سورۀ آل عمران
این سوره مدنی و ۲۰۰ آیه است
۱۹۳- ابن ابوحاتم از ربیع روایت کرده است: نصاری نزد رسول خدا آمدند و در بارۀ عیسی ÷ با ایشان بحث و جدل کردند. پس خدا ﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ٢﴾ [آل عمران: ۱-۲]. را تا آیۀ هشتاد و چندم نازل کرد [۲۷۸].
۱۹۴- ابن اسحاق میگوید: این حدیث را محمد بن سهل بن ابوامامه برایم نقل کرد: هنگامی که مسیحیان نجران حضور رسول خدا آمدند تا از او ج در مورد مسیح ابن مریم سؤالهایی کنند، از آغاز سورۀ آل عمران تا رأس آیۀ هشتادم در بارۀ آنها نازل گردید.
۱۹۵- بیهقی نیز در «دلائل» این حدیث را روایت کرده است [۲۷۹].
اسباب نزول آیۀ ۱۲ – ۱۳: ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغۡلَبُونَ وَتُحۡشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٢﴾ [آل عمران: ۱۲].
۱۹۶- ابوداود در «سنن» خود و بیهقی در «دلائل» از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید یا عکرمه از ابن عباس س روایت کرده اند: هنگامی که رسول خدا ج در غزوۀ بدر پیروز شد و غنایم زیاد به دست آورد و به مدینه بازگشت، یهود را در بازار بنی قینقاع جمع کرد و خطاب به آنها گفت: ای گروۀ یهود، پیش از آن که خدا شما را به مصیبتی مانند قریش دچار کند اسلام را بپذیرید، گفتند: ای محمد! هرگز به خود غره مشو، تو گروۀ ناآزموده و بیتجربۀ قریش را که با هنر جنگ آشنایی نداشتند منهزم ساخته، و ناتوانان بیمایه را به قتل رساندهای، به خدا قسم اگر با ما بجنگی به خوبی دریابی، ما شجاعانی هستیم که هرگز با مردانی مثل ما رودررو نشدهای. پس خدا ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغۡلَبُونَ وَتُحۡشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٢ قَدۡ كَانَ لَكُمۡ ءَايَةٞ فِي فِئَتَيۡنِ ٱلۡتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَأُخۡرَىٰ كَافِرَةٞ يَرَوۡنَهُم مِّثۡلَيۡهِمۡ رَأۡيَ ٱلۡعَيۡنِۚ وَٱللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصۡرِهِۦ مَن يَشَآءُۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ١٣﴾ [آل عمران: ۱۲-۱۳] [۲۸۰]. را نازل فرمود.
۱۹۷- ابن منذر از عکرمه روایت کرده است: فنحاص یهودی در روز بدر گفت: نباید محمد به کشتار و پیروزی بر قریش مغرور شود، زیرا قریش اسرار جنگ را خوب نمیداند. بنابراین این آیه نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۲۳ – ۲۴: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبٗا مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ يُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ كِتَٰبِ ٱللَّهِ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ وَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٣﴾ [آل عمران: ۲۳].
۱۹۸- ابن ابوحاتم و ابن منذر از عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده اند: رسول خدا در خانهای که در آن تورات تدریس میشد و چند نفر یهودی در آنجا بودند داخل شد و آنها را به اسلام دعوت کرد، نعیم بن عمرو و حارث بن زید از او ج پرسیدند: ای محمد! تو از کدام دین پیروی میکنی؟ پیامبر گفت: من به دین ابراهیم و از پیروان راۀ او هستم. گفتند: ابراهیم بدون شک یهودی بود. پس رسول خدا به ایشان گفت: بیایید به تورات مراجعه نماییم تا کتاب شما بین ما داور باشد، اما آنها از این کار ابا ورزیدند. پس خدا ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبٗا مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ يُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ كِتَٰبِ ٱللَّهِ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ وَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٣ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۖ وَغَرَّهُمۡ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ٢٤﴾ [آل عمران: ۲۳-۲۴] را نازل کرد [۲۸۱].
اسباب نزول آیۀ ۲۶: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٦﴾ [آل عمران: ۲۶] [۲۸۲].
۱۹۹- ابن ابوحاتم از قتاده روایت کرده است: رسول خدا ج از پروردگار طلب کرد، تسلط و حکمرانی بر روم و فارس را به امت او ارزانی فرماید. پس خدا أ ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ...﴾ را نازل کرد [۲۸۳].
اسباب نزول آیۀ ۲۸ – ۲۹: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ٢٨﴾ [آل عمران: ۲۸].
۲۰۰- ابن جریر از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس ب روایت کرده است: حجاج بن عمرو با کعب بن اشرف، ابن ابی حقیق و قیس بن زید همپیمان بود، اینها با جماعتی از انصار همراز شدند تا آنها را گمراه کرده از دین حق برگردانند. رفاعه بن منذر، عبدالله بن جبیر و سعید بن خیثمه به آنها (جماعت انصار) گفتند: از دوستی با این یهودان اجتناب کنید و از صمیمیت و همرازی با ایشان بپرهیزید تا شما را به فریب و نیرنگ از دینتان منحرف نسازند، اما آنها نپذیرفتند. پس در بارۀ ایشان خدا أ آیۀ ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗۗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِيرُ٢٨ قُلۡ إِن تُخۡفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمۡ أَوۡ تُبۡدُوهُ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٩﴾ [آل عمران: ۲۸-۲۹]. را نازل کرد [۲۸۴].
اسباب نزول آیۀ ۳۱: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾ [آل عمران: ۳۱] [۲۸۵].
۲۰۱- ابن منذر از حسن س روایت کرده است: در زمان پیامبر ج گروهی گفتند: به خدا قسم ای محمد! ما پررودگار خویش را بسیار دوست داریم. خدای مهربان آیۀ ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي...﴾ را نازل کرد [۲۸۶].
اسباب نزول آیۀ ۵۸ – ۶۲: ﴿ذَٰلِكَ نَتۡلُوهُ عَلَيۡكَ مِنَ ٱلۡأٓيَٰتِ وَٱلذِّكۡرِ ٱلۡحَكِيمِ٥٨﴾ [آل عمران: ۵۸].
۲۰۲- ابن ابوحاتم از حسن س روایت کرده است: دو راهب نجرانی به حضور رسول خدا آمدند. یکی از آنها از پیامبر پرسید: پدر عیسی کیست؟ رسول خدا در جواب عجله نمیکرد تا دستور و فرمان پروردگار در باره برسد. پس خدا أ ﴿ذَٰلِكَ نَتۡلُوهُ عَلَيۡكَ مِنَ ٱلۡأٓيَٰتِ وَٱلذِّكۡرِ ٱلۡحَكِيمِ٥٨ إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٥٩ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ٦٠﴾ [آل عمران: ۵۸-۶۰] [۲۸۷]، را نازل کرد.
۲۰۳- و نیز از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: گروهی از مسیحیان نجران شامل سید [۲۸۸] و عاقب [۲۸۹] به خدمت رسول خدا آمدند و پرسیدند: در بارۀ دوست ما چه میگویی؟ گفت: او کیست؟ گفتند: عیسی که تو فکر میکنی بندۀ خداست، پیامبر ج گفت: آری، او بندۀ خداست. گفتند: آیا کسی را دیده و یا شنیدهای که مانند عیسی باشد؟ و از نزد پیامبر ج خارج شدند. جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: هرگاه نزدت آمدند به ایشان بگو: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٥٩ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ٦٠﴾ [آل عمران: ۵۹-۶۰] [۲۹۰].
۲۰۴- ک: بیهقی در «دلائل» از طریق سلمه بن عبد یشوع از پدرش از جدش روایت کرده است: پیامبر قبل از این که «طس... تا ...سلیمان» نازل شود به اهل نجران نامه نوشت: به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب از محمد فرستادۀ خدای یکتا... تا آخر حدیث و در این حدیث آمده است اهل نجران نزد رسول خدا شرحبیل بن وداعۀ همدانی، عبدالله بن شرحبیل اصبحی و جبار حرثی را فرستادند. آنان خدمت رسیدند و از او ج در بارۀ بسیاری چیزها پرسیدند و سرور کائنات نیز از آنها سؤال میکرد. سؤال و جواب ادامه داشت تا این که گفتند: در بارۀ عیسی چه میگویی؟ پیامبر گفت: امروز در این باره معلوماتی ندارم منتظر بمانید تا به شما خبر بدهم. صبح فردای خدای ﻷ آیۀ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٥٩ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ٦٠ فَمَنۡ حَآجَّكَ فِيهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰذِبِينَ٦١﴾ [آل عمران: ۵۹-۶۱] را نازل کرد [۲۹۱].
۲۰۵- ابن سعد در طبقات از ازرق بن قیس روایت کرده است: اسقف [۲۹۲] نجران عاقب نزد پیامبر آمدند. او ج به اسلام دعوتشان کرد. گفتند: ما قبل از تو مسلمان بودیم. پیامبر گفت: دروغ گفتید، سه چیز مانع مسلمانشدن شماست: میگویید خدا فرزند دارد، گوشت خوک را میخورید و به بت سجده میکنید. گفتند: پس پدر عیسی کیست؟ پیامبر نمیدانست که به آنها چه پاسخ بدهد. تا این که خدا آیۀ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ٥٩ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ٦٠ فَمَنۡ حَآجَّكَ فِيهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰذِبِينَ٦١ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡقَصَصُ ٱلۡحَقُّۚ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٦٢﴾ [آل عمران: ۵۹-۶۲]. را نازل فرمود. پس پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد. اما آنها این کار را نپذیرفتند و با قبول جزیه به دیار خود برگشتند [۲۹۳].
اسباب نزول آیۀ ۶۵: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمَآ أُنزِلَتِ ٱلتَّوۡرَىٰةُ وَٱلۡإِنجِيلُ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٥﴾ [آل عمران: ۶۵] [۲۹۴].
۲۰۶- ابن اسحاق با اسناد مکرر که به ابن عباس ب میرسد روایت کرده است: نصارای نجران و بزرگان یهود نزد رسول الله ج آمدند و در حضور مبارک پیامبر ج باهم منازع کردند. دانشمندان یهود گفتند: ابراهیم پیرو هیچ دینی نبود جز یهودیت. نصاری گفتند: خیر، یقیناً ابراهیم از پیروان مسیحیت بود. پس خدا ﻷ آیۀ ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تُحَآجُّونَ...﴾ را نازل کرد.
۲۰۷- این حدیث را بیهقی نیز در «دلائل» آورده است [۲۹۵].
اسباب نزول آیۀ ۷۱ – ۷۳: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تَلۡبِسُونَ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٧١﴾ [آل عمران: ۷۱].
۲۰۸- ابن اسحاق از ابن عباس ب روایت کرده است: عبدالله بن صیف، عدی بن زید و حارث بن عوف به یکدیگر گفتند: بیایید به آنچه خدا به محمد (ج) و یارانش وحی کرده بامدادان ایمان بیاوریم و شامگاهان انکار ورزیم تا آنها را نسبت به دینشان دچار تردید کنیم، شاید آنها هم مانند ما رفتار نمایند و از دینشان برگردند. پس در بارۀ آنها ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تَلۡبِسُونَ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٧١ وَقَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامِنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ وَٱكۡفُرُوٓاْ ءَاخِرَهُۥ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٧٢ وَلَا تُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمۡ قُلۡ إِنَّ ٱلۡهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤۡتَىٰٓ أَحَدٞ مِّثۡلَ مَآ أُوتِيتُمۡ أَوۡ يُحَآجُّوكُمۡ عِندَ رَبِّكُمۡۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡفَضۡلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ٧٣﴾ [آل عمران: ۷۱-۷۳]. نازل شد [۲۹۶].
۲۰۹- ک: ابن ابوحاتم از سدی از ابومالک روایت کرده است: دانشمندان و بزرگان یهود به فرومایگان خویش توصیه میکردند: ایمان نیاورید، مگر به کسی که از دین شما پیروی کند. پس خدای بزرگ ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ﴾ را نازل کرد [۲۹۷].
اسباب نزول آیۀ ۷۷: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَأَيۡمَٰنِهِمۡ ثَمَنٗا قَلِيلًا أُوْلَٰٓئِكَ لَا خَلَٰقَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ وَلَا يَنظُرُ إِلَيۡهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ٧٧﴾ [آل عمران: ۷۷] [۲۹۸].
۲۱۰- بخاری، مسلم و دیگران از قول اشعث بن قیس س روایت کرده اند: من و یک نفر یهودی در یک قطعه زمین شراکت داشتیم و او شراکت مرا انکار کرد. او را نزد سرور کائنات بردم. پیامبر به من گفت: تو شاهد داری؟ گفتم: نه، به یهودی گفت: تو قسم بخور، گفتم: ای رسول خدا! اینک قسم میخورد و زمین من از دست میرود. به این مناسبت آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ﴾ نازل شد [۲۹۹].
۲۱۱- بخاری از عبدالله بن ابی اوفی س روایت کرده است: مردی کالای خویش را در بازار عرضه کرد و سوگند خورد که آن را به فلان مبلغ خریده است، مبلغ گزافی را به زبان آورد که هرگز آن را نپردخته بود تا به این وسیله به مسلمانی ضرر بزند. بنابراین آیۀ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَشۡتَرُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَأَيۡمَٰنِهِمۡ ثَمَنٗا قَلِيلًا﴾ نازل شد [۳۰۰].
حافظ ابن حجر در شرح صحیح بخاری گفته است: بین این دو حدیث منافات نیست ممکن است نزول آیه به هردو سبب صورت گرفته باشد [۳۰۱].
۲۱۲- ابن جریر از عکرمه روایت کرده است: حیی بن اخطب، کعب بن اشرف و برخی دیگر از یهودیان صفات نبی کریم ج را که خدای یگانه در تورات بیان کرده بود تغییر دادند و سوگند یاد کردند که این جملههای تحریف شده از جانب پروردگار است. پس این آیه در بارۀ آنها نازل شد [۳۰۲].
حافظ ابن حجر فرموده است: احتمال دارد که آیه در این مورد نازل شده باشد، لیکن آنچه در صحیح بخاری آمده مورد اعتماد است.
اسباب نزول آیۀ ۷۹ – ۸۰: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ بِمَا كُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ وَبِمَا كُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩﴾ [آل عمران: ۷۹].
۲۱۳- ابن اسحاق و بیهقی از ابن عباس ب روایت کرده اند: هنگامی که علمای یهود و نصارای نجران حضور رسول الله ج گرد آمدند و رسول خدا ج آنها را به اسلام دعوت کرد، ابورافع قرظی گفت: ای محمد! آیا میخواهی پرستشت کنیم، مانند مسیحیان که عیسی را پرستش میکنند؟ پیامبر گفت: به خدای یکتا پناه میبرم [... معاذالله که غیر از خدای یگانه دیگری را پرستش کنم و یا دستور بدهم مردم جز ذات پاک و متعالی او موجود دیگر را بپرستند. نه خدا به این کار مرا برانگیخته و نه به این کار مأمورم ساخته است] [۳۰۳]. پس ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ بِمَا كُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ وَبِمَا كُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ٧٩ وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّۧنَ أَرۡبَابًاۗ أَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡكُفۡرِ بَعۡدَ إِذۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ٨٠﴾ [آل عمران: ۷۹-۸۰] نازل شد [۳۰۴].
۲۱۴- عبدالرزاق در تفسیر خود از حسن س روایت کرده است: مردی گفت: ای رسول خدا! ما بر تو سلام میکنیم، همانطوری که به یکدیگر سلام میگوییم، آیا تو را سجده نکنیم؟ گفت: نه، و لیکن پیامبر خود را عزیز و گرامی بدارید و حق وابستگان و اهل بیتش را بهتر بشناسید که سجده بر هیچکس جز خدای یگانه روا و سزاوار نیست. بنابراین، خدای متعال آیات مذکور را نازل فرمود.
اسباب نزول آیۀ ۸۶ – ۸۹: ﴿كَيۡفَ يَهۡدِي ٱللَّهُ قَوۡمٗا كَفَرُواْ بَعۡدَ إِيمَٰنِهِمۡ وَشَهِدُوٓاْ أَنَّ ٱلرَّسُولَ حَقّٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٦﴾ [آل عمران: ۸۶].
۲۱۵- نسائی، ابن حبان و حاکم از ابن عباس ب روایت کرده اند: مردی از انصار مسلمان شد، سپس از اسلام خارج گردید و چندی بعد از این کارش پشیمان گردید و به قوم خود پیام داد که به حضور رسول خدا کسی را بفرستید و بپرسید آیا برای من مجال توبه هست؟ پس ﴿كَيۡفَ يَهۡدِي ٱللَّهُ قَوۡمٗا كَفَرُواْ بَعۡدَ إِيمَٰنِهِمۡ وَشَهِدُوٓاْ أَنَّ ٱلرَّسُولَ حَقّٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٦ أُوْلَٰٓئِكَ جَزَآؤُهُمۡ أَنَّ عَلَيۡهِمۡ لَعۡنَةَ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ٨٧ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ٨٨ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ٨٩﴾ [آل عمران: ۸۶-۸۹] [۳۰۵]، نازل گردید. قومش برای او پیام فرستادند و او دوباره به اسلام مشرف شد [۳۰۶].
۲۱۶- مسدد در مسند خود و عبدالرزاق از مجاهد روایت کرده اند: حارث بن سوید به مدینه آمد و به نبی کریم ج ایمان آورد و دوباره مرتد شد و به نزد قوم خود برگشت. پس خدا در بارۀ او ﴿كَيۡفَ يَهۡدِي ٱللَّهُ قَوۡمٗا كَفَرُواْ بَعۡدَ إِيمَٰنِهِمۡ وَشَهِدُوٓاْ أَنَّ ٱلرَّسُولَ حَقّٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٨٦ أُوْلَٰٓئِكَ جَزَآؤُهُمۡ أَنَّ عَلَيۡهِمۡ لَعۡنَةَ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ٨٧ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ يُنظَرُونَ٨٨ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ٨٩﴾ را نازل کرد. این آیه را یکی از افراد قبیلهاش به گوش او رساند و برایش قراءت کرد. حارث گفت: به خدا سوگند میدانم که تو راست میگویی، رسول خدا از تو راستگوتر و خدای یکتا از همه راستگوتر است، پس از کفر برگشت، اسلام آورد. اسلامیتش نیکو و برازنده بود [۳۰۷].
اسباب نزول آیۀ ۹۷: ﴿فِيهِ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ مَّقَامُ إِبۡرَٰهِيمَۖ وَمَن دَخَلَهُۥ كَانَ ءَامِنٗاۗ وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٧﴾ [آل عمران: ۹۷] [۳۰۸].
۲۱۷- ک: سعید بن منصور از عکرمه روایت کرده است: هنگامی که خدای بزرگ آیۀ﴿وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا...﴾ [آل عمران: ۸۵]. را نازل کرد. یهود گفت: ما مسلمان هستیم. پیامبر به آنها گفت: خدا بر مسلمانان حج را فرض کرده است. گفتند: بر ما حج فرض نیست و از فریضۀ حج انکار کردند. پس خدا أ ﴿وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [آل عمران: ۹۷] را نازل فرمود [۳۰۹].
اسباب نزول آیۀ ۱۰۰ – ۱۰۳: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَرُدُّوكُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ كَٰفِرِينَ١٠٠﴾ [آل عمران: ۱۰۰] [۳۱۰].
۲۱۸- فریابی و ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده اند: در دورۀ جاهلیت بین اوس و خزرج فساد و نفرت حاکم بود. روزی آنها یک جا نشستند و حوادثی را که در گذشته صورت گرفته بود به رخ یکدیگر کشیدند تا آنجا که به خشم و غضب آمدند و علیه یکدیگر سلاح برداشتند. پس آیۀ ﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ﴾ تا دو آیۀ بعد از آن نازل شد [۳۱۱].
۲۱۹- ابن اسحاق و ابوشیخ از زید بن اسلم روایت کرده اند: شاس بن قیس یهودی از کنار گروهی از اوس و خزرج که باهم مشغول صحبت بودند، گذشت و مشاهدۀ صمیمیت و الفت آنها بعد از آن همه دشمنی او را سخت خشمگین ساخت و به جوان یهودی که با او بود دستور داد تا در بین آنها بنشیند و حوادث روز بعاث را به خاطرشان بیاورد، جوان همین کار را انجام داد. آنان باهم درگیری لفظی پیدا کردند تا این که دو نفر به نامهای اوس بن قیظی از قبیلۀ اوس و جبار بن صخر از قبیلۀ خزرج برخاستند و باهم به گفتگو پرداختند. هردو گروه خشمگین شدند، و به هم حمله کردند، و آمادۀ جنگ شدند. این خبر به پیامبر ج رسید. آن بزرگوار آمد و اندرزشان داد و میان آنان صلح برقرار کرد. آنها از دستورات پیامبر اطاعت کردند. پس خدای ﻷ در مورد اوس بن قیظی، جبار و همراهانشان آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ...﴾ را و در مورد شاس بن قیس آیۀ ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لِمَ تَصُدُّونَ...﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۱۱۳ – ۱۱۵: ﴿لَيۡسُواْ سَوَآءٗۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ أُمَّةٞ قَآئِمَةٞ يَتۡلُونَ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ وَهُمۡ يَسۡجُدُونَ١١٣﴾ [آل عمران: ۱۱۳].
۲۲۰- ابن ابوحاتم، طبرانی و ابن منده در «الصحابة» از ابن عباس ب روایت کرده اند: چون عبدالله بن سلام، ثعلبه بن سعیه، اسید بن سعیه و اسد بن عبید و چند تن دیگر از یهود، به اسلام رغبت پیدا کردند و آن را تصدیق نمودند و ایمان آوردند. علمای یهود و کفار وابسته به آن گروه گفتند: کسی از ما به محمد (ج) ایمان نیاورده است، مگر بدکرداران شریر، اینها اگر از نخبگان ما بودند، هرگز دین پدران خویش را رها نمیکردند و سراغ آیین دیگران نمیرفتند. پس خدا آیۀ ﴿لَيۡسُواْ سَوَآءٗۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ...﴾ را نازل کرد [۳۱۲].
۲۲۱- احمد و غیر او از ابن مسعود س روایت کرده اند: رسول خدا نماز خفتن (عشاء) را به تأخیر انداخت، سپس به مسجد آمد در حالی که مردم همه منتظر اقامۀ نماز بودند. پس پیامبر اکرم ج فرمود: به راستی که هیچکس از پیروان این ادیان، خدا را در این وقت شب یاد نمیکند، مگر شما. پس ﴿لَيۡسُواْ سَوَآءٗۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ أُمَّةٞ قَآئِمَةٞ يَتۡلُونَ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ وَهُمۡ يَسۡجُدُونَ١١٣ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ١١٤ وَمَا يَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ فَلَن يُكۡفَرُوهُۗ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِٱلۡمُتَّقِينَ١١٥﴾ [آل عمران: ۱۱۳-۱۱۵] [۳۱۳]، نازل گردید.
اسباب نزول آیۀ ۱۱۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِكُمۡ لَا يَأۡلُونَكُمۡ خَبَالٗا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمۡ قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِي صُدُورُهُمۡ أَكۡبَرُۚ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ١١٨﴾ [آل عمران: ۱۱۸] [۳۱۴].
۲۲۲- ابن جریر و ابن اسحاق از ابن عباس ب روایت کرده اند: عدهای از مسلمانان با مردانی از یهود تماس و ارتباط داشتند به این خاطر که در زمان جاهلیت همسایه و همپیمان یکدیگر بودند. خدای بزرگ آنها را از دوستی و صمیمیت با یهود منع کرد، زیرا بیم فتنۀ یهود بر آنها میرفت. خدا أ در این باره آیۀ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِكُمۡ...﴾ را نازل کرد [۳۱۵].
اسباب نزول آیۀ ۱۲۱: ﴿وَإِذۡ غَدَوۡتَ مِنۡ أَهۡلِكَ تُبَوِّئُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ مَقَٰعِدَ لِلۡقِتَالِۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ١٢١﴾ [آل عمران: ۱۲۱] [۳۱۶].
۲۲۳- ابن ابوحاتم و ابویعلی از مشور بن مخرمه روایت کرده اند: به عبدالرحمن بن عوفس گفتم: از سرگذشتتان در روز احد برایم حکایت کن. گفت: از آیۀ ۱۲۰ آل عمران به بعد را بخوان، سرگذشت ما را درخواهی یافت. پس ﴿وَإِذۡ غَدَوۡتَ مِنۡ أَهۡلِكَ تُبَوِّئُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ مَقَٰعِدَ لِلۡقِتَالِۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ١٢١ إِذۡ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمۡ أَن تَفۡشَلَا ﴾ [آل عمران: ۱۲۱-۱۲۲] را قراءت کرد و گفت: آنها کسانی بودند که از مشرکان امان خواستند. باز تا ﴿وَلَقَدۡ كُنتُمۡ تَمَنَّوۡنَ ٱلۡمَوۡتَ مِن قَبۡلِ أَن تَلۡقَوۡهُ فَقَدۡ رَأَيۡتُمُوهُ﴾ [آل عمران: ۱۴۳] . «و به راستى آرزوى مرگ مىكرديد، پيش از آنكه به ديدارش رسيد، پس آن را در حالى كه مىنگريستيد» را خواند و گفت: منظور، روحیۀ مسلمانانی است که نبرد و پیکار با دشمن را آرزو میکردند. پس تا ﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ﴾ «آيا اگر بميرد يا كشته شود، از آيين خود بر مىگرديد»؟ قراءت کرد و گفت: مراد از این کلمات صدای شیطان است که روز احد به آواز بلند گفت: محمد کشته شد، بازهم تا این قول خدای تعالی ﴿أَمَنَةٗ نُّعَاسٗا﴾ [آل عمران: ۱۵۴]. قراءت کرد و در این باره گفت: یعنی آنها را به خواب سبکی فرو برد.
۲۲۴- بخاری و مسلم از جابر بن عبدالله روایت کرده اند: آیۀ ﴿إِذۡ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنكُمۡ أَن تَفۡشَلَا﴾ در بارۀ ما بنی سلمه و بنی حارثه نازل شده است.
۲۲۵- ابن ابوشیبه در «مصنف» و ابن ابوحاتم از شعبی روایت کرده اند: روز بدر به مسلمانان خبر رسید که کرز بن جابر محاربی به مشرکان کمک میرساند و این خبر آنها را بسیار نگران ساخت. و ﴿إِذۡ تَقُولُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ أَلَن يَكۡفِيَكُمۡ أَن يُمِدَّكُمۡ رَبُّكُم بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُنزَلِينَ١٢٤ بَلَىٰٓۚ إِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأۡتُوكُم مِّن فَوۡرِهِمۡ هَٰذَا يُمۡدِدۡكُمۡ رَبُّكُم بِخَمۡسَةِ ءَالَٰفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُسَوِّمِينَ١٢٥﴾ [آل عمران: ۱۲۴-۱۲۵]. «آن گاه كه به مؤمنان مىگفتى: آيا برايتان بس نيست كه پروردگارتان شما را به سه هزار [نفر] از فرشتگان فرو فرستاده شده [از آسمان] مدد رساند؟ آرى، اگر شكيبايى كنيد و پرهيزگارى نماييد و [كافران] با اين جوش [و خروش] به سويتان آيند، پروردگارتان شما را به پنج هزار [نفر] از فرشتگان نشانگذار، مدد مىرساند» در این خصوص نازل شد. چون خبر شکست قریش به کرز رسید، دیگر به مشرکان کمک نرساند و پروردگار حکیم نیز پنج هزار فرشته را به کمک مسلمانان نفرستاد [۳۱۷].
اسباب نزول آیۀ ۱۲۸: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ١٢٨﴾ [آل عمران: ۱۲۸] [۳۱۸].
۲۲۶- احمد و مسلم از انس س روایت کرده اند: روز احد، دندان نبی اکرم ج شکست، چهرۀ مبارک ایشان زخم شد و خون از صورتش جاری گشت. پس آنگاه گفت: چگونه به فلاح و رستگاری میرسند قومی که رخسار پیامبرشان را از خون رنگین کردند، در حالی که به پرستش و عبادت پروردگار یکتا دعوتشان میکرد. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ...﴾ را نازل کرد [۳۱۹].
۲۲۷- احمد و بخاری از ابن عمر ب روایت کرده اند: از رسول خدا شنیدم که میگفت: خدایا فلان را لعنت کن، خدایا حارث بن هشام را لعنت کن، ای خدا سهیل بن عمرو را لعنت کن، پروردگارا صفوان بن امیه را لعنت کن، بنابراین آیۀ ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ...﴾ نازل شد. سپس توبۀ تمام آنها پذیرفته شد [۳۲۰].
۲۲۸- بخاری از ابوهریره س نیز به این معنی روایت کرده است [۳۲۱].
حافظ ابن حجر میگوید: طریق جمع بین این دو حدیث این است: رسول خدا بعد از وقایع دلخراش احد، در نماز بر آنهایی که نامشان به حدیث ابن عمر ذکر شد دعا کرد. پس آیه در بارۀ هردوی این حوادث آنچه برای پیامبر پیش آمد و آنچه پیامبر انجام داد که بر آنها دعا کرد. نازل شده است.
ابن حجر میافزاید: لیکن موضوع را این حدیث پیچیدهتر میسازد:
۲۲۹- مسلم از ابوهریره س روایت کرده است: پیامبر در نماز فجر این دعا را میخواند، پروردگارا رِعل، ذکوان و عُصَیَّه را لعنت کن. تا آن که خدای ﻷ آیۀ ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ...﴾ را نازل کرد. وجه اشکال این است: آیه در موضوع احد نازل گردیده و جریان رعل و ذکوان بعد از آن است.
ابن حجر میفرماید: امکان دارد که گفته شود قصۀ رعل و ذکوان بعد از غزوۀ احد صورت گرفته است، اما نزول آیه از سبب آن [قصۀ احد] اندک زمانی به تأخیر افتاده سپس در بارۀ همۀ اینها نازل گردیده است [۳۲۲].
سُیوطی صاحب میفرماید: در سبب نزول این آیه حدیث دیگری نیز آمده است:
۲۳۰- بخاری در «تاریخ» خود و ابن اسحاق از سالم بن عبدالله بن عمر س روایت کرده اند: مردی از قریش نزد رسول خدا آمد و گفت: تو از دشنام ما را منع میکنی و سپس برمیگردی. بعد پشت به رسول خدا کرد و سرین خود را برهنه نمود. پیامبر او را از خود دور کرد و دعای بدش نمود. پس آیۀ ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ...﴾ نازل شد. سپس آن شخص مسلمان شد و به اسلام پابندی خوبی نشان داد. این حدیث مرسل غریب است.
اسباب نزول آیۀ ۱۳۰: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٣٠﴾ [آل عمران: ۱۳۰] [۳۲۳].
۲۳۱- فریابی از مجاهد روایت کرده است: مسلمانان کالای خویش را به صورت نسیه تا زمانی معین میفروختند، چون زمان پرداخت بهای کالا میرسید فروشنده در عوضدادن مهلت بیشتر به خریدار برای ادای دین، مبغلی بر بهای کالا میافزود. به این سبب خدا أ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗ﴾ را نازل کرد [۳۲۴].
۲۳۲- و همچنین از عطاء روایت کرده است: در زمان جاهلیت طایفۀ ثقیف از بنی مغیره [۳۲۵] وام میگرفتند، و چون مدت تعیین شده به پایان میرسید، بدهکاران میگفتند: به شما سود بیشتری میدهیم، شما هم در عوض آن مدتی به ما مهلت بدهید. پس خداأ ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُواْ ٱلرِّبَوٰٓاْ أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗ﴾ را نازل فرمود [۳۲۶].
اسباب نزول آیۀ ۱۴۰: ﴿إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحٞ فَقَدۡ مَسَّ ٱلۡقَوۡمَ قَرۡحٞ مِّثۡلُهُۥۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ١٤٠﴾ [آل عمران: ۱۴۰] [۳۲۷].
۲۳۳- ابن ابوحاتم از عکرمه روایت کرده است: چون اخبار جنگ احد دیر به زنها رسید، عدهای از آنها برای کسب خبر از شهر (مدینه) بیرون آمدند. ناگاه دو نفر سوار بر شتر از راه رسیدند. زنی از آنان پرسید: از رسول خدا چه خبر؟ گفتند: زنده است. زن گفت: اکنون که پیامبر ج زنده است پروای دیگر ندارم که خدا بندگان خویش را به درجۀ شهادت نایل میگرداند. طبق گفتار آن زن کلام جلیل ﴿وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَ﴾ نازل شد.
[ابن ابوحاتم از عکرمه روایت کرده است: چون اخبار جنگ احد به زنان مدینه دیر رسید، برای کسب خبر بیرون آمدند، ناگاه دیدند کسانی پیکر دو جوان شهید را بالای یک الاغ و یا یک شتر بار کرده به آنجا رساندند. زنی که از انصار بود، پرسید: این شهیدان کیستند؟ گفتند: فلان و فلان، یکی برادر آن زن بود و دیگری شوهرش (و یا یکی از این دو شهید شوهر و دیگری پسرش بود) زن در آن حالت جانگداز پرسید: رسول خدا ج چه شد؟ گفتند: زنده است، گفت: چون او زنده است دیگر هیچ پروا ندارم که خدای توانا بندگان خویش را به مقام شهادت بزرگ و گرامی میدارد. طبق گفتار آن زن کلام الهی ﴿وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَ﴾ نازل شد] [۳۲۸].
اسباب نزول آیۀ ۱۴۳: ﴿وَلَقَدۡ كُنتُمۡ تَمَنَّوۡنَ ٱلۡمَوۡتَ مِن قَبۡلِ أَن تَلۡقَوۡهُ فَقَدۡ رَأَيۡتُمُوهُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ١٤٣﴾ [آل عمران: ۱۴۳] [۳۲۹].
۲۳۴- ابن ابوحاتم از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: جماعتی از اصحاب ش با حسرت میگفتند: کاش مانند اصحاب بدر شهید میشدیم و یا کاش مثل روز بدرکارزاری پیش میآمد که ما در آن میدان با مشرکان نبرد کرده از خود دلیریها و شهامتها نشان میدادیم، یا شهادت و جنت را به دست میآوردیم و یا از زندگی بیشتر بهرهمند میشدیم، دیری نگذشت که خدا در میدان احد احضارشان کرد و در آن کارزار کسی از خود پایداری و مقاومت نشان نداد، مگر آنها که خواست و ارادۀ کردگار بر پایداری و استقامت ایشان قرار گرفته بود. پس آیۀ ﴿وَلَقَدۡ كُنتُمۡ تَمَنَّوۡنَ ٱلۡمَوۡتَ...﴾ نازل شد [۳۳۰].
اسباب نزول آیۀ ۱۴۴: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ١٤٤﴾ [آل عمران: ۱۴۴] [۳۳۱].
۲۳۵- ابن منذر از عمر بن خطاب س روایت کرده است: در غزوۀ احد از نزد رسول خداج پراکنده شدیم و من به کوه بالا شدم و از یک یهودی شنیدم که میگفت: محمد کشته شد. گفتم: از هیچکس نشنوم که بگوید: محمد کشته شد و گرنه گردنش را میزنم، ناگاه دیدم رسول خدا و سپاۀ اسلام به عقب برمیگردند. پس خدای بزرگ آیۀ ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ...﴾ را نازل کرد.
۲۳۶- ابن ابوحاتم از ربیع روایت کرده است: در روز احد مصایب فراوان دامنگیر مسلمانان گردید، مردم یکدیگر را برای اجتماع بر گرد رسول خدا ج دعوت کردند. عدهای گفتند: پیامبر کشته شد، عدهای دیگر گفتند: اگر پیغمبر ابداً کشته نمیشد. و گروهی دیگر گفتند: در راهی که پیامبرتان میجنگید نبرد نمایید تا خدای جهان پیروزتان گرداند و یا به او ملحق شوید. بنابراین خدا آیۀ ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ﴾ را نازل کرد [۳۳۲].
۲۳۷- بیهقی در «دلائل» از ابو نجیح روایت کرده است: مردی از مهاجرین از کنار مردی از انصار که در خاک و خون میتپید گذشت و گفت: خوب خبر داری که پیامبر ج کشته شد؟ مرد انصاری از خاک و خون سر برداشت و گفت: اگر محمد کشته شده باشد او رسالت خویش را انجام داد حالا شما برای دفاع از دین بجنگید. پس این آیه نازل شد [۳۳۳].
۲۳۸- ابن راهویه در مسند خود از زهری روایت میکند: ابلیس در روز احد به صدای بلند گفت: محمد کشته شد. کعب بن مالک س میگوید: من اولین کسی بودم که رسول خدا را دیدهم و چشمان مبارک او را از زیر کلاه خود شناختم و به صدای بلند گفتم: رسول خدا اینجاست. پس آیۀ ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ...﴾ نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۱۵۴: ﴿ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنۢ بَعۡدِ ٱلۡغَمِّ أَمَنَةٗ نُّعَاسٗا يَغۡشَىٰ طَآئِفَةٗ مِّنكُمۡۖ وَطَآئِفَةٞ قَدۡ أَهَمَّتۡهُمۡ أَنفُسُهُمۡ يَظُنُّونَ بِٱللَّهِ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ ظَنَّ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِۖ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ مِن شَيۡءٖۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ كُلَّهُۥ لِلَّهِۗ يُخۡفُونَ فِيٓ أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبۡدُونَ لَكَۖ يَقُولُونَ لَوۡ كَانَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٞ مَّا قُتِلۡنَا هَٰهُنَاۗ قُل لَّوۡ كُنتُمۡ فِي بُيُوتِكُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِينَ كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡۖ وَلِيَبۡتَلِيَ ٱللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمۡ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١٥٤﴾ [آل عمران: ۱۵۴] [۳۳۴].
۲۳۹- ابن راهویه از زبیر س روایت کرده است: در میدان احد وقتی ترس و اندوۀ شدید ما را فرا گرفت، احساس کردم خدای مهربان خوابی سبک و آرامبخش به ما عطا فرمود، چنانکه از جمع سپاۀ اسلام هیچکس بیدار نماند. سوگند به خدا در آن لحظه آواز معتب بن قشیر را مانند رؤیا شنیدم که میگفت: اگر فتح و نصرت نصیب ما میشد، اینگونه در اینجا کشته نمیشدیم، من این جمله را حفظ کردم. پس خدای ﻷ در این خصوص ﴿ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيۡكُم مِّنۢ بَعۡدِ ٱلۡغَمِّ أَمَنَةٗ نُّعَاسٗا يَغۡشَىٰ طَآئِفَةٗ مِّنكُمۡۖ وَطَآئِفَةٞ قَدۡ أَهَمَّتۡهُمۡ أَنفُسُهُمۡ يَظُنُّونَ بِٱللَّهِ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ ظَنَّ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِۖ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ مِن شَيۡءٖۗ قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ كُلَّهُۥ لِلَّهِۗ يُخۡفُونَ فِيٓ أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبۡدُونَ لَكَۖ يَقُولُونَ لَوۡ كَانَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٞ مَّا قُتِلۡنَا هَٰهُنَاۗ قُل لَّوۡ كُنتُمۡ فِي بُيُوتِكُمۡ لَبَرَزَ ٱلَّذِينَ كُتِبَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡقَتۡلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمۡۖ وَلِيَبۡتَلِيَ ٱللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمۡ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١٥٤﴾ را نازل فرمود [۳۳۵].
اسباب نزول آیۀ ۱۶۱: ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّۚ وَمَن يَغۡلُلۡ يَأۡتِ بِمَا غَلَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ١٦١﴾ [آل عمران: ۱۶۱] [۳۳۶].
۲۴۰- ابوداود و ترمذی به قسم حسن از ابن عباس ب روایت کرده اند: قطیفهای (شال) سرخ رنگی روز بدر گم شد. برخی از مردم گفتند: شاید رسول خدا آن را برداشته باشد. در باره آیۀ ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ...﴾ نازل شد [۳۳۷].
۲۴۱- طبرانی در «معجم کبیر» به سندی که رجال آن ثقه هستند از ابن عباسب روایت کرده است: رسول خدا لشکری را به جهاد فرستاد که پس از مدتی با پرچم افراشته، پیروزمندانه برگشتند. سپس لشکر دیگری را فرستاد که هنگام بازگشت، پرچم فتح و ظفر پیشاپیش آنها نیز در اهتزاز بود. چندی بعد لشکر دیگری را فرستاد. آنها نیز با پیروزی برگشتند، اما از اموال به غنیمت گرفته شده، در حفظ مجسمۀ طلای که به شکل سر غزال بود خیانت کردند. پس ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ﴾ نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۱۶۵: ﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٦٥﴾ [آل عمران: ۱۶۵] [۳۳۸].
۲۴۲- ابن ابوحاتم از عمر بن خطاب س روایت کرده است: مصایب و مشکلاتی که در روز احد دامنگیر مسلمانان گردید، هفتاد نفر از آنها شهید شد، عدهای از اصحاب فرار کردند، دندان پیامبر ج شکست، کلاه خود بر سر مبارک ایشان تکه تکه شد و خون بر رخسارشان جاری گردید. همه از سبب گرفتن فدیه از اسرای بدر بود. به همین سبب ﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ...﴾ نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۱۶۹ – ۱۷۰: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ١٦٩﴾ [آل عمران: ۱۶۹] [۳۳۹].
۲۴۳- احمد، ابوداود و حاکم از ابن عباس ب روایت کرده اند: رسول خدا ج فرمود: هنگامی که برادران شما در احد به شهادت رسیدند، خدای مهربان ارواح آنها را در میان پیکر پرندگان سبز رنگی قرار داد که در رودهای بهشت رفت و آمد میکنند و از میوههای بهشتی میخورند و زیر سایۀ عرش در قندیلهای زرین جای دارند. آنان چون خوردنیهای خود را پاکیزه، آشامیدنیهای خویش را گوارا و خوابگاه نیمروزی خود را زیبا و آرامبخش یافتند، گفتند: ای کاش برادران ما در دنیا میدانستند که خدای بزرگ با ما چگونه رفتار میکند تا دیگر از جهاد رو نگردانند و از جنگ با کفار نترسند و کنار نروند. ایزد تعالی فرمود: من احوال شما را به آنها میرسانم. پس آیۀ ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ﴾ و آیۀ بعد از آن نازل شد [۳۴۰].
۲۴۴- ترمذی نیز از جابر س به همین معنی روایت کرده است [۳۴۱].
اسباب نزول دو آیۀ ۱۷۲ و ۱۷۴: ﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ١٧٢﴾ [آل عمران: ۱۷۲] [۳۴۲].
۲۴۵- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس ب روایت کرده است: در غزوۀ احد بعد از آن همه جنایاتی که از ابوسفیان سر زد، خدا در دل او ترس و وحشت افکند و او بهسوی مکه برگشت. نبی کریم ج گفت: خدا در دل ابوسفیان ترس و هراس راه داد و از دست شما اشکریزان بازگشت. غزوۀ احد در ماۀ شوال واقع شد، تجار [هر سال یک بار] در ماۀ ذی القعده به مدینه میآمدند و جهت خرید و فروش در بدر صغرا اقامت میکردند. آنها بعد از غزوۀ احد آمده بودند و مسلمانانی که در میدان جنگ زخمی شده بودند سخت کسالت داشتند. سرور کائنات مردم را احضار کرد تا با او به تعقیب سپاۀ قریش بشتابند. [و افزود تنها آنها که در غزوۀ احد حضور داشتند میتوانند با ما بیایند] در این حال شیطان آمد و دوستان خویش را ترساند و گفت: گروههای بسیاری از مردم برای کارزار با شما گرد آمده اند، هیچکس سخنان شیطان را نپذیرفت و از او پیروی نکرد. پیامبر ج [برای به هیجان آوردن مردم] گفت: اگر یک نفر هم با من نیاید خودم تنها به این مأموریت میروم. پس ابوبکر، عمر، عثمان، علی، زبیر، سعد، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن مسعود، حذیفه بن یمان و ابوعبیده بن جراح در جمعی هفتاد نفره از دلیران و سرداران اسلام ش با رسول الله به تعقیب ابوسفیان شتافتند، همه جا جستجویش کردند تا به الصفراء وارد شدند. خدا به این مناسبت آیۀ ﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ...﴾ را نازل کرد.
۲۴۶- ک: طبرانی به سند صحیح از ابن عباس ب روایت کرده است: هنگامی که مشرکان از احد برگشتند باهم گفتند: نه محمد را کشتید و نه دوشیزگان را پشت اسبها سوار کرده با خود آوردید، چه بدکاری انجام دادید برگردید، صحبت آنها به گوش پیامبر رسید و به مسلمانان فرمان داد تا به عزم جهاد بیرون آیند، آنها دستور پیامبر را پذیرفتند و به شتاب تا به حمراء الأسد یا بئر ابوعتبه آمدند. بنابراین آیۀ ﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾ نازل شد. ابوسفیان به نبی کریم ج گفته بود: وعدهگاۀ ما برای رویارویی دوباره و جنگ نهایی، هنگام جمعشدن مردم در بازار بدر است، همان جایی که یاران ما را به قتل رساندید پس مشرکان بزدل از پیمان خود برگشتند ولی شجاعان دلیر، ساز و برگ نبرد را فراهم آوردند و با اموال تجارتی به بدر آمدند و در آنجا هیچکس از یاران ابوسفیان را نیافتند و در آن بازار خرید و فروش کردند. در باره آیۀ ﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ...﴾ نازل شد [۳۴۳].
۲۴۷- ابن مردویه از ابورافع روایت کرده است: رسول خدا ج علی کرم الله وجهه را با تعدادی از مسلمانان به تعقیب ابوسفیان فرستاد. یک اعرابی از قبیلۀ خزاعه آنها را دید و گفت: گروۀ قریش برای کارزار با شما آماده و مهیا شده اند. علی و یارانش در پاسخ گفتند: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾. «برای ما خدا کافی است و او بهترین تکیهگاه است». پس در بارۀ آنها این آیه نازل شد.
اسباب نزول آیۀ ۱۸۱: ﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ وَنَحۡنُ أَغۡنِيَآءُۘ سَنَكۡتُبُ مَا قَالُواْ وَقَتۡلَهُمُ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَنَقُولُ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ١٨١﴾ [آل عمران: ۱۸۱] [۳۴۴].
۲۴۸- ابن اسحاق و ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده اند: ابوبکر س وارد مدرسۀ یهودیان شد و دید آنها دور فنحاص جمع شده اند. فنحاص خطاب به او گفت: ای ابوبکر، به خدا سوگند ما هیچ نیازی به خدا نداریم، بلکه او به ما محتاج است و اگر بینیاز بود از ما وام نمیخواست چنانچه دوست شما بر این باور است. ابوبکر س خشمگین شد و سیلی محکمی بر روی او نواخت. فنحاص نزد رسول خدا آمد و گفت: ای محمد ببین دوستت با من چه کرد، پیامبر گفت: ای ابوبکر چه چیز تو را به این کار واداشت، گفت: ای رسول خدا! به راستی که او سخنی بسیار بزرگ بر زبان آورد. گمان میکند که الله ﻷ فقیر است و اینها از خدای تعالی بینیازند، اما فنحاص گفتۀ خود را انکار کرد. طولی نکشید که آیۀ ﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ﴾ نازل شد [۳۴۵].
۲۴۹- ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده است: چون خدا آیۀ ﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي يُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا...﴾ [البقرة: ۲۴۵]. را نازل کرد. یهود نزد نبی کریم آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت تنگدست شده که از بندگانش گدایی میکند؟ پس خدا آیۀ ﴿لَّقَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ فَقِيرٞ...﴾ را نازل کرد [۳۴۶].
اسباب نزول آیۀ ۱۸۶: ﴿لَتُبۡلَوُنَّ فِيٓ أَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡ وَلَتَسۡمَعُنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَمِنَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ أَذٗى كَثِيرٗاۚ وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ١٨٦﴾ [آل عمران: ۱۸۶] [۳۴۷].
۲۵۰- ابن ابوحاتم و ابن منذر به سند حسن از ابن عباس ب روایت کرده اند: فِنحاص [یکی از بزرگان یهود] گفت: خدا فقیر است و ما توانگریم، ابوبکر س [این سخن را شنید و به او خشم گرفت] این آیه در مورد آن واقعه نزول یافت.
۲۵۱- عبدالرزاق از معمر از زهری از عبدالرحمن بن کعب بن مالک س روایت کرده است: این کلام الهی، در بارۀ کعب بن اشرف که در اشعار خود پیامبر ج و یاران پاک او را هجو میکرد. نازل گردیده است [۳۴۸].
اسباب نزول آیۀ ۱۸۸: ﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡرَحُونَ بِمَآ أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحۡمَدُواْ بِمَا لَمۡ يَفۡعَلُواْ فَلَا تَحۡسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٖ مِّنَ ٱلۡعَذَابِۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ١٨٨﴾ [آل عمران: ۱۸۸] [۳۴۹].
۲۵۲- بخاری، مسلم و دیگران از طریق حُمَید بن عبدالرحمن بن عوف س روایت کرده اند: مروان [در آن وقت والی مدینه بود] به دربان خود گفت: ای رافع نزد ابن عباس برو و بگو: اگر قرار باشد هرکس از ما که از اعمال خود خوشحال گردد و علاقهمند باشد به خاطر کاری که انجام نداده است، ستایش شود در رنج و عذاب قرار بگیرد، همانا همۀ ما گرفتار رنج و عذاب میشویم. ابن عباس در پاسخ گفت: شما را به این چه کار؟ این آیه در بارۀ اهل کتاب نازل گردیده است، آنجا که رسول خدا [آنها را به حضور خواست] [۳۵۰] و در بارۀ مسألۀ خاصی از آنها سؤال کرد. اما آنان در پاسخ به پیامبر، حقیقت مسألۀ مورد بحث را پنهان کرده به جای آن چیز دیگری گفتند. و از نزد پیامبر که خارج میشدند اینطور وانمود کردند که در بارۀ آن مسأله معلومات کافی ارائه کردهاند و متوقع بودند که از جانب پیامبر ج تقدیر شوند. در این حال از کاری که انجام داده بودند (حقیقت آن چیز را از رسول خدا پوشیده داشتند) شاد و خرسند شدند [۳۵۱].
۲۵۳- بخاری و سلم از ابوسعید خدری س روایت کرده اند: هرگاه رسول خدا به جهاد میرفت عدهای از منافقان از رفتن با او سرباز میزدند و از همراهینکردن با رسول خدا خوشحال میشدند. چون پیامبر ج از جهاد برمیگشت به حضور وی آمده پوزش میخواستند و سوگند یاد میکردند که مشکلات و عذرهای موجهی داشته اند. در عین حال دوست داشتند به خاطر کاری که انجام نداده بودند تقدیر و ستایش شوند. در بارۀ آنان آیۀ ﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡرَحُونَ بِمَآ أَتَواْ...﴾ نازل شد [۳۵۲].
۲۵۴- عبد در تفسیر خود از زید بن اسلم روایت میکند: رافع بن خدیج و زید بن ثابت در نزد مروان بودند. مروان گفت: ای رافع، آیۀ ﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡرَحُونَ بِمَآ أَتَواْ...﴾ در مورد چه نازل شده است، رافع گفت: عدهای از منافقان هنگام خروج پیامبر بهانه میکردند و میگفتند: هیچ چیز مانع جدایی ما از شما نگردید، مگر کارهای ضروری و گرنه خیلی دوست داشتیم با شما یکجا باشیم. پس در بارۀ آنها این آیه نازل شد. مثل این که مروان این سخن را نپذیرفت رافع بیتابانه به زید بن ثابت گفت: ترا به خدا سوگند آیا از آنچه گفتم آگاه هستی، زید گفت: آری [۳۵۳].
ابن حجر میگوید: سخن ابن عباس و این حدیث را میتوان جمع کرد و به نتیجه رسید، زیرا ممکن است آیه در مورد هردو گروه نازل شده باشد و میافزاید: فراء حکایت میکند که یهود میگفت: ما اهل نماز، طاعت و پیروان اولین کتاب خدا هستیم با این همه به نبوت محمد ج اقرار نمیکرد. پس این آیه نازل شد [۳۵۴].
۲۵۵- ابن ابوحاتم از چند طریق از جماعتی از تابعین به این معنی روایت کرده [۳۵۵].
و ابن جریر این روایت را ترجیح داده است.
هیچ مانعی وجود ندارد که آیه در بارۀ همۀ این موارد نازل شده باشد.
اسباب نزول آیۀ ۱۹۰: ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠﴾ [آل عمران: ۱۹۰] [۳۵۶].
۲۵۶- طبرانی و ابن ابوحاتم از ابن عباس ب روایت کرده اند: قریش نزد یهود آمدند و پرسیدند: موسی برای شما چه معجزهای آورده بود. گفتند: عصا و ید بیضا. پس نزد نصاری رفتند و سؤال کردند: معجزات عیسی چگونه بود؟ گفتند: کور مادر زاد و پیس را بهبودی میبخشید و مرده را زنده میکرد. آنگاه نزد رسول خدا آمدند و گفتند: از خدایت (به عنوان معجزه) درخواست کن کوۀ صفا را برای ما به کوهی از طلا تبدیل کند، پیامبر از خدا چارهجویی کرد. در این باره آیۀ ﴿إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠﴾ نازل شد. یعنی باید در آفرینش آسمانها و زمین (به عنوان نشانههای الهی) تفکر و اندیشه نمایند.
اسباب نزول آیۀ ۱۹۵: ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ فَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُكَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ ثَوَابٗا مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلثَّوَابِ١٩٥﴾ [آل عمران: ۱۹۵] [۳۵۷].
۲۵۷- عبدالرزاق، سعید بن منصور، ترمذی، حاکم و ابن ابوحاتم از ام سلمه ل روایت کرده اند: ام سلمه گفت: ای رسول خدا! پروردگار متعال از هجرت و فداکاری زنان در راۀ اسلام هیچ یاد نکرده است. خدای مهربان آیۀ ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ...﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۱۹۹: ﴿وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَمَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُمۡ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِمۡ خَٰشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشۡتَرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِيلًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ١٩٩﴾ [آل عمران: ۱۹۹] [۳۵۸].
۲۵۸- نسائی از انس س روایت کرده است: هنگامی که خبر مرگ نجاشی به پیامبر رسید، به یاران خود فرمود: بر او نماز جنازه بخوانید، گفتند: ای رسول خدا بر یک غلام حبشی نماز جنازه بخوانیم؟ پس خدا ﴿وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَمَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ﴾ را نازل کرد [۳۵۹].
۲۵۹- ابن جریر نیز از جابر به همین معنی روایت کرده است [۳۶۰].
۲۶۰- در «مستدرک» از عبدالله بن زبیر س روایت شده است: خدای متعال و توانا آیۀ ﴿وَإِنَّ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَمَن يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ...﴾ را در بارۀ نجاشی نازل کرده است [۳۶۱].
***
[۲۷۸] طبری ۶۵۴۱ از بیع به قسم مرسل روایت و بغوی ۱ / ۴۰۶ به ربیع نسبت کرده است. ترجمه: «الف لام میم، خدا [ست که] معبودى [راستینى] جز او نیست، زنده پاینده است». [۲۷۹] بیهقی در «دلائل» ۵ / ۳۸۵ از محمد بن سهل به قسم مرسل روایت کرده و این حدیث دارای شواهد مرسل و موصول است که طبری ۶۵۴۰، ابن هشام در «سیره» ۲ / ۱۶۴ از طریق ابن اسحاق از محمد بن جعفر بن زبیر و ابن کثیر در «تفسیر» ۱ / ۳۷۶ از طریق ابن اسحاق و واحدی در «اسباب نزول» ۱۹۰ به نقل از مفسرین روایت کرده اند. به تفسیر بغوی ۳۵۸ به تخریج محقق نگاه کنید. [۲۸۰] ترجمه: «به کافران بگو: مغلوب خواهید شد و در جهنّم گرد آورده مىشوید و [آن] بد جایگاهى استبه راستى در دو گروهى که [روز بدر] به هم رسیدند براى شما نشانهاى است. گروهى در راه خدا کارزار مىکردند و گروهى دیگر کافر بودند. [مسلمانان] آنان را به چشم [خود] دو برابر خویش مىدیدند. و خداوند به یارى خویش هرکس را که بخواهد توان مىدهد. به راستى در این امر براى اهل بینش عبرتى است». [۲۸۱] طبری ۶۷۷۸ و ۶۷۷۹ از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید بن جبیر یا عکرمه روایت کرده و شیخ ابن اسحاق مجهول است. [۲۸۲] ترجمه: «بگو: خداوندا، اى دارنده فرمانروایى، به هرکس که خواهى فرمانروایى دهى و از هرکس که خواهى، فرمانروایى بازستانى و هرکس را که خواهى گرامى دارى و هرکس را که خواهى خوار سازى. نیکى به دست توست. به راستى تو بر هر کارى توانایى». [۲۸۳] طبری ۶۷۸۸ به قسم مرسل روایت کرده است. [۲۸۴] طبری ۶۸۲۱ از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده شیخ ابن اسحاق مجهول است. ترجمه آیت: «مؤمنان نباید کافران را به جاى مؤمنان دوستان [خویش] گیرند و هرکس این [کار] را کند [او را] در هیچ چیز از [دوستى] خدا [بهرهاى] نیست. مگر آنکه به نوعى از آنان حذر کنید و خدا شما را از [کیفر] خود بر حذر مىدارد و بازگشت بهسوی خداست. بگو: اگر آنچه را که در دلهاى شماست، نهان دارید یا آشکارش سازید، خدا آن را مىداند. و آنچه را [نیز] که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مىداند و خدا بر هر کارى تواناست». [۲۸۵] ترجمه: «بگو: اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را برایتان بیامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است». [۲۸۶] طبری ۶۸۴۰ و ۶۸۴۱ روایت کرده و این مرسل است. [۲۸۷] ترجمه: «این [مباحث] را که آیات و کتاب حکمت آمیز است بر تو مىخوانیم. به راستى شأن عیسى در نزد خداوند مانند شأن آدم است. [که خداوند] او را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: موجود شو و [بى درنگ] موجود شد». [۲۸۸] «سید» نامش «ایهم» است زعامت سیاسی قبیلۀ نجران به عهدۀ او بود. [۲۸۹] «عاقب» که «عبدالمسیح» نام داشت امیر و فرمانروای مردم نجران بود. [۲۹۰] طبری ۷۱۵۶ با سندی که در آن راویان مجهول است از عطیۀ عوفی روایت کرده عطیه نیز ضعیف است. [۲۹۱] بیهقی در «دلائل» ۵ / ۳۸۵ – ۳۸۶ از طریق یونس بن بکیر از سلمه روایت کرده، سلمه و پدرش مجهول هستند و اسناد ضعیف است. [۲۹۲] «اسقف» نامش «ابوحارث بن علقمه» است، پیشوای دینی و روحانی آن مردم بود. [۲۹۳] ازرق تابعی و خبر مرسل است، اصل این دارای شواهد است، سیوطی در «در المنثور» ۲ / ۶۷ این را به عبد بن حمید هم نسبت داده است. ترجمه آیات: «به راستى شأن عیسى در نزد خداوند مانند شأن آدم است. [که خداوند] او را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: موجود شو و [بى درنگ] موجود شد. [این سخن] از [جانب] پروردگار تو حقّ است، پس هرگز از شک آورندگان مباش. و هرکس که با تو در [باره] او پس از دانشى که به تو رسیده است احتجاج ورزد، بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و نزدیکانمان و نزدیکانتان را فراخوانیم، آن گاه با همدیگر مباهله کنیم و «لعنت» خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. حقّا که داستان راست همین است و معبود [راستینى] جز خدا نیست و به راستى خداوند پیروزمند فرزانه است» [۲۹۴] ترجمه: «اى اهل کتاب، چرا در [باره] ابراهیم احتجاج مىورزید؟ حال آنکه تورات و انجیل جز پس از او فرو فرستاده نشده است. آیا خرد نمىورزید»؟ [۲۹۵] طبری ۷۱۹۸ و بیهقی ۵ / ۳۸۴ روایت کردهاند و در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است. [۲۹۶] طبری ۷۲۱۹ روایت کرده، در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است. ترجمه: «اى اهل کتاب، چرا حق را به باطل در مىآمیزید و حقّ را نهان مىدارید حال آنکه [حقیقت] را مىدانید. و گروهى از اهل کتاب گفتند: به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، در آغاز روز ایمان آرید و در پایان آن [روز] انکار [ش] کنید تا شاید که آنان [از دین] برگردند. و [این] ایمان را جز براى کسانى که از دین شما پیروى کردهاند، آشکار مکنید- بگو: هدایت [حقیقى] هدایت خداست- که [نکند] آنچه به شما داده شده است، به کسى داده شود یا [گروهى] به نزد پروردگارتان با شما احتجاج ورزند. بگو: به راستى فضل به دست خداست. آن را به هرکس بخواهد، مىدهد و خداوند گشایشگر داناست». [۲۹۷] این مرسل است به طبری ۷۲۲۸ نگاه کنید. [۲۹۸] ترجمه: «بىگمان کسانى که به [جاى] پیمان خدا و سوگندهاى خویش بهایى کم [ارزش] مىستانند، آن گروه در آخرت بهرهاى نخواهند داشت و خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمىگوید و به آنان نمىنگرد و پاکشان نمىدارد و عذابى دردناک [در پیش] دارند». [۲۹۹] صحیح است، بخاری ۲۳۵۶ و ۲۳۵۷ و ۲۶۷۶ و۲۶۷۷ و ۴۵۴۹ و ۴۵۵۰ و ۶۶۵۹ و ۶۶۶۰ و ۶۶۷۷ و ۷۱۸۳ و ۷۱۸۴، مسلم ۱۳۸، شافعی ۱ / ۵۱، احمد ۱ / ۴۴ و ۵ / ۲۱۲، طیالسی ۲۶۲ و ۱۰۵۱، ابوداود ۳۲۴۳، ترمذی ۱۲۶۹، ابن ماجه ۲۳۲۳، طبری ۷۲۷۹، واحدی در اسباب نزول ۲۱۶، بغوی ۱ / ۳۱۸، ابن حبان ۵۰۸۴ و بیهقی ۱۰ / ۴۴ از ابن مسعود روایت کرده اند. زاد المسیر ۱۸۵ به تخریج محقق. [۳۰۰] صحیح است، بخاری ۲۰۸۸ و ۴۵۵۱ از ابی اوفی روایت کرده است. [۳۰۱] فتح الباری ۸ / ۲۱۳. [۳۰۲] طبری ۷۲۷۵ به قسم مرسل و واحدی ۲۲۰ از عکرمه بدون اسناد روایت کرده است. [۳۰۳] تفسیر طبری، همان منبع، ج ۳، ص ۳۲۵. [۳۰۴] ضعیف است، طبری ۸۲۹۴، بیهقی در «دلائل» ۵ / ۳۸۴، روایت کرده اند. در اسناد آن محمد بن ابومحمد مجهول است. سیوطی در «الدر» ۲ / ۸۲ به ابن اسحاق، ابن جریر، ابن ابوحاتم، ابن منذر و بیهقی در «دلائل» نسبت کرده. به زاد المسیر ۱۸۸ تخریج محقق. ترجمه آیات: «هیچ بشرى را [روا] نیست که خداوند به او کتاب و دانش و پیامبرى بدهد آن گاه به مردم بگوید که به جاى خدا بندگان من باشید. بلکه [پیامبر مىگوید:] با آموزش کتاب و با خواندن [آن عالمان] ربّانى باشید. و [روا نیست] که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را به پروردگارى گیرید، آیا شما را پس از آنکه مسلمان شدهاید، به کفر فرمان مىدهد»؟ [۳۰۵] ترجمه: «خداوند چگونه گروهى را که پس از ایمانشان کفر ورزیدند و [پس از آنکه] گواهى دادند پیامبر حقّ است و [بعد از آنکه] روشنگریها براى آنان آمد، هدایت مىکند؟ و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمىکند. این گروه جز ایشان آن است که لعنت خدا و فرشتگان و مردمان، همگى بر آنان است. در آن [لعنت] جاودانهاند، عذاب از آنان کاسته نشود و نه آنان مهلت یابند. مگر آنان که بعد از آن توبه کردند و [کار را] به صلاح آوردند، پس بى گمان خداوند آمرزنده مهربان است». [۳۰۶] صحیح است، نسائی در تفسیر ۸۵، احمد ۱ / ۲۴۷، ابن حبان ۴۴۶۰، حاکم ۲ / ۱۴۲ و ۴ / ۳۳۶، طبری ۷۳۵۸، بیهقی ۸ / ۱۹۷ و واحدی در اسباب نزول ۲۲۵ روایت کرده اند، حاکم و ذهبی این را صحیح میدانند. دارای شواهد مرسل است. زاد المسیر ۱۹۱ به تخریج محقق. [۳۰۷] عبدالرزاق ۴۲۶ و از طبری ۷۳۶۱ به قسم مرسل از مجاهد و طبری ۷۳۶۲ به همین معنی از سدی روایت کرده اند. [۳۰۸] ترجمه: «در آن نشانههاى روشن [از جمله] مقام ابراهیم است و هرکس که وارد آن شود، ایمن است و براى خداوند حج خانه [کعبه] بر [عهده] مردم است، [البته] کسى که بتواند سوى آن راه برد. و هرکس کفر ورزد، [بداند] که خداوند از جهانیان بىنیاز است». [۳۰۹] طبری ۷۵۱۶ به قسم مرسل به همین معنی از وی روایت کرده، مرسل و ضعیف است. [۳۱۰] ترجمه: «اى مؤمنان، اگر از گروهى از اهل کتاب فرمان برید، پس از ایمانتان شما را کافر گردانند». [۳۱۱] واحدی ۲۳۳ و ۲۳۴ از دو طریق از خلیفه بن حصین از ابونصر از وی روایت کرده است، راویهای آن ثقه اند، اما در شنیدن ابونصر از ابن عباس اختلاف است و به اصل حدیث شواهد است. [۳۱۲] طبرانی ۱۳۸۸ روایت کرده است، هیثمی در محجمع زوائد ۱۰۸۹۹ میگوید: «راویهای این ثقه اند» واحدی ۲۳۷ این را به ابن عباس و مقاتل نسبت کرده است. [۳۱۳] ترجمه: «[همه آنان] برابر نیستند، از اهل کتاب گروهى راستکردار است. آیات خدا را در اوقات شب سجدهکنان مىخوانند. به خدا و روز قیامت ایمان مىآورند و به کار شایسته فرمان مىدهند و از کار ناشایست باز مىدارند و در [انجام] نیکىها مىشتابند و آنان از شایستگانند. هر کار نیکى که انجام دهند، هرگز در آن باره ناسپاسى نبینند و خداوند به [حال] پرهیزگاران داناست». [۳۱۴] ترجمه: «اى مؤمنان، از غیر خودتان همراز مگیرید. [آنان] در نابکارى [نسبت به] شما کوتاهى نمىورزند. رنج [و ناراحتى] شما را دوست دارند. به راستى دشمنى از زبانهایشان آشکار است. و آنچه دلهایشان نهان مىدارد، بزرگتر است، اگر خرد ورزید، نشانهها [ى روشن] را براى شما بیان کردهایم». [۳۱۵] طبری ۷۶۷۸ روایت کرده در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است. [۳۱۶] ترجمه: «و [یاد کن] آن گاه که بامدادان از پیش کسانت بیرون آمدى. مؤمنان را براى جنگ به جایگاهها مىگماردى. و خداوند شنواى داناست». [۳۱۷] طبری ۷۷۴۲ به شکل مرسل از شعبی روایت کرده، ضعیف است. [۳۱۸] ترجمه: «تو را در این کار اختیارى نیست. چه [خداوند] آنان را ببخشاید یا عذابشان کند، چرا که آنان ستمکارند». [۳۱۹] صحیح است، بخاری ۷ / ۳۶۵ پیش از حدیث ۴۰۶۹ تعلیقاً، مسلم ۱۷۹۱ به قسم موصول، احمد ۳ / ۲۵۳ و ۲۸۸، ترمذی ۳۰۰۲ و ۳۰۰۳، ابن ماجه ۴۰۲۷، ابویعلی ۳۷۳۸، ابن حبان ۶۵۷۴ و ۶۵۷۵، واحدی ۲۴۴، طبری ۷۸۰۵ و ۷۸۰۶، نسائی در «تفسیر» ۹۷ از انس روایت کرده اند. [۳۲۰] با شواهدش صحیح است، بخاری به این عبارت روایت نکرده، احمد ۲ / ۹۳، ترمذی ۳۰۰۴ روایت کردهاند در اسناد آن عمر بن حمزه ضعیف است. بخاری ۴۰۷۰ از سالم بن عبدالله بن عمر به قسم مرسل به عبارت «دعا میکند» نه «لعنت میکند» روایت کرده است. بخاری ۴۰۶۹ و ۷۳۴۶ به قسم موصول از ابن عمر روایت کرده و نامها را ذکر نکرده است. [۳۲۱] بخاری ۴۵۶۰ و ۶۲۰۰، حمیدی ۹۳۹، دارمی ۱ / ۳۷۴، نسائی ۲ / ۲۰۱، ابن حبان ۱۹۷۲ روایت کرده اند، در این حدیث هم نام مشرکین نیست. [۳۲۲] به فتح الباری ۸ / ۲۲۶ – ۲۲۷ نگاه کنید. [۳۲۳] ترجمه: «اى مؤمنان، ربا را چندین و چند برابر مخورید. و از خداوند پروا بدارید باشد که رستگار شوید». [۳۲۴] مرسل و مرسل از قسم ضعیف است. به تفسیر مجاهد ۱ / ۱۳۴ نگاه کنید. [۳۲۵] در نسخۀ اصلی بنی نضیر است از طبری و «در المنثور» ۲ / ۱۲۸ ثبت شد. [۳۲۶] طبری ۷۸۲۲ از ابن جریج از عطا روایت کرده، مرسل است. [۳۲۷] ترجمه: «اگر به شما زخمى رسد، به راستى به گروه [کافران نیز] زخمى مانند آن رسیده است. و این روزها [ى شکست و پیروزى را] در میان مردم مىگردانیم. و تا خداوند مؤمنان [واقعى] را معلوم بدارد و برخى از شما را گواه گیرد. و خداوند ستمکاران را دوست نمىدارد». [۳۲۸] ابوالفضل محمود الألوسی، تفسیر روح المعانی، همان منبع، ج ۴، ص ۶۹. [۳۲۹] ترجمه: «و به راستى آرزوى مرگ مىکردید، پیش از آنکه به دیدارش رسید، پس آن را در حالى که مىنگریستید، دیدید». [۳۳۰] اسنادش به خاطر عطیه بن سعد عوفی ضعیف است. اما به معنی این شواهد است که طبری ۷۹۲۹ و بعد از این ذکر کرده است. [۳۳۱] ترجمه: «و محمّد جز رسول [خدا] نیست [که] به راستى پیش از او رسولانى بودهاند. آیا اگر بمیرد یا کشته شود، از آیین خود بر مىگردید؟ و هرکس از آیین خود برگردد، [در حقیقت] هیچ زیانى به خداوند نمىرساند و خداوند به شکرگزاران پاداش خواهد داد». [۳۳۲] طبری ۷۹۴۱ از ربیع بن انس و از قتاده ۷۹۴۰ به قسم مرسل روایت کرده، دارای شواهد مرسل است که با آنها قوی میشود. [۳۳۳] طبری ۷۹۴۴، بیهقی در «دلائل» ۳ / ۲۴۸ از ابن ابونجیح از پدرش روایت کرده اند، این مرسل است و دارای شواهد مرسل دیگر که آنها را طبری ۷۹۴۵ و بعد از این روایت کرده است. [۳۳۴] ترجمه: «آن گاه پس از اندوه آرامشى [به صورت] خوابى سبک بر شما فرود آورد که گروهى از شما را فرا مىگرفت و گروهى [دیگر] بودند که اندیشه خودشان نگرانشان ساخته بود، به خداوند گمان نادرست- چون پندار [عصر] جاهلیت- مىبردند. مىگفتند: آیا بهرهاى از یارى [خدا] خواهیم داشت؟ بگو: [تحقّق] مدد [الهى] همهاش به دست خداست. در دلهاى خویش چیزى را نهان مىدارند که [آن را] براى تو آشکار نمىسازند. مىگویند: اگر ما از یارى [خدا] بهرهاى داشتیم در اینجا کشته نمىشدیم. بگو: اگر در خانههایتان [هم] بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان مقرّر شده بود، بهسوی کشتارگاه خود بیرون مىآمدند و تا خداوند آنچه را که در سینههایتان دارید [در عمل] بیازماید. و تا آنچه را که در دلهایتان است، پاک سازد، و خداوند به راز دلها داناست». [۳۳۵] حسن است، طبری ۸۰۹۳ و ۸۰۹۴، بیهقی ۳ / ۲۷۳، اسناد طبری حسن و راویهای او ثقهاند و ابن اسحاق به تحدیث تصریح کرده است. [۳۳۶] ترجمه: «از هیچ پیامبرى خیانت سر نمىزند و هرکس که خیانت کند، در روز قیامت [وبال] خیانتى را که ورزیده است [در میان] خواهد آورد. آن گاه به هر کسى [پاداش] دستاوردش به تمام [و کمال] داده شود و آنان ستم نبینند». [۳۳۷] ابوداود ۳۹۷۱، ترمذی ۳۰۰۹، ابویعلی ۲۴۳۸، طبری ۸۱۳۸ و ۸۱۳۹ و واحدی در اسباب نزول ۲۵۵، از خصیف از عکرمه از ابن عباس روایت کرده اند. طبری ۸۱۳۵ و ۸۱۳۷ از مقسم از ابن عباس روایت کرده یکی از راویهای این ضعیف است، ترمذی میگوید: «حسن غریب است عدهای از خصیف از مقسم بدون ذکر ابن عباس روایت کرده اند» طبری ۸۱۴۱ از طریق دیگر از اعمش از ابن عباس روایت کرده اسناد این ضعیف است به خاطر این که بین اعمش و ابن عباس انقطاع است. این طریق با ما قبلش و طریق مجاهد که گذشت [تفسیر طبری ۴ / ۱۵۶] نشان میدهند که این خبر دارای اصل است حتی این سخن را یکی از منافقین گفته است. به تفسیر بغوی ۴۷۳ به تخریج محقق نگاه کنید. [۳۳۸] ترجمه: «آیا چون مصیبتى به شما رسید- که به دو برابر آن [در شکست دشمنان] دست یافته بودید- گفتید: این از کجا رسید؟ بگو: آن از نزد خود شماست. بى گمان خدا بر هر کارى تواناست». [۳۳۹] ترجمه: «و کسانى را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندار بلکه زندهاند. در نزد پروردگارشان روزى مىیابند». [۳۴۰] با طرق و شواهدش حسن است، ابوداود ۲۵۲۰، حاکم ۲ / ۸۸، ابویعلی ۲۳۳۱، احمد ۱ / ۲۶۶، بیهقی ۹ / ۱۶۳ و واحدی در اسباب نزول ۲۶۱ از عبدالله بن ادریس از محمد بن اسحاق از اسماعیل بن امیه از ابوزبیر از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کردهاند راویهای آن ثقه هستند. ابن اسحاق به روایت احمد به تحدیث تصریح کرده و حدیث آن حسن است. احمد ۱ / ۲۶۵ و ۲۶۶، طبری ۸۲۰۵ از ابوزبیر از ابن عباس روایت کردهاند اسناد آن منقطع است، زیرا ابوزبیر از ابن عباس نشنیده چنانچه در مراسل ابن ابوحاتم ص ۱۹۳ آمده است. حدیث ابن مسعود به این شاهد است که مسلم ۱۸۸۷، طیالسی ۱۱۴۳، بیهقی ۹ / ۱۱۴۳، بیهقی ۹ / ۱۶۳ و طبری ۸۲۰۸ روایت کردهاند – والله اعلم. [۳۴۱] ترمذی ۳۰۱۰، ابن ماجه ۱۹۰، حاکم ۳ / ۲۰۳ و ۲۰۴، ابن ابوعاصم در «السنة» ۹۰۲، بیهقی در «دلائل» ۳ / ۲۹۸ و واحدی ۲۶۳ از جابر روایت کرده اند. این حدیث را ترمذی حسن گفته است. [۳۴۲] ترجمه: «کسانى که پس از زخمى [و مجروح] شدنشان [باز دعوت] خدا و رسول را اجابت کردند. براى کسانى از آنان که نیکوکارى کردند و تقوا ورزیدند پاداشى بزرگ خواهد بود». [۳۴۳] طبرانی ۱۱ / ۱۹۷ به سندی که راویهای آن ثقهاند روایت کرد، هیثمی ۱ / ۱۲۱ میگوید: «راویهای این راویی صحیح هستند، بدون محمد بن منصور که ثقه است» طبری ۸۲۵۰ قسمتهای این حدیث را از عکرمه به قسم مرسل روایت کرده است. [۳۴۴] ترجمه: «آرى، خداوند سخن آنان را که گفتند: خداوند فقیر و ما توانگریم، شنید. آنچه را که گفتند و اینکه آنان پیامبران را به ناحق کشتند، خواهیم نوشت و مىگوییم: عذاب سوزاننده را بچشید». [۳۴۵] طبری ۸۳۰۰ از ابن اسحاق از ابن عباس روایت کرده در اسناد آن محمد بن ابومحمد مجهول است، طبری ۸۳۰۲ از سدی و ۸۳۱۶ از عکرمه به قسم مرسل روایت کرده و واحدی ۲۷۵ بدون اسناد روایت کرده است. امید این روایات به مجموع قوی شوند – والله اعلم. [۳۴۶] شوکانی در فتح القدیر ۱ / ۵۲۲ ذکر کرده که ابن ابوحاتم و ضیاء در «المختار» از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. و از حسن و دیگران به همین معنی به قسم مرسل روایت شده است. به تفسیر طبری ۸۳۰۵ و حدیث بعدی نگاه کنید. [۳۴۷] ترجمه: «حتما در اموالتان و جانهایتان آزموده خواهید شد و از آنان که پیش از شما کتاب داده شدهاند و از مشرکان سرزنش بسیار خواهید شنید. و اگر صبر کنید و پروا دارید، [بدانید که] آن [صبر و پروا] از کارهاى سترگ است». [۳۴۸] در اسباب نزول [ص ۲۳] چنین است. عبدالرزاق ۴۹۶ و از او طبری ۸۳۱۷ از معمر از زهری بدون ذکر عبدالرحمن روایت کرده اند. بیهقی در «دلائل» ۳ / ۱۹۶ و ۱۹۷ از زهری از عبدالرحمن روایت کرده در آن قصۀ کشتهشدن کعب هم آمده. به تفسیر بغوی ۵۰۴ و زاد المسیر ۲۴۷ به تخریج محقق نگاه کنید. [۳۴۹] ترجمه: «کسانى را که به آنچه کردهاند، شاد مىشوند و دوست مىدارند به آنچه نکردهاند، ستوده شوند، رسته از عذابشان مپندار. و آنان عذابى دردناک [در پیش] دارند». [۳۵۰] صحیح بخاری، کتاب تفسیر قرآن، حدیث شماره ۴۵۶۸. [۳۵۱] صحیح است، بخاری ۴۵۶۸، مسلم ۲۷۷۸، ترمذی ۳۰۱۴، نسائی در تفسیر ۱۰۶ و حاکم ۲ / ۲۹۹ از ابن عباس روایت کرده اند. [۳۵۲] صحیح است، بخاری ۴۵۶۷، مسلم ۲۷۷۷، طبری ۸۳۳۵، واحدی ۲۸۰، از چندین طریق از ابوسعید خدری روایت کرده اند. [۳۵۳] مصنف در «در المنثور» ۲ / ۱۹۱ به عبد بن حمید نسبت داده و واحدی ۲۸۱ از زید بن اسلم به این معنی روایت کرده. به تفسیر ابن کثیر ۱۷۱۶ تا ۱۷۱۸ به شمارهگذاری محقق نگاه کنید. [۳۵۴] فتح الباری ۸ / ۲۳۴. [۳۵۵] به «دُر المنثور» ۲ / ۱۹۱ – ۱۹۳ نگاه کنید. [۳۵۶] ترجمه: «به راستى در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز براى خردمندان نشانههاست». [۳۵۷] ترجمه: «پس پروردگارشان [دعا] یشان را پذیرفت که: من عمل هیچ صاحب عملى از شما را از مرد یا زن تباه نمىکنم. شما از همدیگرید. پس آنان که هجرت کردهاند و از خانههاى خود رانده شدهاند و در راه من رنج دیدهاند و جنگ کردهاند و کشته شدهاند، [به عنوان] پاداشى از جانب خداوند قطعا بدیهایشان را از آنان مىزدایم و آنان را به باغهایى در آورم که جویباران از فرودست آن روان است. و خدا [ست که] پاداش نیک به نزد اوست». [۳۵۸] ترجمه: «و به راستى از اهل کتاب کسانى هستند، که در عین فروتنى در برابر خداوند به خدا و آنچه بهسوی شما فرو فرستاده شده است و آنچه بهسوی آنان فرو فرستاده شده است ایمان مىآورند و به جاى آیات خدا بهاى ناچیز نمىستانند. اینان، اجرشان را به نزد پروردگارشان خواهند داشت. بى گمان خداوند زود شمار است». [۳۵۹] نسائی در «تفسیر» ۱۰۸ و ۱۰۹ بزار ۸۳۲ «کشف»، واحدی ۲۸۸، طبرانی در معجم اوسط ۲۶۸۸ از انس روایت کردهاند اسناد آن حسن است. و هیثمی در مجمع الزوائد ۳ / ۳۸ میگوید: «راویهای طبرانی ثقه اند» ادای نماز جنازه به نجاشی در صحیحین بدون ذکر نزول آیه آمده. به تفسیر نسائی نگاه کنید. [۳۶۰] طبری ۸۳۷۶ روایت کرده و در آن رواد بن جراح ضعیف است، اما به حدیث ماقبل شاهد است. [۳۶۱] حاکم ۲ / ۲۰۰ روایت کرده راویهای آن ثقهاند حاکم این را صحیح گفته و ذهبی هم با او موافق است.