سورۀ نحل
این سوره مکی و ۱۲۸ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۱: ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ١﴾[النحل: ۱] [۸۲۱].
۶۳۲- ک: ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده است: هنگامی که پروردگار ﻷ ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ﴾ را نازل کرد، اصحاب ش خروشان شدند و ناله و زاری کردند. سپس ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُ﴾ نازل گردید، خاموش و آرام شدند.
۶۳۳- عبدالله بن امام احمد در «زوائد الزهد»، ابن جریر و ابن ابوحاتم از ابوبکر بن ابوحفص روایت کرده اند: هنگامی که ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ﴾. «ای مردم! امر خدا به شما نزدیک شد» نازل گردید. مسلمانان سراسیمه از جا برخاستند و بهسوی آسمان نگاه کردند. آنگاه ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُ﴾. «ظهور آن را به عجله و شتاب نخواهید» نزول یافت [۸۲۲].
اسباب نزول آیۀ ۳۸: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَا يَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن يَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٣٨﴾[النحل: ۳۸] [۸۲۳].
۶۳۴- ابن جریر و ابن ابوحاتم از ابوعالیه روایت کرده اند: یکی از مسلمانان مبلغی پول از یک مشرک طلبکار بود. روزی حق خود را از وی مطالبه کرد و در اثنای گفتگو به او گفت: من یقین دارم قیامت و روز حساب – که بعد از مرگ آمدنی است – چنین و چنان است. مشرک گفت: تو واقعاً گمان میکنی پس از مرگ زنده میشوی! و به اصرار و تاکید قسم یاد کرد که خدا کسی را که میمیرد زنده نمیکند. آنگاه این آیه نازل شد [۸۲۴].
اسباب نزول آیۀ ۴۱ – ۴۲: ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١﴾[النحل: ۴۱].
۶۳۵- ابن جریر از داود بن ابوهند روایت کرده است: خدای بزرگ آیۀ ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٤١ ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٤٢﴾[النحل: ۴۱-۴۲] [۸۲۵]، را در شان ابوجندل بن سهیل نازل کرده است [۸۲۶]. [ابوجندل بن سهیل در اثنای انعقاد قرار داد حدیبیه میخواست به مسلمانان بپیوندد. پدرش او را دید، سیلی محکمی به صورتش زد و گریبانش را گرفت و خواست او را کشان کشان پیش قریش ببرد. ابوجندل فریاد زد: ای مسلمانان! مرا به مشرکان میسپارید، این امر مسلمانان را مشوش ساخت. اما پیامبر خدا به او گفت: صبور باش، زیرا خدا برای تو و سایر ناتوانان راۀ نجات پدید میآورد].
اسباب نزول آیۀ ۷۵: ﴿۞ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا لَّا يَقۡدِرُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ يُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ يَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ٧٥﴾[النحل: ۷۵] [۸۲۷].
۶۳۶- ابن جریر از ابن عباس ب روایت کرده است: کلام عزیز ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا﴾ در بارۀ مردی از قریش و غلامش نازل گشته است و ﴿رَّجُلَيۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡكَمُ﴾ در بارۀ عثمان س و بردۀ او – که اسلام را زشت و ناپسند میدانست و از پذیرش آن خودداری میورزید و تلاش میکرد عثمان را از صدقهدادن و اجرای امور خیر منع کند – نازل شده.
اسباب نزول آیۀ ۸۳: ﴿يَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٣﴾[النحل: ۸۳] [۸۲۸].
۶۳۷- ابن ابوحاتم از مجاهد روایت کرده است: اعرابیی به حضور رسول خدا آمد و پرسشی مطرح کرد. پیامبر ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمۡ سَكَنٗا﴾. «و خداوند از خانههايتان براى شما آرامگاه قرار داد» را بر او قراءت کرد. اعرابی گفت: تصدیق میکنم. پس ﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُيُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا يَوۡمَ ظَعۡنِكُمۡ وَيَوۡمَ إِقَامَتِكُمۡ﴾ «و از پوست چهارپایان خيمههايى [پديد آورد] كه آن را روز سفرتان و روز حضرتان سبک مىيابيد» را بر او قراءت کرد. اعرابی گفت: درست است. پیامبر به قراءت ادامه داد و او هم آن آیات را تصدیق کرد تا به ﴿كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تُسۡلِمُونَ﴾ رسید، آنگاه اعرابی روی خود را برگرداند. در این باره ﴿يَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكۡثَرُهُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨٣﴾[النحل: ۸۳] نازل شد [۸۲۹].
اسباب نزول آیۀ ۹۱: ﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَيۡكُمۡ كَفِيلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ٩١﴾[النحل: ۹۱] [۸۳۰].
۶۳۸- ک: ابن جریر از بریده روایت کرده است: این آیه در بارۀ بیعت با رسول خدا [هرکه ایمان میآورد، با پیامبر بیعت میکرد] نازل شده است [۸۳۱].
اسباب نزول آیۀ ۹۲: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثٗا تَتَّخِذُونَ أَيۡمَٰنَكُمۡ دَخَلَۢا بَيۡنَكُمۡ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا يَبۡلُوكُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ٩٢﴾[النحل: ۹۲].
۶۳۹- ک: ابن ابوحاتم از ابوبکر بن ابوحفص روایت کرده است: سعیدۀ اسدیه دیوانه بود موی و پوست درخت خرما را جمع میکرد. خدا آیۀ ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّتِي نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا﴾ را در بارۀ او نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۱۰۳: ﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِي يُلۡحِدُونَ إِلَيۡهِ أَعۡجَمِيّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌ١٠٣﴾[النحل: ۱۰۳] [۸۳۲].
۶۴۰- ک: ابن جریر به سند ضعیف از ابن عباس ب روایت کرده است: در مکه یک غلام عجمی بود به نام بلعام که پیامبر احکام دین را به او میآموخت. مشرکان که آمد و شد پیشوای بشریت را نزد او مشاهده میکردند، گفتند: بدون شک تمام این چیزها را بلعام به محمد یاد میدهد. پس ﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞ﴾ نازل شد [۸۳۳].
۶۴۱- ابن ابوحاتم از طریق حصین از عبدالله بن مسلم حضرمی روایت میکند: دو غلام به نامهای یسار و جبر از اهالی صقلی داشتیم که اینها کتاب خویش را میخواندند و دستورات آن را میآموختند. پیامبر خدا گاه گاه که بر آنها میگذشت، میایستاد و خوانش آنها را میشنید. مشرکان گفتند: بیشک محمد همه چیز را از این دو نفر تعلیم میگیرد. همانگاه آیه نازل شد [۸۳۴].
اسباب نزول آیۀ ۱۰۶: ﴿مَن كَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ١٠٦﴾[النحل: ۱۰۶] [۸۳۵].
۶۴۲- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: چون رسول خدا خواست به مدینه هجرت نماید مشرکان بلال، خَبَّاب و عمار بن یاسر را گرفتند. عمار برای حفظ جان سخنانی به آنها گفت که خرسندشان ساخت، پس هنگامی که به نزد رسول خدا ج برگشت جریان را بیان کرد. پیامبر گفت: وقتی این سخنان را میگفتی حالت قلبت چگونه بود، آیا دلت به چیزی که میگفتی راضی بود، گفت: نه. پس خدا ﴿إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾ را نازل کرد [۸۳۶].
۶۴۳- و از مجاهد روایت کرده است: گروهی از اهل مکه اسلام را پذیرفتند. برخی از اصحاب ش از مدینه به آنها نوشتند که رهسپار دیار هجرت شوید، آنها نیز به قصد مدینه خارج شدند، اما مشرکان قریش در میانۀ راه به آنها رسیدند، و مجبورشان ساختند که از دین حق برگردند. آنها هم از روی اکراه کفر را پذیرفتند. این آیه در بارۀ آنها نازل شد [۸۳۷].
اسباب نزول آیۀ ۱۱۰: ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِيمٞ١١٠﴾[النحل: ۱۱۰] [۸۳۸].
۶۴۴- ک: ابن سعد در «طبقات» از عمر بن حکم روایت کرده است: عمار بن یاسر، صهیب و ابوفکیهه ش آنقدر آزار و شکنجه میشدند که نمیدانستند چه میگویند. بلال، عامر بن فهیره و جماعتی دیگر از مسلمانان نیز شکنجه میشدند. آیۀ ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ...﴾ در بارۀ آنها نازل شده است.
اسباب نزول آیۀ ۱۲۶ – ۱۲۸: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ١٢٦﴾[النحل: ۱۲۶] [۸۳۹].
۶۴۵- حاکم و بیهقی در «دلائل» و بزار از ابوهریره روایت کرده اند: هنگامی که عموی پیامبر ج سید الشهداء حمزه س به درجۀ رفیع شهادت نایل گردید، کافران سینۀ او را دریدند و قلبش را بیرون آوردند. گوش، بینی و لبهای او را مثله کردند. رسول خدا بالای سر او ایستاد و به اندوه و درد گفت: به جای تو هفتاد نفر از آنها را مثله میکنم. پیامبر خدا همچنان ایستاده بود که جبرئیل آیۀ ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِ﴾ را تا آخر سوره فرود آورد. پس رسول خدا از آن کار منصرف شد و از اجرای آنچه اراده کرده بود خودداری کرد.
۶۴۶ ترمذی به قسم حسن و حاکم از ابی بن کعب س روایت کرده اند: در غزوۀ احد شصت و چهار نفر از انصار و شش نفر از مهاجرین که حمزه س نیز در میانشان بود شهید شدند و مشرکان شهدا را مثله کردند. انصار گفتند: اگر روزی بر آنها چیره شویم بیشتر از آنها مثله میکنیم. هنگامی که مسلمانان مکه را فتح کردند، خدای بزرگ آیۀ ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ...﴾ را نازل کرد [۸۴۰].
ظاهر حدیث نشان میدهد که نزول آیه در روز فتح مکه صورت گرفته و حدیث قبلی بیانگر این است که در روز احد نازل شده است.
ابن حصار بین دو حدیث اینطور جمع کرده است: این آیه جهت پند و اندرز به مسلمانان و یادآوری از جانب پروردگار بار اول در مکه، بار دوم در احد و بار سوم در روز فتح مکه نازل شده است.
***
[۸۲۱] ترجمه: «حکم خداوند [در میان] مىآید، پس به شتاب آن را مخواهید، او پاک [و منزّه] است و [بسى] برتر از آنچه شرک مىآورند». [۸۲۲] طبری ۲۱۴۴۹. [۸۲۳] ترجمه: «و با سختترین سوگندهایشان به خداوند سوگند خوردند که خداوند شخص مرده را بر نمىانگیزد. آرى [این] وعدهاى راستین بر اوست [که مردگان را برانگیزد] ولى بیشتر مردم نمىدانند». [۸۲۴] ضعیف است، طبری ۲۱۴۸۷ از ابوعالیه به قسم مرسل روایت کرده. به «زاد المسیر» ۸۵۸ نگاه کنید. [۸۲۵] ترجمه: «و آنان که در [راه] خداوند، پس از آنکه ستم دیدند، هجرت کردند، به یقین آنان را در دنیا [به جایگاهى] نیک جاى دهیم و اگر مىدانستند، پاداش آخرت بزرگتر است. کسانى که بردبارى کردند و بر پروردگارشان توکل مىکنند». [۸۲۶] طبری ۲۱۵۹۶ روایت کرده که معضل و ضعیف است. [۸۲۷] ترجمه: «خداوند داستانى [درباره] بنده مملوکى بیان نمود که بر هیچ چیز توانا نیست و [نیز] کسى را که از [سوى] خویش رزقى نیک به او دادهایم. پس او پنهان و پیدا از آن مىبخشد. آیا [این دو] برابرند؟ ستایش خداوند راست. آرى بیشترشان نمىدانند». [۸۲۸] ترجمه: «[آنان] نعمت خداوند را مىشناسند، باز آن را انکار مىکنند و بیشترشان کافر هستند». [۸۲۹] این مرسل و مرسل از قسم ضعیف است. [۸۳۰] ترجمه: «و به پیمان خدا- چون عهد بستید- وفا کنید و سوگندها را پس از استوار ساختنش مشکنید و به راستى خداوند را بر خود نگهبان ساختهاید. خداوند آنچه را که مىکنید، مىداند». [۸۳۱] طبری ۲۱۸۷۱ از ابولیلی از بریده روایت کرده است. در طبری، نزد مؤلف و ابن کثیر «بریده» آمده و «مزیده بن جابر» درست است چنانچه در «در المنثور» ۴ / ۲۴۲ و «تفسیر شوکانی» ۳ / ۲۳۰ آمده. [۸۳۲] ترجمه: «و به راستى مىدانیم که آنان (کافران) مىگویند: جز این نیست که بشرى به او مىآموزد. زبان کسى که [این آموزش ادّعایى] را به او نسبت مىدهند، عجمى است و این [قرآن به] زبان عربى روشن است». [۸۳۳] ضعیف است، طبری ۲۱۹۳۳ از ابن عباس روایت کرده و سیوطی در «در المنثور» ۴ / ۲۴۷ ضعیف شمرده، علت آن را مسلم بن کیسان ابوعبدالله ملائی میداند که جمهور او را ضعیف میشمارند. به «زاد المسیر» ۸۶۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۸۳۴] مرسل است، طبری ۲۱۹۳۸ تا ۲۱۹۴۰ و واحدی در «اسباب نزول» ۵۶۶ از عبدالله بن مسلم حضرمی و طبری ۲۱۹۴۲ از مجاهد به قسم مرسل روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۸۷۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۸۳۵] ترجمه: «هرکس که پس از ایمانش به خداوند کفر ورزد [بازخواست مىشود] مگر کسى که وادار [به کفر] شود و دلش به ایمان مطمئن باشد ولى کسانى که براى [پذیرش] کفر سینه بگشایند خشمى از [سوى] خداوند بر آنان است و عذابى سهمگین [در پیش] دارند». [۸۳۶] طبری ۲۱۹۴۴ از طریق عطیۀ عوفی که ضعیف است از ابن عباس روایت کرده، حاکم ۲ / ۳۵۷، عبدالرزاق در تفسیر قرآن ۱۵۰۹ و طبری ۲۱۹۴۶ از عبیده بن محمد بن عمار بن یاسر از پدرش روایت کرده اند. حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی با او موافق است، طبری ۲۱۹۴۷ از ابومالک و طبری ۲۱۹۴۴ از قتاده به قسم مرسل روایت کرده. خلاصه: این روایات به مجموع قوی هستند شواهد دیگر هم دارد که سیوطی در «در المنثور» ۴ / ۲۴۹ روایت کرده است. به «زاد المسیر» ۸۷۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۸۳۷] حسن است، طبری ۲۱۹۵۳ به اسناد حسن از ابن عباس روایت کرده، دارای شاهد است که طبری ۲۱۹۵۲ از قتاده و از مجاهد ۲۱۹۵۰ و ۲۱۹۵۱ به قسم مرسل روایت کرده. به «زاد المسیر» ۸۷۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۸۳۸] ترجمه: «آن گاه پروردگارت براى کسانى که پس از آنکه شکنجه دیدند، هجرت کردند سپس به جهاد پرداختند و بردبارى ورزیدند [بدانکه] پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است». [۸۳۹] ترجمه: «و اگر کیفر دادید، مانند آنچه به [وسیله] آن کیفر یافتهاید، کیفر دهید. و اگر صبر کنید، قطعا آن براى بردباران بهتر است». [۸۴۰] جید است، ترمذی ۳۱۲۹، احمد ۵ / ۱۳۵، حاکم ۲ / ۳۵۹ و ۳۵۸، نسائی در «تفسیر» ۲۹۹ و ابن حبان ۴۸۷ از ابی بن کعب روایت کرده اند. اسناد آن به خاطر ربیع بن انس حسن است، حاکم این را صحیح شمرده و ذهبی با او موافق است، ترمذی حسن میداند، این حدیث دارای شواهد است که طبری ۲۱۹۹۶ و ۲۱۹۹۷ از شعبی و ۲۱۹۹۸ از عطاء بن یسار و ۲۱۹۹۹ از قتاده و ۲۲۰۰۰ از ابن جریج به قسم مرسل روایت کرده. این احادیث مرسل به حدیث موصول پیش شاهد هستند به این ترتیب به درجۀ جودت میرسد. به «زاد المسیر» ۸۸۷ به تخریج محقق نگاه کنید.