سنت و جایگاه آن در شریعت اسلامی

فهرست کتاب

آیا حدیث نتیجه‌ی پیشرفت حال مسلمانان است؟

آیا حدیث نتیجه‌ی پیشرفت حال مسلمانان است؟

گلدزیهر می‌گوید: «قطعاً قسمت بیشتر احادیث نقل شده نتیحه‌ی پیشرفت مسلمانان در زمینه‌های دینی، سیاسی و اجتماعی آن‌ها در قرن اول و دوم است».

من نمی‌دانم این شخص چگونه بر خود جرأت داده چنین سخنی را بگوید، با وجود اینکه سخنان ثابت شده‌ای آن را تکذیب می‌کند، و پیامبر صوفات نفرمود مگر بعد از اینکه پایه‌های اساسی برای دین رفیع اسلام وضع کرد، آن هم با استفاده از قرآن و سنت‌ها و قوانین و موازین کافی که پیامبر صآن‌ها را بنیاد نهاد، تا جایی که ایشان در نزدیکی وفاتشان فرمودند: «تَركتُ فيكم أمرين لَن تَضلوا ما تَمَسَكتم بِهما كتابُ اللهِ وسُنتي» یعنی: «در میان شما دو چیز را باقی گذاشتم که تا زمانی که به آن چنگ بزنید گمراه نمی‌شوید و آن دو کتاب خدا (قرآن) و سنت من است» و فرمود: «لَقَد تركُتكم علي الحنفية السمحة لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا» یعنی: «شما بر دین حق جو و آسانی ترک کردم که شب آن همانند روزش روشن و آشکار است». و نیز یکی از دلایل دیگر این است که یکی از آیاتی که در اواخر نزول وحی آمد است: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا[المائدة: ۳]. «امروز دین شما را برای‌تان کامل کردم. و (و با عزت بخشیدن به شما و استوار داشتن گام‌هایتان» نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپستد برای شما برگزیدم. پس پیامبر اکرم نیز وفات نیافت مگر این که اسلام کاملاً به دینی پخته تبدیل شده بود و همانند کودکی نوپا آن چنان که این مستشرق ادعا می‌کند نبود، ولی این مطلب در ست است که یکی از آثار فتوحات اسلامی این بود که حاکمان و قانون گذاران مسلمان با مسائل جزئی و حوادثی روبرو شدند که برای مواجهه با آن‌ها نصی در قرآن و سنت نبود، اما آن‌ها با استفاده از [قرآن و سنت] و قیاس و استنباط‌های فقهی احکامی را برای آن‌ها وضع نمودند، در حالیکه از چهار چوب و دائره‌ی اسلام و تعالیم آن خارج نمی‌شدند، و کافی است بدانی که در طی رشد و ترقی اسلام در قرن اول هجری، عمر بن خطاب بر دو مملکت کسری ایران و قیصر روم تسلط یافت و آن دو از لحاظ تمدن و شهرنشینی بسیار با اهمیت بودند، اما با این حال عمر بن خطاب صتوانست اداره‌ی امور آن‌ها را بر عهده بگیرد، و بر آن دو ملت به نحوی شایسته‌تر و عادلانه‌تر از کسری و قیصر فرمانروایی کند، پس اگر اسلام هم چون طفلی نابالغ بود، چگونه عمر می‌توانست مسؤولیت را بر عهده بگیرد و آن سرزمین پهناور را اداره کند، و نظم و آرامشی را برقرار کند که ساکنین آن احساس امنیت و خوشبختی کنند، و چنین وضعی در زمان حاکمان قبلی آن‌ها بی‌سابقه بوده است.

با وجود این پژوهش اگر با انصاف می‌داند که مسلمانان در سرزمین‌های مختلفی که به آن رسیده و فتح نموده‌اند به شیوه‌ی واحدی عبادت می‌کنند، و طبق احکام یکسانی رفتار می‌کنند و بنیان خانه و خانواده هایشان را بر یک اساس گذاشته‌اند و هم چنین در احکام عبادی، عقیدتی و عادات و رسوم با هم هماهنگ هستند و ممکن نبود مسلمانان این گونه در اتمام شئونات یکسان باشند مگر قبل از ترک سرزمین جزیره العرب دارای نظامی کامل و مترقی بوده‌اند و در نواحی مختلف پایه‌های زندگی خود را بر اساس مبانی اسلام پایه گذاری کرده بودند.

پس اگر حدیث یا قسمت بیشتر آن نتیجه‌ی پیشرفت و دگرگونی دین در دو قرن اول بوده است پس باید شیوه‌ی عبادت مسلمانی در شمال آفریقا با مسلمان دیگری در جنوب چین تفاوت داشته باشد، زیرا محیط اجتماعی و جغرافیایی در هر کدام از آن‌ها با دیگری تفاوت دارد، پس چگونه است که در عبادت، قانون گذاری، آداب اسلامی و... با وجود فاصله‌ای زیاد این سرزمین‌ها با هم متحد و هماهنگ هستند؟

اما پیدایش مذاهب و تعدد آن‌ها از قرن اول، بدون شک به خاطر تفاوت برداشت از کتاب و سنت بوده است و یا به اختلاف نظر صحابه از آن دو منبع بر می‌گردد. و قرآن هم به صورت متواتر جین آن‌ها حفظ شده است و در رابطه با سنت پیامبر صهم هر کلامی که از ائمه مذاهب در قرن دوم و سوم ابراز شده، قبلاًتوسط یک صحابه یا تابعی اظهار شده است، و این امر قبل از پیشرفت و تطور مسائل دینی بوده است - تطوری که این مستشرق گمان می‌کند - و از دیدگاه او بسیار مؤثر بوده است، و چیزی بود که شبهه‌ی گلدزیهر از اساس آن را اقتضا می‌کرد.

اما ادله‌ای که پس از آن بر اساس دیدگاهش مطرح کرده است، خواهیم دید که همانند ساختمانی است که پایه‌های آن برروی پرتگاهی در حال ریزش بنا شده است، و به فضل خدا یکی بعد از دیگری فرو خواهند ریخت.