اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

سورۀ جِن

سورۀ جِن

این سوره مکی و ۲۸ آیه است

اسباب نزول آیۀ ۱: ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَقَالُوٓاْ إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١ [۱۴۲۵].

۱۱۳۴- ک: بخاری، ترمذی و سایرین از ابن عباس ب روایت کرده اند: رسول خدا ج برای جن نه قرآن خوانده و نه آنان را دیده است و لیکن آن بزرگوار با گروهی از اصحاب خود به بازار عکاظ رفتند. [ابن عباس می‌گوید] در آن هنگام میان شیاطین و اخبار آسمان مانع ایجاد و به طرف آن‌ها شهاب پرتاب می‌شد. شیاطین نزد قوم خود مراجعت کردند. بزرگان آنان گفتند: این کار صورت نگرفته، مگر به علت حادثۀ بس‌بزرگ، شرق و غرب عالم را گردش کنید و علت این حادثه را بیابید آنان [شرق و غرب دنیا را گشتند و آنچه را که میان آن‌ها و اخبار آسمان حایل شده بود جستجو کردند] گروهی که به قصد تهامه رفته بودند گذرشان به نخله افتاد، در آنجا پیامبر ج با یاران خود نماز بامداد را اقامه می‌کرد. چون تلاوت قرآن را شنیدند به آن گوش دادند و گفتند: به خدا سوگند! همین است آن که میان شما و خبر آسمان حایل شده است. از آنجا برگشتند و به نزد قوم خویش مراجعت کردند و گفتند: کلام شگرف و خوش‌آیندی را شنیدیم. بنابراین ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ به پیامبر نازل شد. گفتار جن به آن بزرگوار وحی شد [۱۴۲۶].

۱۱۳۵- ابن جوزی در کتاب «صفوة الصفوه» از سهل بن عبدالله روایت کرده است: در نواحی دیار عاد بودم ناگاه شهری دیدم که از سنگ کنده شده بود و در وسط آن قصری قرار داشت که از یک پارچه سنگ ساخته شده بود و در آنجا جن زندگی می‌کرد داخل شدم ناگاه دیدم شیخ درشت‌اندام و تنومندی با جامۀ پرطراوت پشمی‌رو به کعبه نماز می‌خواند، تازگی و طراوت جامۀ او بیشتر مایۀ شگفت و تعجب من شد تا تنومندی و درشتی اندامش، سلامش کردم جواب سلامم را داد و گفت: ای سهل، جثۀ بزرگ لباس را کهنه نمی‌کند. بلکه لباس را ارتکاب گناهان و خوردن غذاهایی که از کسب حرام به دست می‌آید کهنه می‌سازد و این جامه هفت صد سال است که بر تن من است و با این لبای عیسی و محمد را ملاقات کردم و به هردو ایمان آوردم. گفتم: خودت کیستی؟ گفت: از آن جماعتی هستم که خدا أ ﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ را در موردشان نازل کرده است.

اسباب نزول آیۀ ۶: ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦ [۱۴۲۷].

۱۱۳۶- ابن منذر، ابن ابوحاتم و ابوشیخ در «عظمه» از کردم بن ابوسائب انصاری روایت می‌کنند: در اوایل شهرت و آوازۀ خیر پیامبر با پدرم به‌سوی مدینه روانه شدیم شبی را در نزد چوپانی پناهگاه گرفتیم نصف شب گرگ آمد و از گله یک بره دزدید. چوپان برخاست و گفت: ای ساکن وادی در پناۀ تو هستم، منادیی که ما او را نمی‌دیدیم، صدا کرد ای سرحان، [رهایش کن] بعد از این صدا برده با شتاب میان گله برگشت، خدا آیۀ ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ... را به مکه به رسول خود نازل کرد.

۱۱۳۷- ابن سعد از ابورجای عطاردی منسوب به قبیلۀ بنی تمیم روایت کرده است: وقتی رسول خدا ج مبعوث گردید من سرپرست خانوادۀ خویش بودم و به طور کافی و شایسته به آن‌ها خدمت می‌کردم، در این هنگام با شتاب خارج شدیم و به بیابانی خالی از آب و علف رسیدیم. همیشه وقتی به چنین جاهایی می‌رسیدیم، شام‌گاهان سر گروۀ ما می‌گفت: ما امشب از شر جن به سرور این وادی پناه می‌بریم. آن شب هم این جملات را گفتیم. پس به ما گفته شد: راه و روش این شخص شهادت لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله است. هر‌کس به این کلمه اقرار کند جان و مالش در امان است. بنابراین، برگشتیم و اسلام را پذیرفتیم. ابورجاء گفته است: به نظر من خدا أ این آیه را در بارۀ من و یارانم ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ... نازل کرده است.

۱۱۳۸- خرائطی در کتاب «هواتف جان» آورده که از عبدالله بن محمد بلوی و او از عماره بن زید و او نیز از عبدالله بن علاء و او از محمد بن عکبر شنیده و او از سعید بن جبیر روایت کرده است: رافع بن عمیر از قبیلۀ بنی تمیم آغاز مسلمان‌شدن خود را چنین بیان می‌کند: شبی در ریگستان پرخم و پیچ راه می‌رفتم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد، از شتر پیاده شدم و او را خواباندم و از شر جن به سرور این وادی پناه بردم و به خواب رفتم. در عالم رؤیا دیدم که مردی می‌خواهد با سلاحی که در دست دارد شتر مرا گردن بزند. هراسان از خواب بیدار شدم و چپ و راست نگاه کردم هیچ چیزی ندیدم و به خود گفتم: این رؤیاست، دوباره خوابیدم، باز مثل سابق خواب دیدم. بیدار شدم و دیدم که شترم رمیده است و ملتفت شدم جوانی مانند همان کسی که در خواب دیده بودم سلاح در دست دارد و مرد کهن‌سالی دست او را گرفته از شتر من دورش می‌کند. آن دو در حال دعوا بودند که ناگاه سه گاو وحشی آمد. مرد مسن گفت: برخیز هرکدام از این‌ها را بخواهی عوض شتر پناهندۀ آدمیزاد من برای خودت بگیر، جوان برخاست و یکی از گاوها را گرفت و رفت. پس شیخ متوجه من شد و گفت: ای جوان! هرگاه در یکی از این وادی‌ها پیاده شدی و از چیزهای هولناک آن ترسیدی، بگو از شر چیزهای هراس‌انگیز این وادی به پروردگار محمد پناه می‌برم و به هیچ جن پناه مگیر که فرمانروایی آن‌ها باطل شد. رافع بن عمیر می‌گوید: گفتم: این محمد کیست؟ گفت: پیامبری است که روز دوشنبه از میان عرب برانگیخته شد، دعوت او منحصر به شرق و غرب عالم نیست. گفتم: اهل کجاست؟ گفت: یثرب دیار نخلستان‌ها. چون صبح دمید شتر خویش را سوار شدم و با جدیت راه پیمودم تا وارد مدینه شدم. رسول خدا ج مرا دید و سر گذشت مرا قبل از این که من چیزی بگویم بیان داشت و به اسلام دعوتم کرد. من اسلام را پذیرفتم. سعید بن جبیر می‌گوید: ما فکر می‌کنیم این همان کسی است که در باره‌اش آیۀ ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا٦ نازل شده است.

اسباب نزول آیۀ ۱۶: ﴿وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِيقَةِ لَأَسۡقَيۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا١٦ [۱۴۲۸].

۱۱۳۹- و از مقاتل روایت کرده است: هفت سال بر کفار قریش باران نبارید. پس آیۀ ﴿وَأَلَّوِ ٱسۡتَقَٰمُواْ عَلَى ٱلطَّرِيقَةِ لَأَسۡقَيۡنَٰهُم مَّآءً غَدَقٗا١٦ در موردشان نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۱۸: ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨ [۱۴۲۹].

۱۱۴۰- ابن ابوحاتم از طریق ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده است: گروهی از جنیان گفتند: ای رسول خدا! به ما اجازه بده به کنار تو در مسجد نماز بخوانیم. پس خدا أ آیۀ ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨ را نازل کرد.

۱۱۴۱- ابن جریر از سعید بن جبیر روایت کرده است: گروهی از اجنه به نبی کریم ج گفتند: چگونه در کنار تو به مسجدت نماز بخوانیم، در حالی که از تو دوریم. پس آیۀ ﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ... نازل گردید [۱۴۳۰].

اسباب نزول آیۀ ۲۲: ﴿قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢ [۱۴۳۱].

۱۱۴۲- ابن جریر از حضرمی روایت کرده است: یکی از اشراف جنیان که پیروان زیاد داشت می‌گفت: محمد امید دارد که خدا او را از رنج و سختی نجات می‌دهد. در حالی که من خودم می‌توانم او را از رنج و سختی نجام بدهم. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ... را نازل کرد [۱۴۳۲].

***

[۱۴۲۵] ترجمه: «بگو: به من وحى شده است که گروهى از جنّیان [به قرآن‏] گوش فرا دادند، آن گاه گفتند: بى گمان قرآنى شگفت شنیدیم». [۱۴۲۶] صحیح است، بخاری ۷۷۳ و ۴۹۲۱، مسلم ۴۴۹ و نسائی در «تفسیر» ۶۴۴ از ابوعوانه از ابوبشر از سعید بن جبیر روایت کرده اند. ترمذی ۳۳۲۴، نسائی در «تفسیر» ۶۴۶، احمد ۱ / ۲۷۴، طبرانی در «معجم کبیر» ۱۲ / ۴۶ تا ۴۷ و بیهقی ۲ / ۲۲ و ۲۳ از دو طریق از ابواسحاق سبیعی از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. به «احکام القرآن» ۲۱۷۸ به تخریج محقق و «احکام» ۲۱۷۹ و «تفسیر شوکانی» ۲۷۶۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۴۲۷] ترجمه: «و آنکه کسانى از آدمیان به کسانى از جنّیان پناه مى‏بردند و [با این کار] بر سرکشى آنان افزودند». [۱۴۲۸] ترجمه: «و اینکه اگر [بنى آدم‏] بر شیوه [راستین اسلام‏] پایدار مى‏ماندند به آنان آب [و امکاناتى‏] بسیار بهره مى‏دادیم». [۱۴۲۹] ترجمه: «و آنکه مساجد خاصّ خداوند است. پس کسى دیگر را با خداوند [به نیایش‏] مخوانید». [۱۴۳۰] طبری ۳۵۱۲۸. [۱۴۳۱] ترجمه: «بگو: کسى مرا از [کیفر] خداوند پناه ندهد. و هرگز پشت و پناهى جز او نیابم». [۱۴۳۲] طبری ۳۵۲۴۵.