سنت و جایگاه آن در شریعت اسلامی

فهرست کتاب

آنچه که از مالک و غیر او در مورد ابی حنیفه نقل شده است:

آنچه که از مالک و غیر او در مورد ابی حنیفه نقل شده است:

بحث کردن از این ناحیه ما را بسوی پرداختن به اقوال متناقضی می‌کشاند که در مورد ابی حنیفه از علمای بزرگ عصر او روایت شده‌اند. زیرا از مالک و ثوری و اوزاعی و سفیان بن عینیه و عبدالله بن مبارک و غیر آنان سخنان گوناگونی در حکم بر ابی حنیفه روایت شده است و آن مطلب را در روایتی که خطیب بغدادی در مورد مدح و ذم بطور مساوی از خود پیشوایان دینی در تاریخ خود نقل کرده است به روشنی خواهی یافت و ما اگر چه در اعتقاد به دروغ بودن روایاتی که در طعن ابی حنیفه آمده‌اند و گفتن آن‌ها به امامان نسبت داده شده است، با ملک بزرگ عیسی بن ابی بکر ایوبی و غیر او همنظر هستیم، ولی نزد ما عجیب و غریب بنظر می‌رسد که در این رابطه چیزی از آن‌ها به درجۀ صحت رسیده باشد آن هم به خاطر سببی که کمی از قبل ذکر کردیم و نمونه‌ای را از موضعگیری اوزاعی قبل از گرد آمدنش با ابی حنیفه و تغییر موضع او بعد از جمع شدن با او، ذکر کردیم. پس این موضعگیری – اعتقاد به اینکه ذم قبل از دیدن و نشستن با او بوده است و بعد از گرد آمدن با او حسن ظن نسبت به او در ائمه ایجاد شده است – تنها قول صحیحی است که می‌توان به آن اعتماد کرد زیرا گاهی اخباری در ذم ابی حنیفه از علمای خود به صحت رسیده است که ما شک نداریم آخر از دو امر صادر از آنان – سؤ ظن و حسن ظن – حسن ظن و ستودن او بالا بردن فضل او بوده است بعد از اینکه سفرهای زیادی به مکه و مدینه و بصره و بغداد نموده است تا اینکه پنجاه و پنج حج را برای او ذکر کرده‌اند و شکی نیست که در تمام این حج‌ها با علما گردهم آمده‌اند و با آنان به بحث علمی می‌پرداخته و نظر خود را برای آنان ابراز داشته و نظر آنان را برای خودش گرفته است و این مسافرتها بدون شک در اینکه آنان طریقۀ امام را در اجتهاد فهمیده‌اند و از حقیقت عذر او در مورد قبول نکردن احادیث و اخباری در استدلال فقهی مطلع شده‌اند، اثر مفیدی داشته است پس بعد از آن عجیب و غریب به نظر نمی‌رسد که آنان پی در پی شهادت به فقه او بدهند و به پایداری او بر راه راستی که فبل از او اهل علم آن را پیموده‌اند. اعترافات پشت سر هم داشته باشند و از آن قبیل است آنچه را که قاضی عیاض در کتاب: المدارک روایت کرده است: از اینکه ابو حنیفه و مالک روزی در مدینه گرد هم آمدند سپس مالک در حال عرق ریختن خارج شد بعد لیث بن سعد به او گفت ترا در حال عرق کردن می‌بینم مالک گفت با ابی حنیفه عرق کردم ای مصری بدرستی که او فقیه است و از مالک به صحت رسیده است که کتب ابی حنیفه را مطالعه می‌کرده – کتب اصحاب ابی حنیفه از او را مطالعه می‌کرده – تا جایی که امام مالک شصت هزار مسئله از مسائل ابو حنیفه را نزد خودش جمع آوری کرده بود چنانکه آن مطلب را ابی ابی العوام السعدی و ابو عبدالله بن علی الصمیری و الموفق خوارزمی و غیر آنان نقل کرده‌اند و پیروان مالک و مؤلفین بزرگ در مذهب او به اینکه مالک ابو حنیفه را ستوده است اعتراف کرده‌اند واز آنچه از مالک در ذم ابی حنیفه و عیب‌گیری از او روایت شده است جواب‌های گوناگونی داده‌اند در این مورد امام ابو جعفر داوودی صاحب کتاب: النامی بر الموطا معذرت کرده به اینکه امام مالک در حال خشم آن مطالب را گفته است و گاهی عالم در حال سینه تنگی چیزی می‌گوید که باید بعد از آن نزد خدا از آن چیز استغفار کند اما حافظ ابن عبدالبر نظرش اینست که این روایات طعن از طریق اهل حدیث از شاگردان مالک وارد شده است ولی اصحاب فقه هیچیک ازآن روایت‌ها را ثابت نمی‌دانند با وجود این ابو الولید الباجی در شرح خود بر موطا نسبت این گفته‌ها را به امام مالک نفی کرده است و گفته که مالک اصلا در مورد فقها سخن نگفته است و فقط در مورد بعضی از راویان از جهت ضبط سخن گفته است و برای گفته خویش به آنچه که رسیده است از اینکه امام مالک شکوهمندی خاصی برای عبدالله بن مبارک قائل بود که او از نزدیکترین یاران ابو حنیفه است استدلال کرده است.

اما امام شافعی در دروغ بودن آنچه که از او در ذم ابی حنیفه نقل شده است اصلا شک نمی‌کنیم زیرا او ابو حنیفه را درنیافته است بلکه پیروان او بویژه محمد بن حسن را درک کرده و از طریق او بر فقه ابو حنیفه مطلع شده است و اعتراف نموده به اینکه او بغداد را ترک کرده در حالیکه از علم او باریک شتر را با خود برده است پس در عقل نمی‌گنجد که از ابی حنیفه بدگویی کرده باشد و اوست که گفتۀ مشهور خود را گفته است: مردم در فقه بر سفرۀ ابی حنیفه هستند و اما امام احمد پس او هم ابو حنیفه را در نیافته است ولی ابو یوسف را درک کرده و در اوایل طلبگی در حلقۀ درس علمی او حاضر شده است و از او روایت شده که گفته است: در طول سه سال سه صندوق از علم ابی یوسف را نوشتم. و کتاب‌های محمد بن حسن را مطالعه کرد تا جایی که از او سؤال شد که این همه جواب‌های دقیق را از کجا می‌آوردی گفت از کتاب‌های محمد بن حسن آری من عجیب نمی‌دانم که در مورد ملک فقهی ابی حنیفه نه شخص او چیزی از امام احمد روایت شود زیرا آن دو مرد علی رغم اتفاق در مبدأ عمل به سنت در چگونگی عمل به آن مشرب فقهی آنان با هم مخالف بوده‌اند زیرا امام احمد می‌گفت حدیث ضعیف نزد من از رأی مردان علمی بهتر اینست در حالیکه ابو حنیفه در صحت حدیث سختگیری می‌کرد و جز آنچه که در دست ثقات – مردان جای باور – قرار گرفته و گسترش یا فته بود حدیث را در استدلال فقهی نمی‌پذیرفت و مانند این گونه اختلاف‌ها را طعن نمی‌شمردند و هر یک از آنان دلیلی دارد که به آن عمل می‌کند.