سورۀ احزاب
این سوره مدنی و ۷۳ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا١﴾[الأحزاب: ۱] [۱۰۶۹].
۸۴۵- جویبر از ضحاک از ابن عباس ب روایت کرده است: مشرکان مکه از جمله ولید بن مغیره و شیبه بن ربیعه از نبی کریم ج خواستند از دین خود برگردد و در عوض آنها قسمتی از اموال خود را به او بدهند. منافقان و یهود مدینه تهدیدش کردند اگر از دین خود برنگردد او را به قتل خواهند رساند، پس خدا أ آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۴: ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِۦۚ وَمَا جَعَلَ أَزۡوَٰجَكُمُ ٱلَّٰٓـِٔي تُظَٰهِرُونَ مِنۡهُنَّ أُمَّهَٰتِكُمۡۚ وَمَا جَعَلَ أَدۡعِيَآءَكُمۡ أَبۡنَآءَكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ قَوۡلُكُم بِأَفۡوَٰهِكُمۡۖ وَٱللَّهُ يَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ يَهۡدِي ٱلسَّبِيلَ٤﴾[الأحزاب: ۴] [۱۰۷۰].
۸۴۶- ترمذی به نحو حسن از ابن عباس ب روایت کرده است: روزی رسول خدا ج نماز میخواند چیزی را به یاد آورد که آن را فراموش کرده بود. منافقانی که با آن بزرگوار نماز میخواندند، گفتند: آیا نمیبینید که او دو دل دارد، ولی با شما و دلی با خودش. پس آیۀ ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَّهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِ﴾ نازل شد.
۸۴۷- ک: ابن ابوحاتم از طریق خصیف از سعید بن جبیر، مجاهد و عکرمه روایت کرده است: در آن روزگار مردی بود که همه میگفتند: این مرد دوتا دل دارد. پس این آیه نازل شد [۱۰۷۱].
۸۴۸- ک: ابن جریر نیز از طریق قتاده از حسن س چنین روایتی را نقل کرده و افزوده است: آن مرد میگفت: من دو نفس دارم، یکی بر من امر و دیگری نهی میکند [۱۰۷۲].
۸۴۹- و از طرطق ابن ابونجیح از مجاهد روایت کرده است: این آیه در مورد مردی از بنی فهم نازل شده است که میگفت: در سینۀ خود دو دل دارم با هریکی از آنها بهتر از عقل محمد درک میکنم [۱۰۷۳].
۸۵۰- ابن ابوحاتم از سدی روایت کرده است: این آیه در بارۀ جمیل بن معمر مردی از قریش از بنی جمع نازل شده است.
اسباب نزول آیۀ ۵: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡۚ وَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٞ فِيمَآ أَخۡطَأۡتُم بِهِۦ وَلَٰكِن مَّا تَعَمَّدَتۡ قُلُوبُكُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا٥﴾ [۱۰۷۴].
۸۵۱- بخاری از ابن عمر ب روایت کرده است: ما همواره زید بن حارثه را زید بن محمد میگفتیم. تا این که آیۀ ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾ نازل شد [۱۰۷۵].
اسباب نزول آیۀ ۹: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا٩﴾[الأحزاب: ۹] [۱۰۷۶].
۸۵۲- بیهقی در «دلائل» از حذیفه س روایت کرده است: شبی در جنگ خندق [در شوال سال پنجم هجری بنا بر قول صحیح مشهور] متوجه شدم که ما سپاهیان اسلام در نظم و ترتیب خاصی نشسته ایم. ابوسفیان با همراهانش از احزاب مختلف در بلندیها بالای سر ما مستقر بودند و بنی قریظه در پایین قرار داشتند که از طرف آنها در بارۀ فرزندان و خانوادۀ خویش نگران بودیم، هرگز شبی تاریکتر و طوفانیتر از آن بر ما نگذشته است. منافقان شروع کردند به اجازهگرفتن از نبی کریم که به خانههایشان برگردند آنها بهانه میکردند که خانههای ما عاری از پاسبان است در حالی که امنیت خانههاشان تأمین بود. هریکی از آنها که از پیامبر اجازۀ رفتن میگرفت برایش اجازه میداد بازهم پنهانی محل را ترک میگفتند. ما در حدود سه صد نفر بودیم، ناگاه رسول خدا بهسوی ما آمد و متوجه یکایک ما شد به من که رسید گفت: اخبار سپاۀ دشمن را برای من بیاور، به لشکرگاه آنها رفتم آنجا باد به شدت میوزید به خدا سوگند آواز سنگهایی را که باد و طوفان بر فرشها و بارهای آنها میزد میشنیدم آنها میگفتند: کوچ کنید کوچ کنید، نزد پیامبر اکرم ج برگشتم و از احوال دشمن آگاهش ساختم. آنگاه خدای ﻷ آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ﴾ را نازل کرد [۱۰۷۷].
اسباب نزول آیۀ ۱۲: ﴿وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا١٢﴾ [۱۰۷۸].
۸۵۳- ابن ابوحاتم و بیهقی در «دلائل» از طریق کثیر بن عبدالله بن عمرو منزلی از پدرش از پدربزرگش روایت کرده اند: در غزوۀ احزاب رسول خدا با تدبیر درست اقدام به حفر خندق کرد. و خدای ﻷ در عمق خندق یک سنگ سفید سخت و مدور را پدیدار کرد. رسول خدا کلنگ را گرفت و با شدت به آن سنگ ضربه زد سنگ شکست و از آن برقی جهید که بین سنگلاخهای مدینه را روشن کرد. رسول خدا و مسلمانان تکبیر گفتند. بار دوم سنگ را با کلنگ کوبید سنگ شکافته شد و درخششی از آن پدیدار گشت که فاصلۀ میان دو سنگلاخ مدینه را روشن کرد، پیامبر صدای تکبیر را بلند کرد و اصحاب بزرگوار نیز با او همآواز شدند. بار سوم سنگ را کوبید، سنگ شکست و برقی از آن درخشید که فاصلۀ میان سنگلاخهای مدینه را روشن کرد. پیامبر تکبیر گفت و آواز تکبیر مسلمانها نیز در فضا طنین انداخت. از پیامبر اکرم در این باره پرسیدند، گفت: با ضربۀ اول قصرهای حیره و مداین کسری برایم آشکار گردید. جبرئیل ÷ آگاهم ساخت که امت من در آن سرزمین پیروز خواهند شد. با ضربۀ دوم کاخهای حمر از سرزمین روم برایم نمایان شد. جبرئیل خبرم داد که امتم در آن دیار چیره خواهند شد. ضربۀ سوم را که وارد کردم قصرهای صنعا برایم ظاهر گردید و جبرئیل برایم بیان داشت که امت من آنجا را نیز فتح خواهند کرد. منافقان خطاب به مسلمانها گفتند: آیا از یاوهسراییها، وعدهها و امیدهای بیهودۀ او تعجب نمیکنید اظهار میدارد که از یثرب قصرهای حیره و مداین کسری را تماشا میکند و شما هم آن قصرها و شهرها را فتح میکنید. در حالی که شما از ترس به حفر خندق پرداخته اید و توان بیرونرفتن برای قضای حاجت را ندارید. پس آیۀ ﴿وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا١٢﴾ نازل شد [۱۰۷۹].
۸۵۴- جویبر از ابن عباس ب روایت کرده است: این آیه در بارۀ معتب [۱۰۸۰] بن قشیر انصاری که این سخنان را گفته بود نازل شده است [۱۰۸۱].
۸۵۵- ابن اسحاق و بیهقی از عروه بن زبیر و محمد بن کعب قرظی و دیگران روایت کرده اند: معتب بن قشیر گفت: محمد به ما وعده میدهد که گنجهای کسری و قیصر را تصاحب میکنیم، در حالی که هیچکدام از ما نمیتواند با آرامش خاطر به مستراح برود. و اوس بن قیظی با گروهی از قوم خود گفت: خانههای ما در خارج مدینه قرار دارد که بیم نفوذ دشمن در آنجا میرود به ما اجازه بده که به نزد زنان و فرزندان خود برویم [۱۰۸۲].
اسباب نزول آیۀ ۲۳: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا٢٣﴾[الأحزاب: ۲۳] [۱۰۸۳].
۸۵۶- مسلم، ترمذی و دیگران از انس س روایت کرده اند: عمویم انس بن نضر در جنگ بدر حضور نداشت و این امر بر او سخت و گران تمام شد و گفت: در اولین کارزاری که رسول خدا ج حضور داشت من نتوانستم شرکت نمایم، اگر خدا أ کارزار و نبرد دیگری را پیش بیاورد و من بتوانم با رسول خدا در آن شرکت نمایم البته خدای دانا و توانا به بندگان خود نشان خواهد داد چه فعالیتها و جاننثاریها بکنم، در غزوۀ احد حضور یافت مردانه جنگید تا جام شهادت نوشید و در پیکرش هشتاد و چند ضربۀ شمشیر، اثر نیزه و تیر مشاهده شد. آنگاه آیۀ ﴿رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ﴾ تا آخر آیه نازل شد [۱۰۸۴].
اسباب نزول آیۀ ۲۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا٢٨﴾ [۱۰۸۵].
۸۵۷- مسلم، احمد و نسائی از طریق ابوزبیر از جابر س روایت کرده اند: ابوبکر صدیق آمد و از پیامبر اکرم اجازۀ ورود خواست اجازه داده نشد، سپس عمر بن خطاب آمد و اجازۀ ورود خواست به او هم اجازه داده نشد، سپس به هردوی آنها اجازۀ ورود داده شد. خدمت پیامبر رسیدند که آن بزرگوار ساکت نشسته و زنان او در کنار او ج قرار داشتند. عمر فارق با خود گفت: با رسول خدا باید طوری صحبت کنم که خرسند گردد. پس گفت: ای رسول خدا، اگر دختر زید همسر عمر را ببینی که از من با عجله نفقه بخواهد به گردنش میزنم. رسول خدا تا حدی خندید که حتی دندانهای آخری آن بزرگوار معلوم شد و گفت: اینهایی که در پیرامون من نشستهاند از من نفقه میخواهند. ابوبکر صدیق س برخاست تا عایشهل را بزند و عمر فاروق س برخاست تا حفصه ل را بزند. هردوی آنها میگفتند: از رسول خدا چیزی میخواهید که در نزدش موجود نیست، پس ایزد تعالی آیۀ خیار را نازل فرمود. پیامر از عایشه ل آغاز کرد و گفت: من به تو امری را یادآور میشوم میل ندارم بدون اجازۀ پدر و مادرت به شتاب و عجله در آن اقدام نمایی، عایشه ل گفت: آن امر کدام است؟ پیامبر آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ﴾ را تلاوت کرد. عایشه گفت: آیا در مورد تو از پدر و مادرم دستور بگیرم، بلکه من خدا و رسول او را اختیار میکنم [۱۰۸۶].
اسباب نزول آیۀ ۳۵: ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا٣٥﴾[الأحزاب: ۳۵] [۱۰۸۷].
۸۵۸- ک: ترمذی به نحو حسن از طریق عکرمه از ام عمارۀ انصاری ل روایت کرده است: آن بزرگوار خدمت رسول خدا ج آمد و گفت: همه چیز را فقط برای مردان میبینم و من هیچ ندیدم که از زنان هم یاد شده باشد. پس خدا أ آیۀ ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ...﴾ را نازل کرد [۱۰۸۸].
۸۵۹- ک: طبرانی از ابن عباس ب روایت میکند: زنان گفتند: ای رسول خدا! شأن و حالت قرآن چگونه است، مردان مسلمان را یادآور شده و از زنان مسلمان هیچ یاد نمیکند. پس خدا أ آیۀ ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ...﴾ را نازل گردانید [۱۰۸۹].
حدیث ام سلمه ل در آخر سورۀ آل عمران ۲۵۷ گذشت.
۸۶۰- ابن سعد از قتاده روایت کرده است: هنگامی که در قرآن از زنان پیامبر نام برده شد، زنان دیگر گفتند: اگر خیر و نیکویی نصیب ما میبود ما را هم متذکر میشد. پس خدا آیۀ ﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ...﴾ را نازل کرد [۱۰۹۰].
اسباب نزول آیۀ ۳۶: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦﴾ [۱۰۹۱].
۸۶۱- طبرانی با سند صحیح از قتاده روایت کرده است: نبی ج به خواستگاری زینب رفت قصد داشت که او را به زید س نکاح کند، اما زینب پنداشت که رسول خدا خودش قصد ازدواج با او را دارد. هنگامی که دانست پیامبر او را به زید خواستگاری میکند خودداری کرد. پس خدا آیۀ ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ...﴾ را نازل کرد. پس از آن زینب به ازدواج با زید راضی شد [۱۰۹۲].
۸۶۲- ابن جریر از طریق عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول خدا زینب دختر جحش را برای زید بن حارثه خواستگاری کرد، زینب این کار را ننگ پنداشت و گفت: من از لحاظ اصل و تبار، بزرگی و شرف بر زید برتری دارم. پس خدا أ آیۀ ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ...﴾ را نازل کرد [۱۰۹۳].
۸۶۳- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس مانند این روایت کرده است [۱۰۹۴].
۸۶۴- ابن ابوحاتم از ابن زید روایت کرده است: این آیه در بارۀ ام کلثوم دختر عقبه بن ابومُعیط نازل شده است، او اولین زنی بود که رهسپار دیار هجرت شد او خواهان حضرت رسول خدا ج بود، اما آن بزرگوار برای زید بن حارثه نکاحش کرد، برای همین خودش و برادرش از این کار ناخشنود شدند و گفتند: ما خواهان رسول خدا بودیم، اما او ما را برای بردۀ خود نکاح کرد. پس این آیه نازل شد [۱۰۹۵].
اسباب نزول آیۀ ۳۷: ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا٣٧﴾[الأحزاب: ۳۷] [۱۰۹۶].
۸۶۵- بخاری از انس س روایت کرده است: این آیه ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ﴾ در خصوص زینب دختر جحش و زید بن حارثه نازل شده است [۱۰۹۷].
۸۶۶- حاکم از انس روایت کرده است: زید بن حارثه میآمد و از زینب دختر جحش خدمت رسول خدا ج شکایت میکرد. سرور کائنات میگفت: همسرت را برای خودت نگهدار. پس این آیه نازل شد [۱۰۹۸].
۸۶۷- مسلم، احمد و نسائی [از انس بن مالک بن نَضْر] روایت کرده اند: چون عدۀ زینبل سپری شد، رسول خدا ج به زید گفت: برو او را برای من خواستگاری کن، زید رفت و او را در جریان گذاشت. زینب گفت: من به هیچ کاری اقدام نمیکنم تا پروردگارم به من دستور بدهد. سپس به نماز ایستاد. کلام الهی که نازل گشت پیامبر آمد و بدون اجازۀ زینب به اطاق او داخل شد. [انس بن مالک میفرماید] به چشم خود مشاهده کردم، هنگامی که عروسی زینب ل صورت میگرفت، رسول خدا در جشن عروسی وی برای مردم نان و گوشت تهیه کرد، بعد از صرف غذا همه خارج شدند، و تنها چند نفر باقی ماندند که در داخل خانۀ زینب باهم صحبت میکردند. رسول خدا از آنجا بیرون رفت، من هم به دنبال ایشان روان شدم، آن بزرگوار از خانههای زنان خود دیدن میکرد، به ایشان خبر داده شد که آن گروه بیرون رفتند. او آمد و وارد خانه شد. من هم رفتم تا با آن بزرگوار داخل خانه شوم اما بین من و خودش پرده افکند. در اینجا خدای بزرگ آیۀ حجاب ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ...﴾ را نازل کرد و مایۀ پند و هدایت مسلمانان شد [۱۰۹۹].
اسباب نزول آیۀ ۴۰: ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا٤٠﴾[الأحزاب: ۴۰] [۱۱۰۰].
۸۶۸- ترمذی از عایشه ل روایت کرده است: چون رسول خدا با زینب ازدواج کرد. مردم او را سرزنش کردند و گفتند: با همسر پسر خود ازدواج کرد. پس خدا آیۀ ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ...﴾ را نازل کرد [۱۱۰۱].
اسباب نزول آیۀ ۴۳: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُۥ لِيُخۡرِجَكُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا٤٣﴾[الأحزاب: ۴۳] [۱۱۰۲].
۸۶۹- عبد بن حمید از مجاهد روایت کرده است: چون آیۀ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ﴾ نازل شد. ابوبکر صدیق گفت: ای منجی عالم، خدا هیچ خیر و نیکویی را بر تو نازل نمیکرد، مگر این که همۀ مسلمانان را نیز در آن شریک میساخت. پس خدا ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُ﴾ را نازل کرد [۱۱۰۳].
اسباب نزول آیۀ ۴۷: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا٤٧﴾ [۱۱۰۴].
۸۷۰- ابن جریر از عکرمه و حسن بصری روایت کرده است: چون خدای بزرگ آیۀ ﴿لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ...﴾ را نازل کرد. گروهی از مسلمانان گفتند: مبارکت باد ای رسول خدا! دانستیم که خدا با تو چه میکند. با ما چه خواهد کرد؟ پس خدا آیۀ ﴿لِّيُدۡخِلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ﴾ و در سورۀ احزاب آیۀ ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا٤٧﴾[الأحزاب: ۴۷] را نازل کرد.
۸۷۱- بیهقی در «دلائل النبوة» از ربیع بن انس روایت کرده است: چون آیۀ ﴿وَمَآ أَدۡرِي مَا يُفۡعَلُ بِي وَلَا بِكُمۡ﴾ نازل شد. و بعد از آن نیز آیۀ ﴿لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾ نازل گردید. گفتند: ای رسول خدا! به خوبی آگاه شدیم که پروردگار أ با خود تو چه میکند، پس برای ما چه پاداش خواهد داد؟ در این خصوص آیۀ ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا٤٧﴾[الأحزاب: ۴۷] نازل شد. میگوید: منظور از فضل کبیر بهشت است.
اسباب نزول آیۀ ۵۰ – ۵۱: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِيُّ أَن يَسۡتَنكِحَهَا خَالِصَةٗ لَّكَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۗ قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ لِكَيۡلَا يَكُونَ عَلَيۡكَ حَرَجٞۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٠﴾ [۱۱۰۵].
۸۷۲- ترمذی به قسم حسن و حاکم به نحو صحیح از طریق سدی از ابوصالح از ابن عباس از ام هانی [۱۱۰۶] روایت کرده اند: رسول خدا از من خواستگاری کرد، و من از آن بزرگوار معذرت خواستم، عذرم را پذیرفت. پس خدا أ ﴿إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ﴾ را نازل کرد. چون مهاجرت نکرده بودم قرآن پاک ازدواج پیامبر اکرم را با من مجاز و مشروع نشمرد.
۸۷۳- ابن ابوحاتم از طریق اسماعیل بن ابوخالد از ابوصالح از ام هانی ل روایت کرده است: رسول خدا خواست با من ازدواج کند، چون من هجرت نکرده بودم خدا آن بزرگوار را از ازدواج با من نهی کرد. و در بارۀ من ﴿وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ﴾ نازل شد.
۸۷۴- ابن سعد از عکرمه روایت کرده است: این گفتۀ خدا أ ﴿وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً﴾ تا آخر آیه در خصوص ام شریک دوسیه نازل گردیده است.
۸۷۵- ابن سعد از منیر بن عبدالله دوسی روایت کرده است: ام شریک غزیه دختر جابر بن حکیم دوسیه از وجاهت و جمال برخوردار بود و از رسول خدا تقاضا کرد که با او ازدواج کند، آن بزرگوار هم پذیرفت. عایشه گفت: در زنی که خود را به مرد ببخشد خیر نیست. ام شریک گفت: من همانم. خدا ام شریک را در کتاب عزیز مؤمنه یاد کرد و فرمود: ﴿وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ چون این آیه نازل گردید، عایشه خطاب به پیامبر گرامی گفت: پروردگار همه آمال و آرزوهایت را به سرعت برآورده میسازد.
۸۷۶- بخاری و مسلم از عایشه ل روایت کرده اند: [خوله بنت حکیم از جملۀ زنانی بود که خود را به رسول خدا بخشیدند پس] عایشه گفت: آیا زن شرم نمیکند که خود را به مرد میبخشد، برای همین خدای ﻷ آیۀ ﴿تُرۡجِي مَن تَشَآءُ...﴾ را نازل کرد. پس عایشه به پیامبر اکرم گفت: میبینم که خدایت به خوشنودی تو مبادرت میکند [۱۱۰۷].
۸۷۷- ابن سعد از ابورزین روایت کرده است: رسول خدا قصد کرد برخی از زنان خود را طلاق دهد. چون آنها خبردار شدند پیامبر ج را صاحب اختیار دانستند و حقوق خود را به او بخشیدند و اجازه دادند، هرکه را خواسته باشد بر دیگری ترجیح بدهد. پس خدای بزرگ ﴿إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِيٓ ءَاتَيۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّٰتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَٰلَٰتِكَ ٱلَّٰتِي هَاجَرۡنَ مَعَكَ وَٱمۡرَأَةٗ مُّؤۡمِنَةً إِن وَهَبَتۡ نَفۡسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنۡ أَرَادَ ٱلنَّبِيُّ أَن يَسۡتَنكِحَهَا خَالِصَةٗ لَّكَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۗ قَدۡ عَلِمۡنَا مَا فَرَضۡنَا عَلَيۡهِمۡ فِيٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ لِكَيۡلَا يَكُونَ عَلَيۡكَ حَرَجٞۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٠ ۞تُرۡجِي مَن تَشَآءُ مِنۡهُنَّ﴾را تا آخر نازل کرد [۱۱۰۸].
اسباب نزول آیۀ ۵۲: ﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكَ حُسۡنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتۡ يَمِينُكَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ رَّقِيبٗا٥٢﴾[الأحزاب: ۵۲].
۸۷۸- ابن سعد از عکرمه روایت کرده است: پیامبر زنان خود را مخیر ساخت و آن بزرگواران خدا و رسول او را اختیار کردند. پس خدا آیۀ ﴿لَّا يَحِلُّ لَكَ ٱلنِّسَآءُ مِنۢ بَعۡدُ وَلَآ أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنۡ أَزۡوَٰجٖ﴾ را نازل کرد [۱۱۰۹].
اسباب نزول آیۀ ۵۳: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا٥٣﴾ [۱۱۱۰].
حدیث عمر س در سورۀ بقره به آیۀ ۱۲۵ گذشت [۱۱۱۱].
۸۷۹- بخاری و مسلم از انس س روایت کرده اند: هنگامی که رسول خدا ج با زینب دختر جحش ل ازدواج کرد، مسلمانان را به مهمانی عروسی دعوت نمود و آنها بعد از غذا تا دیر وقت آنجا نشستند و به صحبت مشغول شدند، پیامبر چنان وانمود کرد که انگار آمادۀ برخاستن است بازهم آنها برنخاستند. چون آن حالت را مشاهده کرد خودش برخاست و عدهای از مسلمانان نیز با او برخاستند و تنها سه نفر نشستند و سپس آنها نیز بیرون رفتند. پس من آمدم و از رفتن مهمانها پیامبر را آگاه ساختم. پیامبر آمد تا که داخل خانه شد، من هم آمدم میخواستم داخل خانه شوم که بین من و خودش پرده را افکند. آنگاه خدا آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا٥٣﴾[الأحزاب: ۵۳] را نازل کرد [۱۱۱۲].
۸۸۰- ترمذی به قسم حسن از انس س روایت کرده است: با رسول خدا یکجا بودم به در خانۀ زنی که تازه با او عروسی کرده بود، آمد در آنجا گروهی نشسته بودند. رفت و [ضرورت خود را انجام داد] وقتی برگشت که مهمانان رفته بودند. به خانه داخل شد و بین من و خودش پرده را انداخت. جریان را برای ابوطلحه نقل کردم. گفت: اگر جریان از این قرار باشد که گفتی یقیناً در این باره کلام آسمانی نازل خواهدشد. بنابراین آیۀ حجاب نازل گردید [۱۱۱۳].
۸۸۱- طبرانی به سند صحیح از عایشه ل روایت کرده است: من با رسول خدا در یک کاسه غذا میخوردم که عمر فاروق س آمد. پیامبر اکرم ج او را به غذا دعوت کرد، در اثنای تناول غذا انگشتان او به انگشتان من رسید. پیامبر خدا گفت: آه، اگر در بارۀ شما زنان حکم و فرمان میداشتم هرگز کسی شما را به چشم نمیدید. بنابراین، آیۀ حجاب نازل شد [۱۱۱۴].
۸۸۲- ک: ابن مردویه از ابن عباس ب روایت کرده است: مردی نزد رسول خدا شرفیاب گردید و دیر وقت نشست. پیامبر سه بار از خانه خارج شد تا او بیرون برود، اما او برنخاست. عمر فاروق آمد و اثر ناخوشی را در چهرۀ رسول خدا مشاهده کرد و به آن شخص گفت: شاید تو باعث آزار و اذیت رسول خدا ج شده باشی، رسول خدا گفت: سه بار از خانه خارج شدم، تا دنبال من بیاید، اما او این کار را نکرد. عمر فاروق گفت: ای رسول خدا، چه خوب بود زنان خویش را امر به حجاب میکردی، زیرا اینها با دیگر زنان قابل مقایسه نیستند و این پردهنشینی برای قلبهای آنان پاکیزهتر و بهتر است. آنگاه آیۀ حجاب نازل شد.
حافظ ابن حجر گفته است: امکان جمع بین این روایات وجود دارد به این ترتیب که این واقعه اندکی قبل از قصۀ ام المؤمنین زینب صورت گرفته باشد، پس از جهت نزدیکی این دو باهم سبب نزول آیۀ حجاب را به این واقعه مربوط دانسته اند. و هیچ مانعی وجود ندارد که این آیه چندین سبب نزول داشته باشد.
۸۸۳- ابن سعد از محمد بن کعب س روایت کرده است: چون رسول خدا بهسوی خانۀ خود میرفت عدهای از مسلمانان با شتاب به آنجا میرفتند و مینشستند [این کار موجب آزار پیامبر میشد] و این حالت از سیمای مبارک هم مشخص نبود. پیامبر از آنها شرم میداشت و به غذا دست دراز نمیکرد. مسلمانان به سبب ارتکاب این عمل مورد سرزنش قرار گرفتند. و آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّۚ وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ وَلَآ أَن تَنكِحُوٓاْ أَزۡوَٰجَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦٓ أَبَدًاۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمًا٥٣﴾ نازل شد.
اسباب نزول: کلام او تعالی ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ﴾ تا آخر آیه.
۸۸۴- ک: ابن ابوحاتم از ابن زید روایت کرده است: به پیامبر اکرم اطلاع دادند که شخصی میگوید: اگر نبی اکرم ج از جهان رفت با فلان همسرش ازدواج میکنم. پس ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ رَسُولَ ٱللَّهِ﴾ تا آخر آیه نازل شد [۱۱۱۵].
۸۸۵- از ابن عباس ب روایت کرده است: مردی با خود عزم کرد که بعد از وفات نبی اکرم با یکی از زنان او ازدواج میکند. در بارۀ او این آیه نازل شد. سفیان میگوید: یاد کردهاند که مقصد آن مرد عایشه ل بوده است [۱۱۱۶].
۸۸۶- ک: و از سدی روایت کرده است: طلحه بن عبیدالله س گفت که محمد دختران عموی ما را از ما پنهان میکند، خودش زنان ما را [بعد از وفات ما] به نکاح میگیرد. اگر برایش حادثهای پیش آمد زنان او را به عقد نکاح درمیآوریم. پس این آیه نازل شد [۱۱۱۷].
۸۸۷- ک: ابن سعد از ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم روایت کرده است: طلحه بن عبید الله گفت: اگر رسول خدا از جهان برود با عایشه ازدواج میکنم. پس در بارۀ او این کلام الهی نازل شد [۱۱۱۸].
[ابن عطیه میفرماید: نسبت این سخن به طلحه بن عبیدالله درست نیست. قرطبی گفته است: استاد ما امام ابوالعباس میفرماید: این سخن را از بعضی بزرگان صحابه حکایت کرده اند، آنها از این سخنان مبرا هستند، زیرا اظهار امثال این گفتار از آنها بعید است چون که این گفتار مناسب منافقان جاهل است، پس این سخن به دروغ نقل شده است] [۱۱۱۹] [شخص دیگری هم به این اسم و اسم پدر و نسب موجود بوده که در بارۀ او ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ...﴾ نازل شده است. حافظ سیوطی میگوید: من در صحت این خبر شدیداً در شک بودم، چرا طلحه یکی از عشرۀ مبشره است و مقام او بالاتر از آن است که این سخنان را بگوید، تا این که دانستم کسی که این سخن را گفته شخص دیگری است، اما اسم او و اسم پدر و نسبش با این مشترک بوده] [۱۱۲۰].
۸۸۸- جویبر از ابن عباس ب روایت کرده است: پسر عموی یکی از زنان پیامبر آمده بود و با او سخن میگفت. پیامبر گفت: از امروز به بعد در اینجا نایستی، آن مرد گفت: ای رسول خدا! این دختر عموی من است ما باهم سخن زشت و ناپسند نگفتیم. پیامبر گفت: این را میدانم، بدون شک هیچکس از خدا غیورتر نیست و بعد از او هیچکس از من غیورتر نیست. آن شخص کمی دور شد و گفت: مرا از سخنگفتن با دختر عمویم منع میکند بعد از مرگ او حتماً با دختر عموی خود ازدواج میکنم. بنابراین، خدای ﻷ این آیه را نازل کرد. ابن عبا س ب گفته است: آن مرد یک غلام را آزاد کرد و ده شتر را در راۀ خدا صدقه داد و مناسک حج را پیاده به جا آورد. تا خدا توبۀ او را از بابت این سخن بپذیرد [۱۱۲۱].
اسباب نزول آیۀ ۵۷: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧﴾[الأحزاب: ۵۷].
۸۸۹- ابن ابوحاتم از طریق عوفی از ابن عباس س روایت کرده است: چون رسول خدا با صفیه دختر حیی بن اخطب ازدواج کرد. عدهای در بارۀ این پیوند، بدگویی و یاوهسرایی کردند. این آیه ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ...﴾ در بارۀ آنها نازل شد [۱۱۲۲].
۸۹۰- جویبر از ضحاک از ابن عباس روایت کرده است: عبدالله بن ابی و همراهانش به عایشه ل بهتان زدند، رسول خدا ج ضمن ایراد خطبه گفت: کدامیک از شما مرا کمک و یاری میکند در برابر کسی که آزار و اذیتم مینماید و کسانی را که در صدد اذیت من هستند در خانۀ خود جمع میکند. این آیه نازل شد [۱۱۲۳].
اسباب نزول آیۀ ۵۹: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا٥٩﴾[الأحزاب: ۵۹] [۱۱۲۴].
۸۹۱- بخاری از عایشه ل روایت کرده است: بعد از نزول آیۀ حجاب ام المؤمنین سَودَه ل با لباس حجاب برای رفع نیازمندیهای خود از خانه بیرون رفت، چون قد بلند و تومند بود کسی که با او آشنایی داشت در چادر و روپوش هم او را میشناخت. عمر س او را دید و گفت: ای سوده! از ما پوشیده و پنهان نمیمانی نیک بیندیش چگونه از خانه پا بیرون میگذاری، سوده دیگرگون و رنگپریده برگشت. و رسول خدا ج در خانۀ من شام میخورد یک قطعه گوشت به دست داشت. سوده داخل شد و گفت: من برای اجرای حوایج خویش بیرون میرفتم عمر برایم چنین و چنان گفت. عایشه ل میگوید: حالت نزول وحی بر رسول خدا پدیدار شد. هنوز گوشت را تمام نکرده بود که آن حالت مرتفع گردید. گفت: کردگار جهان برای شما زنها اجازه داد که برای رفع نیازمندیها و ضروریات خویش از خانه بیرون بروید [۱۱۲۵].
۸۹۲- ابن سعد در «طبقات» از ابومالک روایت کرده است: زنان پیامبر برای رفع حوایج خود شب بیرون میرفتند و عدهای از منافقان با آنها رویاروی میگردیدند، آنها آزرده میشدند و از این بابت شکایت کردند، این موضوع به منافقان گفته شد در جواب گفتند: ما با کنیزها این عمل را انجام میدهیم. پس آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَ﴾ نازل شد [۱۱۲۶].
۸۹۳- و از حسن و محمد بن کعب قرظی س به همین معنی روایت کرده است [۱۱۲۷].
***
[۱۰۶۹] ترجمه: «اى پیامبر، از خداوند پروا بدار و از کافران و منافقان اطاعت مکن، که خداوند داناى فرزانه است». [۱۰۷۰] ترجمه: «خداوند براى هیچ شخصى در درونش دو دل ننهاده و آن زنانتان را که مورد ظهار قرار مىدهید مادرانتان قرار نداده است. و پسر خواندگانتان را پسران شما نگردانده است. این سخن شما به زبانتان است و خداوند سخن حقّ مىگوید. و او [به] راه [راست] رهنمون مىشود». [۱۰۷۱] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۲۱، ص ۱۱۸. [۱۰۷۲] طبری ۲۸۳۲۱ و ۲۸۳۲۲ به قسم مرسل روایت کرده است. [۱۰۷۳] طبری ۲۸۳۲۰ به قسم مرسل روایت کرده است. [۱۰۷۴] ترجمه: «آنان (پسر خواندگان) را به پدرانشان نسبت دهید، این [کار] در نزد خداوند دادگرانهتر است، و اگر پدرانشان را نشناسید، برادران دینى شما، و آزاد کردگانتان هستند. و در آنچه که اشتباه کرده باشید، گناهى بر شما نیست. بلکه [گناه آن است] که دلهاى شما قصد کند. و خداوند آمرزنده مهربان است». [۱۰۷۵] صحیح است، بخاری ۴۷۸۲، مسلم ۲۴۲۵، ترمذی ۳۲۰۹ و ۳۸۱۴، نسائی در «تفسیر» ۴۱۶، احمد ۲ / ۷۷، ابن سعد ۳ / ۴۳، ابن حبان ۷۰۴۲ طبرانی ۱۳۱۷، بیهقی ۷ / ۱۶۱، واحدی در «اسباب نزول» ۶۹۱ از ابن عمر روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۱۲۰ تخریج محقق. [۱۰۷۶] ترجمه: «اى مؤمنان، نعمت خداوند را بر خود یاد کنید، هنگامى که لشکرهایى بهسوی شما آمدند، که بر آنان توفانى و لشکرهایى- که آنها را ندید- فرستادیم. و خداوند به آنچه مىکنید، بیناست». [۱۰۷۷] صحیح است، بیهقی در «دلائل» ۳ / ۴۵۴ و ابونعیم در «دلائل» ۴۳۳ روایت کرده اند. حاکم ۳ / ۳۱ و بیهقی ۳ / ۴۵۰ از طریق بلال بن یحیی عیسی از حذیفه به همین معنی روایت کرده اند. اسناد این حسن است به خاطر بلال. و اصل این در صحیح مسلم ۱۷۸۸ است که آن را حاکم صحیح شمرده و ذهبی هم با او موافق است. به «ابن کثیر» ۵۳۲۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۰۷۸] ترجمه: «و چون منافقان و بیمار دلان مىگفتند: خداوند و رسولش جز از روى فریب به ما وعده ندادهاند». [۱۰۷۹] ابن سعد ۴ / ۹۸، بیهقی در «دلائل» ۳ / ۴۱۸، طبری ۲۸۳۷۰ و بغوی ۱۶۸۲ به شمارهگذاری محقق از کثیر روایت کرده اند. اسناد این از جهت همین کثیر واهی است زیرا او ضعیف متروک است. قسمتی از این حدیث شواهد دارد و قسمتی منکر است. «تفسیر بغوی» ۱۶۸۲ به تخریج محقق. [۱۰۸۰] در نسخهها به متعب تصحیف شده. [۱۰۸۱] اسناد این جداً ضعیف است به خاطر جویبر که متروک متهم است و از ضحاک که ابن عباس را ندیده روایت میکند. [۱۰۸۲] طبری ۲۸۳۶۹. [۱۰۸۳] ترجمه: «از مؤمنان کسانى هستند که آنچه را که با خداوند بر آن پیمان بسته بودند، تحقّق بخشیدند، و کسى از آنان هست که قرارش را به انجام رسانده است و از آنان کسى هست که چشم به راه است و به هیچ وجه تبدیلى [در پیمان خود] نیاوردهاند». [۱۰۸۴] صحیح است، بخاری ۲۸۰۵ و ۴۰۴۸، مسلم ۱۹۰۳، ترمذی ۳۲۰۰، احمد ۳ / ۱۹۴، نسائی در «تفسیر» ۴۲۲ و ۴۲۳ و واحدی ۶۹۲ از انس به کلمات متقارب روایت کرده اند. به «تفسیر شوکانی» ۲۱۰۰ تخریج محقق. [۱۰۸۵] ترجمه: «اى پیامبر، به زنانت بگو: اگر زندگانى دنیا و تجمّل آن را خواسته باشید، پس بیایید تا شما را بهرهمند کنم و به رها کردنى نیک رهاتان سازم». [۱۰۸۶] صحیح است، مسلم ۱۴۷۸، احمد ۳ / ۳۲۸، ابویعلی ۲۲۵۳، ابویعلی ۲۲۵۳ بیهقی ۷ / ۳۸ همه از ابوزبیر از جابر روایت کرده اند. طبری ۲۸۴۵۹ از ابوزبیر به قسم مرسل روایت کرده است. به «احکام قرآن» ۱۷۷۶ تخریج محقق. [۱۰۸۷] ترجمه: «مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان بردبار و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خداوند را بسیار یاد مىکنند، خداوند براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ فراهم دیده است». [۱۰۸۸] ترمذی ۳۲۱۱ از ام عماره روایت کرده و گفته است: «این حدیث حسن غریب است» و سلمان بن کثیر ضعیف است. به در «زاد المسیر» ۱۱۳۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۰۸۹] طبری ۲۸۵۱۰ و طبرانی ۱۲ / ۱۰۸ از ابن عباس روایت کرده اند. اسنادش به خاطر قابوس بن ابوظیبان ضعیف است، زیرا هیثمی ۷ / ۹۱ میگوید: «قابوس ضعیف است، اما عدهای او را ثقه میدانند و باقی راویهای این ثقه اند» با این وصف به حدیث بعدی شاهد است. «زاد المسیر» ۱۱۳۶ به تخریج محقق. [۱۰۹۰] طبری ۲۸۵۰۵ از قتاده روایت کرده، مرسل است. [۱۰۹۱] ترجمه: «و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خداوند و رسولش کارى را مقرر نمایند، آنکه خود در کارشان اختیار داشته باشند. و کسى که از خداوند و رسول او نافرمانى کند، [بداند که] در گمراهى آشکارى گرفتار آمده است». [۱۰۹۲] طبری ۲۸۵۱۵ و طبرانی ۲۴ / ۴۵ به سند صحیح از وی روایت کرده اند، مرسل است. [۱۰۹۳] طبری ۲۸۵۱۶ روایت کرده، در این اسناد ابن لهیعه ضعیف است، دار قطنی ۳ / ۳۰۱ از زینب بن جحش به همین معنی روایت کرده. اسناد این هم ضعیف است. [۱۰۹۴] طبری ۲۸۵۱۳ روایت کرده در این اسناد عطیۀ عوفی ضعیف است. «احکام القرآن» ۱۷۹۱ و «زاد المسیر» ۱۱۴۱ به تخریج محقق. [۱۰۹۵] طبری ۲۸۵۱۷ از عبدالرحمن بن زید روایت کرده معضل است. «تفسیر شوکانی» ۲۱۲۸ تخریج محقق. [۱۰۹۶] ترجمه: «و به یاد آر، چون به کسى که خداوند بر او انعام نموده و تو [نیز] بر او انعام کردهاى، مىگفتى: همسرت را براى خود نگاه دار و از خداوند پروا کن و در دل خود آنچه را که خداوند پدیدار کنندهاش است، نهان مىساختى و از مردم بیمناک بودى. و خداوند به آنکه از او بیمناک باشى سزاوارتر است. پس چون زید پایان حاجت خویش را از او بیان داشت (طلاقش داد) او را به ازدواج تو در آوردیم تا بر مؤمنان هیچ حرجى در [باره ازدواج با] همسران پسر خواندگانشان نباشد، چون پایان حاجت خویش را از آنان بیان دارند. و امر خداوند انجام یافتنى است». [۱۰۹۷] صحیح است، بخاری ۴۷۸۷ و ۷۴۲۰، ترمذی ۳۲۲۱، نسائی در «تفسیر» ۴۲۷، ابن حبان ۷۰۴۵ و احمد ۳ / ۱۴۹ و ۱۵۰ روایت کرده اند. «تفسیر ابن کثیر» ۵۳۹۹ به تخریج محقق. [۱۰۹۸] احمد ۳ / ۱۵۰ و حاکم ۲ / ۴۱۷ از انس روایت کرده اند. حاکم و ذهبی به شرط بخاری و مسلم این را صحیح میشمارند. [۱۰۹۹] صحیح است، مسلم ۱۴۲۸، نسائی در تفسیر ۴۳۰ و نسائی ۶ / ۷۹، احمد ۳ / ۱۹۵، ابویعلی ۳۳۳۲ و ابن سعد ۸ / ۸۲ از انس روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۱۱۴۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۱۰۰] ترجمه: «محمد () پدر هیچ کس از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به همه چیز داناست». [۱۱۰۱] ترمذی ۳۲۰۷ از داود بن زربقان از داود بن ابوهند از شعبی از عایشه روایت کرده است. اسناد این حدیث به دو علت ضعیف است، داود بن زبرقان متروک است، عامر بن شراحیل شبعی از عایشه منقطع است. ترمذی میگوید: «این حدیث غریب است» زاد المسیر ۱۱۴۸ تخریج محقق. [۱۱۰۲] ترجمه: «اوست کسى که بر شما رحمت مىفرستد، فرشتگانش [نیز بر شما رحمت مىفرستند] تا شما را از تاریکیها روشنایى بر آورد. و به مؤمنان مهربان است». [۱۱۰۳] این مرسل و مرسل از قسم ضعیف است، تفرد عبد بن حمید به این روایت نشانۀ وهن این است. [۱۱۰۴] ترجمه: «و به مؤمنان بشارت به آن ده که از [سوى] خداوند فضلى بزرگ دارند». [۱۱۰۵] ترجمه: «اى پیامبر، ما [آن] همسرانت را که مهرشان را دادهاى برایت حلال کردهایم و [نیز] ملک یمینت از آنچه خداوند به تو باز گردانده است و دختران عمویت و دختران عمههایت و دختران دایىات و دختران خالههایت را که با تو هجرت کردهاند و زنى مؤمن را که اگر خود را براى پیامبر ببخشد [و] اگر پیامبر بخواهد که او را به زنى گیرد. به طور ویژه براى تو نه [دیگر] مؤمنان است. به راستى دانستهایم آنچه را که بر آنان در [باره] زنانشان و ملک یمینهایشان واجب کردهایم تا بر تو هیچ حرجى نباشد. و خداوند آمرزنده مهربان است». [۱۱۰۶] فاخته دختر ابوطالب. [۱۱۰۷] صحیح است، بخاری ۴۷۸۸، مسلم ۱۴۶۴، نسائی ۶ / ۵۴، ابن حبان ۶۳۶۷، واحدی ۷۰۴ و حاکم ۲ / ۴۳۶ همه از عایشه روایت کرده اند. به «تفسیر شوکانی» ۲۱۴۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۱۰۸] ابن سعد ۸ / ۱۵۸، طبری ۲۸۵۶۷ و ۲۸۵۶۹ و ۲۸۵۷۲ از منصور از ابو رزین روایت کرده اند. این مرسل و ضعیف است. طحاوی در «مشکل» ۱ / ۴۵۶ از مغیره از ابورزین مسعود بن مالک اسدی – تابعی کبیر روایت کرده است. «زاد المسیر» ۱۱۵۷ تخریج محقق. [۱۱۰۹] ابن سعد ۸ / ۱۶۱ و ۶۲ این مرسل و از قسم ضعیف است، در این اسناد واقدی متروک است. ترجمه آیت: «و بعد از این [موارد پیش گفته] زنان براى تو حلال نیستند. و نه [حلال است] آنکه زنانى دیگر جایگزین آنها کنى. و هر چند زیبایى آنان تو را به شگفت آرد مگر آنچه ملک یمینت شود. و خداوند بر همه چیز نگهبان است». [۱۱۱۰] ترجمه: «اى مؤمنان، وارد خانههاى پیامبر نشوید مگر آنکه براى [صرف] خوراکى به شما اجازه داده شود، بى آنکه چشم به راه آماده شدنش باشید. ولى چون دعوت شوید، در آیید و چون غذا خوردید، پراکنده شوید. و نه اینکه براى شنیدن سخنى سرگرم شوید. به راستى که این [کار] پیامبر را مىرنجاند و [او] از شما شرم مىکند و خداوند [از سخن] حق شرم نمىدارد. و چون از زنان پیامبر متاعى خواهید، آن را از آن سوى پرده بطلبید. این براى دلهایتان و دلهاى آنان پاکیزهتر است. و شما را نسزد که رسول خدا را برنجانید و نه آنکه زنانش را پس از او- هرگز- به زنى گیرید که این [کار] نزد خداوند [گناهى] بزرگ است». [۱۱۱۱] مراد مؤلف حدیث موافقات عمر با قرآنکریم است سورۀ بقره: ۱۲۵. [۱۱۱۲] صحیح است، بخاری ۴۷۲۱ و ۶۲۳۹ و ۶۲۷۱، مسلم ۱۴۲۸، ترمذی ۳۲۱۷ و ۳۲۱۹، نسائی در «الکبری» ۱۱۴۱۶ و ۱۱۴۲۰ و واحدی در «اسباب نزول» ۷۰۶ از انس روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۱۶۳ تخریج محقق. [۱۱۱۳] ترمذی ۳۲۱۷ و طبری ۲۸۶۱۳ از انس روایت کرده اند. [۱۱۱۴] بخاری در «ادب مفرد» ۱۰۵۳، نسائی در «الکبری» ۱۰۵۳ و ابن ابوحاتم چنانچه در «تفسیر ابن کثیر» ۳ / ۶۲۱ آمده از طریق مجاهد از عایشه روایت کرده اند. این اسناد منقطع و ضعیف است، چون مجاهد از عایشه نشنیده. واحدی ۷۰۹ از مجاهد به قسم مرسل روایت کرده. دار قطنی این را درست میشمارد چنانچه حافظ در «تخریج الکشاف» ۳ / ۵۵۵ نقل کرده. به «الکشاف» ۹۰۴ و «تفسیر قرطبی» ۵۰۵۶ و «احکام القرآن» ۱۸۳۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۱۱۵] طبری ۲۸۶۲۳ از عبدالرحمن بن زید روایت کرده این مرسل و ضعیف است. [۱۱۱۶] بیهقی ۷ / ۶۹. در این اسناد مهران بن ابوعمر ضعیف است، خصوصاً در روایاتش از ثوری. «تفسیر شوکانی» ۲۱۵۹ تخریج محقق. [۱۱۱۷] معضل است، سدی بسیار احادیث منکر روایت کرده. اگر مقصود سدی طلحه به عبیدالله [بن عثمان] یکی از ده یار بهشتی باشد باطل و افتراء است و اگر یکی از منافقین میبود احتمال داشت به جاهای دیگر هم همینگونه بیان شده است: حافظ ابن حجر در «الإصابه» ۲ / ۲۳۰ به شرح حال طلحه بن عبیدالله بن مسافع میگوید: «گفته میشود در بارۀ این ﴿وَمَا كَانَ لَكُمۡ أَن تُؤۡذُواْ...﴾ نازل شده است این سخن را [ابو] موسی در «الزیل» از ابن شاهین بدون اسناد روایت کرده و گفته است: گروهی از مفسرین به خطا گمان کردهاند که این شخص، طلحه یکی از عشرۀ مبشره است» «تفسیر شوکانی» ۲۱۵۶ تخریج محقق. [۱۱۱۸] ابن سعد ۸ / ۱۶۲، این مرسل است. در این اسناد واقدی متروک و این اسناد جداً ضعیف است. «زاد المسیر» ۱۱۷۰ تخریج محقق. [۱۱۱۹] محمد بن علی شوکانی، تفسیر فتح القدیر، ج ۴، ص ۲۹۹. [۱۱۲۰] علی بن برهان الدین حلبی، سیرۀ حلبیه، دار المعرفه، بیروت، سال نشر ۱۴۰۰. [۱۱۲۱] اسناد این جداً ضعیف است از جهت جویبر بن سعید زیرا او متروک و متهم به کذب است و عادتاً از ضحاک روایت میکندو ضحاک با ابن عباس ملاقی نشده است. پس متن باطل است. «تفسیر شوکانی» ۲۱۶۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۱۱۲۲] جداً ضعیف است، طبری ۲۸۶۴۱ از عطیۀ عوفی از ابن عباس، عوفی واهی است و از او راویهای مجهول روایت کرده اند. «زاد المسیر» ۱۱۷۳ تخریج محقق. [۱۱۲۳] اسناد این جداً ضعیف است از جهت جویبر، زیرا او متروک متهم است و ضحاک با ابن عباس ملاقی نشده است. [۱۱۲۴] ترجمه: «اى پیامبر، به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسریهایشان را بر خود فرو پوشند. این نزدیکتر است و به آنکه شناخته شوند، و آزار نبینند. و خداوند آمرزنده مهربان است». [۱۱۲۵] صحیح است، بخاری ۵۲۳۷ و مسلم ۴ / ۱۷۰۹ ح ۲۱۷۰ «تفسیر شوکانی» ۲۱۷۴ تخریج محقق. [۱۱۲۶] ابن سعد ۸ / ۱۴۱ روایت کرده مرسل است با این وصف در این اسناد واقدی متروک است. کلمات «همسران پیامبر» منکر است. «تفسیر شوکانی» ۲۱۷۵ تخریج محقق. [۱۱۲۷] ابن سعد ۸ / ۱۴۱ روایت کرده در این سند واقدی متروک است.