سورۀ فاطر
این سوره مکی و ۴۵ آیه است
اسباب نزول آیۀ ۸: ﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۖ فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُكَ عَلَيۡهِمۡ حَسَرَٰتٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ٨﴾[فاطر: ۸] [۱۱۳۲].
۸۹۶- جویبر از ضحاک از ابن عباس روایت کرده است: زمانی نبی اکرم ج فرمود: پروردگارا! دین خود را به عمر بن خطاب و یا ابوجهل بن هشام عزیز و نیرومند گردان، پس خدا أ عمر س را هدایت کرد و ابوجهل به گمراهی و جهالت باقی ماند. سپس در بارۀ آن دو آیۀ ﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ...﴾ نازل شد [۱۱۳۳].
اسباب نزول آیۀ ۲۹: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ كِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِيَةٗ يَرۡجُونَ تِجَٰرَةٗ لَّن تَبُورَ٢٩﴾[فاطر: ۲۹] [۱۱۳۴].
۸۹۷- عبدالغنی بن سعید ثقفی در «تفسیر» خود از ابن عباس روایت کرده است: این گفتۀ خدا ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ كِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ در بارۀ حصین بن حرث بن عبدالمطلب بن عبدالمناف قریشی نازل شده است [۱۱۳۵].
اسباب نزول آیۀ ۳۵: ﴿ٱلَّذِيٓ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَةِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٞ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٞ٣٥﴾ [۱۱۳۶].
۸۹۸- بیهقی در «البعث» و ابن ابوحاتم از طریق نفیع بن حرث از عبدالله بن ابی اوفی روایت کرده اند: شخصی به نبی ج گفت: ای رسول خدا! خواب چیزی است که ایزد تعالی در دنیا ما را با آن خرسند و شاد میکند آیا در جنت هم خواب است؟ گفت: نه، زیرا خواب قرین مرگ است و در جنت مرگ نیست. گفت: پس نشاط و آرامش آنها در چیست؟ پیامبر ج این سخن را بس بزرگ شمرد و گفت: در بهشت سستی و رنج روانی نیست در همه احوال آنها شاد و راحتند. پس خدا ﴿لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٞ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٞ﴾ را نازل کرد.
اسباب نزول آیۀ ۴۲: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَئِن جَآءَهُمۡ نَذِيرٞ لَّيَكُونُنَّ أَهۡدَىٰ مِنۡ إِحۡدَى ٱلۡأُمَمِۖ فَلَمَّا جَآءَهُمۡ نَذِيرٞ مَّا زَادَهُمۡ إِلَّا نُفُورًا٤٢﴾ [۱۱۳۷].
۸۹۹- ابن ابوحاتم از ابن ابو هلال روایت کرده است: قریش همواره میگفتند: اگر پروردگار از بین ما پیامبری مبعوث کند. در میان همۀ امم از ما فرمانبردارتر و منقادتر به دستورات الهی و همچنان هدایت پذیرتر و استوارتر به تمسک و پیروی از کتاب او نخواهد بود. پس خدا ﴿وَإِن كَانُواْ لَيَقُولُونَ١٦٧ لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِكۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ١٦٨﴾[الصافات: ۱۶۷-۱۶۸] و [عربهاى ناگرويده] مىگفتند: اگر در نزد ما خبرى از پيشينيان بود» و ﴿لَوۡ أَنَّآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡكِتَٰبُ لَكُنَّآ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمۡ﴾. «اگر كتاب بر ما فرو فرستاده مىشد، از آنان راه يافتهتر بوديم» و ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ لَئِن جَآءَهُمۡ نَذِيرٞ لَّيَكُونُنَّ أَهۡدَىٰ مِنۡ إِحۡدَى ٱلۡأُمَمِ﴾ را نازل کرد. یهود همواره به واسطۀ بعثت نبی کریم بر نصاری نصرت و پیروزی میجستند و میگفتند: ما دریافته ایم که پیامبری برانگیخته میشود.
***
[۱۱۳۲] ترجمه: «آیا کسى که کردار زشتش براى او آراسته جلوه داده شده، لذا آن را نیک مىبیند [چون کسى است که چنین نیست؟] بى شک خداوند هرکس را که بخواهد بیراه مىگذارد و هرکس را که بخواهد هدایت مىکند. پس نباید وجودت از حسرت خوردن بر آنان از بین برود. بى گمان خداوند به آنچه مىکنند داناست». [۱۱۳۳] اسناد این جداً ضعیف است به خاطر جویبر زیرا او متروک است و ضحاک با ابن عباس ملاقات نکرده صحیح عموم آیه است اما از چند وجه آمده که پیامبر خدا به این چیز دعا کرد، اینها به مجموع قوی هستند. ««کشف الخفا» ۱ / ۱۸۳ و ۱۸۴ و ۵۴۶. [۱۱۳۴] ترجمه: «به راستى آنان که کتاب خدا را مىخوانند [و به آن عمل مىکنند] و نماز بر پا داشتهاند و از آنچه روزیشان کردهایم پنهان و پیدا مىبخشند، امید به سودایى دارند که [هرگز] کاستى نمىپذیرد». [۱۱۳۵] متن باطل است و سندش تباه. در این سند عبدالغنی ضعیف و تفسیر را از موسی بن عبدالرحمن ثقفی روایت میکنداو دروغگوست و حدیث وضع میکند. ابن حبان [۲ / ۲۴۲ تحقیق محمود ابراهیم زاید] در خصوص موسی میگوید: دجال است کتابی را در تفسیر جمع و به ابن جریج از عطا از ابن عباس نسبت میدهد. به «میزان الاعتدال» ۲ / ۶۴۲ و ۴ / ۲۱۱ و ۲۱۲ و «لسان المیزان» ۴ / ۴۵ نگاه کنید. و متن را نشانههای وضع تهدید میکند. و این که تنها ثقفی این را روایت کرده دلیل وهن این است. [۱۱۳۶] ترجمه: «کسى که از [روى] فضل خویش ما را به سراى پایدار در آورد. در آنجا به ما رنجى نرسد و در آنجا ما هیچ خستگى نبینیم». [۱۱۳۷] ترجمه: «و به سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند یاد کردند که اگر هشدار دهندهاى به نزد آنان بیاید، از هر امّتى راه یافتهتر خواهند بود. پس چون هشدار دهندهاى به [سوى] آنان آمد، در حقّ آنان جز گریز نیفزود».