داستان ابراهیم بن ولید اموی
گلدزیهر میگوید: ابراهیم بن ولید اموی با یک نوشته (صحیفه) به نزد زهری رفت، و از او خواست تا اجازه دهد احادیثی که در آن صحیفه بود به نقل از او (زهری) در میان مردم روایت کند، و زهری هم بدون این که در آن احادیث و اقدام ابراهیم بن ولید شک کند به او اجازه داد، و به او گفت: چه کسی میتواند در مورد آن به تو اجازه دهد؟و این چنین بنی امیه توانستند احادیث آن صحیفه را که به نفع آنها بود از سوی زهری روایت کنند.
در این سخن گلدزیهر اشتباهات و سفسطههایی وجود دارد:
اولاً: ابن عساکر به سماع [۲۵۱]حدیث ابراهیم از زهری تصریح کرده است پس ابراهیم صحیفهای که شامل احادیثی بوده که آن را از شرح خویش (زهری) شنیده به او عرضه نموده است، و این امر در اصطلاح محدثین (مناوله) گفته میشود. شیخ ابن صلاح در مقدمهاش میگوید: نوع چهارم از انواع تحمل حدیث «مناوله» است اگر به همراه مناوله اجازه نامهای هم باشد، مثلاً حدیث نوشتهای را با مناوله به راوی بدهد و بگوید این را از من روایت کن، یا راوی با نوشتهای که حاوی احادیثی است که از شیخ شنیده به نزد او رفته و شیخ هم پس از اندیشه و تأمل در آن به راوی میگوید: این را از من روایت کن، و این امر مناوله گفته میشود، ولی حاکم میگوید: این شیوه نزد بسیاری از متقدمین همانند: امام مالک /، زهری، ربیعه، یحیی بن سعید، مجاهد و سفیان، «سماع» شمرده میشود [۲۵۲]ایوب میگوید: ما احادیث را بر زهری عرضه میکردیم، و عبیدالله بن عمر میگوید: نوشته را نزد زهری بردم پس از تفکر در آن گفت: در مورد روایت آن به تو اجازه دادم، و همانند این را بسیاری از شاگردان زهری نقل کردهاند که آنها احادیثی را که زهری شنیده بودند به او عرضه نمودند و زهری هم پس از تفکر در آنها به آنان احجازهی روایت میداد، و آن چه ابراهیم بن ولید انجام داده است ـ در صورتی که روایت آن درست باشد ـ قطعاً از این گونه است [مناوله و سماع]، چون خود ابن ولید هم به عرضهی آن نوشته برای زهری اشاره کرده است همان طور که ابن عساکر هم آورده است و عرضه (عرض حدیث) ـ همان طور که دیدید ـ دادن احادیث به شیخ است تا در آن تأمل کند و سپس برای روایت آناجازه بدهد. اما این که ابراهیم بن ولید احادیثی را که از زهری نشنیده به او عرضه نموده و سپس از او خواسته تا اجازهی روایت آن را به او بدهد عمر سو زهری هم اجازهی این کار را به او داده است، این از مردی که دارای شهرت و آوازهای در میان امت اسلامی است غیر ممکن است، زیرا آوازهی او جز به خاطر امانت داری و صداقت و ثبت دقیق احادیث پیامبر صنبوده است.
دوم: این سخن زهری که گفته: چه کسی میتواند در مورد آن به تو اجازه بدهد، اصل این سخن آن گونه که ابن عساکر آورده چنین است: و چه کسی غیر از من در مورد آن به تو اجازه میدهد؟ و این سخن کاملاً درست است زیرا غیر از زهری کسی نمیتواند به شاگردان و راویان او مثل ابراهیم که احادیث خود را از زهری شنیدهاند اجازهی روایت آنها را بدهد، زیرا او شیخ حدیثی آنها بوده و آگاهترین فرد نسبت به احادیث پیامبر صهم به شمار میآمده است و ما قبلاً سخنان بسیاری از ائمهی حدیث را دربارهی او شنیدیم که فتند: اگر زهری نبود بسیاری از احادیث حضرت رسول صاز بین میرفت، و امام مسلم اعتراف نموده به این که زهری ٩۰ حدیث پیامبر صرا روایت کرده که از کس دیگری غیر از او روایت نشده است، پس معنی سخن زهری که به ابراهیم گفته است این است: چه کسی غیر از من به این احادیث آگاهی دارد تا به تو اجازهی روایت آن را بدهد؟. به این معنی نیست که چه کسی از مسلمان جرئت جعل احادیث را دارد غیر از من؟
سوم: از این ابراهیم بن ولید هیچ کتاب حدیثی به دست ما نرسیده است، و کتابهای جرح و تعدیبل او را نه جزو افراد ثقه و نه جزو افراد ضعیف و متروک ذکر نکردهاند، پس احادیثی که او با اجازهی زهری در میان مردم پخش کرده است کجا هستند؟ و جهتگیری او در مقابل کتابهای حدیث در کجا نقل شده است؟ چه افرادی از او روایت کردهاند؟ و صحیفهای که به زهری عرضه کرد چگونه نا پدید شده است و را کتابهای تاریخی از او اسمی نبردهاند؟
[۲۵۱] سماع: عبارت است از شنیدن مستقیم راوی از دهان شیخ و فرقی نمیکند که شیخ، این الفاظ را از روی کتابی بخواند یا از حفظ ادا کند و یا برای راوی املا نماید یا نکند. برای اطلاع بیشتر به کتابهایی که در مورد شرح اصطلاحات حدیثی است مراجعه شود. (مترجم). [۲۵۲] مقدمه ابن صلاح ص ٧٩، و مختصر علوم حدیثی، ص۱۴۱.