در چه نسلی جعل حدیث آغاز شد؟
باور این مسئله آسان نیست که ما اصحاب پیامبر صرا به جعل حدیث متهم کنیم هر چند که انگیزههای جعل در میان انان هم فراوان باشد، زیرا آنان کسانی بودند که با جان و مال، خود را فدای رسول خدا کردند، در راه اسلام ترک وطن و خویشاوندان کردند و محبت خدا و ترس از او با خون و گوشت آنان ترکیب شده بود و این گفتهی پیامبر صنزد انان به شهرت رسیده بود، حبیب و نجات دهندهی انان فرموده بود: «بر من دروغ بستن مانند مانند دروغ بستن بر هیچیک از شما نیست، هر کس که بر من دروغ بندد جایگاه خود را در آتش فراهم آورده است» [٧۱]. تاریخ زندگانی اصحاب در دورهی رسول خدا صو پس از ایشان هم، ما را به این باور میرساند که آنان دارای چنان تقوایی بودند که از دروغ بستن و دفاع از آن در برابر دشمنان و تبلیغ آن به مردم داشتند. آنان همانگونه که حدیث را از رسول خدا [به آن شیوه که ذکر شد] دریافت میکردند، در راه پاسداری از آن هم همه چیز خود را فدا کردند و با هر امیر و خلیفه و هر انسان منحرفی مبارزه میکردند و در این راه از سرزنش و مرگ و نابودی نمیهراسیدند.
ابن عمر است که در میان مردم خطبه میخواند و میگوید: ای مردم در زمینهی مهریهی زنان زیاده روی نکنید، اگر این مسئله کرامتی نزد خدا به حساب میآمد، قبل از همهی شما رسوول خدا صآن را انجام میداد.. زنی به سوی او رفت و با فریاد بلند که همهی اصحاب شنیدند، گفت: آرام باش ای عمر! آیا آنچه را که خدا با ما بخشیده بر ما حرام میکنی؟ آیا خداوند نفرموده که ﴿وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا﴾[النساء: ۲۰]. عمر سگفت: «زنی راست گفت و مردی خطا کرد» [٧۲].
بازهم عمر سرا میبینم که با ابوبکر که تصمیم گرفتهاست با اهل ارتداد و مانعین زکات بجنگند، مجادله میکند و جنگ با آنان را صحیح نمیداند و به این حدیث پیامبرصاستناد میکند که میفرماید: «من امر شدهام که با مردم بجنگم تا اینکه به «لا إله إلا الله» اعتراف میکنند. اگر این را گفتند خون و مال آنها بر من حرام است مگر به حق و حساب آنان با خداست» [٧۳].
ابوبکر سمیگوید: آیا پیامبر صنفرمود: «مگر به حق» و زکات هم جزو آنحق است. آری جدال عمر سبا ابوبکر سدر حالیست که اولین بیعت کننده با ابوبکر سدر روز سقیفه خود عمر بود و به فضل و برتری او اعتراف نمود، اما با این وجود، محبت و بزرگداشت ابوبکر سباعث این نشد که عمر ساز آنچه که خود حق میبیند و ابوبکر سرا در اشتباه دست بکشد.
علی نیز با عمر در مسئلهی رجم زن زناکار حامله مخالفت میکند و با این بیان، او را انکار میکند: «اگر خداوند راهی برای اجرای حد زن در اختیار تو گذاشته، راهی برای لطمه زدن به انسان داخل شکم او، در اختیار تونیست». عمر از رأی خود بازمیایستد و میگوید: اگر علی نبود، عمر هلاک میشد.
یا ابو سعید را میبینم که [در راه دفاع از سنت] بر مردان، والی مدینه ایراد میگیرد که چرا خطبه را پیش از نماز عید برگذار نمود و برایش بیان کرد که این کار مخالف سنت است و کاری برخلاف روش رسول خدا است.
یا ابن عمر ـ طبق روایت ذهبی در «تذکرة الحفاظ» ـ به هنگام خطبهی حجاج بپا میخیزد و میگوید: دشمن خدا، حرام خدا را حلال، خانهی خدا ویران و دوستان خدا را کشت... [واز ظور او حجاج بود]. یک بار دیگر حجاج در خطبهی خود میگفت: ابن زبیر کلام خدا را تغییر داد، ابن عمر به پا میخیزد و میگوید: تو دروغ گفتی، زیرا نه ابن زبیر و نه تو توانایی تحریف کلام خدا را ندارید. حجاج گفت: تو پیرمرد خرفتی هستی. ابن عمر گفت: اگر ادامه دهی ادامه میدهم.
چنین اخبار و صدها مثال دیگر در کتب تاریخ موج میزندگینامه و همه بر این مسئله دلالت قاطع دارند که اصحاب رسول خدا صنسبت به حق و ایثار در دفاع از اعتقادات خود، بسیار با شهامت بودند و حق را بر هر دوست و همنشین و فامیلی ترجیح میدادند، به طوری که برای آنان محال بود که به خاطر پیروی از هوی یا رغبت به دنیا بر روسل خدا صدروغ ببندند، زیرا فقط انسان ترسو دروغ میگوید. همچنین محال بود که یاران رسول خدا صدر برابر کسی که بر رسوا خدا صدروغ میبندد، ساکت بمانند، در حالیکه انان حتی نسبت به خطاهای اجتهادی یکدیگر هم ساکت نمینشستند.
اکنون انچه را که خود اصحاب در این باره میگویند بشنو:
بیهقی از براء روایت میکند که: «همهی ما از پیامبر صحدیث نمیشنیدم، زیرا دارای مشاغل و املاک زراعی بودیم، اما چون مردم دروغ نمیگفتند، شاهد برای غائبان بازگو مینمودند [و آنان نیز میپذیرفتند]».
بیهقی از قتاده نیز روایت میکند که: انس حدیثی روایت کرد. مردی به او گفت: آیا این حدیث را از رسول خدا صشنیدی؟ انس گفت: آری [هرچند من شنیدهام یا از رسول خدا بوده] و یا از فردی که دروغگو نبوده است. به خدا سوگند ما دروغ نمیگفتیم و نمیدانستیم که دروغ چیست [٧۴].
با بیان این مطالب، مشخص شد که جعل حدیث در زمان رسول خدا صو پس از وفات ایشان هم، وجود نداشته است و انان به یکدیگر اطمینان داشتند و همدیگر تکذیب نمیکردند و همهی اختلافات فقهی میان آنان خارج از اختلاف دیدگاه در یک مسئلهی دینی نبود و همه به دنبال حق بودهاند. در مورد تابعین هم باید گفت که جعل حدیث در میان بزرگان تابعین بسیار کمتر از دورهی صفار بوده است، زیرا احترام به رسول خدا و تدوین در دورهی بزرگان تابعین قویتر از دورهی پس از آنان بوده است. همچنین اختلافات سیاسی در ابتدای شروع خود پس از انگیزههای جعل حدیث هم به سنت دورههای بعدی محدودتر بودند. علاوه بر این وجود برخی اصحاب و بزرگان تابعین که به علم و دین و عدالت و هوشیاری مشهور بودند، چنان اقتضاء میکرد که دروغگویان از عرصه خارج شده و نیات درونی و توطئههای آنان رسوا گردد یا فعالیت انان در زمینهی جعل حدیث محدود شود.
[٧۱] این روایت، حدیث مشهوری است که برخی از علما، آن را متواتر دانستهاند، زیرا هفتاد صحابی و حتی بیشتر آن را روایت کرده و همهی کتابهای سنت هم آن را تخریج کردهاند. [٧۲] به روایت بخاری و مسلم از ابوهریره. [٧۳] به روایت بخاری و مسلم از ابوهریره. [٧۴] مفتاح الجنه، سیوطی ص۲۵.