال آنکه [همه‏] آنان کتاب [آسمانى‏] مى‏خوانند. همچنین کسانى که [از حقّ چیزى‏] نمى‏دانند [سخنى‏] مانند سخن آنان گفتند، خداوند روز قیامت در [باره‏] آنچه که در آن اختلاف مى‌کردند، بین آنان داورى مى‏کند». [۸۵] طبری ۱۸۱۳ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد به همین عبارت روایت کرده و شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۸۶] ترجمه: «و چه کسى ستمکارتر از کسى است که [مردم را] از مسجدهاى خدا از [بیم‏] آنکه نام خدا در آنها یاد شود، باز دارد و در ویرانى آنها بکوشد؟ این گروه را نسزد که جز هراسان به مساجد در آیند. آنان در دنیا خفّت [و خوارى‏] و در آخرت عذابى بزرگ [در پیش‏] دارند». [۸۷] پیشتر گذشت. [۸۸] طبری ۱۸۲۸ از ابن زید که نامش عبدالرحمن بن زید بن اسلم است روایت کرده. [۸۹] ترجمه: «مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر کجا که روى آورید، همانجا قبله خداست. حقّا که خدا فراخ نعمت داناست». [۹۰] صحیح است، مالک ۱ / ۱۵۱، احمد ۲ / ۶۶، بخاری ۱۰۹۶، مسلم ۷۰۰، ابوداود ۱۲۲۴، نسائی ۱ / ۲۴۳، ابن جارود ۲۷۰ و ابن حبان ۲۴۲۱ از ابن عمر روایت کرده اند. [۹۱] صحیح است، طبری ۱۸۴۲ و حاکم ۲ / ۲۲۶ روایت کرده اند، حاکم این را به شرط مسلم صحیح می‌داند و ذهبی هم با وی موافق است. [۹۲] ترمذی ۳۴۵، ابن ماجه ۱۲۰، طیالسی ۱۱۴۵، دار قطنی ۱ / ۲۷۲، طبری ۱۸۴۳ و ۱۸۴۵، واحدی در «اسباب نزول» ۵۸، ابونعیم ۱ / ۱۷۹، بیهقی ۲ / ۱۱ همه از عاصم بن عبدالله از عبدالله بن عامر بن ربیعه از پدرش روایت کرده اند. ترمذی می‌گوید: اسناد این حدیث قوی نیست و اشعث ضعیف گفته می‌شود. این حدیث دارای تابع است که [ابوداود] طیالسی از عمرو بن قیس روایت کرده. علت حدیث عاصم بن عبیدالله است، زیرا ابن عربی او را ضعیف گفته. [۹۳] دارای شاهد است که دارالقطنی ۱ / ۲۷۲، حاکم ۱ / ۲۰۶، واحدی در «اسباب نزول» ۵۷ و بیهقی ۲ / ۱۰ – ۱۲ از جابر روایت کرده اند. این اسناد به جهت محمد بن سالم ابوسهل ضعیف است به همین سبب ذهبی در تلخیص این حدیث را دارای علت می‌داند. این حدیث دارای تابع هم است که واحدی ۵۷ و جصاص ۱ / ۷۶ از عبدالمالک عرزمی روایت کرده اند، عرزمی متروک است. از چند طریق واهی دیگر هم آمده. ممکن این‌ها در مجموع به درجۀ حسن یا نزدیک به حسن برسند. شرح بیشتر این موضوع را به «تفسیر ابن کثیر» ۱ / ۱۶۳ به تخریج محقق نگاه کنید. [۹۴] اسناد این جداً ضعیف است، محمد بن سائب کلبی متهم به کذب و شیخ او ضعیف است. [۹۵] ضعیف است. طبری ۱۸۴۶ از قتاده روایت کرده و این حدیث مرسل است. [۹۶] ضعیف است. طبری ۱۸۴۹ از ابن جریج روایت کرده، این حدیث مرسل و بین ابن جریج و مجاهد انقطاع و هم ابن جریج مدلس است. [۹۷] ترجمه: «و نادانان گفتند: چرا خدا [بى‏واسطه‏] با ما سخن نمى‏گوید یا [چرا] برایمان معجزه‏اى نمى‏آید؟ همچنین پیشینیانشان [هم سخنى‏] مانند سخن آنان گفتند. دلهایشان همانندى دارد. به یقین نشانه‏ها [ى خود را] براى گروهى که یقین مى‏کنند، [به روشنى‏] بیان کردیم». [۹۸] طبری ۱۸۶۴ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده و این محمد مجهول و حدیث ضعیف است. [۹۹] ترجمه: «به راستى ما تو را به حقّ مژده آور و بیم دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان بازخواست نخواهد شد». [۱۰۰] ضعیف است. عبدالرزاق در «تفسیر قرآن» ۱۲۶ و طبری ۱۸۷۷ – ۱۸۷۸ از محمد بن کعب قرضی به قسم مرسل روایت کرده اند. سیوطی در «دُر المنثور» ۱ / ۲۰۹ به وکیع، سفیان، عبد بن حمید و ابن منذر هم نسبت داده است. در اسناد آن موسی بن عبیدۀ ربزی جداً ضعیف است. چنانچه در «تقریب» آمده و عقیلی او را در «الضعفاء» و ابن حبان در «مجروحین» ذکر کرده اند. و ابن کثیر ۱ / ۱۶۲ او را ضعیف می‌شمارد و سیوطی در «در المنثور» گفته: این حدیث مرسل و اسناد آن ضعیف است. شاهد دیگری هم دارد. [۱۰۱] طبری ۱۸۷۹ از داود بن ابوعاصم به طور مرسل روایت کرده و سیوطی در «در المنثور» گفته است: اسناد این معضل و ضعیف است و نمی‌شود به این و ما قبلش استدلال کرد. واحدی این را در «اسباب نزول» ۶۴ بدون اسناد به ابن عباس نسبت کرده پس این متن ضعیف است. [۱۰۲] ترجمه: «هرگز یهودیان و مسیحیان از تو خشنود نمى‏شوند مگر آنکه از آیین آنان پیروى کنى. بگو: هدایت خداست که هدایت [واقعى‏] است. و اگر پس از دانشى که به تو رسیده است از خواسته‏هاى [نفسانى‏] آنان پیروى کنى. [براى رهایى‏] از [کیفر] خدا هیچ دوست و یاورى ندارى». [۱۰۳] ترجمه: «و هنگامى که خانه [کعبه‏] را مرجع مردم و [حرم‏] امن قرار دادیم. و از «مقام ابراهیم» نمازگاه برگزینید. و به ابراهیم و اسماعیل وحى کردیم که خانه‏ام را براى طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان سجده گزار پاکیزه گردانید». [۱۰۴] صحیح است. بخاری ۴۰۳ و ۴۴۸۳ و ۴۷۹۰ و ۴۹۱۶. ترمذی ۲۹۵۹ و ۲۹۶۰، نسائی در «تفسیر» ۱۸ ابن ماجه ۱۰۰۹، احمد ۱ / ۲۴ – ۳۶، دارمی ۲ / ۴۴، ابن حبان ۶۸۹۶، طحاوی در «المشکل» ۴ / ۸۲۵ و بغوی در «شرح سنت» ۳۷۸۷ از چند طریق از حمید طویل از انس روایت کرده اند. مسلم ۲۳۹۹ از ابن عمر از عمر روایت کرده است و از چند طریق دیگر هم آمده که در «تفسیر ابن کثیر» به تفسیر همین آیه بیان شد. [۱۰۵] مؤلف به این مردویه نسبت کرده محقق به اسناد آن واقف نشده، اما حدیث قبلی به این شاهد است. [۱۰۶] ترجمه: «و چه کسى از آیین ابراهیم روى بر مى‏تابد، جز کسى که خود را به سبکسرى افکند. و او را در دنیا برگزیدیم و به یقین او در آخرت از شایستگان است». [۱۰۷] ترجمه: «و [اهل کتاب‏] گفتند: یهودى یا مسیحى باشید تا راه یابید. بگو: [هرگز] بلکه از آیین ابراهیم که پاکدین غیر مشرک بود [پیروى مى‏کنیم‏]». [۱۰۸] ضعیف است. طبری ۲۰۹۵ از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده که شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۱۰۹] ترجمه: «بعضى از مردم کم خرد خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبله‏شان که پیرو آن بودند، برگرداند؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست. هر‌کس را که بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند». [۱۱۰] ترجمه: «آرى، رویکردت را [گاه به گاه‏] به [سوى‏] آسمان مى‏بینیم، تو را به قبله‏اى بر مى‏گردانیم که به آن خشنود شوى. رویت را به‌سوی مسجد الحرام برگردان». [۱۱۱] اسناد این قوی و راوی‌هایش ثقه اند. ابن اسحاق تصریح نموده که این حدیث را شنیده است. بنابراین، شبۀ تدلیس منتفی می‌شود. ابن کثیر ۶۷۱ نیز این حدیث را به لفظ شنیدن از ابن اسحاق روایت کرده است و حدیث بعدی به این حدیث شاهد است. [۱۱۲] صحیح است، بخاری ۴۴۸۶ و ۷۲۵۲، مسلم ۵۲۵، ترمذی ۳۴۰، احمد ۲ / ۲۸۳، ابن ماجه ۱۰۱۰ و ابن حبان ۱۷۱۶ از براء روایت کرده اند. [۱۱۳] صحیح بخاری کتاب تفسیر، حدیث شمارۀ ۴۴۸۶. [۱۱۴] ترجمه: «و از هر کجا که برآیى روى خود را به‌سوی مسجد الحرام بگردان و [شما نیز اى مؤمنان‏] هر کجا که باشید رو به‌سوى آن بگردانید تا مردم- مگر ستمکارانشان [آن هم به ناحق‏]- بر شما الزامى نداشته باشند. پس از آنان مترسید و از من بترسید تا نعمتم را بر شما تمام کنم و تا که راه یابید». [۱۱۵] طبری ۲۳۱۱ از اسباط از سدی از ابومالک از ابوصالح از ابن عباس و از مرۀ همدانی از ابن مسعود و از عده‌ای از صحابه روایت کرده. اسناد آن ضعیف است چنانچه در اول کتاب گذشت. [۱۱۶] ترجمه: «و به آنان که در راه خدا کشته مى‏شوند مگویید که مرده‏اند، بلکه زنده‏اند ولى شما در نمى‏یابید». [۱۱۷] اسناد این جداً ضعیف است. به خاطر این که محمد بن مروان سدی صغیر و استادش متهم به دروغگویی هستند و ابوصالح ضعیف است. [۱۱۸] ترجمه: «بى‏گمان «صفا» و «مروه» از شعائر خدا هستند. پس هر‌کس که حجّ خانه [خدا] بگزارد یا عمره به جاى آورد، گناهى بر او نیست که در میان آن دو، طواف (سعى) کند و اگر کسى [افزون بر واجبات‏] نیکى کند، [بداند که‏] خدا قدردان داناست». [۱۱۹] منات بوتی بود که عمرو پسر لحی در جاهلیت از سنگ تراشیده و برای قبیلۀ هذیل گذاشته بود که آن‌ها آن را عبادت می‌کردند. مسلمانان او را منات طاغیه گفتند. [۱۲۰] صحیح است، بخاری ۱۶۴۳، مسلم ۱۲۷۷، حمیدی ۲۱۹، احمد ۶ / ۱۴۴، ترمذی ۲۹۶۵، نسائی ۵ / ۲۳۸ و ابن حبان ۳۸۴۰ همه از طریق زهری از عروه از عایشه روایت کرده اند. و از طریق هشام بن عروه از عروه از عایشه نیز آمده که آن را بخاری ۱۹۷۰ و ۴۴۹۵ مسلم ۱۲۷۷، ابوداود ۱۹۰۱، ابن ماجه ۲۹۸۶، مالک ۱ / ۳۷۳، ابن خزیمه ۲۷۶۹ و ابن حبان ۳۸۳۹ روایت کرده اند. [۱۲۱] صحیح است، بخاری ۴۴۹۶، مسلم ۱۲۷۸، ترمذی ۲۹۶۶، طبری ۲۳۴۴، ۲۳۴۵ و ابن ابوداود در «مصاحف» ص ۱۱۱ همه از سلیمان بن عاصم احول از انس به تفاوت اندک بین کلمات روایت کرده اند. [۱۲۲] صحیح است، حاکم ۲ / ۲۷۲ از ابومالک از ابن عباس روایت کرده است اسنادش در شواهد حسن است. حاکم و ذهبی این را به شرط مسلم صحیح می‌شمارند، حاکم ۲ / ۲۷۱ از وجه دیگر روایت کرده و به شرط بخاری و مسلم صحیح می‌داند و ذهبی هم با وی موافق است. طبری ۲۳۴۶ از وجه دیگر روایت کرده که در آن جابر جعفی متروک است. [۱۲۳] ترجمه: «کسانى که نشانه‏هاى روشن و هدایتى را که نازل کرده‏ایم، پس از آنکه آن را براى مردم در کتاب [آسمانى‏] روشن ساخته‏ایم، پوشیده مى‏دارند، اینانند که خداوند آنان را لعنت مى‏کند و لعنت کنندگان [از مردم و فرشتگان نیز] آنان را لعنت مى‏کنند». [۱۲۴] طبری ۲۳۷۶ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده و این محمد ضیعف است. [۱۲۵] ترجمه: «به راستى در آفرینش آسمان‌ها و زمین و [در پى یکدیگر] آمد و رفت شب و روز و در کشتى‏اى که در دریا براى بهره‏ورى مردم، روان است و در آنکه خداوند از آسمان آب باراند، آن گاه زمین را پس از پژمردنش با آن زندگى بخشید و در آن از هر جنبنده‏اى پراکند و در گرداندن بادها و ابر مسخّر بین آسمان و زمین براى گروهى که خرد مى‏ورزند، نشانه‏هایى است». [۱۲۶] طبری ۲۴۰۷ – ۲۴۰۹ و واحدی ۸۵ از سعید بن مسروق از ابوضحی روایت کرده‌اند راوی‌های این ثقه‌اند اما حدیث مرسل است. [۱۲۷] واحدی ۸۴ از عطا روایت کرده، این مرسل و از قسم ضعیف است و طبری ۲۴۱۰ از وی به اختصار روایت کرده است. [۱۲۸] ترجمه: «و چون به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، گویند: [نه‏] بلکه از شیوه‏اى که نیاکانمان را بر آن یافته‏ایم، پیروى مى‏کنیم. آیا [چنین مى‏کنند] اگر چه پدرانشان چیزى نفهمیده و راه نیافته باشند»؟. [۱۲۹] در «اسباب نزول» و «دُر المنثور» ۱ / ۲۰۶ هم اینطور آمده و در طبری «رافع بن خارجه» است نه «حریمله». [۱۳۰] طبری ۲۴۵۴ از ابن اسحاق از محمد بن ابی محمد روایت کرده اسناد آن ضعیف است به خاطر شیخ ابن اسحاق که مجهول است. بازهم طبری ۲۴۵۵ به همین اسناد روایت کرده، مگر این که افزوده است: ابو رافع بن خارجه و مالک بن عوض به او گفتند. [۱۳۱] ترجمه: «به راستى کسانى که [بخشى‏] از کتابى را که خدا نازل کرده است، نهان مى‏دارند. و [به عوض‏] آن بهایى اندک مى‏ستانند، اینان در درون خود جز آتش [فرو نمى‏برند و] نمى‏خورند، و خداوند روز قیامت با آنان سخن نمى‏گوید و آنان را پاک نمى‏دارد و آنان عذابى دردناک [در پیش‏] دارند». [۱۳۲] طبری ۲۵۰۵ به قسم مرسل روایت کرده و بازهم ۲۵۰۴ از سدی به این معنی روایت کرده است. [۱۳۳] اسناد این جداً ضعیف است. در این اسناد کلبی متهم به کذب و استادش ضعیف است واحدی ۷۸ به کلبی نسبت کرده است. صورت درست این است که در اینجا یهود و نصاری هردو مرادند. [۱۳۴] ترجمه: «آنکه روی‌هایتان را به مشرق و مغرب آرید، نیکى نیست. بلکه نیکوکار کسى است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب و پیامبران ایمان آورد و مال را در عین دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و خواهندگان و در راه [آزادى‏] برده‏ها بدهد و نماز بر پا دارد و زکات بپردازد و وفاکنندگان به عهد خود چون عهد بندند و [بویژه کسانى که‏] در سختى و محنت و هنگام کار زار بردبارند. اینانند که راست گفتند و اینانند پرهیزگاران». [۱۳۵] ضعیف است. عبدالرزاق در «تفسیر قرآن» ۱۶۰ و از طریق او طبری ۲۵۲۶ از معمر روایت کرده اند، این مرسل و ضعیف است. صحیح این است که یهود روی خود را به‌سوی بیت المقدس یعنی مثرق می‌کرد. [۱۳۶] طبری ۲۵۲۸ از ربیع بن انیس به طور مرسل روایت کرده است. [۱۳۷] طبری ۲۵۲۷ از او روایت کرده و این مرسل است. [۱۳۸] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۲، ص ۹۵. [۱۳۹] ترجمه: «اى مؤمنان، قصاص در [باره‏] کشته شدگان بر شما مقرر شده است. آزاد به آزاد و برده به برده و زن به زن [قصاص مى‏شود] آن گاه اگر براى کسى از [خون‏] برادرش چیزى گذشت شد. [حکم او] به نیکى پیروى کردن و پرداختن [خونب‌ها] به او با خوشخویى است. این تخفیف و رحمتى از سوى پروردگارتان است. پس اگر کسى بعد از این از حدّ بگذرد، عذابى دردناک [در پیش‏] دارد». [۱۴۰] طبری ۲۵۶۷ از سعید بن ابوعروبه به این معنی روایت کرده است، و این مرسل است. و عبدالرزاق ۱۶۳ و از طریق او طبری ۲۵۶۸ از معمر به این معنی روایت کرده اند. این حدیث شواهد دیگر هم دارد. [۱۴۱] ترجمه: «روزهایى معدود [و معین را روزه بگیرید]. پس هر‌کس از شما که بیمار یا مسافر باشد [بداند که‏] به تعداد آن از روزهاى دیگر [بر او واجب است‏] و بر کسانى که آن را به دشوارى تاب مى‏آورند کفّاره- که عبارت از خوراک بینوایى است- واجب است. پس هر‌کس که به دلخواه خیرى [افزون‏] انجام دهد، آن برایش بهتر است و روزه گرفتن- اگر بدانید- برایتان بهتر است». [۱۴۲] مرسل و ضعیف است. [۱۴۳] ترجمه: «و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند، [بگو:] به راستى که من نزدیکم. دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا [به دعا] بخواند، روا مى‏دارم. پس باید که از من فرمان پذیرند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند». [۱۴۴] طبری ۲۹۱۲ روایت کرده. صلت بن حکیم مجهول و اسناد ضعیف است. [۱۴۵] به این کلمات ضعیف است. عبدالرزاق ۱۹۶ و از طریق او طبری ۲۹۱۳ به سند حسن از حسن به قسم مرسل روایت کرده اند. ما قبل این ارجح است. [۱۴۶] تنها ابن عساکر روایت کرده نه دیگر محدثین و اهل تفسیر، اگر صحیح می‌بود طبری و دیگران نیز روایت می‌کردند. [۱۴۷] طبری ۲۹۱۵ – ۲۹۱۶ از عطاء به قسم مرسل روایت کرده پس ضعیف است. [۱۴۸] ترجمه: «آمیزش با زنانتان در شب روزه برایتان حلال شمرده شد. آنان براى شما [به منزله‏] پوشش‏اند و شما [نیز] براى آنان [به منزله‏] پوشش هستید. خداوند مى‏دانست که شما به خودتان خیانت مى‏کردید. پس توبه شما را پذیرفت. و از [گناهان‏] شما در گذشت. اینک [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان مباشرت کنید و آنچه را که خداوند برایتان مقرّر داشته است بجویید. و بخورید و بیاشامید تا آنکه رشته سپید- که فجر است- از رشته سیاه [شب‏] آشکار شود آن گاه روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالى که در مسجدها معتکفید با زنان مباشرت مکنید. اینها حدود [نهى شده‏] الهى است پس [به قصد تجاوز] به آنها نزدیک نشوید. خداوند آیه‏هایش را بدینسان براى مردم روشن مى‏سازد تا تقوى پیشه کنند». [۱۴۹] به در المنثور و سنن ابوداود صرمه بن قیس است. مترجم. [۱۵۰] اصل این قوی است، وکیع و عبد بن حمید از چند طریق از عبدالرحمن بن ابولیلی به قسم مرسل با اختلاف اندک در بعضی کلمات روایت کرده اند. چنانچه در «در المنثور» ۱ / ۳۵۸ و طبری ۲۹۴۳ و ۲۹۴۴ آمده، سیاق از وکیع و عبدالرحمن است. اسناد آن به ابن ابولیلی صحیح است و علت آن تنها مرسل‌بودن است و مرسل در نزد علمای حدیث از قسم ضعیف است. و طبری ۲۹۵۷ از سدی به قسم مرسل به این معنی و ۲۹۵۱ از ابن عباس به اسناد واهی روایت کرده، در این اسناد عطیۀ عوفی واهی است و از او کسی روایت کرده که شناخته نشده است و طبری ۲۹۵۹ از مرسل عکرمه روایت کرده است. روایت‌های دیگری نیز تنها به قضیۀ عمر و همچنان تنها به قضیۀ ابوقیس بن صرمه آمده است. این صحیح‌ترین روایتی است که در این قضیه آمده. [۱۵۱] صحیح است. بخاری ۱۹۱۵، ابوداود ۲۳۱۴، ترمذی ۲۹۶۸، احمد ۴ / ۲۹۵، دارمی ۲ / ۵، نسائی در «تفسیر» ۴۳ و واحدی در «اسباب نزول» ۹۲ همه از براء بن عازب روایت کرده اند. [۱۵۲] صحیح است، بخاری ۴۵۰۸ از براء روایت کرده است. [۱۵۳] حسن صحیح است، طبری ۲۹۴۹ روایت کرده در این اسناد ابن لهیعه شوریده خرد شده، اما این از روایت ابن مبارک است که پیش از شوریده حال شدنش از او شنیده پس اسناد حسن است – انشاء الله – و دارای شواهد است. [۱۵۴] صحیح است، بخاری ۱۹۱۷، مسلم ۱۰۹۱، نسائی در «تفسیر» ۴۲، بیهقی ۴ / ۲۱۵ از سهل بن سعد روایت کرده اند. به تفسیر شوکانی ۲۸۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۵۵] طبری ۳۰۵۰ از قتاده به قسم مرسل روایت کرده، دارای شاهد است که از جماعتی از تابعین روایت شده. [۱۵۶] ترجمه: «و اموالتان را در بین خود به ناحقّ مخورید و [به رشوه دادن‏] آن را به حاکمان پیش‏کش مکنید تا از روى گناه و آگاهانه بخشى از اموال مردم را بخورید». [۱۵۷] مرسل و ضعیف است، واحدی ۹۵ به مقاتل نسبت داده آن هم مرسل است مقاتل بن سلیمان متروک است و سبب نزول بودن این قضیه درست نیست. تفسیر بغوی ۱۶۶ به تخریج محقق. [۱۵۸] ترجمه: «درباره [فایده‏] هلال‌هاى [ماه‏] از تو مى‏پرسند، بگو: آنها براى مردم و [موسم‏] حج میعادهایى هستند. و نیکوکارى آن نیست که [در حال احرام‏] به خانه‏ها از پشتشان درآیید. بلکه نیکوکار کسى است که پروا پیشه کند. و به خانه‏ها از درهایشان در آیید و از خدا پروا بدارید باشد که رستگار شوید». [۱۵۹] طبری ۳۰۸۰ از عطیۀ عوفی از ابن عباس روایت کرده است. این اسناد واهی و عطیه ضعیف متروک است و از او افراد مجهول روایت کرده اند. [۱۶۰] طبری ۳۰۷۵ از ربیع بن انس مرسل روایت کرده در اینجا شیخ او ابوعالیه را ذکر نکرده است. [۱۶۱] اسناد این جداً ضعیف، سدی صغیر و شیخ او متروک و متهم و ابوصالح ضعیف است. واحدی ۹۸ به کلبی نسبت کرده است. [۱۶۲] صحیح است، بخاری ۴۵۱۲، مسلم ۴ / ۲۳۱۹ ح ۳۰۲۶ و واحدی ۹۹ از برائ روایت کرده اند. [۱۶۳] حمس عبارتند از قریش، کنانه، ثقیف، خثعم، خزاعه، بنو عامر، بنو نضر بن معاویه چون این‌ها به کیش و آیین خود بسیار سخت‌گیر بودند، به این نام یاد شدند، حماسه به معنی شدت است. به قرطبی ۲ / ۳۴۳ نگاه کنید. [۱۶۴] جید است. این حدیث را حاکم ۱ / ۸۴۳۰ روایت کرده و صحیح می‌شمارد ذهبی هم با او موافق است و حافظ ابن حجر در «فتح الباری» ۳ / ۳۳۷ گفته است: اسناد این به شرط مسلم است و قوی. [۱۶۵] طبری ۳۰۹۲ روایت کرده عطیه ضعیف است و از او افراد مجهول روایت کرده اند. [۱۶۶] طیالسی ۷۱۷، طبری ۳۰۸۲ روایت کرده‌اند و اسناد آن به شرط شیخین صحیح است. [۱۶۷] طبری ۳۰۸۴ از قیس روایت کرده است. [۱۶۸] ترجمه: «و در راه خدا با کسانى که با شما جنگ مى‏کنند بجنگید و [لى‏] از حد مگذرید. به راستى که خداوند از حد گذران را دوست نمى‏دارد». [۱۶۹] واحدی در «اسباب نزول» ۱۰۲ از کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده است. این معلق است. با این وصف محمد بن سائب کلبی متروک و متهم است و ابوصالح از ابن عباس نشنیده. بنابراین، خبر واهی است. وهن تن‌ها در ذکر نزول آیه است اما خبر حدیبیه مشهور است به حدیث بعدی و تفسیر بغوی ۱۷۱ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۷۰] ترجمه: «ماه حرام در برابر ماه حرام است و [در صورت شکستن حرمت‏] بزرگی‌ها، مقابله به مثل مى‏شود، پس هر آن کس که به شما تعدّى کرد، [شما نیز] همچون تعدّى او بر شما بر او تعدّى کنید و از خداوند پروا بدارید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است». [۱۷۱] با شواهدش حسن صحیح است. طبری ۳۱۳۹ از قتاده و طبری ۳۱۴۰ از قتاده و مقسم و طبری ۳۱۳۷ از مجاهد و طبری ۳۱۴۱ از سدی و طبری ۳۱۴۳ از ربیع بن انس به قسم مرسل و طبری ۳۱۴۴ از ابن عباس روایت کرده است. اما این اسناد واهی است که راوی‌های آن مجهولند. تفسیر «زاد المسیر» ۷۸ تخریج محقق. [۱۷۲] ترجمه: «و در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را به [دست خویش به ورطه‏] نابودى میفکنید و نیکى کنید که خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد». [۱۷۳] صحیح است. بخاری ۴۵۱۶ و طبرانی در «معم اوسط» ۱۷۴۵ روایت کرده اند. [۱۷۴] صحیح است. ابوداود ۲۵۱۲، ترمذی ۲۹۷۲، نسائی در «تفسیر» ۴۸ و ۴۹، طیالسی ۵۹۹، ابن حبان ۴۷۱۱، حاکم ۲ / ۸۴ و ۲۷۵، ابن عبدالحاکم در «فتوح مصر» ص ۲۶۹ – ۲۷۰، جصاص در «احکام» ۱ / ۳۲۶ و ۳۲۷، طبری ۳۱۷۹ و ۳۱۸۰، طبرانی ۴۰۶۰، بیهقی ۹ / ۴۵ و واحدی در «اسباب نزول» ۱۰۷ از چند طریق از یزید بن ابوحبیب از اسلم ابوعمران از ابوایوب انصاری روایت کرده اند. و این اسناد صحیح است. اسلم [بن یزید] ابوعمران تجیبی مصری ثقه است، چنانچه در «تقریب» آمده و از یزید بن ابوحبیب شیخین روایت کرده‌اند و به تحدیث تصریح کرده است به این ترتیب شبۀ مرسل‌بودن رفع می‌شود. زیرا او احادیث مرسل را بسیار روایت می‌کند. حاکم این حدیث را به شرط شیخین صحیح می‌داند و ذهبی هم با وی موفق است. درست این است که این حدیث صحیح است و بس چون بخاری و مسلم از ابوعمران روایت نکرده اند، در هرحال او ثقه است. احکام قرآن ۱۶۷ به تخریج محقق. [۱۷۵] ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشاپوری، مستدرک، انتشارات دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، سال ۱۴۱۱، ج ۲، ص ۳۰۲. [۱۷۶] طبرانی در «معجم اوسط» ۵۶۶۸ و واحدی ۱۰۶ از حماد بن سماک بن حرب از نعمان بشیر روایت کرده اند. اسناد آن حسن و راوی‌های او راویان مسلم هستند. لیکن در مورد سماک سخنانی گفته اند. سیوطی این اسناد را صحیح گفته است و همچنان هیثمی در «مجمع الزوائد» ۶ / ۱۷ می‌گوید: راوی‌های آن راوی‌های صحیح هستند. [۱۷۷] صحیح است، حاکم ۲ / ۲۷۵ از براء روایت کرده، اما نزول آیه در آن ذکر نشده و تن‌ها تأویل آیه در آن بیان شده است. [۱۷۸] ترجمه: «و حجّ و عمره را براى خداوند به کمال رسانید، آن گاه اگر باز داشته شوید، آنچه از قربانى [کردن‏] میسّر باشد [باید انجام پذیرد] و سرهایتان را متراشید تا آنکه قربانى به قربانگاهش برسد. پس هر آن کس از شما که بیمار و یا او را در سر رنجى باشد، [باید] کفّاره‏اى [که عبارت است‏] از روزه یا صدقه یا قربانى [بدهد]. و چون ایمن شدید، هر‌کس که به [سبب‏] اداى عمره تا [زمان‏] حج [به محظورات‏] دچار شد [باید که‏] از قربانى آنچه میسّر باشد [قربانى کند]، و هر‌کس که نیابد، [باید] به [وقت‏] حج سه روز و چون [از سفر] باز گردید، هفت روز روزه بگیرد. این ده [روز] کامل است، این [حکم‏] براى کسى است که خانواده‏اش از ساکنان مسجد الحرام (شهر مکه) نباشد. و از خداوند پروا بدارید و بدانید که خداوند سخت کیفر است». [۱۷۹] معادل ۰۴ / ۲۹۴۸ گرام. فرهنگ دهخدا. [۱۸۰] صحیح است، بخاری ۱۸۱۴ – ۱۸۱۸ و ۴۱۵۹ و ۴۱۹۰ و ۴۱۹۱ و ۴۵۱۷ و ۵۶۶۵ و ۵۷۰۳ و ۶۸۰۸، مسلم ۱۲۰۱، مالک ۱ / ۴۱۷، ابوداود ۱۸۵۶ و ۱۸۵۷ و ۱۸۶۰ و ۱۸۶۱ ترمذی ۹۵۳ و ۲۹۷۳ نسائی ۵ / ۱۹۴ و ۱۹۵ ابن ماجه ۸۹۳۰، طیالسی ۱۰۶۵، حمیدی ۷۰۹، ۷۱۰، احمد ۴ / ۲۴۲ و ۲۴۳، ابن طهمان در «مشیخ» ۲۰۶، ابن خزیمه ۲۶۷۷، ۲۶۷۸، ابن حبان ۳۹۷۸، طبری ۳۳۴۶، دارقطنی ۱ / ۲۲۴ – ۲۲۷، بیهقی ۲ / ۲۹۸، واحدی در اسباب نزول ۱۱۲ از چندین طریق همه از کعب بن عجره به کلمات متقارب روایت کرده اند، به احکام قرآن نگاه کنید. [۱۸۱] احمد ۴ / ۲۴۱ روایت کرده اسناد آن به شرط شیخین صحیح است. [۱۸۲] به این لفظ و اسناد جداً ضعیف است. واحدی ۱۱۱ از عمر بن بشر مکی روایت کرده که عمر متروک است. [۱۸۳] ترجمه: «[موسم‏] حج ماه‏هایى معلوم [و مشخص‏] اند، پس هر آن کس که در [این‏] ماه‏ها حج را عهده‏دار شد (احرام بست)، [بداند که‏] در حج آمیزش جنسى و بدکارى و مناقشه کردن [روا] نیست، و از [کار] نیک هر آنچه را که انجام مى‏دهید، خداوند آن را مى‏داند، و ره توشه، پرهیزگارى است. و اى خردمندان، از من پروا بدارید». [۱۸۴] صحیح است. بخاری ۱۵۲۳، ابوداود ۱۷۳۰ نسائی در «الکبری» ۱۱۰۳۳ و «تفسیر» ۵۳، واحدی در «اسباب نزول» ۱۱۳ از ابن عباس روایت کرده‌اند به «زادالمسیر» ۸۶ به تخریج محقق مراجعه کنید. [۱۸۵] ترجمه: «بر شما در آنکه [به موسم حج‏] از پروردگارتان روزى بخواهید گناهى نیست، پس چون از عرفات باز گردید به نزد مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و به شکرانه آنکه شما را هدایت کرد، یادش کنید. و به راستى پیش از آن از گمراهان بودید». [۱۸۶] صحیح است. بخاری ۱۷۷۰ و ۲۰۵۰ و ۲۰۹۸ و ۴۵۱۹، واحدی در اسباب نزول ۱۱۶ به احکام قرآن ۱۹۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۸۷] ترجمه: «آن گاه از آنجا که مردم باز مى‏گردند، باز گردید و از خداوند آمرزش بخواهید. به راستى خداوند آمرزنده مهربان است». [۱۸۸] طبری ۳۸۳۶ از حسین بن عبدالله هاشمی از عکرمه از ابن عباس به اسناد ضعیف روایت کرده به خاطر ضعف حسین اما حدیث دارای شواهد است که جماعتی از تابعین روایت کرده‌اند و اصل حدیث صحیح است که بخاری ۴۵۲۰، مسلم ۱۲۱۹ و دیگران از عایشه ل روایت کرده اند، اما در آن نزول آیه ذکر نشده است و تن‌ها گفته: پس همان است کلام خدای عزوجل. [۱۸۹] ترجمه: «پس چون مناسک [حج‏] خود را به جا آوردید، خداوند را همچون یاد کرد پدرانتان بلکه به یاد کردى [بهتر و] بیشتر، یاد کنید. از مردمان کسانى هستند که مى‏گویند: پروردگارا، به ما در دنیا [از نعمت‌هاى خویش‏] بده. و او را در آخرت بهره‏اى نیست». [۱۹۰] به ابن ابوحاتم نسبت داده. طبری او را از بسیاری از مفسرین روایت کرده به شماره‌های ۲۸۵۰ – ۳۸۶۱ نگاه کنید. [۱۹۱] طبری ۳۸۵۴ – ۳۸۵۷ و ۳۸۶۱ از چندین طریق از مجاهد روایت کرده است. [۱۹۲] به «در المنثور» ۱ / ۴۱۷ نگاه کنید. [۱۹۳] ترجمه: «و از مردم کسى هست که سخنش در [باره‏] زندگانى دنیا تو را به شگفتى مى‏اندازد و بر آنچه به دل دارد خدا را گواه مى‏آورد، حال آنکه او سخت‏ترین ستیزه جویان است». [۱۹۴] طبری ۳۹۶۵ و ۳۹۶۶ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد به اسناد ضعیف روایت کرده به خاطر شیخ ابن اسحاق. [۱۹۵] طبری ۳۹۶۴ از سدی روایت کرده این مرسل و ضعیف است. [۱۹۶] ترجمه: «و از مردمان کسى هست که از جانش براى کسب خشنودى خدا مى‏گذرد، و خداوند [نسبت‏] به بندگان مهربان است». [۱۹۷] ابن سعد ۳ / ۱۷۱ و حارث چنانچه در «مطالب عالیه» ۳۵۵۲ است از علی بن زید از سعید روایت کرده اند. و علی در حدیث ضعیف است، اما خبر شواهد دارد که ابن مردویه از ابوعثمان نهدی از صهیب روایت کرده چنانچه در تفسیر ابن کثیر ۹۳۹ به تخریج محقق آمده در این اسناد سلیمان بن داود منقری ضعیف و متروک است. [۱۹۸] حاکم ۳ / ۴۰۰ روایت کرده، در این اسناد حصین بن حذیفه مجهول پس اسناد ضعیف است. با این وصف حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی سکوت کرده و طبری ۷۳۰۸ از وجه دیگری روایت کرده که در این اسناد محمد بن زباله متروک است. [۱۹۹] حاکم ۳ / ۳۹۸ به قسم مرسل روایت کرده است. [۲۰۰] حاکم ۳ / ۳۹۸ روایت به شرط مسلم صحیح دانسته و ذهبی هم موافق است، به تفسیر ابن کثیر ۹۳۹ و ۳۴۰، تفسیر بغوی ۲۱۳، تفسیر شوکانی ۳۴۳ زادالمسیر ۹۱، تفسیر کشاف ۱۱۴ نگاه کنید همه به تخریج محقق. خلاصه: این حدیث به همه طرق و شواهدش قوی است، اما درست این است که گفته شود آیه عام است و صهیب هم از جمع آن‌هاست این نظر طبری است – خدا داناتر است. [۲۰۱] طبری ۴۰۰۴ از ابن جریج از وی روایت کرده، این حدیث مرسل است. [۲۰۲] ترجمه: «اى مؤمنان، یک دست به اسلام در آیید و از گام‌هاى شیطان پیروى مکنید، به راستى که او براى شما دشمن آشکار است». [۲۰۳] طبری ۴۰۱۹ به قسم مرسل از وی روایت کرده و واحدی ۱۲۶ به همین معنی از ابن عباس روایت کرده است در این اسناد موسی بن عبدالرحمن صنعانی ضعیف متروک است. [۲۰۴] ترجمه: «آیا پنداشتید که به بهشت در آیید، حال آنکه هنوز حکایت آنان که پیش از شما گذشتند، [بر سر] شما نیامده است؟ سختى و محنت به آنان رسید و تکان خوردند تا آنکه پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، مى‏گفتند: نصرت الهى کى خواهد بود؟ بدان که نصرت خدا نزدیک است». [۲۰۵] عبدالرزاق ۲۵۰ و از طریق او طبری ۴۰۶۸ از معمر روایت کرده اند، این مرسل است. [۲۰۶] ترجمه: «از تو مى‏پرسند: چه چیزى [و به چه شیوه‏اى‏] انفاق کنند، بگو: هر مالى که انفاق کردید از آن پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است و هر نیکى که انجام مى‏دهید، [بدانید] که خداوند به آن آگاه است». [۲۰۷] ترجمه: «از تو درباره ماه حرام- جنگ کردن در آن- مى‏پرسند. بگو: جنک کردن در آن [گناهى بس‏] بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [باز داشتن از] مسجد الحرام است و بیرون راندن اهلش از آن نزد خداوند نارواتر است. و فتنه [شرک‏] از قتل سخت‏تر است و پیوسته با شما جنگ مى‏کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند. و هر‌کس از شما از دین خود برگردد، آن گاه در حال کفر بمیرد، آنان کارهایشان در دنیا و آخرت تباه شده است. و آنان دوزخى‏اند، آنان در آنجا جاودانه‏اند». [۲۰۸] صحیح و چند شاهد دارد ابویعلی ۱۵۳۴، طبری ۴۰۸۷ طبرانی ۱۶۷۰، بیهقی ۹ / ۱۱ – ۱۲ از جندب بن عبدالله روایت کرده اند. یک راویش مجهول و اسنادش ضعیف است. طبری ۴۰۸۵ از عروه و ۴۰۸۶ از سدی و ۴۰۹۲ از ابومالک به قسم مرسل روایت کرده و طبری ۴۰۸۹ از ابن عباس با سند حسن و طبری ۴۰۹۰ با اسناد واهی از عطیۀ عوفی و طبری ۴۰۹۶ از مرسل ضحاک روایت کرده است، این حدیث شواهد دیگر هم دارد که همه مرسل هستند. خلاصه با همه طرق و شواهدش صحیح است «زاد المسیر» ۹۸ تخریج محقق. [۲۰۹] اسناد آن ضعیف است برای این که عثمان بن عطای خراسانی ضعیف است. [۲۱۰] ترجمه: «از تو درباره شراب و قمار مى‏پرسند، بگو: در هر دوى آنها گناهى بزرگ و [نیز] براى مردم سودهایى است و گناه هر دوى آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مى‏پرسند: چه چیز انفاق کنند. بگو: افزون [بر نیاز خود را]. خداوند نشانه‏ها را اینچنین براى شما روشن مى‏سازد، باشد که شما اندیشه کنید». [۲۱۱] ابن کثیر ۹۶۰ به شماره‌گذاری محقق از ابن ابوحاتم از آبان از یحیی ذکر کرده این مرسل است زیرا یحیی بن ابوکثیر معاذ را ندیده و آبان پسر عبدالله شامی متروک است. [۲۱۲] ترجمه: «در [کار] دنیا و آخرت. و از تو درباره یتیمان مى‏پرسند. بگو: اصلاح کردن [کار] آنان بهتر است و اگر با آنان همزیستى کنید، [در حکم‏] برادران شما هستند و خداوند تبهکار را از درستکار مى‏شناسد و اگر خدا مى‏خواست بر شما سخت مى‏گرفت، به راستى که خداوند پیروزمند فرزانه است». [۲۱۳] حسن است، ابوداود ۳۸۷۱، نسائی ۶ / ۲۵۶، حاکم ۲ / ۲۷۸، طبری ۴۱۸۶، واحدی ۱۳۴ از ابن عباس روایت کرده اند. اسناد آن با شواهدش حسن است به جهت عطاء بن سائب که تنها شوریده خرد شده، حاکم این را صحیح گفته و ذهبی هم موافق است. این حدیث دارای شواهد است که طبری ۴۱۸۸ از مرسل عبدالرحمان بن ابولیلی و ۴۱۸۹ از مرسل قتاده و ۴۱۹۱ از مرسل ربیع بن انس روایت کرده به «زاد المسیر» ۱۰۱ به تخریج محقق مراجعه کنید. [۲۱۴] ترجمه: «و زنان مشرک را همسر مگزینید تا وقتى که ایمان آورند. و بى‌گمان کنیز مؤمن از زن [آزاد] مشرک بهتر است، اگر چه [زیبایى آن زن مشرک‏] شما را به شگفت آورده باشد و [زنان مسلمان را] به همسرى مشرکان در نیاورید، تا وقتى که ایمان آورند. و برده مؤمن بهتر از مشرک است و اگر چه شما را به شگفت آورده باشد. آنان (مشرکان) به آتش [دوزخ‏] فرا مى‏خوانند و خدا به توفیق خود به بهشت و آمرزش فرا مى‏خواند. و نشانه‏هاى خود را براى مردم روشن مى‏سازد باشد که پندپذیرند». [۲۱۵] اسباب نزول، واحدی نیشابوری، ناشر مؤسسۀ حلبی، قاهره، ص ۴۵. [۲۱۶] طبری ۴۲۲۸ از سدی به قسم مرسل روایت کرده که از حدیث موصول قبلی صحیح‌تر است. [۲۱۷] ترجمه: «از تو درباره حیض مى‏پرسند، بگو: آن [مایه‏] رنج است، پس [به وقت‏] حیض از زنان کناره گیرید و تا وقتى که پاک شوند، با آنان نزدیکى مکنید، آن گاه چون [به خوبى‏] پاک شوند، [غسل کنند] از همان جا که خداوند به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید. به راستى خداوند توبه کنندگان و پاک شوندگان را دوست مى‏دارد». [۲۱۸] صحیح است، مسلم ۳۰۲، ابوداود ۲۵۸، ۲۱۶۵، ترمذی ۲۹۷۷ و نسائی ۱ / ۱۵۲ و ۱۸۷ و ابن ماجه ۶۴۴، طیالسی ۲۰۵۲، دارمی ۱ / ۲۴۵، ابوعوانه ۱ / ۳۱۱، ابن حبان ۱۳۶۲ از انس روایت کرده‌اند به «زاد المسیر» ۱۰۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۱۹] طبری ۴۲۳۷ روایت کرده و این مرسل است. [۲۲۰] ترجمه: «زنانتان کشتزار شما هستند، پس هر گونه که خواهید، به کشتزار خود در آیید و [ره توشه‏اى از کارهاى نیک‏] براى خودتان پیش فرستید. و از خداوند پروا بدارید و بدانید که شما به لقاى او خواهید رسید. و مؤمنان را نوید ده». [۲۲۱] صحیح است، بخاری ۴۵۲۸، مسلم ۱۴۳۵، ابوداود ۲۱۶۳، ترمذی ۲۹۷۸، نسائی در «تفسیر» ۵۹، ابن ماجه ۱۹۲۵، حمیدی ۱۲۶۳، عبدالرزاق در «تفسیر قرآن» ۲۶۴، ابن ابوشیبه ۴ / ۲۲۹، طحاوی ۳ / ۴۰ و بیهقی ۷ / ۱۹۴ روایت کرده اند. به فتح القدیر ۳۵۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۲۲] ترمذی ۲۹۸۰، نسائی در «تفسیر» ۶۰ و «الکبری» ۸۹۷۷ و ۱۱۰۴۰، احمد ۱ / ۲۹۷، ابویعلی ۲۷۳۶، ابن حبان ۴۲۰۲، طحاوی در «المشکل» ۶۱۲۷، طبری ۴۳۵۰، خرائطی در «مساویء الأخلاق» ۴۶۵، طبرانی ۱۲۳۱۷، بیهقی ۷ / ۱۹۷ – ۱۹۸، بغوی در «تفسیر» ۲۴۲ به شمارۀگذاری محقق، واحدی ۱۴۵ در «اسباب نزول» از چند طریق از یعقوب از عبدالله قمی از جعفر بن ابومغیره از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. اسناد آن حسن است و راوی‌های آن ثقه‌اند ترمذی این حدیث را حسن می‌داند و حافظ ابن حجر در «فتح الباری» ۱ / ۱۹۱ و ۴۵۲۸ این اسناد را صحیح گفته است. احکام القرآن ۲۴۳ به تخریج محقق. [۲۲۳] مؤلف اینجا و در «در المنثور» به بخاری نسبت داده، بخاری به این عبارت روایت نکرده، اما در این مورد اشاره‌ای شده است، بخاری ۴۵۲۷ از ابن عون از نافع روایت کرده است: ابن عمر هروقت به قراءت قرآن آغاز می‌کرد تا فارغ نمی‌شد با کسی سخن نمی‌گفت، یک روز من قرآن را به دست گرفتم و او سورۀ بقره را [از حفظ] خواند، تا این که به جایی از این سوره رسید و از من پرسید آیا می‌دانی در بارۀ چه نازل شده؟ گفتم: نه، گفت: این آیه در خصوص فلان چیز نازل شده است و به قراءت ادامه داد. و از عبدالصمد [از پدرش] از ایوب از نافع از ابن عمر روایت کرده ﴿فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ می‌گوید: با زن در مقاربت می‌کند. این را محمد بن یحیی بن سعید از پدرش از عبیدالله بن نافع از ابن عمر روایت کرده است. بخاری اینگونه روایت کرده و چیزی بر این نیفزوده است. حافظ ابن حجر در «فتح الباری» ۸ / ۱۷۹ به نقل از ابن عربی همینگونه بیان کرده است. مؤلف به روش اسحاق بن راهویه و طبری بیان داشته است. طبری ۴۳۲۸ – ۴۳۳۰ از چند طریق از ابن عون از نافع از ابن عمر روایت کرده است. و این اسناد به شرط بخاری و مسلم است. [۲۲۴] طبرانی در «معجم اوسط» ۳۸۳۹ از ابن عمر روایت کرده است. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۱۰۸۶۰ می‌گوید: این را طبرانی از استادش علی بن سعید بن بشیر روایت کرده که او حافظ است. دار قطنی می‌گوید: قوی نیست و باقی راوی‌های آن ثقه اند. [۲۲۵] طبری ۴۳۳۶ و طبرانی در «معجم اوسط» ۶۲۹۴ از دو طریق از نافع از ابن عمر روایت کرده اند. اسناد آن تا نافع صحیح است. سالم و زهری در این مورد با نافع مخالفند. [۲۲۶] حسن است، ابوداود ۲۱۶۴، حاکم ۲ / ۲۷۹، طبری ۴۳۴۰، واحدی ۱۴۲ به اسناد حسن و بیهقی ۷ / ۱۹۵ روایت کرده‌اند و اصلش شواهد دارد. [۲۲۷] «فتح الباری» ۸ / ۱۹۱. [۲۲۸] صحیح همین است که عامۀ اهل علم از صحابه، تابعین و بعد از آن‌ها مقاربت با زن‌ها را در پشت محل تناسلی حرام می‌دانند، به تفسیر ابن کثیر، زادالمسیر، تفسیر شوکانی، احکام ابن عربی به همین آیه نگاه کنید. خالی از مفاد نیست. [۲۲۹] ترجمه: «و براى [اجتناب از] آنکه نیکوکارى کنید و پروا دارید و بین مردم آشتى دهید [نام‏] خدا را دستاویز سوگندهاى خویش قرار مدهید. و خداوند شنواى داناست». [۲۳۰] جداً ضعیف است، طبری ۴۳۷۱ روایت کرده و این معضل است و آنچه را بن جریج به قسم مرسل روایت کند به مراتب واهی است. در شان ابوبکر آیاتی از سورۀ نور نازل شده در آنجا نگاه کنید. [۲۳۱] ترجمه: «و زنان طلاق داده شده باید خودشان را تا سه حیض [یا پاکى‏] چشم به راه دارند و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، نهان داشتن آنچه خداوند در رحم‌هایشان آفریده است، براى آنها روا نیست. شوهرانشان- اگر خواهان آشتى هستند- در این [مدت‏] به بازگرداندنشان [به نکاح خود] سزاوارترند و زنان از همچون حقى که [شوهران‏] به طور شایسته بر آنان دارند، بر خور دارند و مردان بر آنان [به مرتبتى‏] برترى دارند و خداوند پیروزمند فرزانه است». [۲۳۲] کلبی و مقاتل روایت کرده اند، هردوی متروک و متهم به دروغگویی هستند پس خبر ناچیز است. [۲۳۳] ترجمه: «طلاق [رجعى‏] دو بار است پس [از آن باید زن را] به شایستگى نگاه داشتن یا به نیکى رها کردن. و برایتان روا نیست که از آنچه به آنان داده‏اید چیزى را [باز پس‏] بگیرید مگر آنکه [همسران‏] بترسند که نمى‏توانند احکام خدا را بر پا دارند. پس [اى مسلمانان‏] اگر بیم آن داشتید که حدود الهى را بر پا ندارند، در آنچه زن عوض خویش [به شوهر] دهد، بر آن دو گناهى نیست. این حدود [مقرّر شده‏] الهى است، پس از آنها تجاوز مکنید، و هر‌کس از حدود خدا تجاوز کند، اینانند که ستمکارند». [۲۳۴] مالک ۲ / ۵۸۸ و طبری از عروه به قسم مرسل روایت کرده‌اند و ترمذی ۱۱۹۲ به شکل موصول، حاکم ۲ / ۲۷۹ و ۲۸۰، واحدی ۱۵۲، بیهقی ۷ / ۳۳۳ از عایشه روایت کرده اند. حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی این را ضعیف شمرده است، زیرا گفته: چندتا یعقوب بن حمید است. [۲۳۵] ترجمه: «پس اگر [شوهر] او را [براى سومین بار] طلاق داد، پس از آن براى او (شوهر) حلال نمى‏شود، تا آنکه با همسرى جز او ازدواج کند. آن گاه اگر [آن شوهر] او را طلاق داد، اگر بدانند که مى‏توانند احکام خدا را بر پا دارند، گناهى بر هر دوى آنان نیست که [با ازدواج به همدیگر] بازگردند. این حدود خداست که آنها را براى مردم دانا روشن مى‏سازد». [۲۳۶] مرسل و ضعیف است. تنها سبب نزول بودن این قضیه اشتباه است اما خبر صحیح و ثابت است که او را بخاری ۲۶۳۹، مسلم ۱۳۲۲ و دیگران از عایشه روایت کرده‌اند «فتح القدیر» ۳۹۰ شماره‌گذاری محقق. [۲۳۷] ترجمه: «و چون زنان را طلاق دادید، و به سر آمد خود برسند، آن گاه آنها را به شایستگى نگاه دارید یا به نیکى رها سازید و آنان را براى زیان رساندن [به آنان‏] نگاه مدارید تا ستم کنید و هر‌کس چنین کند، به راستى بر خود ستم روا داشته است. و آیات خدا را به ریشخند مگیرید و نعمت خدا را بر خویش و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده است که شما را به آن پند مى‏دهد، یاد کنید و از خداوند پروا دارید و بدانید که خدا به همه چیز داناست». [۲۳۸] طبری ۴۹۱۷ به سندی که در آن مجاهیل است از عطیۀ عوفی روایت کرده و عطیه نیز ضعیف است. [۲۳۹] طبری ۴۹۲۳ به قسم مرسل از سدی روایت کرده که ضعیف است. [۲۴۰] فتح القدیر ۳۹۴ به تخریج محقق. [۲۴۱] به قبلی نگاه کن. [۲۴۲] طبری ۴۹۲۶ روایت کرده است. این روایات به مجموع قوی هستند. والله اعلم. [۲۴۳] ترجمه: «و چون زنان را طلاق دادید و به سر آمد خویش برسند، وقتى که در بین خویش به شایستگى تراضى کنند، آنان را از آنکه با همسران خویش ازدواج کنند، باز مدارید. این [حکمى است‏] که هر‌کس از شما که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، به آن پند داده مى‏شود. این براى شما پاکتر و پاکیزه‏تر است. و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید». [۲۴۴] صحیح است، بخاری ۴۵۲۹ و ۵۱۳۰، ابوداود ۲۰۷۸، ترمذی ۱۹۸۱، نسائی در «تفسیر» ۶۱ و ۶۲، طیالسی ۹۳۰، دار قطنی ۳ / ۲۲۲، طبری ۴۹۳۰ – ۴۹۳۴، بیهقی ۷ / ۱۳۸، واحدی در «اسباب نزول» ۱۵۳ و ۱۵۴، بغوی در «تفسیر» ۲۶۸ به شماره‌گذاری محقق، و در «شرح السنة» ۲۲۵۶ از چندین طریق از حسن، از معقل بن یسار روایت کرده اند. و حسن در بعض روایات به تحدیب بیان کرده به این ترتیب عدم صحت سخن جصاص آشکار می‌شود که در «احکام» ۲ / ۱۰۳ گفته بودکه حدیث حسن مرسل است. أحکام القرآن ۲۵۹ به تخریج محقق. [۲۴۵] ضعیف است، طبری ۴۹۴۲ و واحدی در «اسباب نزول» ۱۵۶ روایت کرده اند، و این قول را ابن کثیر در تفسیر خود ذکر کرده و گفته است: حدیث معقل صحیح است. به «زاد المسیر» ۱۲۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۴۶] ترجمه: «بر [گزاردن‏] نمازها و [بویژه‏] نماز میانه (عصر) پایبند باشید و براى خداوند فروتنانه [به عبادت‏] بایستید». [۲۴۷] ابوداود ۴۱۱، احمد ۲ / ۱۸۳، بخاری در «التاریخ الکبیر» ۳ / ۴۳۴، طبری ۵۴۶۲ و بغوی در «تفسیر» ۲۷۵ با اسناد حسن روایت کرده اند، راوی‌های وی ثقه اند، اما متن شاذ است، زیرا احادیثی که در این خصوص آمده و این را نماز عصر می‌داند صحیح‌تر است. به ابن کثیر ۱۱۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۴۸] احمد ۵ / ۲۰۶، طبری ۵۴۶۳ به اسناد ضعیف روایت کرده‌اند به سبب انقطاع بین زبرقان و زید بن ثابت. [۲۴۹] بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسائی و ابن ماجه. [۲۵۰] صحیح است، بخاری ۴۵۳۴، مسلم ۵۳۹، ابوداود ۹۴۹، ترمذی ۲۹۸۶ و ۵۵۲۴، نسائی ۳ / ۱۸، ابن خزیمه ۸۵۶، ابن حبان ۲۲۴۵ و ۲۲۴۶ و ۲۲۵۰، طبری ۵۵۲۷، طبرانی ۵۰۶۳ و ۵۰۶۴، بیهقی ۲ / ۲۴۸ از حدیث زید بن ارقم روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۱۲۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۵۱] طبری ۵۵۳۷ از ابراهیم نخعی و از مجاهد روایت کرده این حدیث دارای شواهد مرسل و موصول است. [۲۵۲] ترجمه: «و کسانى از شما که وفات می‌کنند و زنانى برجاى مى‏گذارند، باید براى همسرانشان وصیت کنند، آنکه تا یک سال به آنان بدون بیرون کردن [از خانه‏] بهره دهند. پس اگر [آن زنان خود] بیرون روند در کار نیکى که [آنان‏] در حق خودشان انجام دهند، بر شما گناهى نیست و خداوند پیروزمند فرزانه است». [۲۵۳] ضعیف منکر است. مرسل است و مقاتل صاحب مناکر است و این که تنها مقاتل این را روایت کرده دلیل وهن آن است. [۲۵۴] جداً ضعیف است. طبری ۵۵۹۸ از عبدالرحمن بن زید روایت کرده این معضل و ابن زید ضعیف است. [۲۵۵] ترجمه: «کیست که در راه خدا قرض الحسنه دهد تا آن را [به مراتبى‏] بسیار برایش دو چندان سازد. و خداوند است که تنگى و گشایش [در معیشت مردم‏] پدید مى‏آورد و به‌سوی او باز گردانده مى‏شوید». [۲۵۶] ترجمه: «در [کار] دین اجبارى [روا] نیست، به راستى راهیابى از گمراهى آشکار شده است. پس هر‌کس که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، [بداند] که به دستاویزى [بس‏] محکم چنگ زده است [که‏] آن گسستنى ندارد. و خداوند شنواى داناست». [۲۵۷] عون المعبود شرح «سنن» ابوداود، شرح همین حدیث. [۲۵۸] حسن است، طبری ۵۸۱۹، بیهقی ۹ / ۱۸۶ از ابوعوانه از بشر از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده اند. ابوداود ۲۶۸۲، نسائی در «الکبری» ۱۱۰۴۸، ابن حبان ۱۴۰، طبری ۵۸۱۳، نحاس در «ناسخ و منسوخ» ص ۸۲، واحدی در «اسباب نزول» ۱۵۸ و ۱۵۹، بیهقی ۹ / ۱۸۶ از چند طریق از شعبه از ابوبشر از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. راوی‌های این اسناد راویی صحیح هستند. اما ابوعوانه قسم مرسل روایت کرده است، چنانچه گذشت پس حدیث حسن است – انشاء الله – به «زاد المسیر» ۱۳۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۵۹] ضعیف است، طبری ۵۸۱۸ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد به اسناد ضعیف روایت کرده است ما قبل آن صحیح‌تر است. [۲۶۰] ترجمه: «خداوند کار ساز مؤمنان است، آنان را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون مى‏آورد و کسانى که کفر ورزیده‏اند، کار سازانشان طاغوت‏اند که آنان را از نور به‌سوی تاریکی‌ها به در مى‏برند. اینان دوزخى‏اند. آنان در آنجا جاودانه خواهند بود». [۲۶۱] طبری ۵۸۶۱ روایت کرده و این مرسل است. [۲۶۲] ترجمه: «اى مؤمنان، از پاکیزه‏هاى دستاوردتان و از [پاکیزه‏هاى‏] آنچه برایتان از زمین بر آورده‏ایم، انفاق کنید و آهنگ ناپاک مکنید [که‏] از آن ببخشید، [چگونه چنین کارى رواست‏] حال آنکه خود آن را نمى‏ستانید مگر آنکه در آن چشم پوشى کنید و بدانید که خداوند بى نیاز ستوده است». [۲۶۳] جید است، ابن ماجه ۱۸۲۲، حاکم ۲ / ۲۸۵، طبری ۶۱۳۸ و ۶۱۳۹ و واحدی ۱۷۲ از اسباط از سدی از عدی بن ثابت روایت کرده اند. حاکم به شرط مسلم صحیح گفته و ذهبی هم موافق است، لیکن اسباط بن نضر ضعیف و حدیث آن به درجۀ صحیح نمی‌رسد سدی هم مانند آن است. ترمذی ۲۹۸۷ و بیهقی ۴ / ۱۳۶ از سدی از ابومالک از براء روایت کرده اند، ترمذی می‌گوید: این حدیث حسن صحیح غریب است. «زاد المسی» ۱۳۹ به تخریج محقق. [۲۶۴] ابوداود ۱۶۰۷، دارقطنی ۲ / ۱۳۰، حاکم ۱ / ۴۰۲ و ۲ / ۲۸۴ و ۲۸۵، طبری ۶۱۴۲ از چند وجه روایت کرده اند. حاکم این را به شرط بخاری و مسلم صحیح می‌شمارد و ذهبی هم با آن موافق است، حسن است. به «فتح القدیر» ۴۵۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۶۵] فرهنگ دهخدا. [۲۶۶] ترجمه: «[توفیق‏] هدایت آنان بر عهده تو نیست [و مسئولیت ندارى که حتما هدایتشان کنى‏] بلکه خداوند هر آن کس را که بخواهد، هدایت مى‏کند و هر مالى که انفاق مى‏کنید، به سود خودتان است و [روا نیست‏] که جز براى کسب خشنودى خدا انفاق کنید. و هر مالى که ببخشید، پاداشش به تمامى به شما داده شود و شما ستم نمى‏بینید». [۲۶۷] صحیح است. نسائی در «تفسیر» ۷۲، بزار ۲۱۹۳، حاکم ۲ / ۲۸۵ و ۴ / ۱۵۶، طبری ۶۲۰۲ و ۶۲۰۳ از چند وجه روایت کرده اند. حاکم صحیح گفته و ذهبی هم با او موافق است. به ابن کثیر ۱۲۳۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۶۸] اسناد آن حسن است، طبری ۶۱۹۹ از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده است. و او هم به همین اسناد است و حدیث قبلی به این شاهد است. به ابن کثیر ۱۲۳۳ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۶۹] ترجمه: «کسانى که در شب و روز، پنهان و آشکارا مال‌هاى خود را انفاق مى‏کنند، آنان پاداش خود را به نزد پروردگارشان دارند و بیمى بر آنان نیست و آنان اندوهگین نشوند». [۲۷۰] در ابن سعد ۷ / ۴۳۳، طبرانی ۱۷ / ۱۸۸ و در «معجم اوسط» ۱۰۸۷، ابوشیخ در «العظمۀ» ۱۳۰۶ و واحدی ۱۷۵ و ابن کثیر ۱۲۴۹ آمده است. [۲۷۱] مرسل است، این را تن‌ها ابن منذر روایت کرده و این دلیل وهن این حدیث است و صحیح عموم آیه است. [۲۷۲] ترجمه: «اى مؤمنان، از خدا پروا بدارید و اگر مؤمن هستید آنچه را که از ربا مانده است رها کنید». [۲۷۳] ابویعلی ۶۶۸ و از طریق او واحدی در «اسباب نزول» ۱۸۳ از کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده اند، اسناد آن جداً ضعیف است، کلبی متروک و ابوصالح در احادیثی که از ابن عباس روایت می‌کندمتروک است. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۴ / ۱۱۹ و ۱۲۰ گفته است: «این حدیث را ابویعلی روایت کرده در اسناد آن محمد بن سائب کلبی کذاب است» و ابن حجر در «مطالب عالیه» ۳۵۳۷ این را ذکر کرده است. طبری ۶۲۵۷ از ابن جریج به این معنی روایت کرده است. به «زاد المسیر» ۱۴۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۷۴] طبری ۶۲۵۷ از طریق ابن جریج از عکرمه روایت کرده و این مرسل و ابن جریج مدلس است. [۲۷۵] ترجمه: «رسول [خدا] به آنچه از [سوى‏] پروردگارش بر او فرو فرستاده شده، ایمان آورده است و مؤمنان [هم‏]. هر یک به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و فرستادگانش ایمان آورده‏اند [و گفتند:] میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمى‏گذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [مى‏خواهیم‏] و بازگشت به‌سوی توست». [۲۷۶] صحیح است، بخاری ۱۲۵، احمد ۲ / ۴۱۲، ابوعوانه ۱ / ۷۶، طبری ۳ / ۹۵ واحدی ۱۸۷ روایت کرده‌اند به «فتح القدیر» ۴۷۵ نگاه کنید. [۲۷۷] صحیح است، مسلم ۱۲۶، ترمذی ۲۹۹۲، نسائی در «الکبری» ۱۱۰۵۹ و در «تفسیر» ابن حبان ۵۰۶۹ و ابن جوزی در «نواسخ» ۲۲۸، احمد ۱ / ۲۳۳، طبری ۳ / ۹۵، واحدی ۸۸ و حاکم ۲ / ۲۸۶ همه از ابن عباس روایت کرده‌اند به «فتح القدیر» ۴۷۶ به تخریج محقق نگاه کنید.