سوم: گزینش راویان
و این هم باب بزرگی است که علما از طریق این باب به جدا نمودن صحیح از دروغ و قوی از ضعیف پی بردهاند و در این میدان بطرز نیکویی نفس خود را آزمودند و از بوته آزمایش سالم بدر آمدند و راویان حدیث را دنبال کردند زندگی و تاریخ و روشهای مخفی و ظاهرشان را بررسی کردند و در راه جلب رضایت خدا سرزنش هیچ لائمی آنان را فرا نگرفت و پارسای و شرم حضور آنان را از تجریح راویان دروغگو و حمله ور شدن به آنان، منع نکرد به یحیی بن سعید القطان گفته شد آیا نمیترسی از اینکه کسانی که احادیثشان را ترک کردهای نزد خداوند و در مقام قضاوت عادلانه وی طرفهایی درگیر تو گردند در روز قیامت او در جواب گفت اگر اینها طرف درگیر من نزد خداوند باشند نزد من محبوبتر میآید تا اینکه رسول خدا طرف درگیر من باشد و بگوید چرا دروغ را از حدیث من دور نکردی؟ و برای این مطلب گزینش راویان قواعدی بنا نهادند که بر مبنای آن حرکت میکردند و به وسیله این قواعد تشخیص میدادند که چه کسانی قابلیت دارند که از آنها حدیث گرفته و نوشته شود و چه کسانی این قابلیت را ندارند و از مهمترین انواع متروکین، کسانی که حدیث از آنها گرفته نمیشوند عبارتند از:
۱- دروغگویان در نقل از رسول خدا صو اهل علم اجماع کردهاند بر اینکه حدیث کسی که به پیامبر صدروغ ببندد گرفته نمیشود چنانکه اجماع کردهاند بر اینکه دروغ بر پیامبر از اکبر الکبائر است یعنی از قبیل بزرگترین گناههای کبیره است ولی کفر بودن چنین عملی اختلاف کردهاند و جماعتی گفتهاند این عمل، کفر است و انجام دهنده آن کافر میشود و گروه دیگری گفتهاند قتل چنین شخصی واجب است و در اینکه آیا توبه او قابل قبول است یا خیر علما اختلاف کردهاند که امام احمد بن حنبل و ابوبکر الحمیدی شیخ امام نجاری نظرشان این است که توبه وی پذیرفته نمیشود و امام نووی آن را اختیار کرده است که صحت توبه وی قطعی است و بعد از توبه روایتش هم مانند شهادتش پذیرفته میشود و حال او مانند حال کافر است هر گاه که مسلمان بشود و نظر ابو مظفر عمانی این است که اگر کسی در یک حدیث دروغ بگوید همه احادیث گذشته وی از اعتبار ساقط میشوند.
۲- دروغگویان در نقل گفتههای عمومی خودشان برای یکدیگر، اگر چه در نقل از پیامبر صدروغ نگفته باشند و حال اینکه علما اتفاق نظر دارند بر اینکه اگر کسی دروغ از او شناخته شده باشد حتی اگر دفعهای هم باشد حدیث او گرفته نمیشود امام مالک خداوند رحمتش کند فرمود از چهار دسته علم گرفته نمیشود اول: مردیکه سفر خود را آشکار کرده باشد اگر چه روایت کنندهترین مردم باشد. دوم: مردیکه در سخنان متداول بین مردم دروغ بگوید اگر چه من او را در دروغ بستن به رسول خدا متهم نمیکنم. سوم: صاحب هوای نفسانی که مردم را به سوی هوای خود دعوت کند. چهارم: شیخی که دارای فضل و عبادت باشد زمانی که حدیث روایت شده خود را نشناسد. اما هرگاه از کذب خود توبه کند و بعد از آن عدالت او شناخته شود پس جمهور علما نظرشان این است که توبه و خبر او پذیرفته میشود و ابوبکر صیرفی با نظر جمهور مخالفت کرده و گفته است هر کسی را از اهل نقل به وسیله دروغی که از او سراغ دارم خبرش را ساقط کنیم به وسیله توبه ظاهری وی خبرش را قبول نخواهیم کرد.
۳- همراهان بدعتها و هواهای نفسانی: و همینطور علما بر عدم قبول حدیث انجام دهنده بدعتی که به وسیله آن کافر بشود، یا کافر نشود ولی دروغ را حلال بداند، اتفاق نظر دارند ولی اگر دروغ را حلال نداند پس آیا قبول میشود یا نه در بین کسی که به سوی بدعتش دعوتگری میکند یا خیر فرق گذاشته میشود حافظ ابن کثیر گفته است در این مورد نزاع قدیم و جدید وجود دارد و نظر بیشتر علما بر این است که در بین دعوتگر و غیر آن فرق گذاشته شود [٩۶]و این نظر از شافعی حکایت شده و ابن حبان اتفاق نظر علما را بر آن رای حکایت کرده است بعد گفته است در نظر همه امامان ما احتجاج به چنین خبری- خبر داعی به بدعت- جائز نیست و در این مورد در بین امامانمان اختلافی نمیبینم ولی بنظر میرسد فرق گذاشتن در بین داعی به بدعت و غیر داعی چنانکه حبان گفته است مورد اتفاق، نیست زیرا بجاری از عمران بن خارجی که عبدالرحمن بن ملجم را مدح میکند حدیث روایت کرده است در حالیکه ابن ملجم از بزرگتریم دعوتگران به رای خوارج میباشد و باز هم امام شافعی گفته است شهادت اهل هوا را قبول میکنم مگر شهادت خطابیها از رافضیها را زیرا آنان شهادت دروغ را برای موافقان خود جائز میدانند [٩٧]. و امام عبدالقادر بغدادی در کتاب خود: الفرق بین الفرق: نقل کرده است که شافعی اخیراً از رای خود در قبول شهادت اهل هواهای نفسانی عدول کرده و در استثنای خود معتزلیها را هم افزوده است [٩۸]. و آنچه برای من ظاهر میشود آن است که علما روایت مبتدع- اهل بدعت- را نمیپذیرند هرگاه موافق نظر خودش باشد یا از دستهای باشد که اباحه دروغ و وضع حدیث در راه تایید آرزوهای خودشان از آنها شناخته شده باشد و برای همین امر است که روایت رافضیها را رد کردهاند [٩٩]. و روایت بعضی از شیعیانی که به صدق و امانت شناخته شدهاند را قبول کردهاند چنانکه روایت مبتدع را میپذیرند زمانی که او یا گروهش دروغ را حلال ندانند مانند عمران بن حطان.
۴- زنادقه و فاسقین و ناآگاهانی که نمیفهمند چه چیزی را روایت میکنند و هر کسی که دارای صفات ضبط و عدالت و فهم نباشد.
حافظ ابن کثیر گفته است راوی مورد قبول کسی است که قابل اعتماد و کنترل کننده مروی خود باشد و او همان مسلمان عاقل بالغ است که از اسباب فسق و چیزهایی که به مردانگی رخنه وارد میکنند هم سالم است و باید بیدار و هشیار باشد ناآگاه نباشد و اگر از حفظ حدیث بگوید باید حافظ حدیث باشد و اگر از معنی حدیث سخن بگوید باید فهم معنی را داشته باشد اگر چنانچه شرطی از شروطی که ذکر کردیم خللی پیدا کرد روایتش رد میشود [۱۰۰]و راویانی در قبول روایتشان توقف میشود هم انواعی هستند که از مهمترین آن است:
۱- کسی که در جرح و تعدیل وی اختلاف وجود دارد.
۲- کسی که بسیار اشتباه میکند و با امامان ثقه و قابل اعتماد در مرویاتشان مخالفت میکند.
۳- کسی که فراموشی او زیاد باشد.
۴- کسی که در آخر عمر سخنانش به هم آمیخته باشد
۵- کسی که حافظهاش بد شده باشد
۶- کسی که از ثقهها و ضعفا حدیث میگرفته و گزینش نمیکرده است.
[٩۶] روایت دعوتگر به سوی بدعتش پذیرفته نمیشود ولی روایت غیر دعوتگر پذیرفته میشود. [٩٧] اختصار علوم الحدیث – صفحه ۱۰٧. [٩۸] الفرق بین الفرق – صفحه ۱۰۳. [٩٩] یزید بن هارون میگوید از هر صاحب بدعتی حدیث مینویسم بشرطی که برای بدعت خود دعوتگری نکند بجز رافضیها زیرا آنان دروغ میگویند. منهاج السنه ۱/ ۱۳. [۱۰۰] اختصار علوم الحدیث – صفحه ٩۸.