اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

سورۀ حج

سورۀ حج

این سوره مدنی و ۷۸ آیه است

اسباب نزول آیۀ ۳: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيۡطَٰنٖ مَّرِيدٖ٣[الحج: ۳] [۹۲۴].

۷۱۸- ابن ابوحاتم از ابومالک روایت کرده است: آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ در بارۀ نضر بن حارث نازل گردیده است.

اسباب نزول آیۀ ۱۱: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ١١[الحج: ۱۱] [۹۲۵].

۷۱۹- بخاری از ابن عباس ب روایت کرده است: مردی به مدینه می‌آمد و دین اسلام را می‌پذیرت، پس اگر همسرش پسر به دنیا می‌آورد و گلۀ اسب‌هایش زاد و ولد می‌کرد. می‌گفت: اسلام دین نیکو و شایسته است. اگر همسرش پسر نمی‌زایید و گلۀ اسب‌هایش زاد و ولد نمی‌کرد. می‌گفت: اسلام آیین شر و آفت است. پس خدا آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖ... را نازل کرد [۹۲۶].

۷۲۰- ابن مردویه از قول عطیه از ابوسعید روایت کرده: مردی از یهود ایمان آورد پس خودش نابینا شد، فرزندش مرد و اموالش از بین رفت. اسلام را به فال بد گرفت و گفت: از این دین برای من خیری نرسید پسرم مرد، مال و ثروتم تباه گشت و چشمانم نابینا گردید. پس آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖ... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۱۹ – ۲۲: ﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ١٩.

۷۲۱- بخاری، مسلم و دیگران از ابوذر س روایت کرده اند: آیۀ ﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡ... در بارۀ [شش نفر از قریش سه مسلمان] علی، حمزه و عبیده [بن حارث و سه نفر مشرک] ولید بن عتبه، عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه [که روز بدر حمزه با عُتبَه و عبیده با شیبه و علی کرم الله وجهه با ولید به جنگ تن به تن پرداختند] نازل شده است [۹۲۷].

۷۲۲- حاکم از علی س روایت کرده است: این کلام الهی ﴿۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ١٩ يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ٢١ كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ٢٢[الحج: ۱۹-۲۲] در بارۀ نبرد ما در بدر نازل شده است [۹۲۸].

۷۲۳- از وجه دیگر از او س روایت کرده است: در روز بدر حمزه، علی و عبیده بن حارث ش در میدان نبرد آمدند و با عتبه پسر ربیعه، ولید پسر عتبه و شیبه پسر ربیعه جنگیدند. این آیه در بارۀ آن‌ها نازل شده است [۹۲۹].

۷۲۴- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: این آیه در مورد اهل کتاب نازل شده است که خطاب به مسلمانان گفتند: ما در نزد خدا از شما برتر و سزاوارتریم، کتاب ما قدیمی‌تر از کتاب شماست و پیامبر ما از پیامبر شما پیشتر است. مسلمانان گفتند: ما در نزد خدا از شما شایسته‌تریم. زیرا به محمد ج و پیامبران پیشین و به همه کتب آسمانی ایمان داریم [۹۳۰].

۷۲۵ ابن ابوحاتم نیز از قتاده همین روایت را نقل کرده است.

اسباب نزول آیۀ ۲۵: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِي جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰكِفُ فِيهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٢٥[الحج: ۲۵] [۹۳۱].

۷۲۶- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: سرور کائنات ج عبدالله بن انیس را با دو نفر دیگر که یکی از آن‌ها مهاجر و دیگری از انصار بود فرستاد. و این دو به نیاکان خود فخر می‌کردند. در آن حال عبدالله بن انیس خشمگین شد و انصاری را به قتل رساند، مرتد شد و به مکه گریخت. در بارۀ او ﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ تا آخر نازل شد [۹۳۲].

اسباب نزول آیۀ ۲۷: ﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ٢٧[الحج: ۲۷] [۹۳۳].

۷۲۷- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: مسلمانان در ابتدا [وقتی برای ادای مراسم حج می‌آمدند] سوار مرکب نمی‌شدند. پس خدای بزرگ ﴿يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ ش را نازل کرد و به آن‌ها دستور داد که آنچه را در سفر لازم دارند با خود بیاورند و اجازۀ سواری و تجارت را هم به آنان داد [۹۳۴].

اسباب نزول آیۀ ۳۷: ﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٣٧[الحج: ۳۷] [۹۳۵].

۷۲۸- ابن ابوحاتم از ابن جریج روایت کرده است: اهل جاهلیت کعبه را به گوشت و خون شتر آلوده می‌کردند. یاران پیامبر ج گفتند: آیا شایسته است که ما هم کعبه را به خون و گوشت [قربانی] بیالاییم. پس آیۀ ﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۳۹: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩[الحج: ۳۹] [۹۳۶].

۷۲۹- احمد و ترمذی به صورت حسن و حاکم به قسم صحیح از ابن عباس ب روایت کرده اند: هنگامی که سرور کائنات از مکه خارج شد، ابوبکر صدیق س گفت: آن‌هایی که پیامبر خویش را بیرون کردند بدون تردید هلاک می‌شوند. پس آیۀ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ٣٩ نازل شد [۹۳۷].

اسباب نزول آیۀ ۵۲: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٥٢[الحج: ۵۲] [۹۳۸].

۷۳۰- ابن ابوحاتم، ابن جریر و ابن منذر از یک طریق با سند صحیح از سعید بن جُبَیر روایت کرده اند: نبی کریم در مکه ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ٥ ذُو مِرَّةٖ فَٱسۡتَوَىٰ٦ وَهُوَ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٧ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ٨ فَكَانَ قَابَ قَوۡسَيۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ٩ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ١٠ مَا كَذَبَ ٱلۡفُؤَادُ مَا رَأَىٰٓ١١ أَفَتُمَٰرُونَهُۥ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ١٢ وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ١٣ عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ١٤ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ١٥ إِذۡ يَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا يَغۡشَىٰ١٦ مَا زَاغَ ٱلۡبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ١٧ لَقَدۡ رَأَىٰ مِنۡ ءَايَٰتِ رَبِّهِ ٱلۡكُبۡرَىٰٓ١٨ أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠[النجم: ۱-۲۰] را تلاوت کرد. شیطان این کلمات را به او القا کرد: «تِلْكَ الغرانيق العلا وإن شفاعتهن لترتجى». «آن بت‌های زیباشکل و بلندمرتبه به شفاعت‌شان امید است» مشرکان گفتند: پیامبر تاکنون خدایان ما را به خوبی و نیکی یاد نکرده بود، پیامبر ج [آیۀ سجده را در آخر سورۀ نجم خواند] و سجده کرد. مشرکان نیز همراۀ با پیغمبر سجده کردند. آنگاه آیۀ ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ... نازل شد.

۷۳۱- همین مورد را بزار و ابن مردویه از وجه دیگر از سعید بن جبیر از ابن عباس ب روایت کرده اند: بزار می‌گوید: این حدیث به قسم موصول روایت نشده، مگر به همین سند امیه بن خالد که ثقۀ مشهور است یگانه کسی است که این حدیث را به قسم موصول روایت کرده است [۹۳۹].

۷۳۲- بخاری از ابن عباس ب به سندی که در آن واقدی است روایت کرده [۹۴۰].

۷۳۳- ابن مردویه از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده است [۹۴۱].

۷۳۴- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس بروایت کرده است [۹۴۲].

۷۳۵- ابن اسحاق در کتاب سیره از محمد بن کعب [قرظی] روایت کرده است [۹۴۳].

۷۳۶- موسی بن عقبه از ابن شهاب روایت کرده است [۹۴۴].

۷۳۷ ابن جریر از محمد بن قیس روایت کرده است [۹۴۵].

۷۳۸- ابن ابوحاتم از سدی روایت کرده است [۹۴۶].

همۀ آن‌ها یک معنی دارند، کل آن‌ها یا ضعیفند یا منقطع بدون اولی که طریق سعید بن جُبَیر است [۹۴۷].

حافظ ابن حجر می‌گوید: این قضیه از چند طریق روایت شده. بنابراین، دارای اصل و اساس است با این وصف دو طریق صحیح مرسل نیز دارد؛ یکی را ابن جریر از زهری از ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام و دیگری را از داود بن هند از ابوعالیه روایت کرده است. پس سخن ابن عربی [۹۴۸] و عیاض [۹۴۹] که گفته اند: این روایات باطل و بی‌اساسند ناسنجیده است.

[رسول خدا ج در کنار کعبه سورۀ نجم را قراءت می‌کرد. چون به این قسمت از کلام خدا ﴿ أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠ «آيا به «لات» و «عزّى» نگريسته‏ايد؟. و به «منات» سومين [بت‏] بى‏ارزش [چه؟]» رسید. شیطان به گوش مشرکان این سخنان شیطانی را رساند: «تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترجى». «این بت‌ها بزرگان قوم یا مرغان بلندپروازند و به شفاعت آنان می‌توان امید داشت» مشرکان گمان کردند که این سخنان را رسول خدا به زبان آورد و بت‌های آن‌ها را ستایش کرد. همین که آن حضرت سورۀ نجم را تا آخر قرآئت کرد برای ادای سجدۀ تلاوت به سجده رفت مشرکان نیز با او سجده کردند، حتی ولید پسر مغیره که پیر و سالمند بود یک مشت ریگ برداشت و بر آن سجده کرد، سپس متفرق شدند. به پیامبر اطلاع دادند که سجدۀ مشرکان به دلیل آن بود که شیطان به گوش آنان رساند که پیامبر ج بت‌های آنان یعنی لات و عزی را ستایش کرد. رسول خدا از این بابت بسیار اندوهگین شد و این خبر او را سخت غمگین کرد. در همین حال خدا برای آرامش قلب پیامبر و کاستن این اندوۀ دردآور آیۀ ۵۲ سورۀ حج را نازل کرد. پس از نزول این آیه اندوه و هراسی که به وجود آن حضرت راه یافته بود دور گردید و آن بزرگوار شاد و خرسند شد. به این ترتیب پروردگارش او را آگاه ساخت که این امر رسمی است که خدای بزرگ در مورد انبیاء پیامبران از روی حکمت و آگاهی به کار می‌برد و از این حکمت تن‌ها خدا آگاه است و بس آنچه مهم است در اینجا ذکر شود، این است که رسول خدا کلمۀ الغرانیق و کلمات بعد از آن را به زبان نیاورده است، بلکه شیطان این سخنان را گفته و صدا خود را به گوش دوستان مشرکش رسانده است تا آنان به اعتقاد فاسد خود باقی بمانند] [۹۵۰].

اسباب نزول آیۀ ۶۰: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيۡهِ لَيَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ٦٠[الحج: ۶۰] [۹۵۱].

۷۳۹- ابن ابوحاتم از مقاتل روایت کرده است: رسول خدا ج دسته‌ای از سپاۀ اسلام را [به یکی از میدان‌های جنگ] فرستاد. دو شب به پایان ماۀ محرم باقی مانده بود که آنان با مشرکان رودررو شدند. مشرکان به هم گفتند: با اصحاب محمد بجنگید که آن‌ها در ماۀ محرم جنگ را حرام می‌دانند [دست به نبرد نمی‌زنند] مسلمانان خدا را به آنان یادآور شدند و با اصرار از آن‌ها خواستند که برای جنگ پیش قدم نشوید چون مسلمانان در ماۀ حرام جنگ را حلال نمی‌دانند. مشرکان نپذیرفتند و جنگ را آغاز کردند. مسلمانان نیز حمله کردند و بر آن‌ها پیروز شدند. پس این آیه نازل شد [۹۵۲].

***

[۹۲۴] ترجمه: «و از مردمان کسى هست که [درباره‏] خداوند بدون [هیچ‏] دانشى مجادله و از هر شیطان سرکشى پیروى مى‏کند». [۹۲۵] ترجمه: «و از مردم کسى هست که با دودلى خداوند را مى‏پرستد. پس اگر خیرى به او برسد از آن آرام گیرد و اگر بلایى به او برسد، روى مى‏گرداند. در دنیا و آخرت زیانکار شده است. این همان زیان آشکار است». [۹۲۶] صحیح است، بخاری ۴۷۴۲. [۹۲۷] صحیح است، بخاری ۳۹۶۸ و ۳۹۶۹ و ۳۹۶۶، مسلم ۳۰۳۳، نسائی در «تفسیر» ۳۶۱، ابن ماجه ۲۸۳۵، طبری ۲۴۹۷۹، واحدی در «اسباب نزول» ۶۱۹ و بغوی ۲۷۰۱ از ابوذر روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۰۰۵ تخریج محقق. [۹۲۸] حاکم ۲ / ۳۸۶ روایت کرده اسنادش حسن است. ترجمه آیات: «این دو [گروه‏] دشمن [همدیگر] اند. در [باره‏] پروردگارشان دشمنى ورزیدند. پس آنان که کفر پیشه کرده‏اند، برایشان لباس‌هایى از آتش بریده‏اند. از بالاى سرشان آب داغ ریخته شود. که آنچه در درونشان است و [نیز] پوست‌ها از آن تافته مى‏شود. و براى [عذاب کردن‏] آنان گرزهاى آهنین مهیاست. هر گاه که خواهند از [شدّت‏] اندوه از آنجا بیرون آیند، به آنجا باز گردانده مى‏شوند و [گفته شود: طعم تلخ‏] عذاب آتش را بچشید». [۹۲۹] حاکم ۲ / ۳۸۶ از علی روایت کرده اسناد آن به خاطر ابوجعفر رازی قوی نیست. بخاری ۳۹۶۵ و ۴۷۴۴ و واحدی ۶۲۰ از قیس بن عباده از علی روایت کرده‌اند از زبان قیس. [۹۳۰] جداً ضعیف است، طبری ۲۴۹۸۴ از عوفی از ابن عباس آورده، عطیه بن سعد عوفی واهی و از او مجاهیل روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۰۰۶ به تخریج محقق. [۹۳۱] ترجمه: «بى شک آنان که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا و [از] مسجد الحرام- که آن را براى مردم چه مقیم در آنجا چه بادیه‏نشین قرار داده‏ایم- باز مى‏دارند [کیفرشان دهیم‏]. و کسى که از روى ستم در آنجا کجروى خواهد، به او از عذاب دردناک مى‏چشانیم». [۹۳۲] ضعیف است، ابن ابوحاتم از ابن عباس روایت کرده چنانچه ابن کثیر در «تفسیر» ۳ / ۲۷۱ آورده در این اسناد ابن لهیعه ضعیف است و عطاء بن دینار از سعید بن جبیر نشنیده. «تفسیر شوکانی» ۱۷۷۹ تخریج محقق. [۹۳۳] ترجمه: «و در [میان‏] مردم به حج ندا درده تا پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى رهسپارند به‌سوی تو آیند». [۹۳۴] طبری ۲۵۰۵۷ به قسم مرسل روایت کرده است. [۹۳۵] ترجمه: «[هرگز] گوشت‌هاى آن [قربانی‌ها] و نیز خون‌هایش به خداوند نمى‏رسد بلکه پرهیزگاریتان به او مى‏رسد. بدینسان آن [قربانی‌ها] را برایتان تسخیر کرد تا خداوند را به شکرانه آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگى یاد کنید و به نیکوکاران نوید ده». [۹۳۶] ترجمه: «به کسانى که [با آنان‏] جنگ مى‏شود، از آن روى که ستم دیده‏اند، اجازه [جهاد] داده شد و خداوند بر یارى کردن آنان تواناست». [۹۳۷] ترمذی ۳۱۷۱، نسائی در «سنن الکبری» ۶ / ۵۲ و «تفسیر» ۳۶۵، احمد ۱ / ۲۱۶، حاکم ۲ / ۶۶ و ۹۴۶ و ۳۹۰، طبری ۲۵۲۵۴ و ۲۵۲۵۵، طبرانی ۱۷ / ۱۲۳ و بیهقی در «دلائل» ۲ / ۲۹۴ از چند طریق از ثوری از اعمش از مسلم بطین از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. این اسناد به شرط بخاری و مسلم است. طبری ۲۵۲۵۶ از قیس بن ربیع از اعمش روایت کرده. حاکم ۳ / ۷ از شعبه از اعمش روایت کرده، پس این خبر به سه طریق از اعمش به صورت موصول روایت شده است. ترمذی ۳۱۷۲ و طبری ۲۵۲۵۳ از ثوری از اعمش از مسلم بطین از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده اند. حدیث موصول را حاکم و ذهی صحیح می‌شمارند، این حدیث شواهد مرسل دیگر هم دارد که طبری ۲۵۲۵۹ و ۲۵۲۶۰ از مجاهد ۲۵۲۶۲ از قتاده روایت کرده. «احکام قرآن» ابن عربی ۱۵۱۳ و «زاد المسیر» ۱۰۰۹ تخریج محقق. [۹۳۸] ترجمه: «و هیچ رسولى و هیچ پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر آنکه چون آرزویى در خاطر آورد، شیطان [از سوى خود مانعى‏] در آرزوى او افکند. پس خداوند آنچه را که شیطان مى‏افکند از بین مى‏برد سپس خداوند آیاتش را استوار مى‏دارد و خداوند داناى فرزانه است». [۹۳۹] طبرانی ۱۲۴۵۰، در این سند امیه بن خالد را بسیاری از علما ثقه می‌دانند، اما ذهبی در «میزان الاعتدال» ۱۰۲۹ می‌گوید: «در خصوص او از احمد پرسیدند تحسین و تمجیدش نکرد و عقیلی او را در «الضعفاء» [درا الکتب العلمیه بیروت، ج ۱، ص ۱۲۹] ذکر کرده است». [۹۴۰] در نسخه‌ها چنین آمده این عجیب و غریب است، زیرا بخاری این باطل را روایت نمی‌کند و از واقدی و امثال او که متروک و متهم به کذب هستند هم در صحیح و هم در کتاب‌های تاریخ خود روایت نکرده است. محقق در «دُر المنثور» ۴ / ۶۶۱ این روایت را نیافته است. [۹۴۱] این اسناد ساقط و مصنوع است، کلبی و ابوصالح کتابی را به تفسیر قرآن وضع کرده و به دروغ به ابن عباس نسبت داده اند. کلبی خود به این کار اقرار نموده است. [۹۴۲] طبری ۲۵۳۳۳ به سندی که در آن مجاهیل است از عطیۀ عوفی که ضعیف است از ابن عباس روایت کرده پس این سند هم ساقط است و نمی‌توان به آن دل خوش کرد. [۹۴۳] طبری ۲۵۳۲۸. این دارای سه علت است: مرسل است، در این عنعنۀ ابن اسحاق است، در این سند یزید بن زیاد مدنی است که بخاری در خصوص او می‌گوید: نمی‌توان از حدیث او پیروی کرد. [۹۴۴] «در المنثور» ۶ / ۶۶ ناشر دارالفکر بیروت. [۹۴۵] طبری ۲۵۳۲۷ از ابومعشر از محمد بن کعب و محمد بن قیس روایت کرده است. این نیز مرسل است و ابومعشر نجیح را نسائی و دار قطنی ضعیف می‌دانند و بخاری می‌گوید: احادیث منکر را روایت می‌کندو یحیی بن سعید جداً ضعیفش می‌داند. [۹۴۶] ابن ابوحاتم چنانچه در «در المنثور» ۴ / ۶۳۳ آمده روایت کرده است. [۹۴۷] در قضیۀ سورۀ نجم و سجده در آن دو حدیث صحیح آمده است. اول- بخاری ۱۰۷۱ و ۴۸۶۲، ترمذی ۵۷۵، ابن حبان ۲۷۶۳ و دار قطنی ۱ / ۴۰۹ از ابن عباس روایت کرده اند: رسول خدا سورۀ نجم را قراءت کرد در آن هنگام مسلمانان، مشرکین، جنیان یکجا با پیامبر سجده کردند. دو- بخاری ۱۰۶۷ و ۱۰۷۰ و ۳۸۵۳ و ۳۹۷۲، مسلم ۵۷۶، ابوداود ۱۴۰۶، نسائی ۲ / ۱۶۰، دارمی ۱ / ۳۴۲ و ابن حبان ۲۷۶۴ از ابن مسعود روایت کرده اند: پیامبر سورۀ نجم را خواند و سجده کرد مسلمانان و مشرکین همه با او سجده کردند به جز یک نفر که از زمین یک مشت خاک برداشت و به پیشانی خود گذاشت و گفت: برای من همین کافی است. ابن مسعود می‌گوید: بعد از مدتی در حالت کفر کشته شد. [۹۴۸] تفسیر قرطبی، دار الشعب القاهره، ج ۱۲، ص ۸۳. [۹۴۹] عیاض قاضی ابوالفضل، الشفاء بتعریف حققو المصطفی، دارالفکر بیروت، ج ۲، ص ۱۲۵. [۹۵۰] هذا الحبیب، ص ۱۲۳. [۹۵۱] ترجمه: «[حکم‏] این است. و هر‌کس که [دیگرى را] مانند آنچه خود به آن عقوبت دیده است، عقوبت دهد، آن گاه بر او ستم رود، بى‏گمان خداوند او را یارى خواهد داد. به راستى خداوند بخشاینده آمرزگار است». [۹۵۲] مرسل است، مقاتل بن حبان است چنانچه در تفسیر ابن کثیر ۴ / ۴۵۵ به تحقق محقق آمده.