سورۀ مائده
این سوره مدنی و ۱۱۰ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۲: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡيَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّينَ ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوكُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾ [المائدة: ۲] [۵۱۵].
۳۸۵- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: حطم بن هند بکری با کاروانش – که حامل مواد غذایی بود – وارد مدینه شد، محمولهاش را فروخت، به حضور رسول الله ج آمد، با ایشان بیعت کرد و اسلام آورد. وقتی که به قصد خروج برگشت، پیامبر به او نگاهی انداخت و به اطرافیان خود گفت: این مرد با سیمای تبهکارانه با من روبرو شد هنگام رفتن، پشت سرش خیانت و بیوفایی را دیدم. حطم هنگامی که به یمامه رسید مرتد شد. و در ذی قعده [یک سال بعد از صلح حدیبیه که رسول خدا به نیت به جاآوردن عمرۀ قضاء از مدینه خارج شوده بود] [۵۱۶] با کاروانش که حامل مواد غذایی بود، به قصد مکه روان شد. وقتی اصحاب ش از این قضیه آگاه شدند، جمعی از مهاجرین و انصار برای یورش بر کاروان او آماده شدند تا اموال او را به غنیمت ببرند. پس آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ...﴾ نازل شد و مسلمانان از آن کار دست کشیدند [۵۱۷].
۳۸۶- و از سدی هم به این معنی روایت کرده است [۵۱۸].
اسبال نزول آیۀ ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ﴾.
۳۸۷- ابن ابوحاتم از زید بن اسلم روایت کرده است: پیامبر و اصحاب ایشان ش در حدیبیه قرار داشتند که مشرکان مانع ورود ایشان به مکه و زیارت کعبه شده بودند، این امر بر مسلمانان دشوار آمد. در همان حال گروهی از مشرکان اهل مشرق به نیت به جاآوردن عمره از کنار مسلمانها گذشتند. یاران پیغمبر به یکدیگر گفتند: اینها را برمیگردانیم چنانچه یاران ما را بازداشتند. به همین خاطر ﴿وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ﴾ تا آخر آیه نازل شد [۵۱۹].
اسباب نزول آیۀ ۳: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِكُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِي مَخۡمَصَةٍ غَيۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣﴾ [المائدة: ۳] [۵۲۰].
۳۸۸- ابن منده در کتاب «الصحابه» از طریق عبدالله بن جبله بن حبان بن حجر از پدرش از پدرکلانش حبان روایت کرده است: با رسول خدا جایی بودیم و من زیر دیگ گوشت آتش میافروختم که آیۀ تحریم گوشت مردار نازل شد. دیگ را برگرداندم و آنچه در آن بود بر زمین ریخت [۵۲۱].
اسباب نزول آیۀ ۴: ﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ ٱللَّهُۖ فَكُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَكۡنَ عَلَيۡكُمۡ وَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ٤﴾ [المائدة: ۴] [۵۲۲].
۳۸۹- طبرانی، حاکم، بیهقی و غیر اینها از ابو رافع س روایت کرده اند: جبرئیل امین نزد سرور کائنات آمد و اجازۀ دخول خواست، پیامبر اجازه داد، ولی او دیر کرد. پس پیامبر اکرم ج ردای خویش را بر دوش انداخت و بهسوی او رفت و جبرئیل امین هنوز به در خانه ایستاده بود. پیامبر فرمود: به تو اجازۀ دخول دادم. جبرئیل گفت: آری، لیکن ما به خانهای که در آن تصویر و یا سگ باشد هرگز داخل نمیشویم، مسلمین جستجو کردند و در یکی از خانهها بچه سگی یافتند. آنگاه پیامبر به ابورافع دستور داد که در مدینه حتی یک سگ را هم زنده نگذارد. پس تعدادی از مردم به حضور نبی کریم ج آمدند و گفتند: ای فرستاۀ خدا چه چیز از این گروه حیواناتی که دستور کشتارشان را دادهای بر ما حلال است، در پاسخ آنها آیۀ ﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡ...﴾ نازل شد.
۳۹۰- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: رسول خدا ابورافع س را بابت کشتار سگها فرستاد و او نزدیک عوالی رسیده بود که عاصم بن عدی، سعد بن خیثمه و عویمر بن ساعده نزد پیامبر رسیدند و گفتند: ای رسول خدا! به ما چه چیز حلال است؟ بنابراین، آیۀ ﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡ...﴾ نازل شد [۵۲۳].
۳۹۱- و از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: هنگامی که رسول خدا دستور قتل سگها را صادر کرد. مسلمانان گفتند: چه چیز از این حیوانات به ما حلال است، پس این آیه نازل گردید [۵۲۴].
۳۹۲- و از طریق شعبی روایت کرده است: عدی بن حاتم طائی گفت: مردی نزد پیامبر آمد و از شکار سگها پرسید، پیامبر نداشت که به او چه بگوید. تا این که آیه ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ ٱللَّهُ﴾ نازل شد [۵۲۵].
۳۹۳- ابن ابوحاتم از سعید بن جُبَیر روایت کرده است: عدی بن حاتم و زید بن مُهلهل طائی ش از رسول الله ج پرسیدند، ما طایفهای هستیم که با سگها و بازهای شکاری به شکار میرویم و سگان خانوادۀ ذریح و گاو وحشی، گورهخر و آهو شکار میکنند. اینک ایزد تعالی خوردن مردار را بر مسلمین حرام کرده، پس چه چیز بر ما حلال است؟ به این سبب ﴿يَسَۡٔلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَكُمُ ٱلطَّيِّبَٰتُ﴾ نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۶: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ وَإِن كُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِكُمۡ وَأَيۡدِيكُم مِّنۡهُۚ مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٦﴾ [المائدة: ۶] [۵۲۶].
۳۹۴- بخاری از طریق عمرو بن حارث از عبدالرحمن بن قاسم بن [محمد بن ابوبکر صدیق] از پدرش از عایشه ل روایت کرده است: در بازگشت از سفر، نزدیک مدینه رسیده بودیم که گردن بند من در بیابان گم شد. رسول الله ج شتر خود را خواباند و فرود آمد [و دستور اقامت در آنجا را داد] و سرش را در آغوشم گذاشت و خوابید. ابوبکر س آمد و مشتی محکم بر سینۀ من زد و گفت: این همه مردم را به خاطر یک گردنبند از ورود به مدینه بازداشتی، بامداد رسول الله از خواب بیدار شد و هرچه جستجو کرد، آب برای وضو پیدا نشد. پس آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ وَإِن كُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِكُمۡ وَأَيۡدِيكُم مِّنۡهُۚ مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٦﴾ نازل شد پس اُسَید بن حُضَیر گفت: ای خاندان ابوبکر، خدا به سبب شما به مردم خیر عطا کرد [۵۲۷].
[از عایشه ل روایت شده است: در یکی از سفرهای پیامبر با آن بزرگوار بودم. نزدیک بود وارد مدینه شویم که گردنبند من در بیابان گم شد. پیامبر به جستجوی آن پرداخت مردم نیز با او همراه شدند، در آنجا نه چشمۀ آب بود و نه کسی با خود آب داشت. مردم نزد ابوبکر صدیق آمدند و گفتند: از این کار عایشه تعجب نمیکنی رسول الله و مردم را در جایی که نه چشمۀ آب است و نه کسی با خود آب دارد پیاده کرد. پس ابوبکر صدیق در حالی به طرف من آمد که پیامبر ج سر خود را بر رانم گذاشته و خوابیده بود. ابوبکر گفت: تو رسول خدا و تمام مردم را به خاطر یک گردنبند در جایی که آب وجود ندارد نگاه داشتی، به شدت سرزنشم کرد و چند سیلی به من زد چون سر پیامبر بالای زانویم بود هیچ حرکت نکردم. پیغمبر خدا تا صبحگاه در آن جا بدون آب اقامت گزید. پس خدا آیۀ تیمم را نازل کرد و مسلمانان تیمم کردند. عایشه ل میگوید: شتر سواری مرا که حرکت دادیم ناگاه گردنبند را در زیر پای او یافتیم] [۵۲۸].
۳۹۵- طبرانی از طریق عباد بن عبدالله بن زبیر از عایشه ل روایت کرده است: هنگامی که واقعۀ گردنبند من پیش آمد و اهل افک حرفهایشان را زدند با پیامبر در جنگی دیگر شرکت کردم بازهم گردنبند من افتاد و مردم به خاطر جستجوی آن از رفتن بازماندند. ابوبکر س گفت: دخترکم تو در هر سفر برای مردم مایۀ رنج و درد سر میشوی، پس خدای بزرگ تیمم را در آنجا مشروع ساخت. و ابوبکر صدیق س گفت: دخترم تو نیکبخت و سعادتمندی [۵۲۹].
در اینجا دو تذکر لازم است: اول – بخاری این حدیث را از عمرو بن حارث روایت کرده است و در این حدیث به صراحت بیان شده است، علمای دیگر که در روایات خود آیۀ تیمم را ذکر کردهاند منظورشان همین آیۀ مائده است، اکثر علما در روایات خود گفته اند: آیۀ تیمم نازل شد و بیان نکردهاند که مراد آیۀ سورۀ مائده است و یا آیۀ چهل و سوم سورۀ نساء.
ابوبکر ابن العربی گفته است: این مشکلی است که من راه حلی برای آن نیافتم، زیرا ما نمیدانیم که منظور عایشه ل کدام آیه است [۵۳۰].
ابن بطال گفته است: منظور عایشه ل آیۀ سورۀ نساء است به این دلیل که آیۀ سورۀ مائده آیۀ وضوء نامیده میشود و در آیۀ سورۀ نساء به وضو اشارهای نشده است در نتیجه اختصاص آیۀ سورۀ نساء به آیۀ تیمم مورد قبول است.
واحدی نیز در کتاب اسباب نزول همین حدیث عایشه را شان نزول آیۀ چهل و سوم سورۀ نساء دانسته است.
بدون تردید آنچه را بخاری ترجیح داده درست است، برای این که در این طریق به روشنی آمده است که آیۀ تیمم آیۀ ششم سورۀ مائده است.
دوم- حدیث شریفی که بخاری از عایشه ل روایت کرده، دلیل بر این است که قبل از نزول آیۀ تیمم وضوء واجب بوده است، از این رو مسلمانان فرودآمدن در جایی را که آب وجود نداشت خیلی مهم دانستند و آن پیش آمد از سوی ابوبکر صدیق در حق عایشه ل روی داد.
ابن عبدالبر میگوید: برای اهل مغازی روشن است که سرور کائنات از همان ابتدا که نماز واجب شد نماز را همیشه با وضو خوانده است و این موضوع را به غیر از اشخاص ناآگاه و ستیزهگر هیچکس رد نمیکند. و آن بزرگوار میگوید: حکمتی که برای نزول آیۀ وضوء وجود دارد با وصف این که قبلاً به آن عمل میشد این است که فرضیت وضوء باید با وحی متلو ثابت گردد.
شخص دیگری گفته است: احتمال دارد که اول آیه به سبب واجبشدن وضوء قبلاً نازل شده و بقیۀ آیه که ذکر تیمم در آن است بعد در اینجا نازل گردیده باشد.
سیوطی صاحب گفته است: تذکر اول قابل قبولتر است، زیرا فرضت وضوء یک جا با فرضیت نماز در مکه بوده و این آیه مدنی است.
اسباب نزول آیۀ ۱۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ هَمَّ قَوۡمٌ أَن يَبۡسُطُوٓاْ إِلَيۡكُمۡ أَيۡدِيَهُمۡ فَكَفَّ أَيۡدِيَهُمۡ عَنكُمۡۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١﴾ [المائدة: ۱۱] [۵۳۱].
۳۹۶- ابن جریر از عکرمه و یزید بن ابوزیاد به لفظ ابن ابوزیاد روایت کرده: پیغمبر خدا ج با ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه و عبدالرحمن بن عوف ش روانه شد و نزد کعب بن اشرف و یهود بنی نضیر رفت از آنها در بارۀ ادای دیهای که عهدهدار پرداخت آن بود کمکی طلبید [دیۀ دو عامریی که عمرو بن امیۀ ضمری آنها را کشته بود] [۵۳۲]. یهود گفت: بنشین تا برایت غذا بیاوریم و خواستهات را نیز برآورده سازیم. پیامبر نشست، حیی بن اخطب به رفقای خود گفت: هرگز او را نزدیکتر از این در دسترس خود نمییابید، سنگی را بهسوی او پرتاب کنید و به قتلش برسانید تا شرارت و بدی را برای همیشه نبینید، پس آسیاب سنگ بزرگی را آوردند تا بهسوی پیامبر پرتاب نمایند، خدا در آن کار موفقشان نساخت، زیرا جبرئیل امین آمد و باعث شد پیامبر از جای خود برخیزد. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ هَمَّ...﴾ را نازل کرد [۵۳۳].
۳۹۷- و از عبدالله بن ابوبکر، عاصم بن عمر بن قتاده و مجاهد، عبدالله بن کثیر و ابومالک به این معنی روایت کرده است [۵۳۴].
۳۹۸- و از قتاده روایت میکند که فرموده برای ما گفته شده است: رسول الله در غزوۀ هفتم در بین نخلستانی قرار داشت، بنو ثعلبه و بنو محارب خواستند که او ج را بکشند، کسی را به این منظور فرستادند و او خود را کنار رسول الله که در جایی به خواب رفته بود رساند و سلاح پیامبر ج را گرفت و گفت: کیست که تو را از چنگ من نجات بخشد، پیامبر گفت: خدا، اعرابی شمشیر را در نیام گذاشت. پیامبر او را مجازات نکرد. در آن هنگام این آیه نازل شد [۵۳۵].
۳۹۹- ابونعیم در «دلائل النبوة» از طریق حسن از جابر بن عبدالله روایت کرده است: مردی از بنی محارب که به غورث بن حرث مشهور بود، به قوم خود گفت: من محمد را برای شما میکشم، پس خود را نزدیک رسول الله رساند. پیامبر جایی نشسته و شمشیرش را کنارش گذاشته بود. گفت: ای محمد، اجازه میدهی شمشیر را ببینم، گفت: آری، غورث شمشیر را گرفت و از نیام برکشید و به اهتزاز درآورد و بر او حملهور گردید، ولی خدا شر او را از پیامبر دور کرد. گفت: ای محمد از من نمیترسی؟ گفت: نه، غروث گفت: از من که شمشیر تیزی در دستم دارم نمیترسی؟ گفت: نه، خدایم مرا از شر تو حفظ میکند. غورث پس از شنیدن این سخن، شمشیر را در غلاف نهاد و به دست رسول خدا داد. آنگاه این آیه نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۱۵ – ۱۶: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ١٥﴾ [المائدة: ۱۵].
۴۰۰- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: گروهی از یهود به حظور نبی کریم ج آمدند و در بارۀ سنگسار از ایشان سؤال کردند. رسول خدا گفت: کدامتان دانشمندتر هستید؟ آنها بهسوی ابن صوریا اشاره کردند. پیامبر او را به خدایی که تورات را بر موسی÷ نازل کرد و کوه طور را برافراشت و از یهود تعهد و پیمان گرفت، سوگند داد. لرزه بر اندام دانشمند یهود افتاد و گفت: [چون زنان ما بسیار زیبایند، به خاطر حکم سنگسار زناکاران، افراد زیادی از ما کشته شدند، پس ما دامنۀ کشتار را کوتاه ساختیم] [۵۳۶] چون سنگسار در بین ما زیاد شد. به صد ضرب دره (شلاق) و تراشیدن سر اکتفا کردیم. رسول خدا در بارۀ آن [شخص زانی که او را برای صدور حکم خدمت رسول کریم آورده بودند] حکم سنگسار را صادر کرد. پس ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ١٦﴾ [المائدة: ۱۵-۱۶] نازل شد [۵۳۷].
اسباب نزول آیۀ ۱۸: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ يَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۚ وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَاۖ وَإِلَيۡهِ ٱلۡمَصِيرُ١٨﴾ [المائدة: ۱۸] [۵۳۸].
۴۰۱- ابن اسحاق از ابن عباس ب روایت کرده است: نعمان بن اضاء، بحر بن عمرو و شاش بن عدی [از یهود] حضور رسول الله ج آمدند و با او گفتگو کردند، پیامبر ج آنها را به اسلام دعوت کرد، و از عذاب الهی برحذرشان داشت. گفتند: ای محمد، ما را نترسان به خدا سوگند ما دوستداران و فرزندان خداییم. نصاری نیز چنین ادعای داشتند، پس خدای ﻷ آیۀ ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ...﴾ را نازل کرد [۵۳۹].
اسباب نزول آیۀ ۱۹: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِيرٖ وَلَا نَذِيرٖۖ فَقَدۡ جَآءَكُم بَشِيرٞ وَنَذِيرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٩﴾ [المائدة: ۱۹] [۵۴۰].
۴۰۲- ابن اسحاق از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول الله ج یهود را به اسلام دعوت و به پذیرش دین جدید تشویق نمود، ولی آنها سرباز زدند و از قدمگذاشتن در راۀ نیک امتناع ورزیدند. پس معاذ بن جبل و سعد بن عباده به آنها گفتند: ای جماعت یهود از خدا بترسید، به خدا سوگند شما بهتر میدانید که محمد فرستادۀ خداست، زیرا شما قبل از بعثت همواره از او یاد میکردید و صفات او را برای ما بیان میداشتید. رافع بن حریمله و وهبن بن یهوذا گفتند: ما هرگز این چیزها را به شما نگفته ایم و خدا بعد از موسی ÷ نه کتابی فرو فرستاده و نه پیامبری برانگیخته است. در این باره آیۀ ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ...﴾ نازل شد [۵۴۱].
اسباب نزول آیۀ ۳۳: ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡيٞ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ٣٣﴾ [المائدة: ۳۳] [۵۴۲].
۴۰۳- ابن جریر از یزید بن ابوحبیب روایت کرده است: عبدالملک بن مروان برای انسس نامهای نوشت و از او در بارۀ این آیه ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ...﴾ پرسید. انس س در جواب نامه آگاهش ساخت که این آیه در بارۀ عرنیهایی که از اسلام برگشتند و چوپان را کشتند و شتران را با خود بردند نازل شده است.
۴۰۴- و از جریر مثل این روایت کرده است [۵۴۳].
۴۰۵- و عبدالرزاق از ابوهریره به این معنی روایت کرده است [۵۴۴].
اسباب نزول آیۀ ۳۹: ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَتُوبُ عَلَيۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ٣٩﴾ [المائدة: ۳۹] [۵۴۵].
۴۰۶- ک: احمد و غیره از عبدالله بن عمرو س روایت کرده اند: در زمان رسول خدا زنی مرتکب سرقت شد و دست راستش را قطع کردند. پس آن زن گفت: ای رسول خدا، آیا توبۀ من به درگاۀ الهی پذیرفته میشود؟ پس خدا آیۀ ﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ...﴾ را نازل کرد [۵۴۶].
اسباب نزول آیۀ ۴۱ – ۴۵: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْۛ سَمَّٰعُونَ لِلۡكَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِينَ لَمۡ يَأۡتُوكَۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ يَقُولُونَ إِنۡ أُوتِيتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ وَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِكَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ٤١﴾ [المائدة: ۴۱] [۵۴۷].
۴۰۷- ک: احمد و ابوداود از ابن عباس ب روایت کرده اند: در زمان جاهلیت طایفهای از یهود بر طایفۀ دیگری چیره شده بود تا این که گروۀ مغلوب شکست و خواهان صلح شد. پس باهم اینچنین پیمانی بستند که در برابر هر کشته از گروۀ ناتوان که او را فردی از گروۀ نیرومند بکشد، پنجاه وسق [۵۴۸] خونبها پرداخته شود و در برابر هر کشته از گروۀ قوی که او را کسی از گروۀ مغلوب بکشد، صد وسق به عنوان دیه داده شود. تا آمدن رسول خدا ج به مدینه این روش ادامه داشت، سپس فردی از گروۀ ضعیف، یک نفر از گروۀ قوی را کشت. زورمندان برای آنها پیام فرستادند که صد وسق خونبهای ما را بفرستید. ضعفا گفتند: چنین چیزی کجای جهان مرسوم بوده است که دو طایفه دارای دین مشترک و نسب مشترک باشند و در یک سرزمین باهم زندگی کنند، ولی دیۀ یکی نصف دیۀ دیگری باشد؟ ما پیش از این از ترس جور و ستم شما آنگونه به شما دیه میدادیم، اما اکنون که محمد به مدینه آمده است، دیگر به آن پیمان ظالمانه راضی نیستیم. نزدیک بود آتش جنگ بین آنها شعلهور شود. پس به حکمیت رسول الله راضی شدند، اما زورمندان دست به دسیسۀ پنهانی زدند و عدهای از منافقان را حضور رسول خدا گسیل داشتند تا از رأی آن بزرگوار آگاه شوند [که اگر پیامبر به نفع آنها حکم کند به حکمیت او راضی شوند و اگر به نفع آنها نبود حکمیت او را نپذیرند] پس خدا أ آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِ...﴾ را نازل کرد [۵۴۹].
۴۰۸- احمد، مسلم و دیگران از براء بن عازب س روایت کرده اند: مردی یهودی را که با خاکۀ زغال چهرهاش را سیاه کرده و شلاقش زده بودند، از نزدیک رسول خدا ج عبور میدادند. رسول الله آنها را نزد خود خواست و گفت: حد زنا در کتاب شما چنین است، گفتند: آری، پس یکی از علمای آنها را خواست و گفت: تو را به خدای که تورات را برای موسی ÷ فرستاده است قسم میدهم آیا شما حد زنا را در کتاب خود اینچنین آموخته اید، گفت: نه، به خدا اگر مرا قسم نمیدادی برایت بیان نمیکردیم، حد زنا در کتاب ما سنگسار است، اما زمانی رسید که این عمل در بین اشراف ما زیاد شد، اگر یکی از اشراف مرتکب این عمل میشد سنگسارش نمیکردیم و اگر شخصی ناتوان و مستمند این عمل را انجام میداد او را سنگسار میکردیم، بنابراین دانشمندان خود را دعوت نمودیم که قانونی سبکتر از قانون سنگسار وضع نماییم تا بر ثروتمندان و فرومایگان یکسان و عادلانه تطبیق شود، سپس به اتفاق هم قانونی را تصویب کردیم که بر مبنای آن، صورت مرتکبین این عمل با خاکۀ زغال سیاه شود و به بدن آنها شلاق زده شود. نبی کریم گفت: پروردگارا! من اولین کسی هستم که فرمانت را زنده کردم، بعد از این که یهود فرمان تو را از بین برده بودند. پس دستور داد مجرم را سنگسار کردند. بنابراین، خدا آیۀ ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْۛ سَمَّٰعُونَ لِلۡكَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِينَ لَمۡ يَأۡتُوكَۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ يَقُولُونَ إِنۡ أُوتِيتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ﴾ را نازل کرد. یهود میگفت: به نزد محمد بروید اگر به سیاهکردن صورت و شلاقزدن فتوی داد بپذیرید و اگر به سنگسار فتوی داد نپذیرید. پس خدای بزرگ ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [المائدة: ۴۵]. را نازل کرد [۵۵۰].
۴۰۹- ک: حمیدی در مسند خود از جابر بن عبدالله س روایت کرده است: مردی از اهل فدک مرتکب زنا شد، اهل فدک برای گروهی از اهالی مدینه نامه نوشتند که حکم این حادثه را از محمد بپرسید اگر فتوا داد شلاق زده شود بپذیرید و اگر به سنگسار فتوا داد نپذیرید، آنها حکم عمل زنا را از پیامبر سؤال کردند. پیامبر همانند آنچه که در حدیث قبل گذشت داناترین آنها را سوگند داد که حکم زنا در تورات چیست. سپس دستور داد مجرم را سنگسار کردند. پس خدا ﴿فَإِن جَآءُوكَ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم﴾ را نازل کرد [۵۵۱].
۴۱۰- بیهقی در «دلائل» از حدیث ابوهریره س به همین معنی روایت کرده [۵۵۲].
اسباب نزول آیۀ ۴۹ – ۵۰: ﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾ [المائدة: ۴۹].
۴۱۱- ابن اسحاق از ابن عباس ب روایت کرده است: کعب بن اسید، عبدالله بن صوریا و شاش بن قیس به یکدیگر گفتند: باهم نزد محمد برویم شاید بتوانیم فکر او را نسبت به دینش پریشان کنیم. پس به حضور ایشان آمدند و گفتند: ای محمد، تو خود بهتر میدانی که ما دانشمندان، اشراف و بزرگان یهود هستیم، اگر ما از تو پیروی کنیم، تمام یهودیان از ما پیروی نموده با تصمیم و عزم ما مخالفت نمیکنند، حال بین ما و عدهای از قوم ما دعوا و اختلاف است، آنها را برای داوری نزدت میآوریم، تو به نفع ما و به زیان آنها حکم کن و آنگاه ما به تو ایمان میآوریم. پیامبر از این کار ابا ورزید و خدا در بارۀ آنها ﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩ أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠﴾ [المائدة: ۴۹-۵۰] را نازل کرد [۵۵۳].
اسباب نزول آیۀ ۵۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥١﴾ [المائدة: ۵۱] [۵۵۴].
۴۱۲- ابن اسحاق، ابن جریر، ابن ابوحاتم و بیهقی از عباده بن [ولید بن عباده بن] [۵۵۵] صامت روایت کرده اند: هنگامی که بنی قینقاع با رسول الله ج میجنگیدند، عبدالله بن اُبی بن سلول [که با آنها همپیمان بود] از آنها دست برنداشت و در کنارشان ایستاد، در حالی که عباده بن صامت از قبیلۀ بنی عوف [بن] خزرج – که او نیز مانند عبدالله بن ابی بن سلول با یهود همپیمان بود – به حضور رسول خدا آمد و اظهار داشت همپیمان من خدا، رسول خدا و مؤمنان هستند و از دوستی و همپیمانی با یهود براءت میجویم. عباده میگوید. آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ...﴾ در بارۀ او و عبدالله بن ابی نازل شده است [۵۵۶].
اسباب نزول آیۀ ۵۵: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥﴾ [المائدة: ۵۵] [۵۵۷].
۴۱۳- طبرانی در «معجم اوسط» به سندی که راویان آن مجهولند از عمار بن یاسر س روایت کرده است: علی س مشغول ادای نماز نافله بود که گدایی حضورش ایستاد، شیر خدا انگشتر خود را از انگشت بیرون کرد و به او داد. پس آیۀ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ...﴾ نازل گردید. این حدیث دارای شاهد است:
۴۱۴- عبدالرزاق از عبدالوهاب از پدرش مجاهد از ابن عباس ب روایت کرده است: آیۀ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ...﴾ در بارۀ علی س نازل شده است.
۴۱۵- ابن مردویه از وجه دیگر از ابن عباس مثل این روایت کرده است.
۴۱۶- و از علی س مانند این روایت را نقل کرده است.
۴۱۷- و ابن جریر از مجاهد روایت کرده است [۵۵۸].
۴۱۸- و ابن ابوحاتم از سلمه بن کهیل نیز همانند این را روایت کرده است.
این احادیث شواهدی هستند که یکدیگر را تقویت میکنند.
اسباب نزول آیۀ ۵۷ – ۶۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٥٧﴾ [المائدة: ۵۷].
۴۱۹- ابوشیخ و ابن حبان از ابن عباس ب روایت کرده اند: رفاعه بن زید بن تابوت و سوید بن حارث از روی نفاق و دورویی تظاهر به اسلام میکردند و شخصی از مسلمانان با آنها دوستی داشت. پس خدا ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٥٧ وَإِذَا نَادَيۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ٥٨ قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَكۡثَرَكُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩ قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِيرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَۚ أُوْلَٰٓئِكَ شَرّٞ مَّكَانٗا وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ٦٠ وَإِذَا جَآءُوكُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡكُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا كَانُواْ يَكۡتُمُونَ٦١﴾ [المائدة: ۵۷-۶۱] را نازل کرد [۵۵۹]. و به این روایت آمده است: گروهی از یهود که ابو یاسر بن اخطب، نافع بن ابونافع و عازر بن عمرو نیز بینشان بودند، به حضور رسول الله آمدند و پرسیدند که به کدام یک از پیامبران پیشین ایمان دارد؟ سرور کائنات ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦﴾ [البقرة: ۱۳۶]. «بگوييد: به خدا و آنچه كه به ما فرو فرستاده شده و آنچه كه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان يعقوب فرو فرستاده شده و آنچه كه به موسى و عيسى داده شده و [نيز] آنچه كه به [ديگر] پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده است، ايمان آوردهايم. بين هيچ كس از آنان تفاوتى نمىگذاريم. و فرمانبردار او (خداوند) هستيم» را تلاوت کرد. چون نبی کریم از عیسی ÷ نام برد، آنها نبوت عیسی بن مریم را انکار کردند، و گفتند: ما هرگز به عیسی و کسی که نبوت او را بپذیرد ایمان نمیآوریم. پس خدا آیۀ قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ...﴾ را نازل کرد [۵۶۰].
اسباب نزول آیۀ ۶۴: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَيۡدِيهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَيۡنَا بَيۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ كُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ٦٤﴾ [المائدة: ۶۴] [۵۶۱].
۴۲۰- ک: طبرانی از ابن عباس ب روایت کرده است: شخصی از یهود به نام نباش بن قیس به پیامبر گفت: پررودگار تو بخیل است و مال خود را به کسی نمیدهد. خدا آیۀ ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌ...﴾ را نازل کرد [۵۶۲].
۴۲۱- ابوشیخ از وجه دیگر از ابن عباس ب روایت کرده است: این آیه ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌ﴾ در بارۀ فنحاص رئیس یهود بنی قینقاع نازل گردیده است.
اسباب نزول آیۀ ۶۷: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٧﴾ [المائدة: ۶۷] [۵۶۳].
۴۲۲- ابوشیخ از حسن روایت کرده است: رسول خدا ج فرمود: ایزد تعالی مرا به رسالت مبعوث کرد و من در خود توانایی این کار را نمیدیدم، زیرا میدانستم مشرکان تکذیبم میکنند. پس خدای تعالی به من وحی کرد یا پیام او را به مردم برسانم و یا ناگزیر مورد خشم و عذاب الهی قرار گیرم. همین بود که خدا أ آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ...﴾ را نازل کرد.
۴۲۳- ابن ابوحاتم از مجاهد روایت کرده است: هنگامی که ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾ نازل شد. پیامبر ج گفت: خدایا چگونه فرمان تو را انجام دهم، در حالی که من یکه و تنها هستم و همه برعلیه من همدست میشوند. پس ﴿إِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ﴾ نازل شد [۵۶۴].
۴۲۴- حاکم و ترمذی از عایشه ل روایت کرده اند: نبی کریم تا نزول این آیه ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ با نگهبانان مسلح حراست و پاسبانی میشد. پس از نزول این آیه پیامبر سرش را از خانه بیرون کرد و به پاسبانان گفت: شما بازگردید که خدا خودش مرا نگاه میدارد [۵۶۵].
این حدیث دال بر این است که این آیه در شب و هنگامی که پیامبر ج در بستر بوده نازل شده است.
۴۲۵- طبرانی از ابوسعید خدری س روایت کرده است: عباس عموی پیامبر در گروۀ نگهبانان پیامبر بود، هنگامی که ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ نازل گردید پاسبانی را ترک گفت [۵۶۶].
۴۲۶- ک: همچنان از عصمه بن مالک خطمی روایت کرده است: ما همواره شبها از پیامبر باسبانی میکردیم. تا این که ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ نازل شد. پیامبر دستو داد این کار را ترک کنیم [۵۶۷].
۴۲۷- ک: ابن حبان در «صحیح» خود از ابوهریره س روایت کرده است: زمانی که رسول الله به سفر میرفت اگر موقع صبح به جایی میرسیدیم، بزرگترین و سایهدارترین درخت را برایش انتخاب میکردیم و او در پای آن درخت فرود میآمد. روزی در زیر درختی نشست و شمشیر خود را بر شاخۀ آن آویزان کرد. ناگاه مردی آمد و شمشیر را گرفت و گفت: ای محمد چه کسی ترا از چنگ من نجات میدهد؟ پیامبر گفت: ایزد تعالی مرا از شر تو حفظ میکند، شمشیر را بگذار، آن مرد شمشیر را انداخت. پس خدا أ ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ را نازل کرد.
۴۲۸- ک: ابن ابوحاتم و ابن مردویه از جابر بن عبدالله روایت کرده اند: زمانی که رسول الله غزوۀ بنی انمار را به پایان رساند. به ذات الرقاع آمد. هنگامی که بر سر چاهی نشسته و پاهای خود را دراز کرده بود، وارث از قبیلۀ بنی نجار داوطلب قتل او ج شد. رفقایش گفتند: چگونه او را به قتل میرسانی، گفت: به او میگویم: شمشیرت را به من بده، وقتی شمشیرش را به من داد او را میکشم، پس به نزد رسول خدا آمد و گفت: ای محمد، شمشیرت را به من بده، تا آن را ببویم، پیامبر شمشیر را به او داد. دست او لرزید. پیامبر گفت: خدا بین تو و خواستهات مانع ایجاد کرد. پس آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ...﴾ نازل شد [۵۶۸].
حدیث غریب دیگری به سبب نزول این آیه آمده که آن را:
۴۲۹- ک: ابن مردویه و طبرانی از ابن عباس ب روایت کرده اند: از رسول الله به وسیلۀ پاسبانان حراست و نگهبانی میشد. ابوطالب هرروز چند نفر از افراد بنی هاشم را با پیامبر جهت محافظت میفرستاد، تا آن که آیۀ ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾ نازل شد. ابوطالب خواست بازهم نگهبان به نزد رسول الله بفرستد. پیامبر گفت: ای عمو، خدا مرا از شر انسانها و جن حفظ میکند.
۴۳۰- ابن مردویه از جابر بن عبدالله س به این معنی نقل کرده است.
این روایت اقتضا میکند که آیه مکی باشد و ظاهراً خلاف آن است.
اسباب نزول آیۀ ۶۸: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡۗ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٨﴾ [المائدة: ۶۸] [۵۶۹].
۴۳۱- ک: ابن جریر و ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده اند: رافع، اسلام بن مشکم و مالک بن صیف به حضور رسول الله ج آمدند و گفتند: ای محمد! آیا نمیگویی که پیرو دین ابراهیم و از ملت او هستی و به تورات ایمان داری؟ گفت: آری، ولی شما چیزهای تازه در آن وارد کرده اید و حقایقی را که در تورات درج است، انکار و آنچه را که به تبلیغ و بیان آن مأمور بودید کتمان نموده اید. گفتند: به آنچه در دست ماست عمل میکنیم، از این رو در راۀ راست و حق قرار داریم. پس خدا أ آیۀ ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ...﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۸۲ – ۸۳: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ٨٢﴾ [المائدة: ۸۲].
۴۳۲- ابن ابوحاتم از سعید بن مُسَیَّب و ابوبکر بن عبدالرحمن و عروه بن زبیر س روایت کرده است: رسول الله ج عمرو بن امیۀ ضمری را با نامهای به حضور نجاشی فرستاد. نجاشی نامه را خواند، جعفر بن ابوطالب را با مهاجرین خواست، دنبال رهبانان و روحانیون مسیحی نیز فرستاد و به جعفر بن ابوطالب دستور داد برایشان چند آیه از قرآن بخواند، جعفر س سورۀ مریم را تلاوت کرد. آنها به قرآن گرویدند و سیلاب اشک از دیدگانشان روایت گشت. این کلام عزیز ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ٨٢ وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ٨٣﴾ [المائدة: ۸۲-۸۳] [۵۷۰]، در باره شان نازل شد.
۴۳۳- ابن ابوحاتم از سعید بن جُبَیر روایت کرده است: نجاشی سی نفر از بزرگان دربار خویش را نزد پیامبر فرستاد و او ج سورۀ «یس» را برای آنها قراءت کرد. با شنیدن قرآن چشمان آنها اشکبار گردید. پس در بارۀ آنها این آیه نازل شد [۵۷۱].
۴۳۴- نسائی از عبدالله بن زبیر ب روایت کرده است: آیۀ ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ﴾ در بارۀ نجاشی و یاران او نازل شده است [۵۷۲].
۴۳۵- طبرانی از ابن عباس به این معنی اما مفصلتر روایت کرده است [۵۷۳].
اسباب نزول آیۀ ۸۷: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٨٧﴾ [المائدة: ۸۷] [۵۷۴].
۴۳۴- ترمذی و دیگران از ابن عباس ب روایت کرده اند: مردی به حضور رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول خدا! هروقت گوشت میخورم میل من به زنان زیادتر میشود و شهوت بر من غلبه میکند به همین خاطر خوردن گوشت را بر خود حرام کردم. پس خدا آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ...﴾ را نازل کرد [۵۷۵].
۴۳۷- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: گروهی از اصحاب از جمله عثمان بن مظعون معاشرت با زنان و خوردن گوشت را بر خود حرام کردند و کارد تیز تهیه کردند که آلت تناسلی خود را قطع کنند، تا احساسات شهوانی از آنها دور گردد و با آرامش خیال به عبادت بپردازند. پس آیه نازل شد.
۴۳۸- و همچنین از عکرمه به قسم مرسل، ابو قلابه، مجاهد، ابومالک، نخعی، سُدِّی و دیگران به این معنی روایت کرده است.
۴۳۹- سدی میگوید: آنها به شمول ابن مظعون و علی بن ابوطالب ده نفر بودند.
۴۴۰- عکرمه میگوید: ابن مظعون، علی بن ابوطالب، ابن مسعود، مقداد بن اسود و سالم مولای ابو حذیفه از آن جمله اند.
۴۴۱- و در روایت مجاهد: ابن مظعون و عبدالله بن عمرو در میان آنها هستند [۵۷۶].
۴۴۲- ابن عساکر در «تاریخ» خود از طریق سدیی صغیر از کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده است: این آیه در بارۀ گروهی از اصحاب از جمله ابوبکر، عمر، علی، ابن مسعود، عثمان بن مظعون، مقداد بن اسود و سالم مولای ابوحذیفه ش نازل گردیده است. آنها باهم توافق کردند که خود را اخته نمایند، از معاشرت با زنان اجتناب کنند، گوشت و غذای چرب نخورند، لباس خشن بپوشند، از خوردنیها استفاده نکنند، به جز اندکی برای زندهماندن و مانند راهبان جهت عبادت در روی زمین سیر و سیاحت نمایند. بنابراین، این آیه نازل شد [۵۷۷].
۴۴۳- ابن ابوحاتم از زید بن اسلم روایت کرده است: شخصی از خانوادۀ عبدالله بن رواحه س مهمان او شد. خود او نزد پیامبر رفته بود. چون به خانه برگشت متوجه شد که مهمان منتظر اوست و هنوز غذا نخورده. به همسر خود گفت: به خاطر من به مهمانم غذا ندادی، این غذا بر من حرام است. همسرش گفت: این غذا بر من نیز حرام باشد. مهمان نیز غذا را تحریم کرد. چون عبدالله س این وضعیت را مشاهده کرد دست بهسوی غذا دراز نمود و گفت: بسم الله بخورید، سپس به نزد رسول الله آمد و موضوع را گفت. پس خدای بزرگ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۹۰ – ۹۳: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: ۹۰].
۴۴۴- احمد از ابوهریره س روایت کرده است: رسول الله ج به مدینه آمد مردم شراب مینوشیدند و قمار میزدند، در این باره از نبی کریم سؤال کردند. بنابراین ﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ...﴾ [البقرة: ۲۱۹] نازل شد. مردم گفتند: ایزد تعالی شراب و قمار را تحریم نکرده بلکه گناۀ بزرگ خوانده است. آنان مثل همیشه شراب مینوشیدند. تا آن که روزی یکی از مهاجرین هنگام نماز شام امامت یارانش را عهدهدار شد و موقع نمازخواندن اشتباه کرد. بنابراین آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: ۴۳]. «اى مؤمنان، در حالى كه مست باشيد به نماز نزديك نشويد تا آنكه بدانيد چه مىگوييد» نازل شد. سپس آیۀ شدیدتر از آن ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُوقِعَ بَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِي ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ وَيَصُدَّكُمۡ عَن ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾ [المائدة: ۹۰-۹۱] [۵۷۸]، نازل شد. آنهایی که شراب مینوشیدند، گفتند: پروردگارا، از شراب دست برداشتیم. بعد مسلمانها گفتند: ای رسول خدا! برخی از مسلمانان که به قمار و شراب اشتغال داشتند در راۀ خدا شهید شدند تعدادی هم در بستر مرگ جان سپردند، حالا که ایزد تعالی شراب و قمار را زشت دانسته و کردار شیطانی خوانده است [تکلیف آنان چیست] پس خدای بزرگ آیۀ ﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ...﴾ را نازل کرد [۵۷۹].
۴۴۵- نسائی و بیهقی از ابن عباس ب روایت کرده اند: دو قبیله از انصار شراب مینوشیدند و زمانی که مست میشدند، گریبان یکدیگر را میگرفتند. وقتی که به حال عادی برمیگشتند، برخی از آنها متوجه آثار زخم و خراشیدگی در روی، سر و ریش خود میشد و با خود میگفت: برادرم (فلانی) این بلا را به سر من آورد، و در حالی که پیش از آن برادرانه باهم میزیستند و در دلهایشان هیچ کینهای وجود نداشت، با خود میگفت: به خدا اگر نسبت به من مشفق و مهربان بود این کار را با من نمیکرد و به این ترتیب، کینه و دشمنی در دلهایشان جایگزین مهر و دوستی میشد. پس خدای متعال آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ...﴾ را در بارۀ آنها نازل کرد. پس عدهای از آدمهای سختگیر گفتند: اگر شراب پلید و نوشیدنش گناه باشد، حکم فلان که شراب نوشیده بود و در جنگ احد به شهادت رسید چیست؟ خدای مهربان در پاسخ آنها آیۀ ﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ...﴾ را نازل کرد [۵۸۰].
اسباب نزول آیۀ ۱۰۰: ﴿قُل لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡخَبِيثُ وَٱلطَّيِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ كَثۡرَةُ ٱلۡخَبِيثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠٠﴾ [المائدة: ۱۰۰] [۵۸۱].
۴۴۶- واحدی و اصبهانی در «ترغیب» از جابر روایت کرده اند: وقتی که رسول خدا ج حکم تحریم شراب را اعلام کرد، اعرابیی برخاست و گفت: کار و پیشۀ من تجارت شراب بود و از این راه ثروتی اندوختهام، حال اگر آن مال را در راۀ خدا خرج کنم به من سودی خواهد رساند؟ رسول خدا گفت: خدا تنها چیزهای پاکیزه و طیب را قبول میکند. پس خدای بزرگ تأیید گفتۀ پیامبر آیۀ ﴿قُل لَّا يَسۡتَوِي ٱلۡخَبِيثُ وَٱلطَّيِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ...﴾ را نازل کرد [۵۸۲].
اسباب نزول آیۀ ۱۰۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِينَ يُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَكُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٞ١٠١﴾ [المائدة: ۱۰۱] [۵۸۳].
۴۴۷- ک: بخاری از انس بن مالک س روایت کرده است: پیامبر در حال پند و اندرز برای مسلمانان بود که مردی پرسید: پدر من کیست؟ پیامبر گفت: فلانی است. بنابراین ﴿لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ﴾ تا آخر نازل شد [۵۸۴].
۴۴۸- همچنین از ابن عباس ب روایت کرده است: عدهای از رسول الله ج با تمسخر چیزهای میپرسیدند. مردی پرسید: پدر من کیست؟ و شخصی که شترش را گم کرده بود میپرسید: شتر من کجاست؟ پس در بارۀ آنها آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ...﴾ نازل شد [۵۸۵].
۴۴۹- ابن جریر از حدیث ابوهریره س مانند این روایت را نقل کرده است [۵۸۶].
۴۵۰- احمد، ترمذی و حاکم از علی بن ابی طالب س روایت کرده اند: هنگامی که ﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ...﴾ [آل عمران: ۹۷]. نازل شد، تعدادی از مسلمانان پرسیدند: ای رسول خدا! آیا در هرسال یکبار ادای حج فرض میشود؟ پیامبر سکوت کرد، باز پرسیدند. پیامبر ج گفت: نه، و پس فرمود: اگر میگفتم، آری، ادای مراسم حج هرسال یکبار بر مسلمین واجب میشد. در این باره ﴿لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾ نازل شد.
۴۵۱- ابن جریر مانند این از ابوهریره، ابوامامه و ابن عباس ش روایت کرده است [۵۸۷].
حافظ ابن حجر فرموده است: هیچ مانعی ندارد که این آیه در بارۀ هردو موضوع نازل شده باشد و اسناد حدیث ابن عباس صحیحتر است [۵۸۸].
اسباب نزول آیۀ ۱۰۶ – ۱۰۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَيۡنِكُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِينَ ٱلۡوَصِيَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنكُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَيۡرِكُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَيُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِي بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ كَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَكۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِينَ١٠٦﴾ [المائدة: ۱۰۶].
۴۵۲- ترمذی به قسم ضعیف و دیگران از ابن عباس ب از تمیم داری روایت کرده اند: جز من (تمیم داری) و عدی بن بداء کسی مشمول سبب نزول این آیات نیست. این دو نصرانی بودند و پیش از اسلام به شام رفت و آمد داشتند. یکبار این دو به قصد تجارت به شام رفتند و یکی از بزرگان بنی سهم به نام بدیل ابن ابو مریم هم که یک جام نقره با خود داشت برای تجارت با این دو رفت و در راه مریض شد و به این دو وصیتی کرد و مأمورشان ساخت که تمام دارایی او را به خانوادهاش برسانند. تمیم میگوید: چون او درگذشت، من و عدی جام را به هزار درهم فروختیم و این مبلغ را بین خود تقسیم کردیم. وقتی نزد خانوادۀ او آمدیم هرچیز که از بدیل پیش ما امانت بود به آنها سپردیم. آنها که جام را بین اشیاء نیافتند از ما در بارۀ آن سؤال کردند. گفتیم: غیر از این چیزها که به شما سپردیم چیز دیگری از او باقی نمانده است و بدیل تنها همینها را به ما سپرده. وقتی که مسلمان شدم و از آن گناه توبه کردم، نزد خانوادۀ او آمدم و ایشان را از جریان آگاه ساختم و به آنها پانصد درهم پرداختم و یادآور شدم که پانصد درهم دیگر به نزد عدی است. آنها عدی را نزد رسول الله آوردند. پیامبر ج از آنها برای اثبات درستی ادعایشان شاهد و دلیل خواست، اما آنها نتوانستند شاهدی بیاورند. پیامبر به آنها امر کرد که عدی را سوگند بدهند و او هم سوگند خورد. خدای بزرگ در این باره آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَيۡنِكُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِينَ ٱلۡوَصِيَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنكُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَيۡرِكُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَيُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِي بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ كَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَكۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِينَ١٠٦ فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا فََٔاخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِينَٱسۡتَحَقَّ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَيَٰنِ فَيُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا وَمَا ٱعۡتَدَيۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٧ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ أَوۡ يَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَيۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ﴾ [المائدة: ۱۰۶-۱۰۸] [۵۸۹]، را نازل کرد. سپس عمرو بن عاص و یک نفر دیگر برخاستند و قسم کردند. پس آن پانصد درهم از عدی بن بداء هم گرفته شد [۵۹۰].
تذکر: ذهبی در این باور است، تمیمی که در مورد او وحی نازل شد آن تمیم نیست و این جریان را به مقاتل بن حیان نسبت داده است.
حافظ ابن حجر میگوید: این ادعا درست نیست، زیرا در این حدیث تصریح شده است که او تمیم داری بود.
***
[۵۱۵] ترجمه: «اى مؤمنان، حرمت شعائر خدا و ماه حرام و قربانى [بى نشان] و قربانیهاى قلّادهدار (نشاندار) و آنان را که آهنگ بیت الحرام کردهاند که از پروردگارشان فضل و خشنودى مىجویند، مشکنید. و چون احرام گشودید، [مىتوانید] شکار کنید. و دشمنى گروهى [از آن روى] که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، بر آنتان ندارد که از حدّ بگذرید. و بر نیکوکارى و پرهیزگارى با همدیگر همکارى کنید و بر گناه و ستم همکارى مکنید و از خدا پروا بدارید، بى گمان خداوند سخت کیفر است». [۵۱۶] تفسیر روح المعانی، همان منبع، ج ۶، ص ۵۴. [۵۱۷] طبری ۱۰۹۶۲ از عکرمه به قسم مرسل و واحدی ۲۷۹ از ابن عباس بدون اسناد روایت کرده اند. [۵۱۸] طبری ۱۰۹۶۱ از سدی به قسم مرسل روایت کرده و به حدیث قبلی شاهد است. [۵۱۹] این مرسل است، طبری ۱۰۹۳۶ از عبدالرحمن بن زید بن اسلم روایت کرده آن است. [۵۲۰] ترجمه: «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه [به هنگام سر بریدنش] نام غیر خدا بر آن برده شده و [حلال گوشت] خفه شده و به ضرب [چوب و سنگ] مرده و از بلندى افتاده و به شاخ زدن مرده و آنچه درندگان خورده باشند- مگر آنچه [از موارد اخیر پیش گفته] که ذبح [شرعى] کرده باشید- و آنچه براى بتان ذبح شدهاند و آنکه با تیرهاى فال تعیین قسمت کنید [همه] بر شما حرام شده است. [روى کردن به همه] اینها نافرمانى است. امروز کافران از دین شما ناامید شدهاند، پس از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دینتان را براى شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین براى شما پسندیدم. پس هرکس بى آنکه متمایل به گناه باشد در [حال] گرسنگى [به خوردن محرّمات] ناچار گردد، بداند که خداوند آمرزنده مهربان است». [۵۲۱] متن باطل است و اسناد واهی، عبدالله بن حبله چنانچه در «میزان الاعتدال» ۲ / ۴۰۰ آمده متروک است. پدرش مجهول و صحابیبودن پدر بزرگش تثبیت نیست و متن جداً منکر است. [۵۲۲] ترجمه: «از تو مىپرسند که چه چیز براى آنها حلال شده است؟ بگو: پاکیزهها براى شما حلال شدهاند و [نیز] آنچه از [شکار] جانوران شکارى در حالى که [آنها را] براى شکار مىپرورانید، آموزش داده باشید. از آنچه خدا به شما آموخته است، به آنها مىآموزید. پس از آنچه براى شما نگاه داشتند بخورید و نام خدا را بر آن یاد کنید و از خداوند پروا بدارید، بىگمان خداوند زود شمار است». [۵۲۳] طبری ۱۱۱۳۸ به قسم مرسل روایت کرده است. [۵۲۴] طبری ۱۱۱۳۹ به قسم مرسل روایت کرده است. [۵۲۵] طبری ۱۱۱۶۱ از شعبی به قسم مرسل روایت کرده است. با این وصف در این اسناد عمر بن بشیر قوی نیست، کلمات «دانست که به او چه بگوید» منکر است. بخاری، مسلم و دیگران حدیث عدی را بدون نزول آیه روایت کرده اند. [۵۲۶] ترجمه: «اى مؤمنان، چون به [قصد] نماز برخیزید، روى خود و دستهایتان را تا آرنجها بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید] و اگر جنب باشید، غسل کنید. و اگر بیمار یا مسافر باشید و یا کسى از شما از موضع قضاى حاجت بیاید و یا با زنان آمیزش کرده باشید، آن گاه آبى نیابید، آهنگ خاکى پاک کنید، و از آن [خاک] رویتان و دستانتان را مسح کنید. خداوند نمىخواهد بر شما دشوارى قرار دهد. بلکه مىخواهد که شما را پاک بدارد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که سپاس گزارید». [۵۲۷] بخاری ۴۶۰۸ از عمرو بن حارث روایت کرده به این معنی در سورۀ نساء گذشت. [۵۲۸] صحیح بخاری: کتاب تفسیر ۴۶۰۷. [۵۲۹] در سورۀ نساء گذشت. [۵۳۰] در نسخهها «ابن عبدالبر» آمده از فتح الباری ۱ / ۴۳۴ ثبت شد. [۵۳۱] ترجمه: «اى مؤمنان، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که گروهى آهنگ آن کردند که بهسوی شما دست دراز کنند. و [خداوند] دستهاى آنان را از شما باز داشت. و از خداوند پروا بدارید و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند». [۵۳۲] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۶، ص ۱۴۴. [۵۳۳] طبری ۱۱۵۶۳ از یزید و ۱۱۵۶۵ از عکرمه روایت کرده است. [۵۳۴] طبری ۱۱۵۶۰ تا ۱۱۵۶۴. [۵۳۵] طبری ۱۱۵۶۸ به قسم مرسل روایت کرده است. [۵۳۶] تفسیر طبری: همان، منبع، ج ۶، ص ۱۶۱. [۵۳۷] طبری ۱۱۶۱۴ به قسم مرسل روایت کرده است. ترجمه: «اى اهل کتاب، رسول ما بهسوی شما آمده است که بسیارى از آنچه از کتاب [آسمانى] را که نهان مىداشتید، براى شما روشن مىسازد و از [کوتاهىهاى] بسیارى در مىگذرد. به راستى از [جانب] خدا براى شما نور و کتابى روشن آمده است. خداوند با آن کسى را که خشنودى او را بجوید به راههاى نجات هدایت مىکند و آنان را به توفیق خود از تاریکیها بهسوی نور بیرون مىبرد و آنان را به راه راست هدایت مىکند». [۵۳۸] ترجمه: «و یهود و نصارى گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوییم. بگو: پس چرا شما را براى گناهانتان عذاب مىکند؟ بلکه شما [هم] بشرى هستید از آنچه آفریده است. هرکس را که بخواهد مىآمرزد و هرکس را که بخواهد عذاب مىکند و فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دوست از آن خداست و بازگشت بهسوی اوست». [۵۳۹] طبری ۱۱۶۱۶ از ابن اسحاق با سندش از ابن عباس روایت کرده، شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۵۴۰] ترجمه: «اى اهل کتاب، رسول ما بهسوی شما آمده است که پس از [انقطاع وحى] و فترت رسولان براى شما [حقایق را] روشن مىسازد تا نگویید: مژده آور و بیم دهندهاى بهسوی ما نیامد. آرى مژده آور و بیم دهندهاى برایتان آمد. و خداوند بر هر کارى تواناست». [۵۴۱] ضعیف است، طبری ۱۱۶۱۹ از محمد بن اسحاق روایت کرده شیخ وی محمد بن ابومحمد مجهول است، چنانچه در «تقریب» آمده و ذهبی در «میزان اعتدال» میگوید: شناخته نمیشود. به زاد المسیر ۴۱۲ به تخریج نگاه کنید. [۵۴۲] ترجمه: «جزاى آنان که با خدا و رسولش مىجنگند و [به قصد] فساد در زمین مىکوشند، فقط آن است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دستشان و پاهایشان در خلاف جهت همدیگر بریده شود و یا از سرزمین [خود] تبعید شوند، این در دنیا براى آنان [مایه] رسوایى است و در آخرت عذابى بزرگ [در پیش] دارند». [۵۴۳] طبری ۱۱۸۱۵ از جریر روایت کرده در این اسناد موسی بن عبیدۀ ربذی ضعیف متروک است. [۵۴۴] عبدالرزاق ۱۸۵۴۱ روایت کرده و در این اسناد ابراهیم بن محمد اسلمی متروک است سبب نزول آیه بودن این قضیه از صحابه ثابت نشده، بلکه از گروهی از تابعین وارد شده است. در «احکام قرآن» ۶۹۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۴۵] ترجمه: «پس هر آن کس که پس از ستمش توبه کند و کار شایسته انجام دهد، خداوند از او در مىگذرد. بى گمان خداوند آمرزنده مهربان است». [۵۴۶] به این عبارت ضعیف است، احمد ۲ / ۱۷۷ و طبری ۱۱۹۲۲ از عبدالله بن عمرو روایت کردهاند در این اسناد عبدالله بن لهیعه ضعیف است و این به حدیث مخزومه معرف است اصل آن در صحیحین بدون نزول آیه به سیاق دیگر آمده است. «زاد المسیر» ۴۲۴ به تخریج محقق. [۵۴۷] ترجمه: اى رسول، کسانى که در [راه] کفر مىکوشند، تو را اندوهگین نسازند، [چه] از کسانى که به زبانشان گفتند: ایمان آوردهایم ولى دلشان ایمان نیاورده است و چه از یهود [باشند]. [آنان] به سخن دروغ گوش فرا مىدهند و براى گروهى که هنوز به نزد تو نیامدهاند [براى جاسوسى] گوش فرا مىدهند و کلمات را پس از [استقرار] در جایگاهشان تحریف مىکنند. مىگویند: اگر این [حکم تحریف شده] به شما داده شد، آن را بگیرید و اگر آن به شما داده نشد، [از غیر آن] دورى کنید و هرکس خداوند گمراهىاش را خواسته باشد، هرگز در برابر خداوند براى او اختیارى ندارى. اینان کسانى هستند که خداوند نخواسته است دلهایشان را پاک دارد. آنان در دنیا رسوایى [و خوارى] و در آخرت عذابى بزرگ [در پیش] دارند». [۵۴۸] معادل بار شتر معاد ۱۸۰ کیلو گرم. [۵۴۹] با شواهد و طرقش حسن صحیح است، احمد ۱ / ۲۴۶، ابوداود ۳۵۷۶ و طبرانی ۱۰۷۳۲ از ابن عباس روایت کرده اند، در این اسناد عبدالرحمن بن زناد قوی نیست. ابوداود ۳۵۹۱، احمد ۱ / نسائی ۸ / ۱۹ و طبرانی ۱۱۹۷۹ از وجه دیگر روایت کرده اند، اسناد آن در متابعات حسن است. و از وجه دیگر هم آمده که ابوداود ۴۴۹۴ و ابن حبان ۵۰۵۷ روایت کردهاند اسناد آن هم حسن است در متابعات. به احکام قرآن ۷۱۸ و تفسیر ابن کثیر ۲۶۴۸ و ۲۶۵۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۵۰] صحیح است، مسلم، ۱۷۰۰، ابوداود ۴۴۴۷ و ۴۴۴۸، احمد ۴ / ۲۸۶، ابن ماجه ۲۵۵۸، بیهقی ۸ / ۲۴۶ و طبری ۱۲۰۳۹ از براء بن عازب روایت کرده اند. به زاد المسیر ۴۲۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۵۱] ابوداود ۴۴۵۲، ابن ماجه ۲۳۲۸ از جابر روایت کرده اند، در این اسناد مجالد بن سعید قوی نیست، اما حدیث شواهد دارد که بدرجه حسن میرسد – انشاء الله – به «فتح القدیر» ۸۵۴ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۵۲] طبری ۱۱۹۲۶ و بیهقی ۸ / ۲۴۷ از ابوهریره روایت کرده اند، در اسناد آن راویی مجهول است. [۵۵۳] طبری ۱۲۱۵۶ از ابن اسحاق روایت کرده در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است. چنانچه در «تقریب» آمده پس اسناد ضعیف است. به فتح القدیر ۸۵۶ مراجعه کنید. ترجمه آیات: «و [فرمان دادیم] که در میان آنان به آنچه خداوند نازل کرده است حکم کن و از خواستههاى [نفسانى] آنان پیروى مکن و از آنان بر حذر باش که مبادا تو را از برخى از آنچه خداوند به تو نازل کرده است [به باطل] گرایش دهند، اگر روى برتابند، بدان که خداوند مىخواهد آنان را به [سزاى] برخى از گناهانشان عذاب کند. و بى گمان بسیارى از مردم نافرمانند. آیا حکم [روزگار] جاهلیت را مىخواهند؟ و براى گروهى که یقین دارند، چه کسى در داورى بهتر از خداوند است». [۵۵۴] ترجمه: «اى مؤمنان، یهود و نصارى را دوستان [خویش] مگیرید. آنان دوستان یکدیگرند و هرکس از شما آنان را دوست گیرد، به راستى که خود از آنان است. بى گمان خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمىکند». [۵۵۵] از کتابهای مخرج اضافه شد بدین ترتیب روش بیان درست میشود. [۵۵۶] طبری ۱۲۶۴ و بیهقی در «دلائل» ۳ / ۱۷۶ و ۱۷۷ از عباده بن ولید به قسم مرسل روایت کرده اند. در این اسناد اسحاق پدر محمد بن اسحاق قوی نیست، اما این حدیث شواهد مرسل دارد که او را قوی میسازد. به «احکام القرآن» ۷۲۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۵۷] ترجمه: «جز این نیست که ولىّ شما، خداوند و رسولش و مؤمنانى هستند که نماز بر پاى مىدارند و آنان در اوج فروتنى، زکات مىپردازند». [۵۵۸] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۶، ص ۲۸۹. [۵۵۹] طبری ۱۲۲۲۱ از ابن عباس روایت کرده اسناد آن ضعیف است، به خاطر جهالت محمد بن ابومحمد «زاد المسیر» ۴۴۱ به تخریج محقق. ترجمه آیات: «اى مؤمنان، آنان را که دینتان را به ریشخند و بازى گرفتند [با اینکه] از کسانىاند که پیش از شما کتاب یافتهاند و [نیز دیگر] کافران را دوست [خویش] مگیرید. و اگر ایمان دارید، از خداوند پروا بدارید . و چون به نماز فرا مىخوانید، آن را به ریشخند و بازیچه گیرند. این از آن است که آنان قومى هستند که خرد نمىورزند. بگو: اى اهل کتاب، آیا جز [براى این] از ما عیب مىگیرید که به خداوند و آنچه به ما فرو فرستاده شده و آنچه پیش از این فرو فرستاده شده است ایمان آوردهایم و [جز براى آنکه] بیشترتان نافرمانید. بگو: آیا به شما از کسى که در نزد خدا از این [هم] بد سرانجامتر است، خبر دهم؟ [جزاى] کسانى که خداوند آنان را از رحمت خویش به دور داشته و بر آنان خشم گرفته و آنان را [همچون] بوزینگان و خوکان قرار داده و [کسى که] طاغوت را پرستیده، اینان بد جایگاهتر و از راه راست گمراهترند. و چون [به نزد] شما آیند، گویند: ایمان آوردهایم، حال آنکه با کفر در آمده و با آن بیرون رفتهاند. و خداوند به آنچه نهان مىداشتند، داناتر است». [۵۶۰] ضعیف است، طبری ۱۲۲۲۴ ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید و یا عکرمه از ابن عباس نقل کرده است. مدار این بر محمد بن ابومحمد است و او مجهول است، چنانچه در «تقریب» و «میزان الاعتدال» است. واحدی در اسباب نزول ۴۰۱ و «الوسیط» ۲ / ۲۰۳ از ابن عباس بدون سند روایت کرده است. به «کشاف» ۳۵۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۶۱] ترجمه: «یهود گفتند: دست خداوند بسته است. دستان خودشان بسته باد. و به [سزاى] آنچه گفتند از رحمت خداوند به دور داشته شدند. بلکه دو دست او گشاده است هر گونه که بخواهد انفاق مىکند و به راستى آنچه از [جانب] پروردگارت بهسوی تو فرو فرستاده شده است، [در حقّ] بسیارى از آنان، سرکشى و کفر را خواهد افزود. و در بین آنان دشمنى و کینه را تا روز قیامت افکندهایم، هر گاه که آتشى براى جنگ برافروزند، خداوند آن را فرو مىنشاند، و در زمین در فساد مىکوشند. و خداوند فسادکاران را دوست نمىدارد». [۵۶۲] طبرانی ۱۲۴۹۷ روایت کرده اسناد آن ضعیف است، به خاطر جهالت محمد بن ابومحمد. هیثمی ۷ / ۱۷ میگوید: راویهای آن ثقه هستند. [۵۶۳] ترجمه: «اى رسول، برسان آنچه را که از [جانب] پروردگارت بهسوی تو فرو فرستاده شده است و اگر [این کار را] نکنى، رسالتش را نرساندهاى. و خداوند تو را از [شرّ] مردم حفظ مىکند. خداوند گروه کافران را هدایت نمىکند». [۵۶۴] جداً منکر است، طبری ۱۲۲۷۵ از مجاهد روایت کرده، این مثل سابقش ضعیف است، با این وصف آیه مدنی و قصه ظاهراً مکی است. [۵۶۵] ترمذی ۳۰۴۶، حاکم ۲ / ۳۱۳، طبری ۱۲۲۷۹ از عبدالله بن شقیق از عایشه روایت کرده اند، اسناد آن قوی نیست، به خاطر حارث بن عبید. حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی هم با او موافق است. ترمذی میگوید: «این حدیث غریب است، عدهای آن را از جریری به قسم مرسل روایت کردهاند که در آن عایشه ذکر نشده» طبری ۱۲۲۷۷ از ابن علیه از جریری از عبدالله بن شقیق به قسم مرسل روایت کرده است، اسناد این از موصول قویتر است. ابن حجر در «فتح الباری» میگوید: «اسناد آن حسن است و در موصول مرسلبودن آن اختلاف دارند» این حدیث دارای شاهد است که طبری ۱۲۲۷۶ از سعید بن جبیر روایت کرده. پس حدیث موصول با این حدیث مرسل قوی میشود. به «تفسیر بغوی» ۸۱۴ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۶۶] ضعیف است، طبرانی در «معجم صغیر» ۸۱۴ و «معجم اوسط» ۳۵۳۴ روایت کرده است. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۱۷ گفته است: «در این اسناد عطیۀ عوفی ضعیف است» به ابن کثیر ۲۷۰۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۶۷] به طبرانی نیافتم. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۱۷ ذکر کرده است، ابن کثیر ۲ / ۵۷۸ و ۵۷۹ به ابن مردویه از طریق طبرانی نسبت داده در این اسناد فضل بن مختار متروک است. [۵۶۸] اسناد این ضعیف است که در آن موسی بن عبیدۀ ربزی ضعیف متروک است. به تفسیر ابن کثیر ۲۷۱۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۶۹] ترجمه: «بگو: اى اهل کتاب، بر آیینى درست نیستید مگر وقتى که [حکم] تورات و انجیل و آنچه را که از [جانب] پروردگارتان بهسوی شما فرو فرستاده شده است، بر پا دارید و البته آنچه از [جانب] پروردگارت بهسوی تو فرو فرستاده شده است [در حقّ] بسیارى از آنان سرکشى و کفر را خواهد افزود. پس بر گروه کافران اندوه مخور». [۵۷۰] ترجمه: «دشمنترین مردم را در حقّ مؤمنان یهود و مشرکان مىیابى و مهربانترین آنان را در حقّ مؤمنان کسانى مىیابى که گفتند: ما مسیحى هستیم. این از آن است که از [میان] آنان دانشمندان و راهبان هستند و [نیز از آن روى] که آنان کبر نمىورزند. و چون آنچه را که بهسوی رسول [خدا] فرو فرستاده شده است، بشنوند، چشمهایشان [را چنان] بینى که به سبب آنچه از حقّ شناختهاند، اشک ریزان مىشود. مىگویند: پروردگارا، ایمان آوردهایم، پس ما را در زمره گواهان بنویس». [۵۷۱] اسناد این ضعیف است، طبری ۱۲۲۸۷ از طریق محمد بن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده و این محمد مجهول است. به «زاد المسیر» ۴۵۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۷۲] حسن است، نسائی در «تفسیر» ۱۶۸ و بزار ۲۷۵۸ «کشف» و طبری ۱۲۳۳۰ از عبدالله بن زبیر روایت کرده اند، اسناد آن حسن و راویهای آن ثقه هستند. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۹ / ۴۱۹ میگوید: راویهای – یعنی بزار – راویی صحیح هستند، بدون محمد بن عثمان که ثقه است. به «فتح القدیر» ۸۸۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۷۳] طبری ۱۲۳۲۰ از علی بن ابوطلحه از ابن عباس روایت کرده راویهای آن ثقه هستند، اما بین ابن عباس و ابن ابوطلحه ارسال است این حدیث دارای شواهد مرسل است که به مجموع قوی میشوند. [۵۷۴] ترجمه: «اى مؤمنان، لذائذ چیزهایى را که خداوند براى شما حلال نموده است حرام مشمارید و از حدّ مگذرید. بى گمان خداوند از حدّ گذرندگان را دوست نمىدارد». [۵۷۵] ترمذی ۳۰۵۴، طبری ۱۲۳۵۴، ابن عدی ۵ / ۱۷۰ و واحدی ۴۱۰ از ابن عباس روایت کردهاند در این اسناد عثمان بن سعد کاتب ضعیف است، چنانچه در «تقریب» آمده. ترمذی میگوید: «حسن غریب است، عدهای این را به قسم مرسل روایت کرده اند» ابن عدی این حدیث را به سبب ضعف عثمان کاتب دارای علت میداند. به «فتح القدیر» ۸۸۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۷۶] حسن است، طبری ۱۲۳۵۰ روایت کرده، در این اسناد بین علی بن ابوطلحه و ابن عباس ارسال است و از وجه دیگر ۱۲۳۵۱ از ابن عباس روایت کرده در این اسناد عطیۀ عوفی واهی است و طبری ۱۲۳۴۱ از عکرمه و طبری ۱۲۳۴۸ از قتاده و طبری ۱۲۳۴۹ از سدی و طبری ۱۲۳۴۰ از ابومالک و طبری ۱۲۳۴۵ از ابوقالبه به قسم مرسل روایت کرده است. واحدی در «اسباب نزول» ۴۱۱ به عبارت مفسرین میگویند روایت کرده. این حدیث به کلمات متقارب به همین معنی روایت شده این رویات مرسل و موصول به مجموع قوی میشوند، پس حدیث قوی است. بخاری ۵۰۷۳ و ۵۰۷۴ مسلم ۱۴۰۲، ترمذی ۱۰۸۳، نسائی ۶ / ۵۸، ابن ماجه ۱۸۴۸، احمد ۱ / ۱۷۵ و ۱۸۳، دارمی ۲ / ۱۳۳، ابن حبان ۴۰۲۷، بغوی ۲۲۳۷ و بیهقی ۸ / ۹۷ از سعد بن ابی وقاص به قسم صحیح بدون نزول آیه روایت کرده اند: رسول خدا عثمان بن مظعون را از ترک تشکیل خانواده و بریدن از زنها منع کرد، اگر به او اجازه میداد ما خود را خصی میکردیم به «زاد المسیر» ۴۶۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۷۷] اسناد آن جداً ضعیف است، بابت سدی و کلبی که هردو متروکند و ابوصالح ضعیف است. [۵۷۸] ترجمه: «اى مؤمنان، جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و از لام پلید [و ناشى] از عمل شیطان است، پس از آن احتراز کنید باشد که رستگار شوید. جز این نیست که شیطان مىخواهد بین شما در [پرداختن به] شراب و قمار دشمنى و کینه افکند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا دست بر مىدارید»؟ [۵۷۹] احمد ۲ / ۳۵۱ از ابوهریره روایت کرده است، و هیثمی در «مجمع الزوائد» ۸۰۷۵ میگوید: «ابووهب مولای ابوهریره را نه کسی جرح کرده و نه ثقه میداند و ابونجیح ضعیف است که حفظ خوب ندارد، اما بسیاری از علما او را ثقه میدانند» به فتح القدیر ۸۹۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۰] حسن است، نسائی در تفسیر ۱۷۱، طبری ۱۲۵۲۶، حاکم ۴ / ۱۴۱، بیهقی ۸ / ۲۸۵، طبرانی ۱۲۴۵۹ از ابن عباس روایت کرده اند، حاکم در باره سکوت کرده و ذهبی آن را به شرط مسلم صحیح دانسته است. به «فتح القدیر» ۹۰۱ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۱] ترجمه: «بگو: پلید و پاک یکسان نیست و اگر چه فراوانى پلید [ى] تو را به شگفتى وادارد. پس اى خردمندان، از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید». [۵۸۲] باطل است، واحدی ۴۱۷ و اصبهانی در «ترغیب» ۱۲۳۵ از جابر بن عبدالله روایت کرده اند، اسناد آن ساقط است که محمد بن یوسف بن یعقوب رازی احادیث بسیار وضع کرده. به ضعفای ابن جوزی ۳۲۵۴ و «میزان اعتدال» ۴ / ۷۲ و «زاد المسیر» ۴۷۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۳] ترجمه: «اى مؤمنان، از چیزهایى مپرسید که اگر براى شما آشکار شود، شما را اندوهگین کند، و اگر وقتى که قرآن فرو فرستاده مىشود، از آن بپرسید، [سختى آن] برایتان آشکار خواهد شد. خداوند از آنها (سؤالات) در گذشت، و خداوند آمرزنده بردبار است». [۵۸۴] صحیح است، بخاری ۴۶۲۱ و ۴۳۶۲ و ۷۲۹۵، مسلم ۲۳۵۹، نسائی در «تفسیر» ۱۷۴، ترمذی ۳۰۵۶، ابن حبان ۶۴۲۹ و بغوی در «تفسیر» ۸۳۹ به تخریج محقق به الفاظ متقارب از چند طریق از انس روایت کرده اند. به «احکام قرآن» ۸۰۱ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۵] صحیح است، بخاری ۴۶۲۲، طبری ۱۲۷۹۸، طبرانی ۱۲۶۹۵، واحدی ۴۱۸ و بغوی ۸۴۲ به شمارهگذاری محقق همه از ابن عباس روایت کرده اند. به «احکام قرآن» ۸۰۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۶] طبری ۱۲۸۰۶ از ابوهریره روایت کرده در این اسناد قیس بن ربیع است که حدیث او در متابعات و شواهد حسن است. [۵۸۷] به طبری ۱۲۸۰۸ و حدیث بعدی و تفسیر ابن کثیر ۲۸۲۹ و حدیث بعدی به تخریج محقق نگاه کنید. [۵۸۸] فتح الباری ۸ / ۲۸۱. [۵۸۹] ترجمه آیات: اى مؤمنان، [حدّ نصاب] شهادت در میان شما به هنگام وصیت- چون [نشانههاى] مرگ به کسى از شما برسد- دو شخص دادگر از خودتان (مسلمان) و یا اگر در حال سفر در زمین باشید، آن گاه مصیبت مرگ به شما رسد، دو تن از غیر خودتان (اهل کتاب) است. اگر [به آنان] شک داشته باشید، پس از نماز آنان را نگه دارید تا به خداوند سوگند خورند که به [جاى] آن [شهادت] هیچ قیمتى نمىستانیم و هر چند خویشاوند باشد و شهادت خدا را نهان نمىداریم، آن گاه ما از گناهکاران خواهیم بود. پس اگر معلوم شد که آن دو دستخوش گناه شدهاند دو شخص دیگر از کسانى که ستم دیدهاند [و] هر دو [به میت] نزدیکترند، قائم مقام آن دو مىشوند. پس به خداوند سوگند مىخورند که شهادت ما از شهادت آن دو درستتر است و از حقّ نگذشتهایم، که در آن صورت ما از ستمکاران خواهیم بود. این [روش] به آنکه گواهى را به گونه درستش در میان آرند و یا بترسند از آنکه سوگندهایى پس از سوگندهاى آنان [به وارثان] برگردانده شود، نزدیکتر است». [۵۹۰] ترمذی ۳۰۵۹ و طبری ۱۲۹۷۱ مفصل روایت کرده اند. ترمذی میگوید: «غریب است، اسنادش صحیح نیست، ابونضر محمد بن سائب [کلبی] را علمای حدیث متروک میشمارند» اصل خبر را بخاری ۲۷۸۰، ابوداود ۳۶۰ ترمذی ۳۰۶۰، دار قطنی ۴ / ۱۶۹، واحدی ۴۲۱، طبری ۱۲۹۷۰، طبرانی ۱۲ / ۱۷ و بیهقی ۱۰ / ۶۵ روایت کرده اند. از وجوه مختلف به قسم مرسل و موصول آمده. تفسیر بغوی ۸۵۰ به تخریج محقق.