سنت و جایگاه آن در شریعت اسلامی

فهرست کتاب

نمایشی تاریخی از اغراض مستشرقان

نمایشی تاریخی از اغراض مستشرقان

هنگامی که سپاهیان صلیبی به سرزمین‌های اسلامی حمله کردند، این حملات با دو انگیزه صورت گرفت: اول: انگیزه‌ی دینی و تعصبی کوکورانه که رجال کلیسا در ملت‌های اروپایی برانگیختند، و طی آن زشت‌ترین تهمت هارا به مسلمین نسبت دادند، و مسیحیان را به شدت تشویق کردند تا سرزمین حضرت عیسی÷ را از دست کفار (یعنی مسلمانان) رهایی بخشند، پس اکثر جنگجویان از میان سپاهیان صلیبی از این دسته بودند، و آن‌ها را این نوع تعصب دینی که از روی حسن نیت و نیروی عقیدتی هم بود از سرزمین هایشان بیرون کشیده بود، تا آنجا که سرانجام منجر به مرگ، کشتار و آوارگی، حملات پی در پی و لشکر کشی‌های متعدد شد.

دوم: داشتن انگیزه‌ی سیاسی و استعماری، زیرا فرمانروایان اروپایی شنیده بودند که سرزمین‌های اسلامی مخصوصاً شام و پیرامون آن از آرامش و شهر نشینی مرفه و تمدنی خاص بهره مند هستند، که آن‌ها همانند این‌ها را به خود ندیده‌اند، همان گونه که در مورد ثروت ها، کارگاه‌ها و سرزمین‌های زیبا و حاصل خیز چیزهای فراوانی شنیده بودند پس در حالیکه سپاهیانشان را با نام دفاع از دین مسیحیت رهبری می‌کردند به سرزمین‌های اسلامی در آمدند، و البته در وجودشان حمله نمودند، و به خواست خدا تمام این حملات صلیبی دفع و نابود و نابود شد، بعد از اینکه این جنگ‌ها ۲۰۰ سال به طول انجامید، ونشانه‌های چیرگی این صلیبیان برطرف شد، و حملات آن‌ها به سرزمین‌های خودشان برگشت و دردل‌هایشان اندوه و حسرت این شکست را تحمل می‌کردند.

در حالیکه در پیشانی آن‌ها علایم شکست نمایان بود، اما با این حال در درون خود پرتوی از نور اسلام را با خود برده بودند [در اثر تأثیر پذیری از رفتار مسلمانان] و در دستانشان بهره‌ای از تمدن اسلامی که سرزمین‌های آن‌ها از آن محروم بود با خود داشتند، پس، وقتی ملت‌های اروپایی با گرفتن غنیمت‌هایی تن به بازگشت به وطن خود دادند، فرمانروایان آن‌ها در حالی باز می‌گشتند که برای تسلط دوباره براین مناطق اسلامی مصمم بودند، اما هر قدر زمانی طولانی می‌شد و مسئولیت‌های آن‌ها بیشتر می‌گردید، می‌دیدند - بعد از ناکامی از تسلط نظامی بر آن‌ها - باید به بررسی نیازها و عقاید آن‌ها بپردازند،تا مقدمه‌ای برای تهاجم فرهنگی و فکری به آن‌ها را فراهم می‌کنند و از این جا بود که به عنوان اولین اقدام زمینه را برای فعالیت جمعیت‌های متشرقین فراهم کردند که تا حال هم این کار ادامه دارد، و تا این اواخر هم این جمعیت‌ها از رجال دینی مسیحیت و یهودیت تشکیل شده بود، که بدون تردید نسبت به اسلام دارای نفرتی شدید [۲۳۳]و تعصبی فراوان بودند و اگر چه گروهی از علمای منصف با این مرکز تبشیری متعصب به مقابله برخاستند و در این راستا به بررسی‌هایی در مورد زبان عربی و مسائل اسلامی آن هم در فضایی که بیشتر نشانی از عمل منصفانه داشت عنایت کردند، ولی پیوسته - تا امروز - اکثر کسانی که به این بررسی‌ها می‌پرداختند، یا از نوع علمای دینی بودند که کارشان تحریف اسلام و ارائه‌ی تصویری زشت از آن بود یا اینکه از مردان استعمار زده‌ای بودند که تلاش آن‌ها ایجاد آشفتگی در فرهنگی اسلامی، و زشت جلوه دادن تمدن اسلام در ذهن مسلمانان بود، و شاخصه‌ی بررسی‌های آن‌ها برای ایجاد پدیده‌های [نا مبارک] زیر بود:

۱- بدگمانی و بدفهمی برای هر آنچه به اسلام مربوط می‌شد، چه در اهداف و چه در مقاصد آن‌ها.

۲- ایجاد بدگمانی نسبت به اشخاص برگزیده‌ی مسلمان، علما و دانشمندان آن‌ها

۳- به تصویر کشیدن جامعه‌ی اسلامی در عصرهای گوناگون، خصوصاً در عصر اول اسلامی به عنوان جامعه‌ای از هم گسیخته که خود خواهی مردم آن سبب نابودی شخصیت‌ها و بزرگان آن شده است.

۴- به تصویر درآوردن تمدن اسلامی، در بیشتر موارد به صورت وارونه و غیر حقیقی، جهت بی‌ارزش نمودن جایگاه آن و کوچک شمردن دستاوردهای آن.

۵- نا آگاهی واقعی نسبت به سرشت جامعه‌ی اسلامی، و قضاوت کردن در مورد آن از خلال شناختی که این متشرقین از اخلاق و عادات ملت‌های خود داشتند.

۶- تسلیم کردن نصوص [قرآن و سنت] در مقابل و برداشتی که از روی هوی و هوس از این نصوص داشتند، و نیز استبداد رأی در فرضیه‌ها و چیزهایی که خود از نصوص برداشت کرده بودند.

٧- در بسیاری از موارد به تحریف مقصود و هدف مد نظر نصوص پرداخته‌اند، و وقتی هم برای مجالسی برای تحریف نیافته‌اند، اقدام به ارایه فهمی نادرست و ناشایست از آن‌ها کرده‌اند.

۸- در ارایه‌ی مطالب از منابع مورد نظر خویش سعی در تحمیل نظرات خود می‌کنند، به عنوان مثال از کتاب‌های ادبی چیزهایی را نقل می‌کنند و با آن در مورد تاریخ حدیث قضاوت می‌نمایند، یا از کتب تاریخی چیزهایی را برای داوری در مورد تاریخ فقه می‌آورند و آنچه را «الدمیری» در کتاب «الحیوان» نقل می‌کند صحیح می‌دانند ولی، احادیث منقول از امام مالک در «موطاء» را تا صحیح می‌شمارند، [و در واقع] تمام این‌ها همراهی با هوای نفس، و انحراف از مسیر حق است. با این روح [صلیبی و مغرضانه‌ی حاکم بر افکار آن‌ها] که ویژگی‌های آن را بیان کردیم او تاریخ، فقه، تفسیر، حدیث، ادبیات و تمدن و هر آنچه به اسلام و مسلمانان مرتبط است گفتگو می‌کنند، و در این مسیر، تشویق حکومت‌های آنان، فراوانی منابع در پیش رویشان، فراغت تحقیق و بررسی، و اختصاص هر کدام از آن‌ها به یک موضوع و یا بخشی از آن موضوع تا بتواند تمام تلاش خود را در زندگی به آن اختصاص می‌دهد، همگی به عنوان اسباب و عواملی به آن‌ها یاری رسانده تا به بحث هایشان رنگ و بوی علمی ببخشند، و حتی بتوانند به منابعی عظیم از کتب و نصوص دینی دسترسی یابند، که بسیاری از دانشمندان ما که امروزه در جوامعی آشفته از لحاظ سیاسی و اقتصادی و اوضاع داخلی زندگی می‌کنند به آن دسترسی ندارند در نتیجه فضایی که مستشرقان برای تحقیق و بررسی در اختیار دارند برای این علما فراهم نیست، و در اثر همین عوامل کتاب‌ها و مباحث مستشرقان به منبعی برای روشنفکر مئابان غرب زده‌ی ما که به زبان خارجی مسلط هستند، تبدیل شده است.

و بیشتر این روشنفکران از طریق بحث هایشان خیانت کرده‌اند، و با توانایی علمی و تظاهر به اخلاص در حق آن را این خیانت را استوار نموده‌اند، و در پس افکار پلیدشان آنگونه که لازم بوده آن را اجرا کرده‌اند، و از میان این دانشمند نما‌ها بسیاری به آنچه از مستشرقین گرفته‌اند افتخار می‌کنند، و برخی هم به افکار‌شان لباسی جدید از اسلامی بودن پوشانده‌اند.

من در این جا نمی‌خواهم مثال‌های فراوانی را ارائه دهم، بلکه تنها به سخنان و ساخته‌های استاد«احمد امین» که در کتاب «فجر الإسلام» [۲۳۴]دیدم به عنوان شاگردی از مسلمانان در مدرسه‌ی مستشرقین می‌توان اشاره کرد.

[۲۳۳] این سخن اشاره دارد به دشمنی سرسختانه یهودیت نسبت به مؤمنان و مضمون آیه‌ی [۸۲/مائده] است. (مترجم). [۲۳۴] یا به آثار ابی ریه در کتابش با عنوان «اضواء علی السنه المحمدیه» مراجعه کنید.