عدالت صحابه
احمد امین در صفحهی ۲۶۵ کتاب خود میگوید: «و بیشتر ناقدان حدیث تمام اصحاب را چه به صورت اجمالی و چه به طور تفصیلی عادل میدانند، وبه هیچ وجه نسبت به آنها سخن بدی را روا نمیدارند و به هیچکدام از آنها نسبت دروغ نمیدهند ولی بعضی از آنها [ناقدین] آنچه به غیر از صحابه نسبت بدادهاند به اصحاب هم نسبت میدهند. تا آنجا که در صفحهی بعد (۲۶۶) گفته است: و به طوری کلی چیزی که بیشتر ناقدان حدیث ـ بخصوص متأخرین ـ بر آن بودهاند این است که تمام اصحاب را جرح و تعدیل کردهاند ولی هیچیک از آنها را به خاطر دروغگویی و وضع حدیث مورد طعن قرار ندادهاند، ولی افرادی که پس از آنها آمدهاند صحابهی پیامبرص را تجریح کردهاند».
آنچه تابعین، و جمهور مسلمانان اهل سنت و جماعت [که بعد از تابعین بودهاند] و بیشتر ناقدان حدیث در مورد آن اجماع دارند عادل دانستن تمام صحابه و منزّه شمردن ایشان از دروغ و جعل حدیث است و البته آنچنان که قبلاً بیان کردیم، خوارج و معتزله و شیعه از این قاعده مستثنی هستند ولی چیزی که بیان شد واقعیت امر بوده و مسألهی معروف در میان جمهور مسلمانان است.
ولی مؤلف ـ به خاطر انگیزههای ناپسند درونی که قبلاً به آگاهی رسید ـ میخواهد ما را در وجود این حقیقت به تردید بیندازد، پس اولاً گفته است: اکثر ناقدان حدیث اصحاب را عادل دانستهاند، با اینکه ناقلان (همگی) صحابه را جرح و تعدیل کردهاند دوماً گفته: اندکی از آنها [ناقدان] آنچه به غیر صحابه نسبت داده به اصحاب هم نسبت میدهند و برای این سخن خود به کلام امام غزالی استشهاد کرده است، در حالی که بیشتر کسانی که در مورد اصحاب پیامبر صسخن گفتهاند از ناقلان حدیث نبودهاند، بلکه آنها از افرادی به شمار میآیند که در تاریخ اسلام امیال و خواستههای معروفی داشتهاند و به خاطر تعصب نسبت به برخی اصحاب اقداماتی را علیه دیگر صحابه انجام دادهاند.
حافظ ذهبیق [۲۸٩]میگوید: «اما صحابهشهمگی رحلت نمودهاند و همه چیز تمام شده است.
حافظ ابن کثیر میگوید: «تمام صحابه از دیدگاه اهل سنت عادل هستند، سپس گفته: و سخن معتزله که گفتهاند: صحابه عادل هستند به جز آنهایی که با حضرت علیسجنگیدهاند هم باطل است. سپس گفته است: اما گروههای رافضی و نادانی کم خردی آنها و ادعای کفر صحابه به جز ۱٧ نفر از آنان - جز هذیانهای بیدلیل و برهان چیز دیگری نیست [۲٩۰].
پس میبینیم کسانی که در مورد صحابه سخن گفتهاند، جزو گروههای شناخته شدهای بودهاند، که بدون توجه به بعضی از صحابه، به برخی دیگر گرایشات سیاسی داشتهاند، و جزو ناقدین حدیث نبودهاند که مؤلف آنها را اینگونه توصیف مینماید: «گروهی از علمای واقعی به پا خاستند تا حدیث را از آنچه و احادیث نیکو را از احادیث نامناسب جدا سازند».
سوماً مؤلف اظهار داشته است، قطعاً جرح و تعدیل توسط بیشتر ناقدان حدیث بخصوص «متأخرین» آنها صورت گرفته است، با وجود آن، از هیچیک از علمای تابعین گذشته چیزی از آن را نقل نکرده است و گفته کسانی که بعد از آنها آمدند به افرادی از صحابه طعن زدهاند و یا احادیث آنها را ترک نمودهاند و شگفتاینکه مؤلف برای این ادعای خود به کلام امام غزالی استشهاد کرده است، در حالی که عبارت ایشان به صراحت دلالت دارد بر اینکه سلف بر تعدیل صحابه اجماع دارند و سخن امام غزالی این است: «و این [عدالت صحابه] چیزی است که علمای سلف و جمهور خلف بر آن اجماع دارند». پس آیا نمیبینید که این کلام امام غزالی در واقع رد صریحی است بر سخنان مؤلف که گفته است: علمای متأخر بیشتر از علمای متقدم به جرح و تعدیل اصحاب پرداختهاند؟
[۲۸٩] به نقل از رسالهی ایشان در مورد، راویان ثقه، و بیان اموری که نمیتوان با آنها روایت این راویان را رد نمود، ص ۴. [۲٩۰] اختصار علوم الحدیث ص ۲۲۰ ـ ۲۲۲.