اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه لباب النقول

فهرست کتاب

سورۀ کهف

سورۀ کهف

این سوره مکی و ۱۱۰ آیه است

اسباب نزول آیۀ ۱ – ۲: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡكِتَٰبَ وَلَمۡ يَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ١[الكهف: ۱] [۸۸۸].

۶۸۹- ابن جریر از قول ابن اسحاق از شیخی از اهالی مصر از عکرمه از ابن عباسب روایت کرده است: قریش نضر بن حارث و عقبه بن ابومعیط را نزد دانشمندان یهود در مدینه فرستادند و به آن دو گفتند: یهود را از سجایا، صفات و سخنان محمد آگاه سازید و در مورد او حقایق را از ایشان جویا شوید، زیرا آن‌ها اهل کتاب هستند و آگاهی‌شان در مورد انبیاء نسبت به معلومات ما بیشتر است. آن‌ها روانه شدند و به مدینه رسیدند و از دانشمندان یهود در بارۀ رسول خدا سؤال کردند و احوال و برخی از گفته‌های او ج را به آن‌ها توصیف کردند. دانشمندان یهود گفتند: از او در مورد سه چیز سؤال کنید، اگر شما را آگاه ساخت پیامبر مرسل است و گرنه دروغگویی بیش نیست. اول- شرح حال آن دسته از جوان‌مردان [اصحاب کهف] را که در روزگار پیشین می‌زیستند از او بپرسید که بر آن‌ها چه گذشت؟ چون سرگذشت آن‌ها شگفت‌انگیز و عجیب است. دوم- از او در بارۀ شخص جهان‌گردی [ذوالقرنین] که شرق و غرب عالم را گردش کرد بپرسید که داستان او از چه قرار است؟ سوم- در بارۀ روح از او سؤال کنید که روح چیست؟ نضر بن حارث و عقبه به نزد قریش برگشتند و گفتند: ای جماعت قریش، چیزی برایتان آوردیم که قضایای شما و محمد را به طور قطع حل و فصل می‌کند. قریش نزد رسول خدا آمدند و از او در باره پرسیدند، پیامبر اکرم بدون این که انشاء الله بگوید به آن‌ها گفت: پرسش‌های شما را فردا پاسخ می‌دهم. آنان برگشتند. رسول خدا پانزده شب و روز صبر کرد، خدا أ در این باره وحی نفرستاد و جبرئیل نیز در این مدت به نزد پیامبر نیامد، پس مشرکان مکه لب به یاوه‌سرایی گشودند. نازل‌نشدن وحی و بیهوده‌گویی اهل مکه، ناجی و پیشوای بشریت را اندوهگین ساخت و بر سختی‌ها و مشقت‌های آن بزرگوار افزود. سپس جبرئیل امین سورۀ کهف را فرود آورد که در آن پررودگار سرور کائنات را بابت این که از گفتار زشت قریش افسرده و غمگین شده بود مورد سرزنش قرار داد، داستان اصحاب کهف و سرگذشت ذوالقرنین را نیز بیان کرد. و آیۀ ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِ...[الإسراء: ۸۵] را هم نازل فرمود [۸۸۹].

اسباب نزول آیۀ ۶: ﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ أَسَفًا٦[الكهف: ۶] [۸۹۰].

۶۹۰- ابن مردویه از ابن عباس ب روایت کرده است: عتبه و شیبه پسران ربیعه ابوجهل بن هشام، نضر بن حارث، امیه بن خلف، عاصی بن وائل، اسود بن مطلب، ابوالبختری و جمع دیگری از قریش دور هم گرد آمده بودند. رسول خدا ج مخالفت‌ها و سرکشی‌های قومش را نسبت به خود و انکار و ناباوری‌های آن‌ها را نسبت به کتاب خدا و نصایح پندآمیز و اندرزهای سودمند آن، مشاهده می‌کرد و بسیار غمگین و دلتنگ می‌شد و حرکات زشت آن‌ها برایش دشوار و سنگین بود. پس خدا آیۀ ﴿فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ را نازل کرد.

اسباب نزول آیۀ ۲۳: ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا٢٣ [۸۹۱].

۶۹۱- ابن مردویه نیز از ابن عباس ب روایت کرده است: رسول خدا به چیزی وعده گذاشت و مدت چهل روز از آن گذشت. پس خدا ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا٢٣ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ را نازل کرد.

اسباب نزول آیۀ ۲۵: ﴿وَلَبِثُواْ فِي كَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِينَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا٢٥[الكهف: ۲۵] [۸۹۲].

۶۹۲- ابن مردویه از ابن عباس ب روایت کرده است: وقتی که ﴿وَلَبِثُواْ فِي كَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ نازل شد. عده‌ای گفتند: ای رسول خدا! سه صد سال است و یا سه صد ماه؟ پس خدای بزرگ ﴿سِنِينَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا را نازل کرد [۸۹۳].

۶۹۳- این حدیث را ابن جریر از ضحاک روایت کرده است.

اسباب نزول آیۀ ۲۸: ﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ تُرِيدُ زِينَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِكۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَكَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨[الكهف: ۲۸] [۸۹۴].

سبب نزول این آیه، حدیث خباب بن ارت س در سورۀ انعام گذشت [۸۹۵].

۶۹۴- ابن مردویه از طریق جویبر از ضحاک از ابن عباس روایت کرده است: امیه بن خلف جمحی رسول خدا ج را به کاری دعوت کرد که خدا از آن بیزار است، از وی خواست تا فقرا و تهیدستان را طرد کند و بزرگان و دلاوران مکه را به خود نزدیک گرداند. پس در بارۀ امیه این آیه نازل شد.

۶۹۵- ابن ابوحاتم از ربیع روایت کرده است: سرور کائنات پیش امیه بن خلف آمد و دستورات و راهنمایی‌های سودمند اسلام را برای او بیان داشت، اما او با بی‌توجهی و غفلت به رسول خدا نگریست. آنگاه این کلام خدا نازل گردید.

۶۹۶- از ابوهریره س روایت کرده است: عیینه بن حصن نزد پیامبر آمد. سلمان فارسی س نیز در آنجا حضور داشت، عیینه به پیامبر گفت: وقتی ما نزدت آمدیم سلمان را از مجلس بیرون کن و سپس ما را راه بده. در آن وقت این آیه نازل شد [۸۹۶].

اسباب نزول آیۀ ۱۰۹: ﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتُ رَبِّي وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا١٠٩[الكهف: ۱۰۹] [۸۹۷].

۶۹۷- حاکم و غیره از ابن عباس ب روایت کرده اند: قریش به یهود گفت: چیزهایی به ما بگویید تا راجع به آن از این شخص [رسول خدا] سؤال نمایم، یهودیان گفتند: در بارۀ روح از او سؤال کنید آن‌ها از پیامبر راجع به روح پرسیدند. پس این کلام عزیز نازل شد: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥[الإسراء: ۸۵]. «از تو در بارۀ روح می‌پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما بجز اندکی علم و دانش داده نشده است» یهود گفت: به ما تورات داده شده است که در آن همۀ علوم و دانش‌های گوناگون موجود است و کسی که تورات را داشته باشد صاحب خیر بسیار است. آنگاه آیۀ ﴿قُل لَّوۡ كَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّي...[الكهف: ۱۰۹] نازل گردید.

اسباب نزول آیۀ ۱۱۰: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠[الكهف: ۱۱۰] [۸۹۸].

۶۹۸- ابن ابوحاتم و ابن ابوالدنیا در کتاب «اخلاص» از طاوس روایت کرده اند: مردی گفت: ای رسول خدا! من برای رضای خدا جهاد می‌کنم و دوست دارم که جایگاه‌ام در بهشت به من نشان داده شود. پیامبر جواب او را نداد تا ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠[الكهف: ۱۱۰] تا آخر آیه نازل شد [۸۹۹].

۶۹۹- حاکم این حدیث را در «مستدرک» به قسم موصول از طاوس از ابن عباس روایت کرده و به شرط بخاری و مسلم این حدیث را صحیح دانسته است [۹۰۰].

۷۰۰- ابن ابوحاتم از مجاهد روایت کرده است: مسلمانی در راۀ خدا جهاد می‌کرد و علاقه‌مند بود جایگاۀ خود را در بهشت ببیند. آنگاه خدا ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ را نازل کرد.

۷۰۱- ابونعیم و ابن عساکر در «تاریخ» خود از طریق سدیی صغیر از کلبی از ابوصالح از ابن عباس ب روایت کرده اند: جندب بن زهیر اگر نماز می‌خواند یا روزه می‌گرفت و یا صدقه می‌داد در بین مردم نامش به نیکویی برده می‌شد از شهرت خود شاد می‌گردید و این کار را بیشتر انجام می‌داد تا مردم هرچه بیشتر از اعمال او یاد کنند. پس خدا او را سرزنش کرد، و این آیه ﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ تا آخر در این باره نازل شد [۹۰۱].

***

[۸۸۸] ترجمه: «ستایش خداوندى راست که بر بنده‏اش کتاب [آسمانى‏] فرو فرستاد و در آن کجى ننهاد». [۸۸۹] طبری ۲۲۸۶۱، و بیهقی در «دلائل» ۲ / ۲۶۹ و ۲۷۱ روایت کرده اند. اسنادش صعیف و در این اسناد کسی است که نامش بیان نشده. ابن هشام در «سیرت نبی» ۱ / ۲۳۵ و ۲۴۴ ذکر کرده. «زاد المسیر» ۹۳۰. قسمت‌های این حدیث شواهد دارد و باقی غریب است. [۸۹۰] ترجمه: «پس اگر به این سخن ایمان نیاورند. چه بسا تو جان خویش را بس از [رویگردانى‏] آنان، تباه کنى». [۸۹۱] ترجمه: «و [درباره‏] هیچ چیزى مگو که من فردا آن را انجام خواهم داد ». [۸۹۲] ترجمه: «و سیصد سال در غارشان ماندند و نه [سال بر آن‏] افزودند». [۸۹۳] شوکانی ۳ / ۳۴۱ می‌گوید: ابن مردویه از ضحاک از ابن عباس روایت کرده. راویی این از ضحاک جوبیر بن سعید متروک است، تنها ابن مردویه دلیل وهن آن است. [۸۹۴] ترجمه: «و خودت را در همراهى با کسانى که پروردگارشان را به صبح و شام در حالى که خشنودى او را مى‏جویند، به [دعا مى‏خوانند] پایبند کن. و نباید در طلب آرایش زندگانى دنیا از آنان دیده برگیرى. و از کسى فرمان مبر که ما دل او را از یاد خویش غافل ساخته‏ایم و از هواى [نفس‏] خود پیروى کرده است و کارش از حدّ در گذشته است». [۸۹۵] آیۀ ۵۱ – ۵۲ حدیث شماره ۶۴۱. [۸۹۶] محقق به اسنادش دست نیافته، این باطل است زیرا آیه مکی و اسلام سلمان بعد از هجرت و عیینه سال نهم هجری آمده است. طبری ۲۲، ۲۳، ابونعیم ۱ / ۳۴۵ واحدی در «اسباب نزول» ۶۰۰، بیهقی در «شعب الایمان» ۱۰۴۹۴ از سلمان فارسی روایت کرده اند. اسنادش جداً ضعیف است که بخاری سلمان بن عطاء را منکر الحدیث می‌داند. «زاد المسیر» ۹۳۱ به تخریج محقق. [۸۹۷] ترجمه: «بگو: اگر دریا براى سخنان پروردگارم جوهر باشد، بى شک دریا پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، تمام خواهد شد. و اگر چه مددى مانند آن [دریا نیز] در میان آوریم». [۸۹۸] ترجمه: «بگو: من فقط بشرى مانند شما هستم که به من وحى مى‏شود که معبودتان، معبودى یکتاست. پس کسى که به لقاى پروردگارش امیدوار است باید که کار پسندیده‏اى انجام دهد و در پرستش پروردگارش کسى را شریک نیاورد». [۸۹۹] عبدالرزاق ۱۷۲۸ و طبری ۲۳۴۲۸ از طاوس به قسم مرسل روایت کرده اند. [۹۰۰] حاکم ۲ / ۱۱۱ و بیهقی در «شعب الایمان» ۶۸۵۴ از ابن عباس روایت کرده اند، حاکم این را به شرط بخاری و مسلم صحیح می‌داند و ذهبی با او موافق است. با این وصف در این اسناد نعیم بن حماد را عده‌ای ثقه می‌دانند و گروهی ضعیف، زیرا بسیار احادیث منکر روایت کرده که اکثر آن‌ها را حافظ ابن عدی در «الکامل فی الضعفاء» ذکر کرده است. در این اسناد عبدالکریم جزری ضعیف است. «تفسیر شوکانی» ۱۶۳۹ به تخریج محقق. [۹۰۱] به مراتب واهی است، واحدی در «اسباب نزول» ۶۰۴ از ابن عباس بدون سند روایت کرده است. ابن منده، ابونعیم در «الصحابه» و ابن عساکر از سدی صغیر از کلبی از ابوصالح از ابن عباس چنانچه در «دُر المنثور» ۴ / ۴۵۹ آمده روایت کرده اند، این اسناد جداً ضعیف است، زیرا محمد بن مروان سدی متروک متهم است و محمد بن سائب کلبی متروک و متهم به دروغگویی است. به «زاد المسیر» ۹۴۸ به تخریج محقق نگاه کنید.