سورۀ مُجَادَلَه
این سوره مدنی و ۲۲ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۱: ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ١﴾ [۱۳۲۶].
۱۰۴۴- حاکم به قسم صحیح از عایشه ل روایت کرده است: پاک و منزه است کبریایی که با توانایی همه صداها را میشنود، من بعضی از سخنان خوله دختر ثعلبه را میشنیدم و بعضی به گوشم نمیرسید، او در نزد نبی اکرم از شوهر خود اوس بن صامت شکوه و شکایت داشت و میگفت: ای رسول خدا! اوس از جوانیام بهرهها گرفت و فرزندان زیاد برایش تربیت کردم. اینک که سن و سالم بالا رفته و سترون شدهام، از من بیزار شده است. کردگارا! من به دربارت به ناله و زاری از او شکوهها دارم. اندک زمانی سپری نشده بود که جبرئیل امین با آیۀ ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا...﴾ فرود آمد [۱۳۲۷].
اسباب نزول آیۀ ۸: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نُهُواْ عَنِ ٱلنَّجۡوَىٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَيَتَنَٰجَوۡنَ بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَمَعۡصِيَتِ ٱلرَّسُولِۖ وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ لَوۡلَا يُعَذِّبُنَا ٱللَّهُ بِمَا نَقُولُۚ حَسۡبُهُمۡ جَهَنَّمُ يَصۡلَوۡنَهَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ٨﴾ [۱۳۲۸].
۱۰۴۵- ابن ابوحاتم از مقاتل بن حیان روایت کرده است: بین نبی کریم ج و یهود صلح و سازش وجود داشت، هرگاه یکی از یاران رسول الله ج از کنار آنها میگذشت. آنها در بین خود نجوا میکردند. آن مسلمانان گمان میکرد که آنان در بارۀ قتل او صحبت میکنند یا مطالبی نفرتانگیز میگویند. نبی کریم ج یهودان را از این عمل ناپسند منع کرد، اما آنها دست نکشیدند. بنابراین آیۀ ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نُهُواْ عَنِ ٱلنَّجۡوَىٰ...﴾ را نازل کرد.
۱۰۴۶- احمد، بزار و طبرانی به سند قوی از عبدالله بن عمرو روایت کرده اند: یهود به رسول الله ج میگفت: سام علیکم یعنی مرگ بر شما و در میان خود میگفتند: چرا خدا ما را به سبب این گفتار عذاب و شکنجه نمیکند. پس خدای پاک ﴿وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوۡكَ بِمَا لَمۡ يُحَيِّكَ بِهِ ٱللَّهُ﴾ را تا آخر آیه نازل کرد [۱۳۲۹].
انس [۱۳۳۰] و ام المؤمنین عایشه [۱۳۳۱] نیز این روایت را نقل کرده اند.
اسباب نزول آیۀ ۱۰: ﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ لِيَحۡزُنَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَيۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَيًۡٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١٠﴾ [۱۳۳۲].
۱۰۴۷- ک: ابن جریر از قتاده روایت کرده است: منافقان در بین خود نجوا میکردند و این کار باعث خشم مسلمانها میشد. پس خدا أ آیۀ ﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ...﴾ را نازل کرد [۱۳۳۳].
اسباب نزول آیۀ ۱۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَكُمۡ تَفَسَّحُواْ فِي ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ يَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَإِذَا قِيلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ١١﴾ [۱۳۳۴].
۱۰۴۸- و همچنان از او روایت کرده است: عدهای نزد رسول الله ج مینشستند وقتی میدیدند که گروهی از اصحاب میآیند آنجا را ترک نمیکردند. پس خدا آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَكُمۡ تَفَسَّحُواْ فِي ٱلۡمَجَٰلِسِ...﴾ را نازل کرد [۱۳۳۵].
۱۰۴۹- ابن ابوحاتم از مقاتل روایت کرده است: این آیه روز جمعه نازل شده است جماعتی از اهل بدر خدمت رسول الله ج شرفیاب شدند، جای تنگ بود و آنهایی که قبلاً نشسته بودند برای تازه واردها جای باز نکردند، آنها سرپا ایستادند و پیامبر به اندازۀ تازه واردها افرادی را از مجلس بلند کرد و گروۀ دوم را به جای آنها نشاند. در چهرۀ آنهایی که پیامبر از مجلس بلندشان کرده بود آثار نارضایتی ظاهر شد. پس کلام الهی نازل گردید.
اسباب نزول آیۀ ۱۲ – ۱۳: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَٰجَيۡتُمُ ٱلرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَةٗۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ وَأَطۡهَرُۚ فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٢﴾ [۱۳۳۶].
۱۰۵۰- و از طریق ابن ابوطلحه از ابن عباس ب روایت کرده است: بعضی مسلمانان [در گوشی] از پیامبر ج پرسشهای زیادی میکردند و آن حضرت را در مشقت میانداختند. خدا أ اراده کرد که زحمت پیامبر را کم کند. بنابراین، خدا أ ﴿إِذَا نَٰجَيۡتُمُ ٱلرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَةٗ﴾ را تا آخر نازل کرد. چون این آیه نازل گشت. بسیاری از مسلمانان از پرسیدن مسائل خودداری کردند. پس خدا أ به ﴿ءَأَشۡفَقۡتُمۡ﴾ را نازل کرد [۱۳۳۷].
۱۰۵۱- ترمذی به قسم حسن و دیگران از علی س روایت کرده اند: هنگامی که آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَٰجَيۡتُمُ...﴾ نازل شد. پیامبر به من گفت: آیا شخص نجواکننده یک دینار صدقه بدهد؟ گفتم: مسلمانها توان پرداخت آن را ندارند. گفت: نصف دینار چه؟ گفتم: توانش را ندارند. گفت: پس چند؟ گفتم: یک دانه جو. پیامبر گفت: تو شخص چشمسیری هستی که اندک چیز قانعت میکند. پس خدا آیۀ ﴿ءَأَشۡفَقۡتُمۡ أَن تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيۡ نَجۡوَىٰكُمۡ صَدَقَٰتٖ...﴾ را نازل کرد. و خدا به خاطر من بر این امت تخفیف نمود [۱۳۳۸].
اسباب نزول آیۀ ۱۴: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ١٤﴾ [۱۳۳۹].
۱۰۵۲- ابن ابوحاتم از سدی روایت کرده است: آیۀ ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا...﴾ در بارۀ عبدالله بن نبتل نازل گردیده است. [سدی و مقاتل گفته اند: هرگاه عبدالله بن ابی و عبدالله بن نبتل نزد رسول الله مینشستند سخنان او ج را به یهود میرساندند. زمانی پیامبر در یکی از خانههای خود نشسته بود، گفت: همین دم کسی به نزد شما میآید که قلب ستمگرانه دارد و با چشمان اهرمنی نگاه میکند. در آن لحظه عبدالله بن نبتل داخل شد او چشمان کبود، قد کوتاه، ریش کم و رنگ اسمر داشت. پیامبر گفت: تو و رفقایت برای چه به من ناسزا میگویید، او قسم خورد که این کار را نکرده است، اما پیامبر گفت: این کار را انجام داده اید، او رفت و رفقای خود را آورد همهشان قسم کردند که به او ناسزا نگفته اند. پس این آیه ﴿مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ﴾ در مورد این دو منافق نازل شد] [۱۳۴۰].
اسباب نزول آیۀ ۱۸: ﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيَحۡلِفُونَ لَهُۥ كَمَا يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍۚ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٨﴾ [۱۳۴۱].
۱۰۵۳- احمد و حاکم به نوع صحیح از ابن عباس ب روایت کرده اند: رسول الله ج در سایۀ حجرههای خود نشسته بود و سایه در حال جمعشدن. گفت: اندکی بعد کسی نزد شما میآید که با چشمان شیطانی به شما نگاه میکند. چون نزدتان آمد با او حرف نزنید. اندک زمانی نگذشته بود که بهسوی آنها مردی کبودچشم که از یک چشم نابینا بود آمد. رسول الله او را نزد خود خواست به او نگاه کرد و گفت: چرا تو و رفقایت به من دشنام میدهید؟ گفت: بگذار تا آنها را بیاورم، رفت و آنها را آورد تمامشان سوگند خوردند که نه به پیامبر ناسزا گفتهاند و نه این عمل را انجام میدهند. آنگاه خدا آیۀ ﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيَحۡلِفُونَ لَهُۥ كَمَا يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ...﴾ را نازل کرد [۱۳۴۲].
اسباب نزول آیۀ ۲۲: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٢٢﴾ [۱۳۴۳].
۱۰۵۴- ابن ابوحاتم از ابن شوذب روایت کرده است: خدا أ آیۀ ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ...﴾ را در بارۀ ابوعبیده بن جراح که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود نازل کرده است.
۱۰۵۵- طبرانی و حاکم در «مستدرک» روایت کرده اند: در روز بدر پدر ابوعبیده بن جراح بهسوی او هجوم میآورد و ابوعبیده مسیر خود را تغییر میداد. چون این کار را تکرار کرد ابوعبیده بر او حملهور شد و به قتلش رساند. پس این آیه نازل شد [۱۳۴۴].
۱۰۵۶- ابن منذر از ابن جریج روایت کرده که فرموده به من گفته شده است: ابوقحافه به نبی کریم ج ناسزا گفت. ابوبکر صدیق او را به شدت بر زمین کوبید. جریان را به نبی اکرم گفتند. گفت: ای ابوبکر، آیا چنین کردی، ابوبکر صدیق گفت: به خدا اگر نزدیکم شمشیر وجود داشت گردنش را میزدم. پس آیۀ ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا...﴾ نازل شد [۱۳۴۵].
***
[۱۳۲۶] ترجمه: «به راستى خداوند سخن زنى را که درباره همسرش با تو گفتگو مىکرد و به خداوند شکایت مىبرد، شنید و خداوند گفتگویتان را مىشنید. بى گمان خداوند شنواى بیناست». [۱۳۲۷] صحیح است، نسائی ۶ / ۶۷، در «الکبری» ۱۱۵۷۰ و «تفسیر» ۵۹۰، ابن ماجه ۱۸۸ و ۲۰۶۳، احمد ۶ / ۴۶، عبدالرزاق در «تفسیر» ۱۱۱۸، حاکم ۲ / ۴۸۱، طبری ۳۳۷۲۵ و ۳۳۷۲۶، واحدی در «اسباب نزول» ۷۸۸ و بیهقی ۷ / ۳۸۲ از چند طریق از اعمش از تمیم بن سلمه از عروه از عایشه روایت کرده اند، اسناد این صحیح، راویهایش راویی بخاری و مسلم و ثقه هستند غیر از تمیم زیرا او از راویهای مسلم است. حاکم و ذهبی این را صحیح شمرده اند. «الکشاف» ۱۱۳۵، «جامع احکام القرآن» ۵۸۳۸ و «احکام القرآن» ۲۰۴۵ به تخریج محقق. [۱۳۲۸] ترجمه: «آیا ننگریستهاى به کسانى که از نجوى باز داشته شدند، سپس به آنچه از آن باز داشته شدند باز مىگردند و به گناه و تجاوز و نافرمانى از پیامبر نجوى مىکنند؟ و چون نزد تو آیند، به شیوهاى به تو درود مىفرستند که خداوند بر تو به آن [شیوه] درود نفرستاده است و در دل خود مىگویند: چرا خداوند ما را به [سزاى] آنچه مىگوییم عذاب نمىکند؟ جهنم آنان را بس است. به آنجا در مىآیند و [آن] بد جایى است». [۱۳۲۹] حسن است. احمد ۲ / ۱۷۰، بزار ۲۲۷۱، «کشف» از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کرده اند. هیثمی ۱۱۴۰۵ میگوید: «اسناد این جید است، زیرا حماد از عطاء بن سائب در حالت صحت او شنیده است» یعنی قبل از این که عطاء شوریده خرد و خرف شود. سیوطی در «در المنثور» ۶ / ۲۶۹ این را جید شمرده است. به حدیث بعدی و «تفسیر شوکانی» ۲۶۲۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۳۳۰] احمد ۳ / ۱۴۰ و ۱۴۴، ترمذی ۳۳۰۱، طبری ۳۳۷۶۸ و واحدی ۷۹۴ از انس روایت کرده اند. اسناد آن جید است. بخاری ۶۹۲۶ بدون ذکر نزول آیه آورده است. ظاهراً ذکر نزول آیه از گفتار یکی از راویها مدرج است. «تفسیر شوکانی» ۲۶۲۳ تخریج محقق. [۱۳۳۱] صحیح است، بخاری ۶۹۲۷، مسلم ۲۱۶۵، ترمذی ۵۹۲، ابن ماجه ۳۶۹۸، نسائی در «تفسیر» ۵۹۱ و ۵۹۲ و واحدی ۷۹۳ از عایشه روایت کرده اند. «تفسیر شوکانی» ۲۶۲۴ تخریج محقق. [۱۳۳۲] «جز این نیست که راز گویى [در امور پیش گفته] از [کارهاى] شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین سازد و جز به اراده خداوند نمىتواند هیچ زیانى به آنان برساند و مؤمنان باید که بر خداوند توکل کنند». [۱۳۳۳] طبری ۳۳۷۷۰ این مرسل است. [۱۳۳۴] ترجمه: «اى مؤمنان، چون به شما گفته شد: در مجلس جا باز کنید، باز کنید تا خداوند [رحمتش را] برایتان فراخ گرداند، و چون گفته شود: برخیزید، برخیزید تا خداوند به مراتبى [منزلت] مؤمنانتان و کسانى را که علم یافتهاند، بالا برد. و خداوند به آنچه مىکنید آگاه است». [۱۳۳۵] طبری ۳۳۷۷۶ و ۳۳۷۷۸ از قتاده روایت کرده مرسل است. [۱۳۳۶] ترجمه: «اى مؤمنان، چون خواهید با پیامبر نجوى کنید، پیش از نجوایتان صدقه تقدیم دارید. این [کار] برایتان بهتر و پاکیزه تر است. آن گاه اگر [صدقه] نیابید، [بدانید که] خداوند آمرزگار مهربان است». [۱۳۳۷] طبری ۳۳۷۹۵ از علی بن ابوطلحه روایت کرده بین علی و ابن عباس ارسال است. [۱۳۳۸] ترمذی ۳۳۰۰، عقیلی در «الضعفاء» ۳ / ۲۴۳ و طبری ۳۳۷۹۶ از علی بن علقمه از علی روایت کرده اند. علی بن علقمه مجهول و اسناد ضعیف است. ابن حبان میگوید: «حدیث منکر را روایت میکند» طبرانی ۳۳۱ به همین سیاق از سعد بن وقاص روایت کرده نه از علی، این اسناد به خاطر سلمه بن فضل ضعیف است. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۱۲۲ میگوید: «ابن معین وعدهای دیگر سلمه را ثقه میدانند، اما بخاری و عدهای دیگر او را ضعیف میشمارند» به «احکام القرآن» ۲۰۵۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۳۳۹] ترجمه: «آیا ننگریستهاى به کسانى که با قومى که خداوند بر آنان خشمگین است، دوستى کردند؟ آنان از شما و [هم] از آنان نیستند و آگاهانه بر دروغ سوگند مىخورند». [۱۳۴۰] تفسیر قرطبی، مجادله: ۱۴. [۱۳۴۱] ترجمه: «روزى که خداوند همگى آنان را برانگیزد آن گاه برایش سوگند یاد مىکنند چنان که براى شما سوگند یاد مىکنند. و مىپندارند که آنان حقى در دست دارند. بدان آنانند که دروغگویند». [۱۳۴۲] احمد ۱ / ۲۴۰، حاکم ۲ / ۴۸۲، طبری ۳۳۸۰۵، واحدی ۷۹۹ از ابن عباس روایت کرده اند. اسناد این حسن و رجالش ثقه اند. حاکم و ذهبی به شرط مسلم صحیح میدانند. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۱۲۲ میگوید: «راویهای این راویی صحیح هستند» ابن کثیر ۴ / ۳۸۸ میگوید: اسناد این جید است. «تفسیر شوکانی» ۲۶۳۵ تخریج محقق. [۱۳۴۳] ترجمه: «گروهى را که به خداوند و روز قیامت ایمان مىآورند، نخواهى یافت که با کسى که با خدا و رسولش مخالفت ورزیده است دوستى کنند. و هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند. اینانند که [خداوند] در دلهایشان ایمان را نگاشته است و آنان را به فیضى از سوى خود توان داده است. و آنان را به باغهایى در مىآورد که از فرودست آن جویباران روان است که در آنجا جاودانهاند. خداوند از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند. اینان سپاهیان خدا هستند. بدانید که سپاهیان خدا رستگارند». [۱۳۴۴] حاکم ۳ / ۲۶۵ از عبدالله بن شوذب به قسم مرسل روایت کرده است. این اسناد را حافظ ابن حجر در «اصابه» ۴۴۰۰ جید گفته است. علت آن تنها مرسلبودنش است و صواب عموم آیه است. به «جامع احکام القرآن» ۵۸۶۸ و «احکام القرآن» ۲۰۵۹ نگاه کنید. [۱۳۴۵] واحدی در «اسباب نزول» ۸۰۰ از ابن جریج به قسم معلق روایت کرده است. اسناد واهی و ابن جریج مدلس است، کسی که به او بیان داشته ذکر نکرده با این وصف اسناد معضل و خبر شبه موضوع است، امام احمد میگوید: بعض احادیثی که ابن جریج به قسم مرسل روایت میکندموضوع هستند. در «میزان الاعتدال» به شرح حال ابن جریج که نامش عبدالملک بن عبدالعزیز است رجوع کنید. «زاد المسیر» ۱۴۱۱ تخریج محقق.