طعن ششم: داستان گرسنگی و همراهی مداوم او با پیامبر ص
ابوریه سخن درباره فقر ابو هریره را تکرار کرده است و گفته او بخاطر فقرش راهی صُفه گشته است پس از مشهورترین کسانی شد که قصد صفه کردند و سرپرست کسانی شد که در صُفه ساکن بودند. اما جواب:
۱- به دینم قسم ابوریه نه از خدا شرم دارد و نه در مقابل مردم خجالت میکشد و گرنه، نه فقر و اقامت در صُفه نزد خدا و رسولش عیب و خواری محسوب نمیشود و همچنین نزد شخصیتهای گرامی که در سایه اعمال و صفات نیکو پرورش یافتهاند نقص و رسوایی به حساب نمیآید و فقط نزد سگ صفتانی عیب است که عزت و کرامت را فقط در مال و مقام میبینند و در رد بر ابو ریه ما را کفایت میکند آن چیزی که قرآن در مورد ثروتمندان ستمگر و بدکاری آنان و جنگیدنشان در مقابل دعوتهای پیامبران و بردارندگان اصلاح فرموده است.
۲- و ابوریه خود را در کشف سبب صحابی بودن ابو هریره برای پیامبر صو نمایان کردن حقیقت پرورش او، صریح و صادق معرفی کرده است. در حالیکه با طعنه ذکر میکند که او با یتیمی پرورش یافته است،گویا یتیم بودن در نزد ابو ریه عیب است پس شگفتا به حال کسانی که حیا نمیکنند دیگر نگفته است صحبت ابو هریره با پیامبر مانند مسلمانان دیگر برای محبت و هدایت بوده است و فقط گفته است «اِنَّهُ صاحَبَهُ على مِلءِ بطنه» یعنی «همانا او همراه پیامبر صشد بخاطر پر کردن شکمش».
و در پاورقی از ابن هشام نقل کرده است که لفظ علیاً برای تعلیل میآید این سخنی است که جز انسانی مغرض آن را نمیگوید و هیچ احدی معنی کلام ابو هریره را چنین نمیفهمد، مگر کسی که در خَِردش نارسائی و در سینهاش آهنگ خیانت باشد و گرنه چگونه جائز است برای خردمند، که چنین بفهمد که ابو هریره شهر و قبیله و وطن خود را که در آن پرورش یافته است ترک بکند و فقط برای اکل و شرب، همه اینها را دور بگذارد و بخدمت پیامبر صبیاید، آیا ابو هریره در میان قبیله خود چیزی نمییافت که بخورد و بیاشامد آیا سرزمین دوسیان در حالیکه قبیلهای بزرگ و با شرف و با ارزش بودند) سرزمین خشک و بیحاصل بود و گنجایش ابو هریره را ندا شت تا جایی که در آنجا خوردنی و نوشیدنیش را نمییافت؟ برای چه ابو هریره به مدینه آمد؟ آیا با تجارت و کشاورزی آنجا چیزی را نمییافت که بخورد و بنوشد همچنانکه بازرگانان و کشاورزان میخوردند و مینوشیدند؟ آیا جز شکم فروهشتگان جهان گرد کسانی را مییابیم که به خاطر اکل و شرب به مناطق دور بروند، حتی اینها هم تنها به خاطر اکل و شرب مناطق خود را ترک نمیکنند، بلکه جمع آوری دارایی و اموال را هم در نظر دارند (ابوریه، ابو هریره را در صحبت با پیامبر صبه جمع اموال متهم نمیکند) آیا مقام ابو هریره نزد ابوریه از مقام شکم فروهشتگان جهانی پستتر است و براستی که کوردلی و کینهی سیاه است که صاحب خود را به جهنم میرساند.
۳- سپس روایت صحیح ثابت در مورد صحبت ابو هریره با پیامبر صاینطور نیست که ابوریه آورده است، بلکه واقعیت آنست که بخاری در کتاب «بیوع» روایت کرده است که ابو هریره در مورد کثرت روایت حدیث گفته است که: همیشه ملازم رسول خدا صبودم و به پر کردن شکمم قناعت میکردم (و از کارو کاسبی صرف نظر میکردم تا احادیث بیشتری را روایت کنم) که او بخاطر روشنگری چنین سخن گفته است. و همچنین واقعیت آنست که مسلم در باب فضائل صحابه آن را روایت کرده است که ابو هریره میگوید: مرد فقیری بودم پیامبر خدا صرا خدمت میکردم تا خود را سیر کنم دیگر به فکر مال اندوزی نبودم. تا فضیلت صحبت را فدای چیزهای دیگر کنم (مترجم). در این دو روایت ذکر از صحبت به میان نیامده است بلکه آنچه ذکر شده ملازمه و خدمت است و ابو هریره نخواسته است که علت صحبت با پیامبر صرا ذکر کند، کما اینکه ابوریه گمان برده است، بلکه او درصدد بیان سببی است که بخاطر آن از همۀ صحابیهای دیگر بیشتر حدیث روایت کرده است زیرا او گفته است معامله در بازارهای تجاری، مهاجرین را بخود مشغول داشته است و انصار زیمن دار هستند و کشاورزیشان آنان را سرگرم خود کرده است، در حالیکه او در هر جا همراه دائم پیامبر بوده است. پس گمان ابو ریه چه میشود که گویا در کشف سبب صحبت او با پیامبر صریح و صادق سخن گفته است.
۴- و ابوریه به اینکه کلمات را از جایگاه واقعی خود منحرف کرده اکتفاء نکرده است بلکه اضافه کرده است که لفظ «علی» در قول ابی هریره که میگوید: "علی ملءَ بطنی"فقط برای تعلیل است زیرا ابن هشام گفته است که معانی علی منحصر در تعلیل است، مانند فرمودۀ خداوند: ﴿وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ﴾[البقرة: ۱۸۵]. یعنی: لِما هَداکم که علی بمعنی لام و برای تعلیل است) و این هم دروغ بافی و دلیل دیگری است بر اینکه خواست ابوهریره اثبات حق نیست، بلکه خواست او یافتن راهی است تا به وسیله آن ازشان ابو هریره بکاهد زیرا ابن هشام/گفته که علی برای ٩ معانی میآید که یکی از آنها تعلیل است پس چرا نزد ابی ریه لفظ علی در گفتۀ ابی هریره فقط برای یکی از این معانی نه گانه معین شده است. با اینکه لفظ علی در گفته ابو هریره برای بیشتر آن معانی نه گانه صلاحیت دارد و دانشمندانی که خداوند بینشهایشان را نورانی کرده و دلهایشان را از کینه یاران رسول خدا پاک گردانیده معانی کلمه علی را مطابق حقیقت فهمیدهاند نه مانند آنچه که ابو ریه فهمیده است. امام نووی در شرح قول ابو هریره (علی ملء بطنی) فرموده است: یعنی همراه دائم پیامبر صخواهم بود و به غذای خودم قناعت میکنم. و مالی برای اندوختن یا غیر آن جمع نمیکنم و چیزی را برغذای خودم اضافه نمیکنم و مرادش اینست که قوت از راههای مباح حاصل آید و نمیخواهد بگوید که من در مقابل اجرت به پیامبر صخدمت میکنم. و حافظ ابن حجر در معنی (علی ملء بطنی) گفته است: یعنی به غذای روزانه قناعت داشته است پس لحظهای از پیامبر صغائب نبوده است و علامه العینی نیز گفته است معنی این عبارت قناعت به غذای است خلاصۀ سخن آنست که ابوریه رسوا و رازش بر ملا شد در حالیکه میخواست در خلال داستان اسلام ابو هریره، جولانگاهی برای شک پراکنی در صدق اسلام و اخلاص ابو هریره در صحبت پیامبر بیابد.چرا که آن داستان و این صحبت از مفاخر ابو هریره و از قویترین دلائل بر محبت خالصانه او برای خدا و پیامبر اوست محبتی که هیچ شائبهای از حبّ دنیا و علاقه به مال و طمع جاه با آن در نمیآمیزد (اما دنیا را از همان روزی کنار و پشت سر گذاشت که تصمیم گرفت) در مدینه تجارت. زراعت نکند و جز همدمی دائم پیامبر صو گرفتن حدیث و حمل امانت برای مسلمانان بعد از خودش هیچ قصد دیگری نداشته باشد و اما مال دنیا ؛ همین ابوریه علی رغم بیخردی و بد فهمی از *** جرئت نکرده است که دروغ مال دوستی را در زمان مسلمان بودنش به ابو هریره نسبت دهد و ما در برخی از آنچه ابن کثیر در تاریخش در مورد ابی هریره ذکر کرده است چیزی را مییابیم کهشان و ارزش ابو هریره را در دلهای اهل حق بالا میبرد. ابن کثیر با سند خودش که به سعید بن هند از ابی هریره منتهی میشود ذکر کرده است که پیامبر به او گفت: آیا تو از این غنائم،که همراهانت از من خواستهاند چیزی در خواست نمیکنی؟ ابو هریره میگوید گفتم: من از تو میخواهم مقداری از آنچه را خداوند به تو یاد داده است به من بیاموزی. آیا بعد از این، چیز زیباتری از اخلاص برای حق و علم وجود دارد.
و بازهم ابن کثیر ذکر کرده است که دختر ابو هریره روزی به او گفت: ای پدر جان دختران دیگر مرا نکوهش میکنند و به من میگویند چرا پدرت ترا با طلا آرایش نمیدهد. پس ابو هریره به دخترش گفت: دخترم به آنان بگو که پدرم میترسد که به گرمای آتش دوزخ گرفتار آیم. و اما اینکه ابو هریره جاه طلب نبوده دلیلش اینست که هر گاه انسانی راضی باشد در راه هجرت به نزد پیامبر کاروان مسافری را در طول مسیر، خدمت کند و راضی باشد که در صُفهی مسجد ساکن شود - جای کسانی که خانه و کاشانهای ندارند -و همچنین راضی به تحمل تلخی گرسنگی در راه کسب دانش باشد و بار امانت را بر دوش نهد، او همان انسانی است که از نظر جاه طلبی دورتر از هر کس دیگری است.تا اندازهای که در آن زمان که حضرت عمر ساو را عامل بحرین نمود سپس مقداری مال را با خود آورد و عمر او را محاسبه کرد. در کسب آن هیچ دلیلی بر گناه او نیافت دیگر قبول نکرد بار دیگر برای عمر کار را به عهده بگیرد و بخشی از گفته او اینست (از گفتن بدون علم و قضاوت کنم بدون حکم میترسم) اینست ابو هریره در اسلام و همنشینی پیامبر. پس چگونه ابوریه به خود اجازه داده است که حقایق را واژگون کند و تاریخ روشن و خالص را دگرگون نماید و بر بیگناهان دروغ ببافد در حالیکه خودش گفته است: لعنت خدا بر دروغگویان ؛ چه اینکه دروغشان از روی عمد باشد یا خیر
۵- ابوریه گمان کرده است که ابو هریره پرخور و شکم پرست بوده است و هر روز در خانه پیامبر صیا خانه یکی از اصحاب غذا میخورد، تا جایی که بعضی از آنها از وی نفرت داشتهاند و این هم افترای دیگری بر تاریخ و زشت نمودن چهرۀ حق است. اما یا در مورد پر خوری او روایت صحیح و قابل اعتباری وجود ندارد و اگر فرضاً هم موجود باشد هیچ خدشهای به عدالت و صدق و ارزش ابو هریره نمیرساند و در هیچ مذهب و شریعتی پر خوری عدالت را ساقط نمیکند و باعث جرح هم نیست. در واقع هیچ چیزی ابوریه را به موضعگیری خشونت بار وادار نکرده است، مگر کینه و بیادبی او با صحابی بزرگواری ابو ریه از اصحاب پیامبر خدا ص. و اما آنکه او در خانه پیامبر صیا خانه یکی از اصحاب او غذا میخورده همانست که ما قبلاً آن را ذکر کردیم که او بخاطر حفظ حدیث رسول خدا و نقل اخبار، ملازم پیامبر صگشته و به نان شکم قناعت کرده بود. طلحة بن عبیدالله در جواب مردی که از فراوانی احادیث ابو هریره سؤال کرده بود گفت: شکی نیست که او از رسول خدا چیزی شنیده که ما نشنیدهایم و چیزی دانسته که ما ندانستهایم. ما مردم ثروتمند دارای خانهها و اهل و عائله بودیم؛ تنها صبح و شب به خدمت رسول خدا میرفتیم و سپس باز میگشتیم ولی او فقیری بود که نه مالی داشت و نه اهلی و فقط دستش با رسول خدا بود و به هر جا میرفت به گرد او میچرخید. پس شک نمیکنیم که چیزی دانسته و شنیده است که ما آن را ندانسته و نشنیدهایم. آنچه گفته شد حق همان است ولی آن تحقیق علمی که بقول خود جز او از دست کس دیگری بر نیامده،به او اجازه نداده است جز اینکه این فضیلت را نقیصه و کمبودی قرار دهد و ابو هریره را مانند گدائی قرار میدهد که بر در خانهها میایستد و بعد کس او را میراند ودیگری او را میپذیرد - خداوند دروغگویان عمدی و غیر عمدی را لعنت کند - سپس اضافه کرده است که پیامبر صاو را نصیحت کرده و به او گفته که (زرغِباً تَزدَد رحباً) روز در میان ملاقات کن تا به محبتت افزوده گردد، تا وارد شدن بر خانههای مردم را افزایش ندهد. و این افترای زشتی است که گفته خود ابوریه آن را رد میکند، که میگوید این گفته پیامبر صبعد از آنست که از او پرسید دیروز کجا بودی؟ ابو هریره به حضرتش جواب داد مردمانی را از خانواده خودم زیارت کردم. پس از کجا این گمان را آورده است که پیامبر صاین سخن را بخاطر فراوانی وارد شدن او بر مردم گفته باشد با اینکه سند این حدیث به پیامبر صصحیح نیست و در این رابطه نظر تو را به آنچه حافظ سخاوی گفته است جلب میکنم: عقیلی گفته است این حدیث فقط به وسیلهی طلحه معروف میگردد و قوم دیگری مانند او (عقیلی) حدیث را در ضعف دنبال کردهاند فقط عطاء بن عبید بن عمیر از زبان خودش آن را روایت کرده است او اشاره میکند به آنچه ابن حبان در صحیحش از عطاء روایت کرده است که گفت من و عبید بن عمیر به نزد عائشه رفتیم عائشه به عبید گفت وقت آن رسیده است که ما را زیارت کنی پس عبید گفت ای مادر میگویم از برایت آنچه را که شخص اول (پیامبر ص) گفت: (زرغباً تزدد حباً) عائشه گفت از بیهوده گویی دست بردار سپس سخاوی میگوید و این حدیث از انس و جابر و حبیب بن مسلمه و ابن عباس و ابن عمرو علی و معاویه بن حیده و ابی الدرداء و ابی ذو عائشه و دیگران روایت شده است تا جای که ابن طاهر گفته است به درستی ابن عدی در کتاب کامل خود در چهارده مورد آن را وارد کرده است و همه مواضع را معلول کرده است در حالیکه با مجموع این روایتها حدیث قوت میگیرد هر چند بزار گفته است در این مجموع حدیث صحیحی وجود ندارد و این سخن بزار با آنچه ما گفتیم که (این حدیث از طُرُق ضعیفی آمده است که بعضی از آنها بعضی دیگر را تقویت میکند) منافاتی ندارد پس این حدیث همچنانکه میبینند در پذیرفتن آن جای بحث است و به فرض ثبوت آن نمیتوانیم ثابت کنیم که پیامبران این حدیث را فقط برای ابو هریره گفته باشد زیرا بیش از ده نفر از صحابه این حدیث روایت شده است که ابوریه نمیتواند - همۀ آنها را بار سنگینی بر دوش مردم به حساب آورد که بر خانههای مردم وارد میشوند پس پیامبر آنان را نصیحت و تأدیب کرده است. و اما گمان ابوریه مبنی بر اینکه بعضی از اصحاب از ابو هریره متنفر بودهاند یک دروغ عمدی آشکار است و ما او را به مبارزه میطلبیم که یک روایت صحیح قابل اعتماد که این مطلب را ثابت کند برای ما بیاورد بلکه ابو هریره نزد همۀ مسلمانان محبوب بوده است. خداوند در مورد ابو هریره دعای رسولش را مستجاب کرده است چنانکه آن مطلب در کتاب بخاری و دیگر کتابهای سنت روایت شده است.
۶- سپس ابوریه گفته است که ابو هریره مردی را گیر میآورد و پیشنهاد قرائت آیهای به او میکرد که ابو هریره آن را با خود داشت بلکه آن مرد در مسیر رفتن به خانه آن آیه را قرائت کند و بدینوسیله ابو هریره را با خود به خانه ببرد و به او غذا بدهد و این کار ا با جعفر بن ابی طالب میکرد و به خاطر اینمورد ابو هریره جعفر را بر بزرگان صحابه از قبیل ابوبکر و عمر و عثمان و علی.و غیر آنان برتری میداد و در این نقل، افترا و دروغ و گمراه ساختن فراوان است. اما گفتهی او: که ابو هریره (کان یستقری الرجل لاآیه و هی معه)این همان چیزی است که نص آن در صحیح بخاری آمده است.و آن سخنی است که ابو هریره غیر چیزی را اراده کرده است که از ظاهرش فهمیده میشود زیرا او میگوید (اِنِّی لاَستقری الرجلَ)یعنی من از مرد قِرَی (مهمان پذیری) میطلبم ولی او گمان میکند که من از او قرائت خواستهام (نه قِری) و حافظ ابن حجر کلام ابو هریره را چنین تفسیر کرده است و سپس گفته: که بیان این مطلب (از کلمه استقری) درروایت ابو نعیم در کتاب حلیه از ابو هریره آمده است که عمر را یافت و به او گفت اَقرَنی (یعنی مهمانم کن) عمر گمان کرد که این لفظ از قرائت است (نه از قِری) پس شروع به قرآن خواندن نمود و او را طعام نداد و ابو هریره گفت فقط از او طعام خواستم (ولی او فهم قرائت کرد) و اما مدح او برای جعفر ابن ابو طالب بیجا نیست زیرا هر گاه ابو هریره از وی درخواست قِری (مهمان پذیری) یا قرائت میکرد تا او را به خانه نمیبرد جوابش را نمیداد ابو هریره میگوید ما را به خانه میبرد و به ما غذا میداد و هر چه را در خانه داشت از ما دریغ نمیکرد تا جایی که ظرف روغن را بیرون میآورد که هیچ چیزی در آن وجود نداشت پس ما آن را پاره میکردیم و آنچه را که دران بود میخوردیم. این مطلب را بخاری روایت کرده است و بخاطر همین است که ابو هریره درباره او میگوید: بهترین مردم برای مساکین بود و این گفتهی حق است زیرا بخشندگی و سخاوت و محبت جعفر برای مساکین نزد پیامبر صو اصحاب مشهور بوده تا جایی که پیامبر صکنیه او را ابو المساکین گذاشته بود پس آیا ابو هریره در مدح جعفر قابل سرزنش است بعد از آنکه پیامبر او را با ابوالمساکین کنیه دار کرده است؟ و بر همین معنی حمل میشود آنچه در مورد جعفر از ابو هریره روایت شده است که گفت جز رسول خدا صبرتر از جعفر بن ابو طالب کسی پایی را به کفش، و رکاب شتران و بر خاک نگذاشته است زیرا ابو هریره درصد بیان فضیلت کسانی است که نسبت به فقراء و مساکین محبت و عاطفه داشتهاند و درصدد بیان فضیلت در بین اصحاب بطور مطلق نیست تا ابوریه مدعی شود که ابو هریره جعفر را بر ابوبکر و عمر وسائر صحابه برتری داده است. و از چه زمانی این غیرت و تعصب برای ابو ریه نسبت به صحابی پیدا شده است در حالیکه در کتابش بعضی از آنان را به غفلت و بعضی دیگر را به دروغگویی و برخی را هم به جانبداری از باطل متهم کرده است؟ این سخن ما را که گفتیم ابو هریره در مدح جعفر در صدد بیان فضیلت بطور مطلق نیست آنچه حافظ ابن حجر هم گفته آن را تأیید میکند که بعد از ذکر گفته ابی هریره در مورد جعفر گفته است که او بهترین مردم برای مساکین است و بر این قید مساکین حمل میشود مدح مطلق ابو هریره در مورد جعفر که عکرمه از او روایت کرده است (و آن مدح مطلق را قبلاً ترجمه کردیم).
٧- سپس ابو ریه از ثعالبی و بدیع الزمان همدانی نقل کرده آنچه را که در مورد غذایی که به آن مضیره گفته میشد (کالجوش) و ابو هریره بسیار آن را دوست میداشته است تا جایی که او را (شیخ المضیره) مینامیدند بعد از آن کلامی را از عبدالحسین شرف الدین در مورد ابو هریره آورده و آن را شاهد مدعای خود کرده است که ابی هریره گفته است علی داناتر است معاویه چربتر است و کوه سالمتر است [۳۴۵]خداوند نه در کتاب خود و نه در سنت پیامبرش و نه در قوانین شریعتش ممنوع نکرده است که کسی نوع معینی از لذیذترین طعامها را دوست داشته باشد برای نمونه پیامبر اسلام صکه سرور پیامبران و گرامیترین پارسایان است و برترین کسی است که به او اقتدا میشود بعضی از غذاها مانند کدو و گوشت پاچۀ گوسفند و آبگوشت را دوست داشته است و اسلام رهبانیت شکم را معروف نشمرده است همچنانکه رهبانیت فروج را نپذیرفته است پس چه زخم زبانی متوجه ابی هریره میشود وچه عیبی به دین و کرامت و عدالت او میرسد اگر نوعی چرب از انواع طعام را دوست داشته باشد ولی اینکه مضیره را نزد معاویه میخورد و در پشت علی نماز میگذارد و گفته باشد آنچه را که به او نسبت داده شده (علی داناتر و معاویه چربتر و جبل سالمتر است) چیزی است که کتب شیعه و کتب ادب روایت کردهاند که معمولاً اصحاب کتب ادب مانند ثعالبی و همدانی به صحت نقل توجه ندارند و آنچه نزد ما ثابت است ابو هریره در جنگ بین علی و معاویه اشتراک نداشته است و خداوند شمشیر و ورق تاریخیش را از فتنه مزبور پاک نگه داشته است کما اینکه بسیاری از صحابه و علماء و پارسایا نشانرا از آن فتنه پاک گردانید و جز کسانی که در تعصب مذهبی شدت نشان میدهند کسی پیدا نمیشود که این مورد (غذا دوستی) را برای ابو هریره طعن قرار دهد و ابوریه شیعه بودن خود را اعلام نکرده است پس اگر صحیح است شیعه نیست چرا مانند شیعه انتقام نیکیها را از ابو هریره میگیرد هر چه باشد زخم زبان زدن به ا صحاب بزرگواری مانند ابو هریره تنها به وسیله اخباری که برای نکته سنجی و ظرافت نمایی روایت میشوند مناسبشان اهل علم و انصاف نیست (مگر چنین امری از اسلوب تحقیق علمی برخیزد که تا به حال بر منوال آن چیزی گفته نشده باشد).
۸- سپس ابوریه از کتاب حلیه ابی نعیم نقل میکند که ابو هریره دور خانه میگشت و میگفت وای بر شکمم که اگر سیرش کنم ناسپاسم میکند و اگر گرسنهاش کنم سست و ضعیفم میکند بدون شک ابو نعیم از بزرگان حفاظ عصر خودش میباشد ولی در کتاب خود بنام حلیه الاولیاء متعهد نشده است که حتماً روایات صحیحه را ذکر کند و بسیاری از روایات موضوع و تالف (تلف شده) و ضعیف را در آن ذکر نموده است که دانشمندان بر ضعف آن هشدار دادهاند و از جمله آن روایات ضعیفه همین اثر است که از ابو هریره نقل شده است زیرا راوی آن فرقه سنجی است که ابا هریره را ندیده و خودش هم قابل اعتماد وثقه نیست و اگر فرضاً این اثر هم صحیح باشد چه عیبی دارد آیا این سخن حقی در مورد همه شکمها نیست؟ مگر نه اینست اگر شکم سیر شد انسان ناسپاس میشود و اگر گرسنه شود انسان ضعیف میشود آیا شکم ابو ریه نیز اینطور نیست؟یا اینکه او گمان میکند شکمش در دو حال سیری و گرسنگی مطمئن و خرسند و آرام است.
٩- دوباره ابوریه از کتاب حلیه نقل میکند که ابو هریره در سفری بود پس وقتی منزل گرفتند سفره را گذاشتند وکسی را دنبال ابو هریره فرستادند در حالی که او نماز میخواند گفت من روزه هستم وقتی که نزدیک بود از غذا خوردن فارغ شوند آمد و شروع به غذا خوردن نمود و کاروانیها به فرستادۀ خود نگاه کردند آنگاه فرستاده گفت چرا به من نگاه میکنید به خدا سوگند خودش گفت من روزه هستم بعد ابو هریره گفت راست گفت همانا من از پیامبر خدا صشنیدم که میگفت روزه رمضان و روزه سه روز از اول هر ماه معادل روزه تمام سال است و حال آنکه من سه روز را از اول ماه روزه بودهام پس در نگاه به تخفیف خداوند روزه نیستم و در نگاه به تضعیف او (چند برابر کردن) برای پاداش روزه هستم. و به دینم قسم ابوریه در دنبال کردن عیوب ابو هریره مسامحه و کوتاهی کرده است تا جایی که مواضع ظرافت و نشاط و مزاح را در گفتههای ابو هریره نیافته است و آیا این اتفاق جز اینکه دلیلی باشد بر چیزی که ابو هریره به آن آراسته شده که عبارتست از روح شادابی و شوخی پسندیدهای که محبت او را به قلب هر مؤمنی افکنده است چه چیز دیگری میتواند باشد؟ و ایا در این حادثه چه چیزی هست که دین و عدالت و کرامت ابی هریره را خدشه دار کند؟و چه گناهی مرتکب شده است در اینجا تا ابو ریه در آن زشتی را به نمایش بگذارد؟ شاید تمام جرم ابو هریره در آن حادثه این باشد که سبک روح و شیرین سخن است که از نظر روحی و شوخ طبعی با ابو ریه سازگار نیست و خداوند در میان آفریدگانش دارای شؤون و احوال متعددی میباشد این حادثه در مورد ابو هریره بود ولی امام احمد در مسند خود روایت کرده است و مانند همین واقعه بدون نقص برای ابوذر هم واقع شده است ولی میترسم که ابوریه بعد از مطلع شدن از این جریان تحول پیدا کند و ابوذر را نیز مانند ابو هریره دشنام دهد.
۱۰- سپس ابوریه از کتاب (خاص الخاص) ثعالبی قول ابو هریره را نقل کرده که گفته است هیچ بویی را خوشتر از بوی نان بو نکردهام و هیچ سواری نیکوتر از کره بر خر ماندهایم فرض کنیم ثعالبی در آنچه روایت میکند حجت است و فرض کنیم که او این خبر را با سند صحیح متصل به ابو هریره روایت کرده است پس در این خبر چه چیزی وجود دارد که شخصیت ابو هریره را خدشه دار کند و چه چیزی هست که نزد خردمندان و بزرگان از ارزش او بکاهد که آن هم یک شوخی از شوخیهای اوست و بخشی از آن شادابیهای پسندیدهای است که به آن عادت کرده است؟و به دینم اگر از انسانی بشنوی - [هر چندشان او بسیار بالا باشد] - که چنین چیزی میگوید او را نیکو میداری و به آن خوشحال میشوی پس ای استاد ابوریه اگر خداوند انسانی را با سبکر وحی و شیرین زبانی و نکته سنجی بهرمند سازد چرا جز سنگدلان از او به تنگ نمیآیند.
۱۱- سپس به مناسبت حدیثش که گویا در مورد ابو هریره است (زرغباً تزددحباً) کلامی را درباره او از عسجدی نقل کرده است که رد آن را پیرامون سخنان ما در مورد این حدیث مییابی و عسجدی و امثال او چه کسانی هستند تا علیه ابو هریره به سخنان آنان احتجاج شود و شهادتشان در مورد او پذیرفته شود؟
[۳۴۵] رفتن به کوه و دور مانند از سیاست از همراه شدن با علی و معاویه سالمتر است.