چند مثالی برای دو حکم متقابل و ضد هم
۱- خداوند پاکیزهها را حلال و ناپاکها را حرام کرده است در این جا چیزهایی باقی ماندهاند که دانسته نمیشود آیا از قبیل پاکیزهها وو یا از جمله ناپاکها هستند پس پیامبر خدا صملحق بودن این چیزها را به یکی از آن دو بیان کرده است مثلاَ از خوردن گوشت خرهای اهلی را نهی فرمودند – و بدینگونه آنها را از قبیل ناپاکیها بحساب آورد چنانکه سوسمار و هوبره و خرگوش و امثال اینها را به پاکیزهها ملحق نمود.
۲- خداوند نخجیر دریا را در شمار پاکیزهها به حساب آورده و آن را حلال گردانیده است ومردار را از جمله ناپاکیها شمرده و آن را حرام نموده است پس مردار دریایی در میان دو طرف – پاک و ناپاک – دور میزند – و دانسته نمیشود که از کدام طرف است پاک یا ناپاک- و حکم مشکل افتاده است پس پیامبرصمیفرماید دریا آبش پاک کننده و مردهاش حلال است و میفرماید دو مردار و دوخون برایمان حلال شدهاند، اما دو مرده ماهی و ملخند و اما دو خون جگر و طحال هستند.
۳- خداوند مردار را حرام و سربریده را مباح گردانیده است پس جنینی که مرده از شکم مادر سربریدهاش بیرون میآید در میان طرفین دور میزند و احتمال بودن آن از هر یک از طرفین به ذهن میرسد تا اینکه پیامبر صمیفرماید سر بریدن جنین همان سربریدن مادرش است – دیگر این جنین مرده را سربریده به حساب میآوریم و آن را تناول میکنیم – توضیح اینکه جنین دو جنبۀ دارد یکی اینکه چون در شکم به وسیله مادرش تغذیه میشود و از همان غذای مادر مایه میگیرد او را مانند جزیی از مادرش بحساب میآوریم و جنبۀ دیگر اینکه چون روح جنین از روح مادر جداست و از نظر حیات مستقل هستند برای او استقلال در نظر گرفته میشود – زیرا جنبۀ جزئیت جنین از مادر را بر جنبۀ استقلال آن ترجیح میدهیم.
نمونههایی برای آنچه در بین دو شبیه حکم ویژه به آن داده میشود و حکم هیچیک از طرفین را نمیگیرد..
۱- خداوند نکاح و ملک یمین (خریدن کنیز برای لذت بردن) – را حلال و زنا را حرام کرده است و در مقابل نکاح مخالف شرع –(نکاحی که دارای همۀ ارکان و شروط شرعی خود نباشد – سکوت کرده است که این نکاح، نه نکاح محض و نه زنای محض است که برای توضیح آن در سنت آمده است: هر زنی بدون اذن ولی خود شوهر کند نکاحی باطل است. نکاحش باطل است پس نکاحش باطلیست پس اگر شوهر نامشروعش با او همبستر شد باید در مقابل جماع نامشروعی که انجام داده و آن را حلال دانسته، به آن زن صداق بپردازد.
۲- خداوند نفس را در برابر نفس بحساب آورده – و طبقی قانونی الهی با شرائط ویژهای قاتل در برابر مقتوال کشته است – و قصاص را هم در اطراف – اعضاء – مشروع گردانیده است – این در حالی است که جنایت چه در نفس و در اطراف عمدی باشد – اما در جنایت خطا در قتل دیه وجود دارد و در اطراف هم دیهای هست که سنت آن را بیان کرده است در میان این دو حکم جنین معلوم نیست. جنینی که مادرش بر اثر ضربهای از غیر خودش او را سقط کرده باشد زیرا جنین هم به اطراف شبیه است از این حیث که مانند جزئی از انسان به حساب میآید و هم به انسان کامل شباهت دارد از این حیث که آفرینش جداگانهای برای خود دارد پس سنت بیان کرده که دیۀ او غره بندهای یا کنیزی است و حکم ویژۀ خود را دارد زیرا یک هیچ از طرفین برای او خالص نیستند.