عمل به خبر واحد
نویسنده یادآور میشود که علمای حدیث، حدیث را به دو دسته تقسیم کردهاند:
۱- متواتر، این نوع حدیث مفید علم میباشد ولی هیچ نمونهای برای آن یافت نشده است، و برخی گفتهاند تنها یک حدیث متواتر وجود دارد و برخی نیز تعداد آن را به هفت حدیث رساندهاند.
۲- آحاد، این نوع حدیث مفید ظن میباشد ولی در صورتی که جانب صدق آن ترجیح داده شود جایز است به آن عمل شود...اه.
این سخنی است که باید در مورد آن توقفی داشته باشیم، زیرا کسانی که در تعداد احادیث متواتر اختلاف نظر داشتهاند، همانگونه که سیوطی میگوید، دیدگاههای گوناگونی دارند و گرنه بدون شک احادیث متواتر بسیاراند و تنها در یک و یا دو و یا هفت حدیث منحصر نمیشود.
و اما در مورد حدیث آحاد، ایشان از علمای حدیث نقل قول میکند که گویا میگویند: «عمل به آن جایز است» در حالی که معلوم نیست چه کسی چنین حرفی را میزند؟! و این در حالی است که من قبلا مشاهده نمودم کسانی که حجیت سنت را انکار میکنند مانند غلاة شیعه که اگر چنین احادیثی از جانب غیر أئمه خودشان نقل شده باشد اصلا به هیچ وجه عمل کردن به آن را درست نمیدانند. و کسانی که این نوع حدیث را پذیرفتهاند و آن را حجت میدانند، همانا جمهور مسلمانان هستند که به طور اتفاق میگویند در صورتی که طریق ورود حدیث صحیح باشد، واجب است به آن عمل شود و حتی برخی از آنان میگویند اعتقاد به آن نیز واجب است.
پس آنچه که استاد نقل میکند مبنی بر جواز عمل به آن، یا ناشی از عدم شناخت و آگاهی است که منجر به جهل میگردد و چنین چیزی از کسی که ادعای تقدم و پیشتازی در دعوت اسلامی را دارد بسیار عجیب به نظر میآید و نیز او که ادعا میکند میان گروهها و فرقهها و مذاهب اسلامی به داوری مینشیند، نباید چنین جهلی داشته باشد!!.
و یا اینکه چنین سخنی با شناخت کامل انجام پذیرفته است که در آن صورت مرتکب تحریف شده است و احتمال سومی نیز وجود ندارد.
و چنین تحریفی بجز ایجاد تشکیک در سنت هیچ هدف دیگری را دنبال نمیکند، همانگونه که قبلا نیز گفتم.
چون اگر حدیث متواتر وجود نداشته باشد و حدیث آحاد نیز به مرتبه جواز پایین آید، دیگر از سنت چه چیزی باقی خواهد ماند؟ و حدیث به عنوان مصدر و منبع تشریع و قانونگذاری چه جایگاهی خواهد داشت؟ و اصلا مسلمانان چه نیازی به آن خواهند داشت؟
در نتیجه آن به خوبی بنگر و سپس در مورد این عالم امین به داوری بنشین؟؟؟