اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

سورۀ توبه

سورۀ توبه

این سوره مدنی و ۱۲۹ آیه است

اسباب نزول آیۀ ۱۴: ﴿قَٰتِلُوهُمۡ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَيۡدِيكُمۡ وَيُخۡزِهِمۡ وَيَنصُرۡكُمۡ عَلَيۡهِمۡ وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ١٤ [التوبة: ۱۴] [۶۹۵].

۵۳۵- ک: ابوشیخ از قتاده روایت کرده است: خزاعه بنی بکر را در مکه مورد کشتار قرار داد، در بارۀ آن‌ها این آیه نازل شد [۶۹۶].

۵۳۶- ک: و نیز از عکرمه روایت می‌کند: این آیه در بارۀ خزاعه نازل گشته است [۶۹۷].

۵۳۷- ک: و از سدی روایت کرده است: ﴿وَيَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِينَ در بارۀ خزاعه – هم‌پیمان‌های پیامبر – نازل شده است، خدا درد و رنجی را که بنی بکر بر سینه‌های آن‌ها گذاشته بود شفا داد [۶۹۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۹ – ۲۴: ﴿۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩ [التوبة: ۱۹] [۶۹۹].

۵۳۸- ابن ابوحاتم از طریق علی بن ابوطلحه از ابن عباس ب روایت کرده است: وقتی که عباس در روز بدر اسیر شد، خطاب به مسلمانان گفت: اگر شما در اسلام‌آوردن هجرت و جهاد از ما پیشی گرفتید، در عوض ما هم مسجد الحرام را تعمیر و نوسازی کردیم، سقایت حجاج را عهده‌دار بودیم و بردگان را آزاد می‌کردیم. پس خدای آیۀ ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ... را نازل کرد [۷۰۰].

۵۳۹- مسلم، ابن حبان و ابوداود از نعمان بن بشیر روایت کرده اند: با جمعی از یاران رسول الله پای منبر او ج نشسته بودیم. یکی از آن‌ها گفت: بعد از ایمان و اعتقاد به اسلام اگر در راۀ خدا هیچ عملی را انجام ندهم باکی ندارم، به جز سقایت و آب‌رساندن به حاجیان. دیگری گفت: به نظر من عمارت مسجد الحرام عملی با فضیلت‌تر و بهتر است. دیگری گفت: جهاد در راۀ خدا از تمام این اعمال برتر است. عمر فاروق س آن‌ها را آرام کرد و گفت: در پیشگاۀ منبر رسول خدا صدای‌تان را بلند می‌کنید؟ امروز جمعه است، چون نماز جمعه خوانده شود نزد رسول الله می‌روم و در بارۀ آنچه شما اختلاف دارید از ایشان فتوی می‌خواهم. آیۀ ﴿۞أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ كَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ لَا يَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٩ نازل شد [۷۰۱].

۵۴۰- فریابی از ابن سیرین روایت کرده است: علی س به مکه رفت و به عباس س گفت: ای عمو چرا هجرت نمی‌کنی و به رسول خدا نمی‌پیوندی؟ عباس در جوابش گفت: اینجا در آبادانی و رونق مسجدالحرام می‌کوشم و پرده‌داری کعبه را می‌کنم. پس ایزد تعالی آیۀ ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ... را نازل کرد. و به گروۀ دیگری – که فریابی نام آن‌ها را ذکر کرده است – گفت: چرا مهاجرت نمی‌کنید و به پیامبر اکرم نمی‌پیوندید؟ گفتند: با برادران و خویشان خود در خانه‌هایمان به سر می‌بریم. خدای بزرگ در این باره آیۀ ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ... را نازل کرد [۷۰۲].

۵۴۱- عبدالرزاق از شعبی به این معنی روایت کرده است [۷۰۳].

۵۴۲- ابن جریر از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: طلحه بن شیبه عباس و علی بن ابوطالب س هرکدام بر دیگری مباهات و اظهار فضل کردند. طلحه گفت: من نگاهبان و کلیددار کعبه هستم. عباس گفت: من حاجیان را سیراب می‌کنم. شیر خدا سپه‌سالار اسلام، علی س گفت: [شش ماه] پیشتر از تمام مردم رو به قبله نماز خوانده‌ام، من یار و یاور پیامبرج در جهاد راۀ خدایم. پس آیۀ ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَايَةَ ٱلۡحَآجِّ... نازل شد [۷۰۴].

اسباب نزول آیۀ ۲۵: ﴿لَقَدۡ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٖ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡ‍ٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ٢٥ [التوبة: ۲۵] [۷۰۵].

۵۴۳- بیهقی در «دلائل» از ربیع بن انس روایت کرده است: روز حنین [۷۰۶] تعداد سپاهیان اسلام دوازده هزار نفر بود. شخصی گفت: امروز مطمئناً به خاطر کمی افراد شکست نخواهیم خورد. این سخن بر پیامبر اکرم دشوار آمد. پس خدای متعال آیۀ وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ... را نازل کرد [۷۰۷].

اسباب نزول آیۀ ۲۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٞ٢٨ [التوبة: ۲۸] [۷۰۸].

۵۴۴- ک: ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: مشرکان به مکه می‌آمدند و به قصد بازرگانی و تجارت مواد غذایی با خود می‌آوردند، پس زمانی که آن‌ها از ورود به مسجدالحرام و زیارت کعبه منع شدند، مسلمانان گفتند: بعد از این مواد غذایی از کجا به دست ما می‌رسد؟ خدا ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ را در این مقام نازل کرد.

۵۴۵- ابن جریر و ابوشیخ از سعید بن جبیر روایت کرده اند: هنگامی که پررودگار ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا را نازل کرد، این امر بر مسلمانان دشوار آمد و گفتند: حالا دیگر کدام بازرگانی می‌تواند مواد غذایی و وسایل مورد نیاز ما را وارد کند. پس خدا ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَيۡلَةٗ فَسَوۡفَ يُغۡنِيكُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ را نازل کرد.

۵۴۶- به همین ترتیب از عکرمه، عطیۀ عوفی، ضحاک، قتاده و دیگران روایت کرده است [۷۰۹].

اسباب نزول آیۀ ۳۰: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ عُزَيۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِكَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ يُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ٣٠ [التوبة: ۳۰] [۷۱۰].

۵۴۷- ک: ابن ابوحاتم از ابن عباسب روایت کرده است: سلام بن مشکم، نعمان بن اوفی، محمد بن دحیه، شاس بن قیس و مالک بن صیف به حضور رسول خدا ج آمدند و گفتند: چگونه از تو پیروی کنیم، در حالی که تو قبلۀ ما را ترک گفته‌ای و باور نداری که عزیر پسر خداست. در این باره آیۀ ﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ... نازل شد [۷۱۱].

اسباب نزول آیۀ ۳۷: ﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِيٓءُ زِيَادَةٞ فِي ٱلۡكُفۡرِۖ يُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّيُوَاطِ‍ُٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُيِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٣٧ [التوبة: ۳۷] [۷۱۲].

۵۴۸- ک: ابن جریر از ابومالک روایت کرده است: در جاهلیت اینگونه معمول بود که مشرکان یک سال را سیزده ماه حساب می‌کردند، محرم را صفر می‌پنداشتند و کارهای حرام و ناروا را در آن ماه جایز می‌شمردند. خدا آیۀ ﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِيٓءُ زِيَادَةٞ فِي ٱلۡكُفۡرِ... را نازل کرد [۷۱۳].

اسباب نزول آیۀ ۳۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِيتُم بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ٣٨ [التوبة: ۳۸] [۷۱۴].

۵۴۹- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: بعد از فتح مکه و غزوۀ حنین مسلمانان مأموریت یافتند به شتاب رهسپار غزوۀ تبوک شوند. در این هنگام که اوج گرمای شدید تابستان بود و میوۀ درختان خوب رسیده و میل و رغبت مردم به سایه‌های خوشگوار زیاده از حد، رفتن به طرف میدان کارزار بر آن‌ها سخت و دشوار می‌نمود. پس خدای بزرگ ﴿مَا لَكُمۡ إِذَا قِيلَ لَكُمُ ٱنفِرُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِرا نازل کرد [۷۱۵].

اسباب نزول آیۀ ۳۹: ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَيَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٣٩ [التوبة: ۳۹] [۷۱۶].

۵۵۰- ک: ابن ابوحاتم از نجده بن نفیع روایت کرده است: از ابن عباس ب در بارۀ شأن نزول این آیه پرسیدم، در پاسخ گفت: رسول خدا ج از برخی قبایل عرب در جنگ [تبوک] یاری خواست، اما آن‌ها نپذیرفتند و برای حمایت از مسلمین از جا نجنبیدند. به همین خاطر ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا نازل شد، زمانی نگذشت که قادر متعال، آنان را به رنج و عذاب خشک‌سالی گرفتار کرد.

اسباب نزول آیۀ ۴۱: ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤١ [التوبة: ۴۱] [۷۱۷].

۵۵۱- ابن جریر از حضرمی روایت کرده که به او گفته شده است: عده‌ای از مردم که بیمار و علیل یا سالخورده بودند می‌گفتند: ما به خاطر نرفتن به جهاد گناهکار شمرده نمی‌شویم. پروردگار آیۀ ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا را نازل کرد [۷۱۸].

اسباب نزول آیۀ ۴۳: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٤٣ [التوبة: ۴۳] [۷۱۹].

۵۵۲- ابن جریر از عمرو بن میمون اودی روایت کرده است: رسول اکرم ج دو کار را انجام داد که به اجرای آن‌ها مأمور نشده بود. یکی این که منافقان و متخلفین [از جنگ تبوک] را اجازه داد و دیگر این که از اسیران [بدر] فدیه گرفت. خدا أ آیۀ ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ را در این خصوص نازل کرد [۷۲۰].

اسباب نزول آیۀ ۴۹: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓۚ أَلَا فِي ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْۗ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ٤٩ [التوبة: ۴۹] [۷۲۱].

۵۵۳- طبرانی و ابونعیم و ابن مردویه از ابن عباس ب روایت کرده اند: هنگامی که رسول الله ج قصد خروج به سمت تبوک را نمود به جد بن قیس گفت: ای جد بن قیس، نظرت در بارۀ جهاد با رومیان چیست؟ گفت: ای رسول خدا! من معاشرت با زنان را بی‌نهایت دوست دارم، می‌ترسم چون زنان روم را ببینم شیفته و مفتون آن‌ها شوم، لذا به من اجازۀ ماندن بده و مرا در فتنه نینداز. پس ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓ نازل شد [۷۲۲].

۵۵۴- ابن ابوحاتم و ابن مردوه از قول جابر بن عبدالله س همینگونه روایت کرده اند.

۵۵۵- طبرانی از راۀ دیگر از ابن عباس ب روایت کرده است: پیامبر خطاب به مسلمانان گفت: به جهاد روم بروید و دخترهای آن‌ها را به غنیمت بگیرید. عده‌ای از منافقان گفتند: شما را به خاطر زن‌ها به درد سر و سختی می‌اندازد. پس خدا أ آیۀ ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ ٱئۡذَن لِّي وَلَا تَفۡتِنِّيٓ را نازل کرد [۷۲۳].

اسباب نزول آیۀ ۵۰: ﴿إِن تُصِبۡكَ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡۖ وَإِن تُصِبۡكَ مُصِيبَةٞ يَقُولُواْ قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ٥٠ [التوبة: ۵۰] [۷۲۴].

۵۵۶- ک: ابو ابوحاتم از جابر بن عبدالله س روایت کرده است: منافقانی که در [غزوۀ تبوک نرفته در] مدینه مانده بودند، شایعات بد و ناگواری را در بارۀ نبی کریم ج بین مردم پخش می‌کردند و می‌گفتند: محمد و یارانش در این سفر به دشواری‌ها و مشکلات زیاد گرفتار و عاقبت هلاک گشته اند. سپس خبر سلامتی نبی کریم و یارانش رسید و آن‌ها را دروغگو و اندوهگین ساخت. در این باره آیۀ ﴿إِن تُصِبۡكَ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡ... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۵۳: ﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمۡ إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ٥٣ [التوبة: ۵۳] [۷۲۵].

۵۵۷- ابن جریر از ابن عباس ب روایت کرده است: جد بن قیس [به پیامبر اکرم که عازم غزوۀ تبوک بود] گفت: من زنان [روم] را که ببینم تاب نیاورده شیفته و مفتون آن‌ها می‌شوم، ولی از دارایی خود کمکت می‌کنم. این آیه ﴿أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمۡ در بارۀ او که گفته بود تو را از نظر مالی حمایت می‌کنم نازل شده است [۷۲۶].

اسباب نزول آیۀ ۵۸: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ٥٨ [التوبة: ۵۸] [۷۲۷].

۵۵۸- بخاری از ابوسعید خدری روایت کرده است: زمانی رسول خدا مشغول تقسیم غنایم بود، ذو خویصره به حضور مبارک ایشان آمد و گفت: عادلانه تقسیم کن، پیامبر اکرم گفت: وای به حالت! اگر من عادلانه تقسیم نکنم دیگر چه کسی عدالت را رعایت می‌کند؟ در این باب آیۀ ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ... نازل شد [۷۲۸].

۵۵۹- ابن ابوحاتم نیز از جابر به این معنی روایت کرده است.

اسباب نزول آیۀ ۶۱: ﴿وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَيۡرٖ لَّكُمۡ يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡۚ وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٦١ [التوبة: ۶۱] [۷۲۹].

۵۶۰- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: نبتل بن حارث به حضور پیامبر خدا ج می‌آمد و در مجلس مبارک وی می‌نشست، نظرات و سخنان سودمند آن بزرگوار را می‌شنید و سپس گفتار او را به منافقان انتقال می‌داد. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلنَّبِيَّ... را نازل کرد [۷۳۰].

اسباب نزول آیۀ ۶۵ – ۶۶: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ [التوبة: ۶۵] [۷۳۱].

۵۶۱- ابن ابوحاتم از ابن عمرب روایت کرده است: در غزوۀ تبوک یک روز مردی در میان گروهی از مردم گفت: ما هرگز نظیر قرآن این‌ها را ندیده ایم و نه شکم پرورتر و دروغگوتر از این‌ها پیدا می‌شود و در میدان جنگ نیز، هیچکس بزدلتر و ترسوتر از این‌ها نیست. مردی در جوابش گفت: تو یک دروغگوی منافقی، سخنانت را به اطلاع رسول الله ج می‌رسانم، و جریان را به آگاهی پیامبر رساند. پس وحی الهی نازل گردید. ابن عمر می‌گوید: همان شخص را دیدم در حالی که به زین اسب رسول الله آویزان بود و پوست بدنش در اثر اصابت به سنگ‌ها کنده و زخمی می‌شد و در همان حال می‌گفت: ای فرستادۀ خدا! ما بین خود برای شوخی و مزاح این حرف‌ها را می‌گفتیم و رسول الله می‌گفت:، آیا خدا، پیغمبر و احکام الهی را تمسخر و استهزا می‌کنید؟ [۷۳۲].

۵۶۲- و از طریق دیگر همین قضیه را به نقل از ابن عمر به همین معنی روایت کرده و آن شخص را عبدالله بن ابی دانسته است.

۵۶۳- از کعب بن ماکل روایت کرده است: مخشی بن حمیر گفت که: حاضرم محاکمه شوم و هرکدام از شما مرا صد ضربه تازیانه بزند در عوض از نزول وحی در باره‌مان نجات پیدا کنیم. پس گفتار منافقان به گوش رسول الله رسید و آن‌ها نیز آمدند و از حضور سرور کائنات پوزش خواستند. در اینجا خدا آیۀ ﴿لَا تَعۡتَذِرُواْ... را نازل کرد. کسی که خدا او را مورد عفو قرار داد مخشی بن حمیر بود که از آن به بعد عبدالرحمن نامیده شد، او از خدای بزرگ استدعا کرد به درجۀ رفیع شهادت نایل آید، در حالی که محل کشته‌شدنش بر کسی معلوم نباشد، سپس در جنگ یمامه شهید شد و از قاتل و محل شهادتش هیچکس آگاه نیست [۷۳۳].

۵۶۴- ابن جریر از قتاده روایت کرده است: عده‌ای از منافقان در غزوۀ تبوک گفتند: این مرد امیدوار است قصرها و قلعه‌های شام را فتح کند، اما این امر بسیار بعید به نظر می‌رسد. ایزد تعالی فرستادۀ خویش را از گفتار آنان آگاه ساخت. پیامبر ج آن‌ها را احضار کرد و گفت: شما چنین و چنان گفته اید، در پاسخ گفتند: شوخی و مزاح می‌کردیم. دراینجا بود که این کلام عزیز نازل شد [۷۳۴].

اسباب نزول آیۀ ۷۴: ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ وَمَا نَقَمُوٓاْ إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦۚ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيۡرٗا لَّهُمۡۖ وَإِن يَتَوَلَّوۡاْ يُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِيمٗا فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَمَا لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ٧٤ [التوبة: ۷۴] [۷۳۵].

۵۶۵- ک: ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: جلاس بن سوید بن صامت از کسانی بود که در غزوۀ تبوک از دستور نبی کریم ج سرپیچی کردند و گفتند: اگر این مرد راستگو باشد بدون تردید ما از خران پست‌تریم. عمیر بن سعید این سخن او را به رسول الله رساند. جلاس در حضور رسول الله سوگند یاد کرد که این سخن را نگفته است. خدای متعال آیۀ ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ... را نازل کرد. گفته اند: او پشیمان شد و توبه کرد و به توبۀ خود پایبندی خوبی نشان داد.

۵۶۶- ک: و از کعب بن مالک نیز به همین معنی روایت کرده است [۷۳۶].

۵۶۷- و ابن سعد در «طبقات» از عروه به همین معنی روایت کرده است [۷۳۷].

۵۶۸- ک: ابن ابوحاتم از انس بن مالک روایت می‌کند: نبی اکرم ج مسلمانان را پند و اندرز می‌فرمود که شخصی از منافقان گفت: اگر گفتار این آدم راست باشد ما از خران هم پست‌تر و بدتریم. این سخن را زید بن ارقم شنید و به گوش پیامبر رساند، اما آن شخص گفتار خویش را انکار کرد. همان وقت آیۀ ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ... نازل شد [۷۳۸].

۵۶۹- ابن جریر از ابن عباس ب روایت کرده است: روزی رسول الله ج در سایۀ درختی در میان گروهی از مسلمانان نشسته بود، گفت: کسی نزد شما می‌آید که با چشمان شیطانی نگاه می‌کند. سپس مردی چشم‌آبی پدیدار شد، رسول خدا او را به حضور خواست و گفت: تو و یارانت چرا مرا دشنام می‌دهید؟ آن شخص رفت و رفقای خویش را به حضور مبارک پیامبر آورد. آن‌ها سوگند یاد کردند که چنان سخنی نگفته‌اند و پیامبر ایشان را عفو کرد. در این باره آیۀ ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ... نازل شد [۷۳۹].

۵۷۰- از قتاده روایت کرده است: دو نفر – یکی از قبیلۀ جهینه و دیگری از بنی غفار – باهم درگیری و نزاع پیدا کردند. جهینه با انصار هم‌پیمان بود و غفاری بر جهینی غالب شد. عبدالله بن ابی به طایفۀ اوس گفت: برادر خود را یاری نمایید، به خدا سوگند مَثَل ما و این‌ها آنچنان است که گفته‌اند سگ خود را فربه کن تا پاره‌ات کند. اگر به مدینه برگردیم عزیزان و گران‌مایگان آن دیار، زبونان و فرومایگان را از آنجا بیرون خواهند کرد. یکی از مسلمانان پیامبر را در جریان ماوقع گذاشت. پیامبر ابن ابی را به حضور خواست و جریان را از او جویا شد، ولی وی سوگند یاد کرد که این سخن را هرگز نگفته است. آیۀ ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ... در آن مقام نازل شد [۷۴۰].

۵۷۱- طبرانی از ابن عباس ب روایت کرده است: مردی به نام اسود قصد کشتن رسول الله را کرد. پس ﴿وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْ نازل شد [۷۴۱].

۵۷۲- ابن جریر و ابوشیخ از عکرمه روایت کرده اند: یکی از بزرگان بنی عدی بن کعب، یک نفر از انصار را کشت. رسول خدا دیۀ خون او را دوازده هزار تعیین کرد. در این باره ﴿وَمَا نَقَمُوٓاْ إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦ نازل گردید.

اسباب نزول آیۀ ۷۵ – ۷۷: ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٧٥ [التوبة: ۷۵].

۵۷۳- طبرانی، ابن مردویه، ابن ابوحاتم و بیهقی در «دلائل» با سند ضعیف از ابوامامه روایت کرده اند: ثعلبه بن حاطب گفت: ای رسول خدا، به درگاه پروردگار دعا کن که مرا مال فراوان نصیب گرداند. پیامبر گفت: وای بر تو ای ثعلبه! دارایی اندکی که شکر آن را به جا آوری بهتر است از ما فراوانی که توان به جاآوردن شکر آن را نداشته باشی. ثعلبه گفت: به یزدان پاک سوگند، اگر خدا روزیی مرا زیاد کند حق هر صاحب حقی را به او می‌رسانم. پیامبر او را دعا کرد. او گوسفند خرید و تعداد گوسفندانش چنان فزونی یافت که کوچه‌های مدینه بر آن‌ها تنگ شد. مدتی بعد، ثعلبه چنان فریفتۀ مال دنیا شد که تنها برای ادای نمازهای پنجگانه به مسجد می‌آمد و پس از اقامۀ نماز دوباره به طرف گوسفندان خود برمی‌گشت، تعداد گوسفندان او روز به روز بیشتر شد تا آنجا که چراگاه‌های اطراف مدینه گنجایش آن‌ها را نداشت و او آنقدر به مال و دارایی پرداخت و از مسلمانان کناره گرفت که تنها هفته‌ای یکبار برای ادای نماز جمعه حاضر می‌شد و سپس به شتاب دنبال گوسفندانش می‌رفت. گوسفندان او زیادتر شدند و او تمام وقت متوجه آن‌ها گردید و نماز جمعه و نمازهای جماعت را نیز ترک گفت. در آن زمان ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا [التوبة: ۱۰۳] نازل شد. پیامبر دو نفر را طی نامه‌ای مأمور جمع‌آوری زکات کرد. آن‌ها نزد ثعلبه آمدند و نامۀ فرستادۀ خدا را برایش خواندند. او گفت: فعلاً پیش دیگران بروید وقتی از کار بقیه فراغت حاصل کردید نزد من بیایید، ایشان نیز چنان کردند. آنگاه ثعلبه گفت: زکات جز خواهر جزیه چیز دیگری نیست. آن‌ها به مدینه برگشتند، پس خدا آیۀ ﴿۞وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ٧٥ فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ٧٦ فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ٧٧ [التوبة: ۷۵-۷۷] [۷۴۲]، را نازل کرد.

۵۷۴- ابن جریر و ابن مردویه از عوفی از ابن عباس به این معنی روایت کرده اند [۷۴۳].

اسباب نزول آیۀ ۷۹: ﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَيَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٧٩ [التوبة: ۷۹] [۷۴۴].

۵۷۵- بخاری و مسلم از ابومسعود (عقبه بن عمرو] س روایت کرده اند: هنگامی که آیۀ صدقه نازل گردید ما صدقات را بر پشت خود حمل می‌کردیم و می‌آوردیم. مردی آمد و اموال فراوانی را صدقه داد. برخی گفتند: او این عمل را از روی ریا کرد. دیگری آمد و یک صاع [۷۴۵] خرما صدقه داد. همان‌ها باز گفتز است. پس آیۀ ﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ... در بارۀ آنان نازل شد [۷۴۶].

۵۷۶- و ابن مدویه از ابوهریره، ابوعقیل، ابوسعید خدری، ابن عباس و عمیره بنت سهل بن رافع به همین معنی روایت کرده است [۷۴۷].

اسباب نزول آیۀ ۸۱: ﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ وَكَرِهُوٓاْ أَن يُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِي ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ كَانُواْ يَفۡقَهُونَ٨١ [التوبة: ۸۱] [۷۴۸].

۵۷۷- ک: ابن جریر از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول خدا در ایام تابستان دستور داد مسلمانان بسیج شوند و با او به جنگ کفار بشتابند. چند نفر گفتند: ای رسول خدا! گرما بسیار شدید است و ما توان رفتن به جنگ را نداریم، در این گرمای شدید اعلام جهاد نکن. پس خدا ﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗا... را نازل کرد [۷۴۹].

۵۷۸- و نیز از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: رسول خدا در اوج گرمای هوا به سمت تبوک حرکت کرد. مردی از بنی سلمه گفت: در این گرمای سخت به جنگ نروید. پس ﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗا... نازل شد [۷۵۰].

۵۷۹- بیهقی در «دلائل» از طریق ابن اسحاق از عاصم بن عمرو بن قتاده و عبدالله بن ابوبکر بن حزم روایت کرده است: یکی از منافقان گفت: در گرمای سوزان به نبرد نروید. پس این آیه نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۸۴: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ٨٤ [التوبة: ۸۴] [۷۵۱].

۵۸۰- بخاری و مسلم از ابن عمر ب روایت کرده اند: چون عبدالله بن ابی درگذشت پسرش به حضور رسول الله ج آمد و از ایشان خواهش کرد پیراهن خود را بدهد تا آن را کفن پدرش کند، پیامبر پیراهن خود را به او داد. پس از پیامبر خواست که بر جنازۀ پدرش نماز بخواند. سرور کائنات برخاست تا بر او نماز بخواند، اما عمر بن خطاب س جامۀ رسول الله را گرفت و گفت: ای فرستادۀ خدا! آیا می‌خواهی بر جنازۀ او نماز بخوانی؟ با وجود این که پروردگارت تو را از نمازخواندن بر منافقان منع فرموده است. پیامبر گفت: ایزد تعالی در این باره مخیرم ساخته و گفته است: ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ [التوبة: ۸۰]. و من بیش از هفتاد بار بر ایشان طلب آمرزش می‌کنم. عمر فاروق گفت: اما او منافق بود. سپس رسول الله بر جناۀ او نماز خواند. آیۀ ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓ نازل شد. از آن پس رسول خدا بر جنازۀ منافقان نماز نخواند [۷۵۲].

۵۸۱- این حدیث از ابن عمر، انس، جابر و غیره نیز روایت شده است [۷۵۳].

اسباب نزول آیۀ ۹۱: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِينَ مِن سَبِيلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩١ [التوبة: ۹۱] [۷۵۴].

۵۸۲- ک: ابن ابوحاتم از زید بن ثابت س روایت کرده است: من برای رسول الله می‌نوشتم، در شب و روزی که سورۀ توبه را می‌نوشتم، برای چند لحظه قلم را بر گوشم نهاده بودم که ایزد تعالی دستور جهاد علیه کفار را داد، سرور کائنات در آن باره می‌اندیشید که ناگاه نابینایی به حضور مبارک ایشان آمد و گفت: من که نابینایم، تکلیفم چیست؟ آیۀ ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ... همان هنگام نازل شد [۷۵۵].

اسباب نزول آیۀ ۹۲: ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ٩٢ [التوبة: ۹۲] [۷۵۶].

۵۸۳- و از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول خدا ج برای رفتن به میدان جنگ با کفار دستور بسیج عمومی صادر کرد. گروهی از اصحاب – که عبدالله بن معقل مزنی هم با آنان بود – آمدند و گفتند: ای رسول خدا برای همراهی با خودت، به وسیلۀ سواری ببخش. گفت: نزد من چیزی نیست که در اختیار شما گذارم. آن‌ها گریه‌کنان از حضور مبارک پیامبر بازگشتند. بازماندن از سپاۀ اسلام به خاطر نداشتن امکانات و وسیلۀ سواری، بر آن‌ها بسیار گران آمد. آیۀ ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ در بارۀ آنان نازل شد [۷۵۷].

نام آن‌ها را در مبهمات آورده‌ام [۷۵۸]. [آن‌ها هفت نفر بودند: سالم بن عمیر از بنی عمرو بن عوف، حرمی بن عمرو از بنی واقف، ابولیل عبدالحمن بن کعب از بنی مازن بن نجار سلمان بن صخر از بنی معلی، عبدالرحمن بن یزید از بنی حارثه، عمرو بن غنمه از بنی سلمه عبدالله بن معقل مزنی] [۷۵۹].

اسباب نزول آیۀ ۹۹: ﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِۚ أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡۚ سَيُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٩٩ [التوبة: ۹۹] [۷۶۰].

۵۸۴- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: این آیه و آیۀ ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ... (توبه: ۹۲) در بارۀ بنی مقرن از مزینه نازل شده است [۷۶۱].

۵۸۵- و عبدالرحمن بن معقل مزنی روایت کرده است: این آیه در بارۀ ما ده نفر از خانوادۀ مقرن نازل شده است [۷۶۲].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۲: ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ١٠٢ [التوبة: ۱۰۲] [۷۶۳].

۵۸۶- ابن مردویه و ابن ابوحاتم از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده اند: رسول الله ج به غزوۀ [تبوک] رهسپار شد و ابولبابه و پنج تن دیگر، از همراهی با سپاه اسلام خودداری کردند. ابولبابه و دو نفر دیگر از یاران او با خود اندیشیده، و پشیمان شدند و به هلاکت و نابودی خود یقین کردند و گفتند: ما اینجا با زنان زیر سایه‌های خوشگوار آرام و آسوده به سر می‌بریم، در حالی که رسول الله همراه با یاران صدیقش در راۀ دین حق مشغول جهاد و کارزار است. به یزدان پاک سوگند خود را به ستون‌ها می‌بندیم و تا خود پیامبر ما را باز نکند، همچنان در بند می‌مانیم و این کار را کردند. و سه نفر دیگر خود را به ستون نبستند، سپس رسول الله از جهاد بازگشت و گفت: آن‌ها که خود را به ستون‌ها بسته‌اند کدام‌ها هستند؟ مردی گفت: ابولبابه و یارانش هستند که از رفتن با شما سرپیچی کرده بودند. آن‌ها با خدا ج پیمان بسته‌اند که تا شما شخصاً آن‌ها را رها نسازید هرگز خود را از ستون‌ها باز نکنند. پیامبر گفت: تا دستور آزادی آن‌ها به من داده نوشد هرگز آزادشان نمی‌کنم. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ... را نازل کرد. چون وحی الهی نازل گردید، پیامبر از بند رهایشان ساخت و عذرشان را پذیرفت، اما سه نفر دیگر که خود را به ستون نبسته و در باره‌شان چیزی گفته نشده بود باقی ماندند. پس خدای بزرگ در بارۀ آن‌ها فرمود: ﴿وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ... [التوبة: ۱۰۶]. پس مردم در بارۀ آن‌ها به گفتگو پرداختند، عده‌ای می‌گفتند: اگر وحی الهی مبنی بر پذیرش توبۀ این‌ها نازل نشود، یقیناً هلاک و نابود می‌شوند و برخی دیگر می‌گفتند: امید است خدا توبۀ این‌ها را نیز بپذیرد. در این خصوص ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ (توبه: ۱۱۸) نازل شد [۷۶۴].

۵۸۷- ابوشیخ و ابن منده در «الصحابه» از طریق ثوری از اعمش از ابوسفیان از جابر س روایت کرده اند: آنان که به جنگ تبوک شرکت نکردند شش نفرند: ابولبابه، اوس بن خزام، ثعلبه بن ودیعه، کعب بن مالک، مراره بن ربیع، هلال بن امیه. از آن میان ابولبابه، اوس و ثعلبه خود را به ستون‌ها بستند و اموال خود را خدمت رسول الله ج آوردند و گفتند: ای فرستادۀ خدا این اموال را که مانع همراهی ما با شما در جنگ دشمنان گردید از ما بگیر، پیامبر گفت: تا جهاد و پیکاری در راه نباشد این کار جایز نیست. پس ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ نازل شد. اسناد این حدیث قوی است [۷۶۵].

۵۸۸- ابن مردویه با سندی که در آن واقدی است از ام سلمه ل روایت کرده است: وحی الهی مشتمل بر پذیرش توبۀ ابولبابه در خانۀ من نازل شد، سحرگاهی شنیدم که رسول الله ج می‌خندد. گفتم: چه چیز سبب خندۀ شما شده؟ پیامبر گفت: توبۀ ابولبابه قبول شد. گفتم: می‌خواهید از جریان آگاهش کنم، گفت: میل خودت است. به در حجره رفتم هنوز حکم حجاب نازل نشده بود. گفتم: ای ابولبابه بشارتت می‌دهم که خدا أ توبه‌ات را پذیرفت. عده‌ای برخاستند تا او را از بند رها سازند. ابولبابه گفت: باید سرور کائنات شخصاً مرا رها سازد. چون رسول الله برای ادای نماز بامداد آمد، رهایش کرد. آنگاه ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ نازل شد [۷۶۶].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۳: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَكَ سَكَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ١٠٣ [التوبة: ۱۰۳] [۷۶۷].

۵۸۹- ابن جریر از علی بن ابوطلحه از ابن عباس ب به همین معنی روایت کرده و افزوده است: چون ابولبابه و یارانش آزاد شدند دارایی خود را به حضور رسول الله ج آوردند و گفتند: ای رسول خدا! دارایی ما را در استحکام دین حق صرف کن و از درگاه پروردگار برای ما آمرزش بخواه، پیامبر فرمود: به من دستور داده نشده که از اموال شما چیزی بگریم. آنگاه خدا آیۀ ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ... را نازل کرد [۷۶۸].

۵۹۰- و از سعید بن جبیر، ضحاک، زید بن اسلم و دیگران نیز روایت کرده است [۷۶۹].

۵۹۱- و عبد از قتاده روایت کرده است: این آیه در بارۀ هفت نفری نازل شده که چهارتای آن‌ها ابولبابه، مرداس، اوس بن خزام و ثعلبه بن ودیعه ش خود را به ستون‌ها بسته بودند [۷۷۰].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۷ – ۱۰۸: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَكُفۡرٗا وَتَفۡرِيقَۢا بَيۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ وَلَيَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١٠٧ [التوبة: ۱۰۷] [۷۷۱].

۵۹۲- ابن مردویه از طریق ابن اسحاق که از ابن شهاب زهری شنیده و او از ابن اکیمۀ لیثی و او از ابورهم غفاری که از شرکت‌کنندگان در بیعت رضوان بود شنیده است: آن‌های که مسجد ضرار را آباد کردند به حضور رسول خدا – که آمادۀ حرکت به قصد غزوۀ تبوک بود – آمدند و گفتند: ای رسول خدا! ما برای بیماران، نیازمندان و به خاطر شب‌های بارانی یا سرد، مسجدی ساختیم و دوست داریم که آنجا بیایی و با ما در آن مسجد نماز بگذاری. گفت: من اینک قصد سفر دارم، انشاء الله وقتی برگشتم نزد شما می‌آیم و با شما در آن مسجد نماز می‌خوانم چون از سفر برگشت در ذی آوان که یک ساعت از مدینه فاصله داشت اردو زد. خدا همانجا در بارۀ آن مجسد آیۀ ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَكُفۡرٗا را نازل فرمود. پس پیامبر مالک بن دخشن و معین بنی عدی و یا برادرش عاصم بن عدی را به حضور خواست و گفت: به‌سوی آن مسجد که اهل آن ستمگرانند بروید و آن را ویران و طعمۀ حریق سازید. آن‌ها نیز طبق دستور پیغمبر عمل کردند [۷۷۲].

۵۹۳- ابن ابوحاتم و ابن مردویه از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده اند: هنگامی که رسول خدا مسجد قبا را بنا کرد، گروهی از انصار که یخدج با آنان بود مسجد ضرار را ساختند. رسول الله گفت: بدا بحالت ای یخدج، از ساختن آنچه من مشاهده می‌کنم چه نیتی داری، گفت: ای رسول خدا به جز کار خیر و پاداش نیکو نیت و قصد دیگری نداریم. آنگاه پروردگار أ این آیه را نازل کرد [۷۷۳].

۵۹۴- ابن مردویه از طریق علی بن ابوطلحه از ابن عباس ب روایت کرده است: گروهی از انصار مسجدی بنا کردند. ابوعامر به آن‌ها گفت: مسجدتان را آباد نمایید و برای تهیه و آماده‌ساختن نیرو و سلاح تا آنجا که در توان دارید، کمک و مساعدت کنید، زیرا من نزد قیصر روم می‌روم و از آنجا سپاهی می‌آورم و محمد و یاران او را بیرون می‌کنم. چون آن گروه کار ساختن مسجد را به پایان رساندند، به حضور رسول خدا آمدند و گفتند: ما مسجدمان را آباد کردیم و حالا میل داریم در آن نماز بخوانی. پس ﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗا نازل شد [۷۷۴].

۵۹۵- واحدی از سعد بن ابی وقاص س روایت کرده است: منافقان خواستند در رقابت با مسجد قبا، برای ابوعامر راهب مسجدی بسازند که هرگاه از سفر بازگشت، در آن مسجد امام و پیشوای آن‌ها باشد. چون از ساختن آن فراغت یافتند به حضور نبی اکرم ج آمدند و گفتند: ما مسجد را ساختیم، اینک خودت تشریف بیاور و در آن نماز بخوان. همان وقت ﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗا نازل گردید [۷۷۵].

۵۹۶- ترمذی از ابوهریره س روایت کرده است: اهل قبا همواره با آب استنجا می‌کردند. پس ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ در شان آن‌ها نازل شد [۷۷۶].

۵۹۷- ک: عمر بن شبه نیز در «اخبار مدینه» از طریق ولید بن ابوسندر اسلمی از یحیی بن سهل انصاری و او از پدرش روایت کرده است: ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ تا آخر آیه در شان اهل قبا نازل شده است که همواره با آب استنجا می‌کردند [۷۷۷].

۵۹۸- ک: ابن جریر از عطاء روایت کرده است: اولین کسانی که با آب استنجا کردند گروهی از اهل قبا بودند که در بارۀ آن‌ها کلام عزیز ﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ نازل شد [۷۷۸].

اسباب نزول آیۀ ۱۱۱: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١١١ [التوبة: ۱۱۱] [۷۷۹].

۵۹۹- ابن جریر از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: عبدالله بن رواحه به پیامبر ج گفت: برای خودت و پروردگارت هرچه می‌خواهی [با ما] پیمان بند، گفت: برای پروردگارم با شما چنین عهد می‌بندم که تنها او را عبادت کنید و دیگری را با او شریک نسازید. و به خاطر خودم از شما چنین تعهد می‌گیرم که مانند جان و مال خود، از من حمایت و دفاع کنید، گفتند: اگر اینگونه عمل کنیم پاداش‌مان چیست؟ فرمود: بهشت، گفتند: چه داد و ستد پر سودی، نه این معامله را فسخ می‌کنیم و نه در آینده خواستار فسخ آن خواهیم شد. آنگاه آیۀ ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ... نازل شد.

اسباب نزول آیۀ ۱۱۳: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ١١٣ [التوبة: ۱۱۳] [۷۸۰].

۶۰۰- بخاری و مسلم از طریق سعید بن مسیب س از پدرش روایت کرده اند: چون هنگام مرگ ابوطالب رسید، پیامبر به عیادتش رفت. ابوجهل و عبدالله بن ابوامیه نیز نزد او بودند. سرور کائنات خطاب به ابوطالب گفت: ای عمو، بگو: لا إله إلا الله: خدایی نیست جز خدای یکتا، تا نزد خدای أ این کلمه را دلیل مسلمانیت بگیرم. ابوجهل و عبدالله گفتند: ای ابوطالب، آیا از کیش عبدالمطلب رو می‌گردانی؟ آن دو آنقدر به سخنان‌شان ادامه دادند که ابوطالب در آخرین دم به آن‌ها گفت: من بر آیین عبدالمطلب هستم. رسول خدا گفت: تا منع نشوم برای تو از درگاۀ الهی آمرزش و مغفرت می‌خواهم. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ... را نازل کرد و آیۀ ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ [القصص: ۵۶]. در شان ابوطالب نازل شد. ظاهر حدیث بیانگر آن است که آیه در مکه نازل شده است [۷۸۱].

۶۰۱- ک: ترمذی به وجه حسن و حاکم از علی بن ابوطالب س روایت کرده اند: شنیدم که مردی برای پدر و مادر مشرک خویش، طلب آمرزش می‌کرد. به او گفتم: آیا برای پدر و مادر مشرکت طلب آمرزش می‌کنی؟ گفت: ابراهیم ÷ نیز برای پدرش که مشرک بود طلب مغفرت کرده است. این سخن او را به نبی اکریم ج نقل کردم. پس خدای متعال آیۀ ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ را نازل کرد [۷۸۲].

۶۰۲- حاکم، بیهقی در «دلائل» و دیگران از ابن مسعود س روایت کرده اند: روزی رسول الله ج به‌سوی قبرستان رفت و آنجا کنار قبری نشست و راز و نیاز کرد و بعد به شدت گریست. من نیز با گریۀ او گریستم. اندکی بعد گفت: قبری که من کنار آن نشستم آرامگاۀ مادرم بود، از پروردگار اجازه خواستم در حق او دعا کنم، اما به من اجازۀ این کار را نداد. خدا آیۀ ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ را در این باره نازل کرد [۷۸۳].

۶۰۳- احمد و ابن مردویه – لفظ از ابن مردویه است – از بریده روایت کرده اند: با رسول الله همراه بودم، زمانی که به عسفان توقف کرد، قبر مادرش را نشانش دادند. وضو ساخت و نماز خواند و به سوز گریست و گفت: از خدای خود اجازۀ خواستم که برای مادرم طلب مغفرت کنم، ولی پروردگار مرا از این کار منع کرد. پس خدا أ ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ...را نازل کرد [۷۸۴].

۶۰۴- طبرانی و ابن مردویه نیز به همین معنی از ابن عباس ب روایت کرده اند: نبی کریم ج بعد از بازگشت از غزوۀ تبوک، برای ادای عمره به مکه سفر کرد و سر راهش بر تپۀ عسفان پیاده شد. آنگاه این آیه نازل گردید [۷۸۵].

حافظ ابن حجر گفته است: احتمال دارد این آیه به چندین سبب نازل شده باشد، ابتدا در بارۀ ابوطالب و بعد به ترتیب در بارۀ آمنه و قصۀ علی س علمای دیگر نیز به همین نظر متفقند.

اسباب نزول آیۀ ۱۱۷ – ۱۱۹: ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١١٧ [التوبة: ۱۱۷].

۶۰۵- ک: بخاری و غیره از کعب بن مالک س روایت کرده اند: به جز بدر، از هیچ کدام از جنگ‌های پیامبر سرپیچی نکرده بودم، تا این که غزوۀ تبوک – آخرین غزوۀ بنی اکرم پیش آمد – پیامبر دستور بسیج و حرکت عمومی به میدان جهاد داد. سپس حدیث را به طور مفصل بیان داشته و در آن گفته است که خدای تبارک و تعالی ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ١١٧ وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ١١٨ [التوبة: ۱۱۷-۱۱۸] [۷۸۶]، را به نشانۀ پذیرش توبۀ ما نازل کرد. کعب می‌گوید: ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ نیز در بارۀ ما نازل شده [۷۸۷].

اسباب نزول آیۀ ۱۲۲: ﴿۞وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ١٢٢ [التوبة: ۱۲۲] [۷۸۸].

۶۰۶- ابن ابوحاتم از عکرمه روایت کرده است: چون آیۀ ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا [التوبة: ۳۹]. نازل شد، گروهی که در بادیه قوم خود را احکام شرع و مسائل اسلام می‌آموختند، نتوانستند با پیامبر ج همراهی کنند. منافقان گفتند: حالا که عده‌ای از مردم بادیه نتوانستند در جهاد شرکت نمایند، یقیناً ساکنان بادیه هلاک شدند. پس خدای ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗ را نازل فرمود [۷۸۹].

۶۰۷- و از عبدالله بن عبید بن عمیر روایت کرده است: چون مسلمانان به جهاد علاقۀ زیاد داشتند، هرگاه رسول الله ج مسلمین را به سریه‌ای می‌فرستاد همه با آن سپاه به طرف میدان نبرد روان می‌شدند و رسول الله را در مدینه با عده‌ای از ضعفا و ناتوان می‌گذاشتند. پس این آیه در آن خصوص نازل شد [۷۹۰].

***

[۶۹۵] ترجمه: «با آنان پیکار کنید، تا خداوند آنان را با دستان شما عذاب کند و رسواشان سازد و شما را بر آنان پیروز گرداند و [درد] دل‌هاى گروهى از مؤمنان را شفا دهد». [۶۹۶] طبری ۱۶۵۱۱ با اختلاف اندک روایت کرده و این مرسل است. [۶۹۷] مرسل است، طبری ۱۶۵۱۲ از مجاهد مثل این روایت کرده. به تفسیر بغوی ۱۰۲۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۶۹۸] طبری ۱۶۵۵۵ از وی به قسم مرسل و بازهم ۱۶۵۵۴ از مجاهد روایت کرده است. [۶۹۹] ترجمه: «آیا آب دادن به حاجیان و آباد ساختن مسجد الحرام را مانند [کار] کسى قرار داده‏اید که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است [این‌ها] در نزد خداوند یکسان نیستند. و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمى‏کند». [۷۰۰] ضعیف است، طبری ۱۶۵۷۲ از علی بن ابوطلحه از ابن عباس روایت کرده است در این اسناد بین ابن ابوطلحه و ابن عباس انقطاع است. واحدی در «اسباب نزول» ۴۹۳ از والبی از ابن عباس ذکر کرده. به «زاد المسیر» ۶۷۳ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۰۱] صحیح است، مسلم ۱۸۷۹، طبری ۱۶۵۷۱، ابن حبان ۴۵۹۱، بغوی ۲ / ۲۷۵ احمد ۴ / ۲۶۹ و واحدی ۴۹۲ از نعمان بن بشیر روایت کرده اند. به «فتح القدیر» ۱۱۶۴ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۰۲] مرسل است، واحدی ۴۹۵ از ابن سیرین و مرۀ همدانی روایت کرده است. [۷۰۳] عبدالرزاق ۱۷۵۷۶ و از طریق او طبری ۱۶۵۷۹ به قسم مرسل روایت کرده اند. [۷۰۴] طبری ۱۶۵۷۷ به قسم مرسل روایت کرده است. [۷۰۵] ترجمه: «بى‏گمان خداوند شما را در میدان‌هاى بسیارى پیروز گردانده است و [نیز در] جنگ حنین، آن گاه که شمار بسیارتان شما را به شگفت آورد، پس آن [شمار بسیار] چیزى را از شما دفع نکرد. و زمین با [تمامى‏] فراخى‏اش بر شما تنگ شد، آن گاه پشت‏کنان روى برتافتید». [۷۰۶] حنین وادیی است بین طایف و مکه. [۷۰۷] بیهقی در «دلائل» ۵ / ۱۲۳ و ۱۲۴ به قسم مرسل روایت کرده. [۷۰۸] ترجمه: «اى مؤمنان، جز این نیست که مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از امسالشان به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر از تنگدستى بیمناکید، خداوند اگر بخواهد شما را از فضل خویش، بى نیاز مى‏گرداند. بى گمان خداوند داناى فرزانه است». [۷۰۹] طبری ۱۶۶۱۵ از سعید بن جبیر و ۱۶۶۱۳ و ۱۶۶۱۴ از عکرمه به قسم مرسل و ۱۶۶۲۰ و ۱۶۶۲۱ از ضحاک و ۱۶۶۲۲ از مجاهد و ۱۶۶۱۷ از عطیۀ عوفی روایت کرده است. خلاصه این روایت‌ها اگرچه مرسل هستند به مجموع قویند – والله اعلم - «زاد المسیر» ۶۹۰ تخریج محقق. [۷۱۰] ترجمه: «و یهود گفتند: «عزیر» پسر خداست و مسیحیان گفتند که «مسیح» پسر خداست. این سخنشان به زبانشان است. با سخن کسانى که پیش از این کفر ورزیدند، تشبّه مى‏جویند. خداوند آنان را بکشد، چگونه [از حقّ‏] بر گردانده مى‏شوند»؟ [۷۱۱] طبری ۱۶۶۳۵ از ابن عباس روایت کرده در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول و اسناد ضعیف است. به «تفسیر بغوی» ۱۰۵۷ و «زاد المسیر» ۶۹۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۱۲] ترجمه: جز این نیست که «نسى‏ء» فزونى‏اى در کفر است که کافران با آن به گمراهى کشیده مى‏شوند و آن [ماه‏] را یک سال حلال مى‏شمرند و سالى [دیگر] آن را حرام مى‏دانند تا با شمار آنچه خداوند حرام نموده است هماهنگ شوند، پس آنچه را که خداوند حرام نموده است، حلال مى‏شمارند. بدى کارهایشان براى آنان آراسته شده است و خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏کند». [۷۱۳] طبری ۱۶۷۳۰ به قسم مرسل روایت کرده، پس ضعیف است. [۷۱۴] ترجمه: «اى مؤمنان، شما را چه شده است که چون به شما گفته شود: در راه خدا [براى جهاد] رهسپار شوید، با گرایش به دنیا کند شدید؟ آیا به جاى آخرت به زندگانى دنیا خشنود گشته‏اید؟ پس [بدانید که‏] متاع زندگى دنیا در [برابر] آخرت جز اندکى نیست». [۷۱۵] طبری ۱۶۷۳۴ و ۱۶۷۳۵ از وی به قسم مرسل روایت کرده است. [۷۱۶] ترجمه: «اگر رهسپار نشوید [خداوند] شما را به عذابى دردناک عذاب کند [و] گروهى جز شما را جایگزین سازد و هیچ زیانى به او نرسانید. و خداوند بر هر کارى تواناست». [۷۱۷] ترجمه: «[خواه‏] سبکبار و [خواه‏] گرانبار بیرون آیید و با مالهایتان و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید این براى شما بهتر است». [۷۱۸] طبری ۱۶۷۶۸ از وی روایت کرده و این مرسل است. [۷۱۹] ترجمه: «خداوند از تو در گذرد، چرا تا وقتى که راستگویان براى تو معلوم شوند و دروغگویان را بشناسى به آنان اجازه [باز ماندن‏] دادى»؟ [۷۲۰] مرسل است، طبری ۱۶۷۸۰ از عمرو بن میمون اودی و سیوطی در «اسباب نزول» ۵۷۳ از عمرو روایت کرده اند. به «تفسیر قرطبی» ۸ / ۱۳۹ و «تفسیر شوکانی» ۲ / ۴۱۹ و «زاد المسیر» ۷۰۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۲۱] ترجمه: «و کسى از آنان هست که مى‏گوید: به من اجازه ده و مرا به فتنه مینداز، بدانکه در فتنه افتاده‏اند. و به راستى که جهنّم فراگیر کافران است». [۷۲۲] طبرانی در معجم کبیر ۲۱۵۴ و ۱۲۶۵۴ از ابن عباس روایت کرده. و هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷ / ۳۰ می‌گوید: «در این اسناد یحیی حمانی ضعیف است» محقق می‌گوید: بشر بن عمار ضعیف است و ضحاک از ابن عباس نشنیده، این حدیث شواهد دارد. به «دُر المنثور» ۳ / ۴۹ و «زاد المسیر» ۷۰۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۲۳] طبرانی ۱۱۰۵۲ روایت کرده. هیثمی در «مجمع الزوائد» ۱۱۰۴۴ می‌گوید: در این اسناد ابراهیم بن عثمان ضعیف است. [۷۲۴] ترجمه: «اگر نعمتى به تو برسد، آنان را اندوهگین کند. و اگر مصیبتى به تو رسد، گویند: ما پیش از این [مصلحت‏] کار خود را به دست آوردیم و شادمان برگردند». [۷۲۵] ترجمه: «بگو: چه با رغبت و چه با بى میلى انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد. بى گمان شما گروهى نافرمان هستید». [۷۲۶] طبری ۱۶۸۱۸ روایت کرده است، اسناد آن ضعیف است، زیرا ابن جریج از ابن عباس نشنیده. «زاد المسیر» ۷۰۸ به تخریج محقق. [۷۲۷] ترجمه: «و از ایشان کسى هست که در [تقسیم‏] صدقات از تو عیب مى‏گیرد. و اگر [خود] از آن داده شوند، خشنود گردند و اگر از آن به آنان ندهند، آن گاه خشمگین مى‏شوند». [۷۲۸] صحیح است، بخاری ۳۶۱۰ و ۵۰۵۸ و ۶۱۶۳ و ۶۹۳۱، مسلم ۱۰۶۴، نسائی در «تفسیر» ۲۴۰، ابن ماجه ۱۶۹، طبری ۱۶۸۳۲ و واحدی در «وسیط» ۲ / ۵۰۵ همه از ابوسعید روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۷۰۹ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۲۹] ترجمه: «و از آنان کسانى‏اند که به پیامبر آزار مى‏رسانند و مى‏گویند او خوش باور است. بگو: او براى شما خوش باور نیک است. [آیات و نشانه‏هاى‏] خداوند را باور مى‏دارد و [مشورت‏] مؤمنان را مى‏پذیرد و براى مؤمنانتان رحمتى است و کسانى که رسول خدا را مى‏آزارند عذابى دردناک [در پیش‏] دارند». [۷۳۰] محمد بن ابومحمد شیخ ابن اسحاق مجهول و اسناد ضعیف است، به «تفسیر شوکانی» ۲ / ۴۵۷ نگاه کنید. طبری ۱۶۹۱۵ از ابن اسحاق به قسم مرسل روایت کرده و واحدی در «اسباب نزول» ۵۰۸ بدون اسناد آورده. به «زاد المسیر» ۷۱۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۳۱] ترجمه: «و اگر از آنان بپرسى [چه مى‏گفتند] گویند: شوخى و بازى مى‏کردیم. بگو: آیا به خدا و آیات او و رسولش ریشخند مى‏کردید»؟ [۷۳۲] طبری ۱۶۹۲۸ از زید بن اسلم از ابن عمر روایت کرده است، راوی‌های آن راویی مسلم هستند بدون هشام بن سعد مدنی بسیاری از علما او را ضعیف می‌دانند. طبری ۱۶۹۲۷ از زید بن اسلم به قسم مرسل روایت کرده، این صحیح‌تر است. «فتح القدیر» ۱۱۹۴ به تخریج محقق. [۷۳۳] به اسناد این واقف نشدم، مؤلف این را در «در المنثور» ۳ / ۴۵۶ به ابن اسحاق، ابن منذر و ابن ابوحاتم نسبت کرده است. [۷۳۴] طبری ۱۶۹۳۱ به طور مرسل روایت کرده است. [۷۳۵] ترجمه: «به خداوند سوگند مى‏خورند که نگفته‏اند. و به راستى سخن کفر را گفته‏اند و پس از اسلامشان کافر شده‏اند و آهنگ چیزى را کرده‏اند که به [آن دست‏] نیافته‏اند و مگر از آن روى که خداوند و رسولش آنان را از فضل خود توانگر ساخته‏اند، سر انکار بر نداشتند، پس اگر توبه کنند برایشان بهتر است و اگر [از توبه کردن‏] رویگردان شوند، خداوند در دنیا و آخرت آنان را به عذابى دردناک عذاب کند. آنان در این سرزمین هیچ یار مددکارى ندارند». [۷۳۶] ابن کثیر ۳۵۸۷ به شماره‌گذاری محقق اسناد این حدیث را تا کعب بن مالک بیان کرده، این اسناد ضعیف است. [۷۳۷] طبری ۱۶۹۸۲ و ۱۶۹۸۳ از دو طریق از هشام بن عروه از پدرش روایت کرده است، احادیثی که عروه به قسم مرسل روایت می‌کندجید هستند. پس این مرسل جید است. طبری ۱۶۹۸۴ از ابن اسحاق به طور مختصر آورده آن معضل و دارای شواهد مرسل دیگری است. به «زاد المسیر» ۷۲۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۳۸] بیهقی در «دلائل» ۴ / ۵۷ از موسی بن عقبه از عبدالله بن فضل از انس روایت کرده اسناد این قوی نیست از جهت اسماعیل بن ابواویس. به سورۀ منافقون مفصل بیان خواهد شد. به فتح القدیر ۱۲۰۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۳۹] طبری ۱۶۹۸۸، طبرانی ۱۲۳۰۷، احمد ۲۴۰۷ و ۳۲۷۷ از ابن عباس روایت کرده اند. هیثمی در مجمع الزوائد ۱۱۴۰۷ می‌گوید: «این حدیث را احمد و بزار روایت کرده اند، راوی‌های آن‌ها راوی صحیح است» به فتح القدیر ۱۲۰۳ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۴۰] طبری ۱۶۹۸۹ از قتاده به صورت مرسل روایت کرده است، اما به اصل این حدث شواهد است در سورۀ منافقون خواهند امد. [۷۴۱] طبرانی در «معجم اوسط» ۱۷۸۰ روایت کرده است، در این اسناد عطاء بن سائب شوریده خرد شده و از او شریک روایت کرده که تغییر کرده پس اسناد ضعیف است. [۷۴۲] ترجمه: «و کسانى از آنان هستند که با خداوند پیمان بسته‏اند که اگر از فضل خویش به ما [چیزى‏] بدهد، حتما صدقه مى‏دهیم و از درستکاران خواهیم بود. آن گاه وقتى که خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، در آن بخل ورزیدند و اعراض‏کنان روى برتافتند. پس به [سزاى‏] آنکه با خداوند در آنچه با او وعده کرده بودند خلاف کردند و به [کیفر] آنکه دروغ مى‏گفتند، [خداوند نیز] تا روزى که به لقاى او رسند، نفاق را در دلشان [سرانجام این کار] شان قرار داد». [۷۴۳] طبری ۱۷۰۰۱، بیهقی در دلائل ۵ / ۲۸۹ از ابن عباس روایت کرده اند، در این اسناد عطیۀ عوفی واهی است و مناکر زیادی را روایت کرده است، و پایین‌تر از او راوی‌های مجهول هستند، خبر باطل است و اصلی ندارد. فتح القدیر ۱۲۰۶ به تخریج محقق. [۷۴۴] ترجمه: «آنان که بر افزون دهندگان مؤمن در [باره‏] صدقات و [نیز] بر آنان که جز به اندازه تاب [و توان‏] خویش [چیزى‏] را نمى‏یابند [تا صدقه دهند] عیب مى‏گیرند و آنان را به ریشخند مى‏گیرند [بدانند که‏] خداوند [به کیفر آن‏] ریشخندشان کرد. و عذابى دردناک [در پیش‏] دارند». [۷۴۵] معادل ۰۴ / ۲۹۴۸ گرم. (فرهنگ دهخدا). [۷۴۶] صحیح است، بخاری ۱۴۱۵، مسلم ۱۰۱۸، نسائی در «تفسیر» ۲۴۳ و ابن ماجه ۴۱۵۵ روایت کرده اند. فتح القدیر ۱۲۰۷ به تخریج محقق. [۷۴۷] به زاد المسیر ۷۳۹، کشاف ۴۷۶ و تفسیر ابن کثیر ۳۶۰۰ و بعد به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۴۸] ترجمه: «واپس‏گذاشتگان به نشستن خویش بر خلاف رسول خدا شادمان شدند و ناخوش داشتند که با مال‌هایشان و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کنند و گفتند: در گرما بیرون نروید، بگو: آتش جهنّم سوزانتر است. اگر در مى‏یافتند [چنین نمى‏کردند]». [۷۴۹] طبری ۵۱۷۰۴۸ در این اسناد عطیۀ عوفی ضعیف و متروک است. [۷۵۰] طبری ۱۷۰۵۰ به قسم مرسل روایت کرده است. [۷۵۱] ترجمه: «و هرگز بر هیچ کس از آنان چون بمیرد نماز مگزار و بر قبرش مایست، حقّا که آنان به خداوند و رسولش کفر ورزیدند و در حال نافرمانى مردند». [۷۵۲] صحیح است، بخاری ۱۲۶۹، مسلم ۲۷۷۴، ترمذی ۳۰۹۸، نسائی ۴ / ۳۷، نسائی ۴ / ۳۷، در «تفسیر» ۲۴۴، ابن ماجه ۱۵۲۳، واحدی ۵۲۰، بیهقی ۳ / ۴۰۲ و در «دلائل» ۵ / ۲۸۷ از ابن عمر روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۷۴۱ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۵۳] «احکام القرآن» ۱۱۷۷، تفسیر بغوی ۱۱۰۱ و ۱۱۰۲، «تفسیر شوکانی» ۱۲۱۲، الکشاف ۴۷۹ و ابن کثیر ۳۶۲۰ و ۳۶۲۷ به تخریج محقق. [۷۵۴] ترجمه: «بر ناتوانان و بر بیماران و بر آنان که چیزى نمى‏یابند که [در این سفر] خرج کنند، چون خیر خدا و رسولش را بخواهند، گناهى نیست. بر نیکوکاران هیچ راه [سرزنشى‏] نیست. و خداوند آمرزنده مهربان است». [۷۵۵] ابن ابوحاتم چنانچه در تفسیر ابن کثیر ۳۶۳۰ به شماره‌گذاری محقق آمده روایت کرده است. اسناد آن جداً ضعیف است در این اسناد اسحاق بن ابو فروه متروک است و از او راویی مجهول روایت کرده و متن غریب است. [۷۵۶] ترجمه: «و [نیز] بر آنان که چون به نزدت آیند تا [بر مرکبى‏] سوارشان کنى، گویى چیزى نمى‏یابم که شما را بر آن سوار کنم، [گناهى نیست‏]. در حالى که چشمانشان از آنکه چیزى نمى‏یابند که خرج [سفر] کنند از اندوه سرشار از اشک است». [۷۵۷] طبری ۱۷۰۹۴ روایت کرده در این اسناد عطیۀ عوفی ضعیف است. [۷۵۸] زاد المسیر ۷۴۴ و ۷۴۵ و ۷۴۶ به شماره‌گذاری محقق نام‌های آن‌ها از ائمه نقل کرده است. [۷۵۹] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۱۰، ص ۲۱۳. [۷۶۰] ترجمه: «و از بادیه‏نشینان کسى هست که به خداوند و روز قیامت ایمان مى‏آورد و آنچه را که انفاق مى‏کند [مایه‏] قربت در نزد خدا و [موجب‏] دعاى خیر رسول [او] مى‏شمارد. بدان که آن برایشان [مایه‏] قربت است. خداوند آنان را به رحمت خویش در خواهد آورد. بى گمان خداوند آمرزنده مهربان است». [۷۶۱] طبری ۱۷۱۱۲ به قسم مرسل روایت کرده است. [۷۶۲] طبری ۱۷۱۱۳ روایت کرده اسناد آن منقطع و ضعیف است. [۷۶۳] ترجمه: «و دیگرانى [هستند] که به گناهانشان اعتراف کردند. عمل نیک را با [عملى‏] دیگر که بد است به هم آمیخته‏اند. نزدیک است که خداوند از آنان در گذرد. بى گمان خداوند آمرزنده مهربان است». [۷۶۴] طبری ۱۷۱۵۲ روایت کرده و در این اسناد عطیۀ عوفی واهی است. [۷۶۵] محقق کسی را که از ثوری روایت کرده نشناخته است، اما ثوری و بالاتر از او ثقه و مشهور هستند. مؤلف در «دُر المنثور» ۳ / ۴۹۰ اسناد این حدیث را قوی شمرده است. [۷۶۶] اسناد این جداً ضعیف است، از جهت محمد بن عمر واقدی زیرا او متروک است. [۷۶۷] ترجمه: «از اموالشان زکات بگیر تا آنان را با آن پاک دارى و رشدشان دهى و براى آنان دعاى خیر کن. که دعاى تو براى آنان مایه آرامش است. و خداوند شنواى داناست». [۷۶۸] طبری ۱۷۱۶۸ و بیهقی در «دلائل» ۵ / ۲۷۱ و ۲۷۲ رایت کرده‌اند بین ابن ابوطلحه و ابن عباس ارسال است. [۷۶۹] طبری ۱۷۱۷۰ و ۱۷۱۷۲ از سعید به قسم مرسل و ۱۷۱۶۹ از زید روایت کرده است. [۷۷۰] طبری ۱۷۱۷۱ از قتاده به قسم مرسل روایت کرده است. [۷۷۱] ترجمه: «و کسانى هستند که براى زیان رساندن و کفر و تفرقه افکندن بین مؤمنان و کمینگاه ساختن براى کسى که پیش از این با خداوند و رسولش جنگ کرده است مسجدى ساخته‏اند. و سوگند مى‏خورند که جز نیکى مرادى نداشته‏ایم. و خداوند گواهى مى‏دهد که آنان دروغگو هستند». [۷۷۲] سیرۀ ابن هشام ۴ / ۱۲۴ و ۱۲۵، تفسیر طبری ۱۷۲۰۰ و زاد المسیر ۷۵۵. [۷۷۳] طبری ۱۷۲۰۲ از ابن عباس روایت کرده است در این اسناد عطیۀ عوفی واهی است، اما طبری با اسناد از گروهی از تابعین بیان داشته است. به فتح القدیر ۱۲۲۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۷۴] طبری ۱۷۲۰۱ از ابن عباس روایت کرده در این اسناد علی بن ابوطلحه از ابن عباس نشنیده و تفسیر را از مجاهد از ابن عباس آموخته، اما این حدیث شواهد دارد. به «فتح القدیر» ۱۲۲۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۷۵] واحدی ۵۲۸ روایت کرده در این اسناد داود بن زربقان متروک است. [۷۷۶] صحیح است، ابوداود ۴۴، ترمذی ۳۱۰۰، ابن ماجه ۳۵۷ و دیگران به قسم مرفوع روایت کرده اند، این خطاست در این اسناد یونس بن حارث ضعیف است. به «احکام قرآن» ۱۲۱۴ و زاد المسیر ۷۵۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۷۷] به زاد المسیر ۷۵۹ و احکام القرآن ۱۲۱۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۷۸] طبری ۱۷۲۵۷ به صورت مرسل روایت کرده است. [۷۷۹] ترجمه: «خداوند از مؤمنان جانهایشان و اموالشان را به [بهاى‏] آنکه بهشت آنان را باشد، خریده است. در راه خدا جنگ مى‏کنند و مى‏کشند و کشته مى‏شوند. [بر اساس‏] وعده‏اى که به راستى در تورات و انجیل و قرآن بر او [مقرر] است. و چه کسى از خداوند به وعده‏اش وفادارتر است؟ پس به معامله‏اى که به آن دست زده‏اید شاد باشید. و این همان کامیابى بزرگ است». [۷۸۰] ترجمه: «پیامبر و مؤمنان را روا نیست که براى مشرکان- و هر چند خویشاوند باشند-، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخى‏اند، آمرزش خواهند». [۷۸۱] صحیح است، بخاری ۱۳۶۰ و ۴۷۷۲ و ۴۷۷۶ و ۳۸۸۴ و ۶۶۸۱، مسلم ۲۴، نسائی ۴ / ۶۰ و در «تفسیر» ۲۵۰، احمد ۵ / ۴۳۳، عبدالرزاق در تفسیر قرآن ۱۱۳۲، ابن حبان ۹۸۲، واحدی در وسیط ۲ / ۵۲۷ و در «اسباب نزول» ۵۳۰، بیهقی در «صفات» ۱۷۱ و ۱۹۵ و در «دلائل» ۲ / ۳۴۲ و ۳۴۳، بغوی در تفسیر ۱۱۲۳ به شماره‌گذاری محقق از چند طریق از زهری از سعید بن مسیب از پدرش روایت کرده اند. به زاد المسیر ۷۶۲ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۲] ترمذی ۳۱۰۱، نسائی ۴ / ۹۱، احمد ۱ / ۹۹ و ۱۳۰ و ۱۳۱، ابویعلی ۳۳۵ و ۶۱۹، طبری ۱۷۳۴۸ و ۱۷۳۴۹ از چند طریق از سفیان از ابواسحاق از ابوخلیل عبدالله بن خلیل از علی روایت کرده اند، این اسناد سست ابوخلیل مقبول است، معنی این حدیث متابع دارد نه لفظ آن – والله اعلم – به زاد المسیر ۷۶۵ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۳] حاکم ۲ / ۲۳۶، واحدی در «اسباب نزول» ۵۳۲ آورده‌اند اسناد آن ضعیف است. حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی اعتراض نموده: «ایوب بن هانی را ابن معین ضعیف می‌شمارد» اما به اصل این شواهد است. به ابن کثیر ۳۶۸۴ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۴] مؤلف به ابن مردویه نسبت داده اما محقق به اسناد آن مطلع نشده، احمد ۵ / ۳۵۶ و ۳۵۷ به همین معنی روایت کرده است. به «کشاف» ۴۹۴ و «زاد المسیر» ۷۶۴ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۵] جداً ضعیف است، طبرانی ۱۲۰۴۹ روایت کرده در اسناد آن مجاهیل است، هیثمی در مجمع الزوائد ۴۵۹ می‌گوید: «به استثنای عکرمه دیگر راوی‌های این حدیث را نمی‌شناسم» به «ابن کثیر» ۳۶۸۶ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۶] ترجمه: «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصارى که به هنگام تنگدستى بعد از آنکه نزدیک بود دلهاى گروهى از آنان از کف برود، رحمت آورد. سپس از آنان در گذشت، بى گمان او [نسبت‏] به آنان رؤوف مهربان است. و بر آن سه کس که باز پس داشته شدند تا آنکه زمین با همه گستردگى‏اش بر آنان تنگ شد. و جانهایشان بر آنان تنگ آمد و دریافتند که از خداوند جز به‌سوی او پناهگاهى نیست، آن گاه از آنان در گذشت تا توبه کنند. بى گمان خداوند است که توبه پذیر مهربان است». [۷۸۷] صحیح است، بخاری ۴۴۱۸، مسلم ۲۷۶۹، ترمذی ۳۱۰۲، نسائی در تفسیر ۲۵۲، عبدالرزاق ۹۷۴۴، احمد ۵ / ۳۸۷، ابن ابوشیبه ۱۴ / ۵۴۰، ابن حبان ۳۳۷۰، واحدی در «الوسیط» ۲ / ۵۳۰ و ۵۳۲، طبری ۱۷۴۶۱، بیهقی در «دلائل» ۵ / ۲۷۳ و بغوی ۱۱۳۴ از کعب بن مالک روایت کرده اند. به «زاد المسیر» ۷۷۰ به تخریج محقق نگاه کنید. [۷۸۸] ترجمه: «و مؤمنان را نشاید که همه یک جا بیرون آیند. پس چرا از هر جمعى از آنان گروهى بیرون نیامدند تا در دین فقیه گردند و تا قومشان را چون به سویشان باز آیند، بیم دهند، باشد که آنان [از کیفر خدا] بیمناک شوند». [۷۸۹] طبری ۱۷۴۹۱ از عکرمه به طور مرسل روایت کرده، این ضعیف است. [۷۹۰] مرسل بلکه معضل است از جهت اسناد، اما معنی آن متوجه است.