پاسخ به شبهه اول:
قرآن کریم اصول دین و قواعد احکام عمومی را در بر گرفته و در مورد بعضی از آنها نص صریح آورده و بعضی دیگر را بیان نکرده که رسول خدا صآنها را بیان کرده است مادام که خداوند پیامبرش را برای تبیین احکام دین به میان مردم فرستاده و پیروی کردن از او را بر آنان واجب کرده، آنچه را که پیامبر در احکام بیان میکند همان بیان قرآن است (و هیچ فرقی با هم ندارند) و از اینجا میتوان استدلال کرد که احکام شریعت از جمله کتاب و سنت و آنچه به آن دو مربوط میشود و از آن متفرع گشته مانند اجماع و قیاس (همگی) چه نص و چه دلالت، احکام قرآن هستند و میان حجت بودن سنت و اینکه قرآن بیان کننده هر چیزی است منافاتی وجود ندارد. شافعی /میفرماید: " هیچ مسالهای برای کسی در دین خدا پیش نیامده مگر راه حل و دلیل آن در کتاب خدا وجود دارد." ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ١﴾[إبراهیم: ۱] [۱٧۰].
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ﴾[النحل: ۴۴] [۱٧۱].
﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ﴾[النحل: ۸٩] [۱٧۲].
بیان اسمی جامع است برای معانی در برگیرندهی اصول و مبانی، که خود دارای شاخههای گوناگون فرعی هستند و همه آنهایی که خداوند در کتاب خود برای مخلوقاتش بیان کرده از آنچه به وسیله آن آنان را بنده خود کرده به خاطر حکمت خداوند متعال و به خاطر دلایلی است که میآید:
۱- از جمله خداوند بعضی را با نص صریح و آشکار برای بندگانش بیان کرده است مانند: واجب بودن نماز و زکات و روزهی (رمضان)و حج بر آنان و نیز (صراحتاً) ارتکاب گناهان کبیره را چه به صورت سری و پنهانی و چه آشکارا حرام کرده و از گناهان کبیرهای همچون زنا، شرب خمر، خوردن گوشت مردار و خوردن گوشت خوک اسم برده است و چگونگی و کیفیت وضو را بیان میکند و...
۲- از جمله دیگر احکام قسمتی، خداوند در کتابش در مورد آنها حکمی نازل نکرده اما از زبان پیامبرش صبرای مردم بیان فرموده مانند تعداد رکعتهای نماز و وقت آن، کیفیت زکات (و اموال زکوی) و...
۳- در بعضی موارد برای اموری که حکمی در قرآن در مورد آن نیست رسول خداصبر اساس روش (پسندیده خود) عمل کرده است و خداوند نیز در کتاب خود اطاعت و پیروی از پیامبر و پذیرش حکم او را واجب فرموده. پس کسی که روش پیامبر را پذیرفته باشد در حقیقت فرمان خدا را پذیرفته است.
۴- در مواردی نیز برای رسیدن به مقصود، اجتهاد را بر (بعضی) از بندگانش فرض کرده است و خداوند طاعت آنان را به وسیله اجتهاد آزموده است همچنانکه در امور واجب اطاعت و فرمانبرداری ایشان با چیزهای دیگر آزموده است [۱٧۳].
سپس (شافعی) میگوید: هر کس که فرائض و واجبات موجود در کتاب خدا را بپذیرد سنتهای رسول خدا صرا نیز پذیرفته است، چرا که (یکی از واجبات موجود در قرآن) اطاعت و پذیرش فرمان و (روش) پیامبر است. و کسی که فرمان رسولخدا را بپذیرد، در حقیقت فرمان خدا را پذیرفته است. پس پذیرش آنچه که در قرآن آمده و پذیرش فرمان رسول خدا صیکی است چون هر دو از جانب خدا است.اگر چه راههای قبول آن دو متفاوت باشند [۱٧۴].
[۱٧۰](این قرآن) کتابی است که آن را برای تو فرستادهایم تا اینکه مردمان را (در پرتو تعلیمات آن) با توفیق و تفضل پروردگارشان (از تاریکیها و گمراهیهای کفر و نادانی) به سوی نور (و روشنایی ایمان و دانایی) بیرون بیاوری (یعنی که) به راه خدای چیره ستوده (در آوری). [۱٧۱] و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را برای مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است (که احکام و تعلیمات اسلامی است) و تا اینکه آنان قرآن را مطالعه کنند و درباره مطالب آن بیندیشند. [۱٧۲] و ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز (اموز دین مورد نیاز مردم) باشد. [۱٧۳] الرساله ۲۰ – ۲۲. [۱٧۴] الرساله صفحه ۳۳.