سورۀ یس
این سوره مکی و ۸۳ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۱ – ۱۰: ﴿يسٓ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ٢﴾.
۹۰۰- ک: ابونعیم در «دلائل» از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول خدا ج در مسجد الحرام قرآنکریم را به صدای بلند قراءت میکرد. مشرکان قریش از این امر رنجیدند و به دستگیری آن بزرگوار اقدام نمودند. ناگاه دستهای آنها به گردنشان پیچید و بینایی خود را از دست دادند. خدمت رسول خدا آمدند و عرض کردند، ای محمد! تو را به خدا و پیوند خویشاوندی سوگند میدهیم. پیامبر دعا کرد و آن حالت از آنها دور شد. پس ﴿يسٓ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ٢ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ٣ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٤ تَنزِيلَ ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ٥ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ٦ لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَكۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ٧﴾[يس: ۱-۷] [۱۱۳۸] نازل شد. ابن عباس میگوید: از آن گروه یک نفر هم مسلمان نشد [۱۱۳۹].
۹۰۱- ک: ابن جریر از عکزمه روایت کرده است: ابوجهل گفت: اگر محمد را دیدم چنین و چنان میکنم. پس آیۀ ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ أَغۡلَٰلٗا فَهِيَ إِلَى ٱلۡأَذۡقَانِ فَهُم مُّقۡمَحُونَ٨ وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَيۡنِ أَيۡدِيهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَيۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا يُبۡصِرُونَ٩﴾[يس: ۸-۹] [۱۱۴۰] نازل شد. مشرکان میگفتند: محمد اینجاست اما ابوجهل نمیدید و میگفت: کجاست؟ کجاست؟ [۱۱۴۱]
اسباب نزول آیۀ ۱۲: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَكۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ١٢﴾ [۱۱۴۲].
۹۰۲- ترمذی به نحو حسن و حاکم به قسم صحیح از ابوسعید خدری روایت کرده اند: بنو سلمه در کرانۀ مدینه زندگی میکردند و تمایل داشتند که به نزدیک مسجد نبوی انتقال یابند. پس آیۀ ﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَكۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡ﴾ نازل شد. و رسول خدا گفت: آثار قدمتان به اعمال خیرتان نوشته میشود به جای خود باشید.
۹۰۳- طبرانی از ابن عباس نیز همینگونه روایت کرده [۱۱۴۳].
اسباب نزول آیۀ ۷۷: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٞ مُّبِينٞ٧٧﴾ [۱۱۴۴].
۹۰۴- حاکم به قسم صحیح از ابن عباس ب روایت کرده است: عاصی بن وائل حضور رسول خدا ج استخوان پوسیدهای را آورد و ریزریز کرد و گفت: ای محمد! آیا این زنده میشود؟ رسول خدا گفت: آری، خدا این را زنده میکند، و تو را هم میمیراند و دوباره زنده میکند و هم به آتش سوزان جهنم واردت میکند. پس آیۀ ﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ﴾ تا آخر سوره نازل شد [۱۱۴۵].
۹۰۵- ابن ابوحاتم از چند طریق از مجاهد، عکرمه، عروه بن زبیر و سدی به همین معنی روایت کرده است که آن شخص را أبی بن خلف گفته اند [۱۱۴۶].
***
[۱۱۳۸] ترجمه: «یس. سوگند به قرآن [سرشار از] حکمت. که تو از رسولانى. [استوارى] بر راه راست. [کتاب] فروفرستاده [خداوند] پیروزمند مهربان [را مراد دارم]. تا گروهى را که پدرانشان هشدار نیافتهاند و خود غافلند، هشدار دهى. بى گمان وعده [کیفر] بر بیشتر آنان تحقّق یافته است پس آنان ایمان نمىآورند». [۱۱۳۹] ابونعیم «دلائل» ۱۵۳ روایت کرده است، در این اسناد نضر بن عبدالرحمن متروک و اسناد جداً ضعیف است. [۱۱۴۰] ترجمه: «حقّا که ما در گردنهاى آنان طوقهایى تا [زیر] چانهها افکندهایم در نتیجه سر افراشته [و دیده فروهشته] اند. و پیشاروى آنان سدّى و پشت سرشان [نیز] سدّى قرار دادهایم. آن گاه [چشمان] آنان را فرو پوشاندهایم، پس آنان [هیچ چیز] نتوانند دید». [۱۱۴۱] طبری ۲۹۰۶۴. [۱۱۴۲] ترجمه: «بىگمان ماییم که مردگان را زنده مىگردانیم و آنچه [از کارهاى نیک و بد] که از پیش فرستادهاند و [حتّى] رد [گامهایشان] را مىنویسیم. و همه چیز را در کتابى روشنگر بر شمردهایم». [۱۱۴۳] ابن ماجه ۷۸۵ و طبری ۲۹۰۶۹ و ۲۹۰۷۰ روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۱۹۷ تخریج محقق. [۱۱۴۴] ترجمه: «آیا انسان نیندیشیده است که ما او را از نطفهاى آفریدهایم، آن گاه او ستیزهجویى آشکار شده است». [۱۱۴۵] حاکم ۲ / ۴۲۹ روایت کرده، حاکم و ذهبی به شرط بخاری و مسلم این را صحیح میدانند. طبری ۲۰۲۴۳ از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده است. «احکام القرآن» ۱۸۸۲ و «زاد المسیر» ۱۲۰۴ به تخریج محقق. [۱۱۴۶] طبری ۲۹۲۴۰ از مجاهد به قسم مختصر روایت کرده است و این مرسل است و طبری ۲۹۲۴۲ از قتاده و واحدی در «اسباب نزول» ۷۲۱ از ابومالک به قسم مرسل روایت کرده اند. خلاصه: از چند وجه آمده که این آیه به شان عاصی و ابن خلف است. بناء اصل محفوظ است، اگرچه مفسرین در تعیین یکی از این دو مضطربند -والله اعلم- به «الجامع لأحکام القرآن» ۰ / ۵۱۸۱، «فتح القدیر» ۲۱۰۳ و «زاد المسیر» ۱۲۰۸ به تخریج محقق نگاه کنید.