۲ـ ابوهریره حدیث را نمینوشت:
اما اینکه حضرت ابوهریره حدیث را یادداشت نمیکرد بلکه حدیث را با توجه به ذهن [۳۱۸]و ذکاوتش بیان میکرد چیزی نیست که فقط او انجام داده باشد و این روش تمام اصحاب پیامبر صبود که حدیث را روایت میکردند، جز عبدالله بن عمرو بن عاص ایشان جزوهای داشتند که حدیث را در آن مینوشتند، که برای کسانی که از تاریخ حدیث اطلاع دارند معروف و مشهور است و خود مؤلف به آن اعتراف مینماید چون میگوید [۳۱٩]: و به هر حال عصر و زمان اول گذشت و تدوین حدیث شایع و مشهود نبود، و فقط شفاهی و یا از حفظ حدیث را روایت میکردند و کسانی که حدیث را مینوشتند فقط برای خودشان مینوشتند. اما او همچنین به این مسئله اشاره میکند که از تابعین کسانی بودند که در قرن اول تدوین حدیث میکردند و اما از صحابه هیچکس حدیث را در جزوهی خاصی برای خود نمینوشت به جز عبدالله بن عاص. پس چه دلیلی دارد که در بین تمام صحابه اعتماد بر حافظه را فقط بر ابوهریره ایراد میگیرد و بیان این مطلب چه فایدهای دارد؟ فایده آن معلوم و مشهود است. و فایده و سرّی در آن نیست جز اینکه مؤلف خواسته نسبت به احادیث ابوهریره شک و گمان وارد کند، چون مادامی که ثابت شود که ایشان حدیث را نمینوشت و فقط به اعتماد ذهنش آن را روایت میکرد و ذهن هر انسانی هم گاهی دچار خطا و اشتباه شد و خیانت میکند پس در درون ما نسبت به صحت احادیث ایشان شک و گمان راه مییابد.
آری، مؤلف فجرالاسلام این هدف را دنبال مینماید و اگر دنبال این هدف نمیبود عمداً از مدح صحابه نسبت به ابوهریره در مورد حفظ و صداقت و دین و پارسایی او غفلت نمینمود و غافل از این نمیبود که علماء و دانشمندان دینی ابوهریره را در حفظ و روایت بر تمام صحابه برتری دادهاند تا جائی که طبق روایت امام بخاری حدود ۸۰۰ نفر از اهل علم از ایشان روایت نمودهاند.
و اگر مؤلف فجرالاسلام این مسئله را بیان میکرد در این مورد بر ابوهریره طعنه را وارد نمیشد، چون مرد صادق و حافظ و ثابت در حفظ که اهل علم به امانت و استواری وی مینمایند، اگر هم از روی نوشته، حدیث روایت نکند به وثاقت و اطمینان او ضرری وارد نمیآید، بلکه بعضی از دانشمندان روایت حدیث از حافظ را در زمانی که راوی ثابت و صادق باشد بر روایت حدیث از روی کتاب برتری میدهند حتی علماء اصول زمانی که دو حدیث، متعارفی باشند. اما یکی از آنها از حفظ و دیگری از روی نوشته روایت شده باشد. حدیثی را که از حفظ روایت شده ترجیح میدهند. آمدی در کتاب «الاحکام» [۳۲۰]گفته است: و اما ترجیحاتی که مربوط به روایت حدیث است از این قرار است:
اول: روایت یکی از آن دو حدیث از پیامبر صبر اساس «سماع» باشد و دیگری بر اساس نوشته، در این صورت روایتی که از پیامبر صشنیده شده، بهتر است چون احتمال تحریف و اشتباه [که مربوط به متون نوشته شده است] در آن کمتر است [۳۲۱].
و به همین خاطر جماعتی از سلف صالح از صحابه و تابعین نوشتن حدیث را دوست نداشتند. تا تنها اعتماد بر نوشتن نشود که در نهایت قدرت حافظهی انسان را ضعیف میکند. ابن عبدالبر در کتاب «جامع بیان العلم» که آن را به ابراهیم نخعی نسبت داده میفرماید: حدیث را ننویسید چون تنبل و سست میشوید ـ و باز فرموده: افرادی که حدیث را یادداشت میکنند، سست و ضعیف میشوند مگر افراد معدودی که به این مشکل دچار نمیشوند و باز از اوزعی روایت کرده که این علم چیز شریفی است، البته اگر از زبان مردان گرفته شده و بیان گردد. اما زمانی که وارد کتاب گردد نور و صفای آن از بین میرود و به طرف غیراهل خود خواهد رفت. ابن عبدالبر میفرماید: کسانی که نوشتن حدیث را دوست ندارند مانند ابن عباس و شعبی و این شهاب و نخعی و قتاده و کسانی که راه و طبیعت آنها را پیش گرفتهاند، فطرت آنها بر حفظ استوار است حتی بعضی از آنها به یک بار شنیدن اکتفاء مینمایند مگر آنچه از ابن شهاب روایت شده نشنیدهای که میگوید: من هرگاه از بقیع گذر میکردم، گوشهایم را میبستم تا هیچ کلام زشت و رکیکی نشنوم، زیرا به خدا قسم هرچه را که میشنیدم، هرگز فراموش نمیکردم.
مانند همین مطلب از شعبی هم روایت شده است. همهی این افراد و جماعت، عرب بودهاند که پیامبر صدر مورد عرب میفرماید: ما یک ملت بیسواد هستیم که نوشتن و حساب کردن نمیدانیم و مشهور است که عرب در حفظ، تخصص دارند یکی از آنها وقتی که یک بار قصیدهای را میشنید آن را حفظ میکرد و در روایت آمده که ابن عباس با یک بار شنیدن قصیده عمر بن ابی ربیعه «امن آل نعم انت عاد فمبکر»را حفظ کرده است و این واقعه در کتابهای ادبی و تاریخی مشهور است.
[۳۱۸] ص ۲۶۸. [۳۱٩] ص ۲٧۲. [۳۲۰] ۴/۳۳۴. [۳۲۱] خوانندهی گرامی نباید این مطلب را با امروز که امکانات چاپ و نشر بسیار پیشرفته است، مقایسه کند و این مسئله مربوط به متونی است که در عصر نبود این امکانات نقل میشد و ابزار اساسی نقل مطالب، حافظهی مردم بود، مترجم.