سورۀ حَشر
این سوره مدنی و ۲۴ آیه دارد
۱۰۵۷- بخاری از ابن عباس ب روایت کرده است: سورۀ انفال در بارۀ غزوۀ بدر و سورۀ حشر در مورد بنی نضیر نازل گردیده است [۱۳۴۶].
اسباب نزول آیۀ ۱ – ۵: ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١﴾ [۱۳۴۷].
۱۰۵۸- حاکم به قسم صحیح از ام المؤمنین عایشه ل روایت کرده است: غزوۀ بنی نضیر – طائفهای از یهود – در اول ماۀ ششم بعد از واقعۀ بدر صورت گرفته است. باغهای خرما و منازل آنان در کرانۀ مدینه قرار داشت. رسول الله ج آنها را محاصره کرد و آنان توافق کردند با رشترهایشان را – به جز سلاج – بردارند و سرزمین مدینه را ترک نمایند. آنگاه در بارۀ آنها آیۀ ﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ نازل شد [۱۳۴۸].
۱۰۵۹- بخاری و غیره از ابن عمر روایت کرده اند: پیامبر اکرم ج باغهای خرمای بنی نضیر را در بویره [منطقهای است نزدیک مدینه] به آتش کشید و بعضی درختها را قطع کرد. پس خدا آیۀ ﴿مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّينَةٍ أَوۡ تَرَكۡتُمُوهَا...﴾ را نازل کرد [۱۳۴۹].
۱۰۶۰- ابویعلی با سند ضعیف از جابر س روایت کرده است: رسول الله به مسلمانان اجازه داد که بعضی درختهای خرما را قطع نمایند، و پس به شدت از این کار ممانعت کرد. گفتند: ای رسول خدا! آیا ما بر اثر قطع درختها و ترک آن کار گناهکار میشویم، پس خدا آیۀ ﴿مَا قَطَعۡتُم مِّن لِّينَةٍ أَوۡ تَرَكۡتُمُوهَا...﴾ را نازل کرد [۱۳۵۰].
[به غزوۀ بنی نضیر یهودان به قلعهها پناه گرفتند. پس به مسلمانان اجازه داده شد که بعضی درختهای خرمای کنار قلعههای آنها را قطع نمایند تا ساحه برای نبرد فراخ شود و یا یهودان به خشم آیند و از قلعهها خارج شوند و جنگ بیرون از قلعهها صورت بگیرد. مسلمانها بعضی از درختان آنها را بریدند و برخی را بجا گذاشتند. پس پیامبر بریدن درختان را منع کرد].
۱۰۶۱- ک: ابن اسحاق از یزید بن رومان روایت کرده است: وقتی که رسول الله ج در بنی نضیر پیاده شد آنان در دژهای مستحکم و قلعههای استوار متحصن شدند. پیامبر دستور قطع بعضی درختان خرما و یا آتشزدن آنها را داد. یهودیان فریاد کشیدند. ای محمد! تو همواره از فساد نهی میکردی و این قبیل کارها را عیب میشمردی پس این کندن و سوزاندن باغها چیست؟ پس این آیه نازل شد [۱۳۵۱].
۱۰۶۲- ابن جریر از قتاده [۱۳۵۲] و مجاهد این روایت را نقل کرده است [۱۳۵۳].
اسباب نزول آیۀ ۹: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾ [۱۳۵۴].
۱۰۶۳- ابن منذر از یزید [۱۳۵۵] اصم روایت کرده است: انصار گفتند: ای رسول خدا! باغها و زمینهای کشاورزی ما را بین ما و برادران مهاجرمان نصف تقسیم کن. رسول الله ج گفت: نه، لیکن مخارج آنها را تامین نمایید و محصولات کشاورزی و باغها را با آنها تقسیم کنید، زمین و باغ مال خود شما باشد. گفتند: به این کار خوشنود و راضی هستیم. پس خداوند أ آیۀ ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ...﴾ را نازل کرد.
۱۰۶۵- بخاری از ابوهریره س روایت کرده است: شخصی خدمت رسول الله آمد و گفت: یا رسول الله! دچار فقر و تنگدستی شدم و زندگانی بر من سخت شده است. پیامبر از زنان خود چیزی خواست، اما در نزد آنان نیز چیزی یافت نشد. گفت: کسی نیست که امشب این مرد را مهمان کند تا خدا بر او رحمت نماید. شخصی از انصار برخاست و گفت: من هستم ای رسول خدا! او را به خانۀ خود برد و به همسرش گفت: این مهمان رسول الله ج است هیچ چیز را نباید از او دریغ کرد. همسرش گفت: هیچ چیز در خانه نداریم، مگر غذای کودک. گفت: وقتی کودک غذا خواست بخوابانش و خودت بیا و چراغ را خاموش کن امشب را با گرسنگی سپری میکنیم همسر او این کار را انجام داد. آن مرد سحرگاه نزد پیامبر شتافت. پیامبر گفت: خدا أ از فلان [ابوطلحه زید بن سهل] و همسرش خوشنود شد. خدا أ آیۀ ﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ را نازل کرد [۱۳۵۶].
۱۰۶۵- مسدد در «مسند» خود و ابن منذر از ابومتوکل ناجی روایت کرده اند: مردی از مسلمانها... و بعد مانند حدیث بالا ذکر کرده و در روایت او آمده است، شخصی که آن مسکین را مهمان کرد ثابت بن قیس بن شماس بود. پس در بارۀ او آیه نازل شد [۱۳۵۷].
۱۰۶۶- واحدی ار طریق محارب بن دثار از ابن عمر ب روایت کرده است: برای یکی از اصحاب سر گوسفندی را هدیه آوردند. گفت: برادرم فلان و خانوادهاش از من نیازمندتر و محتاجتر به این سر هستند. سر گوسفند را به او فرستاد. او نیز به خانوادهای دیگر فرستاد به همین ترتیب به هفت خانواده این سر دور کرد تا به خانوادۀ اولی برگشت. پس ﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ تا آخر آیه نازل شد [۱۳۵۸].
اسباب نزول آیۀ ۱۱: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخۡوَٰنِهِمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَئِنۡ أُخۡرِجۡتُمۡ لَنَخۡرُجَنَّ مَعَكُمۡ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمۡ أَحَدًا أَبَدٗا وَإِن قُوتِلۡتُمۡ لَنَنصُرَنَّكُمۡ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١١﴾ [۱۳۵۹].
۱۰۶۷- ک: ابن ابوحاتم از سدی روایت کرده است: گروهی از بنی قریظه مسلمان شده بودند که در بین آنها منافق هم بود این منافقان به بنی نضیر میگفتند: اگر مسلمانان شما را اخراج کردند ما هم همراۀ شما خارج میشویم. پس خدای پاک در خصوص آنها آیۀ ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ نَافَقُواْ يَقُولُونَ لِإِخۡوَٰنِهِمُ...﴾ را نازل کرد.
***
[۱۳۴۶] بخاری ۴۸۸۲. [۱۳۴۷] ترجمه: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خدا را به پاکى یاد مىکند و او پیروزمند فرزانه است». [۱۳۴۸] حاکم ۲ / ۴۸۳ روایت کرده است. اسناد آن حسن است به خاطر زید بن مبارک و باقی اسناد ثقۀ مشهور هستند. حاکم و ذهبی به شرط بخاری و مسلم صحیح میدانند. «تفسیر شوکانی» ۲۶۴۰ به تخریج محقق. [۱۳۴۹] صحیح است، بخاری ۴۰۳۱ و ۴۸۸۴، مسلم ۱۷۴۶، ابوداود ۲۶۱۵ ترمذی ۳۳۰۲، نسائی ۵۹۳، ابن ماجه ۲۸۴۴ و «تفسیر شوکانی» ۲۶۴۳ تخریج محقق. [۱۳۵۰] ضعیف است، ابویعلی ۲۱۸۹. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۱۲۲ میگوید: «ابویعلی از سفیان بن وکیع روایت کرده او ضعیف است» به «تفسیر ابن کثیر» ۶۷۰۰ تخریج محقق نگاه کنید. [۱۳۵۱] طبری ۳۳۸۵۰ مرسل است. [۱۳۵۲] طبری ۳۳۸۵۱ مرسل است. [۱۳۵۳] طبری ۳۳۸۵۲ مرسل است. اینها به مجموع قوی میشوند. [۱۳۵۴] ترجمه: «و [نیز] کسانى راست که پیش از آنان در دار الإسلام جاى گرفتند و ایمان [نیز] در دلشان جاى گرفت. کسانى را که بهسوی آنان هجرت کنند دوست مىدارند و در دلهاى خود از آنچه [به مهاجران] دادهاند احساس نیازى نکنند و [دیگران را] بر خودشان- و لو نیازمند باشند- ترجیح مىدهند و کسانى که از آز نفس خویش مصون باشند، اینانند که رستگارند». [۱۳۵۵] در نسخهها به «زید» آمده است. [۱۳۵۶] صحیح است، بخاری ۳۷۹۸ و ۴۸۸۹، مسلم ۲۰۵۴، نسائی ۶۰۲، بغوی ۴ / ۲۹۱ و «تفسیر شوکانی» ۲۶۴۷ تخریج محقق. [۱۳۵۷] مسدد چنانچه در «مطالب عالیه» ۳۷۷۳ آمده از ابومتوکل روایت کرده و این مرسل است. [۱۳۵۸] حاکم ۲ / ۴۸۴ صحیح شمرده و ذهبی میگوید: عبیدالله را ضعیف میدانند. واحدی در «اسباب نزول» ۸۱۰ از عبیدالله بن ولید روایت کرده، سیوطی در «دُر المنثور» ۶ / ۲۸۹ به حاکم و ابن مردویه نسبت کرده است. «زاد المسیر» ۱۴۲۱ تخریج محقق. [۱۳۵۹] ترجمه: «آیا به منافقان ننگریستهاى؟ به برادران اهل کتابشان که کفر ورزیدهاند، مىگویند: اگر اخراج شدید، با شما بیرون مىآییم و در حق شما هرگز از کسى فرمان نمىبریم و اگر با شما کارزار شود، البته شما را یارى مىرسانیم. و خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغگو هستند».