آیا ابو حنیفه در حدیث سرمایه کم داشت؟
خطیب بغدادی نقلهای فراوانی برای ما روایت میکند که صاحبان آنها ابو حنیفه را به کم سرمایه بودن و ضعف او در حدیث در آن روایتها متهم میکنند از ان قبیل چیزی است که ابن مبارک آن را نقل کرده است که ابو حنیفه در حدیث یتیم بود.
و از ابی قطن آمده است که ابو حنیفه در حدیث زمین گیر بود و از یحیی بن سعید القطان آمده که او: یار حدیث نبود و از ابن معین آمده که چه چیزی از حدیث نزد ابی حنیفه بود تا از او سؤال شود و از احمد بن حنبل آمده: که او نه رأی دارد و نه حدیث و از ابی بکر بن داوود روایت شده است که: تمام آنچه که از ابی حنیفه روایت شده است ۱۵۰ حدیث بوده که در نصف آنها اشتباه کرده است و از عبدالرزاق آمده که گفت: از ابی حنیفه تنها بخاطر افزایش مردان روایتم حدیث مینویسم که او بیست و چند حدیثی روایت کرده است و از ابن المدینی آمده است: که او ۵۰ حدیث را روایت کرده که در آنها اشتباه کرده است [۳۶۱]و ما نمیخواهیم این روایات را از حیث سند نقد کنیم زیرا پژوهشگران آنها را ساخته و پرداخته یافتهاند و زحمت خطیب در ردیف کردن و وارد نمودن آنها را بیان کردهاند [۳۶۲]ولی ما میخواهیم اندیشهای را که دشمنان ابو حنیفه و دشمنان سنت با هم بر زبان میرانند.
و اندیشهای که بعضی تاریخ نویسان از روی دلپاکی آن را بر زبان راندهاند، را مورد انتقاد قرار دهیم چنانکه ابن خلدون در مقدمه خود با صیفهای که نشان از نا سالم بودن قول و ضعف آن میباشد ذکر کرده است که مرویات ابو حنیفه بنابر آنچه گفته میشود ۱٧ حدیث بوده است و شکی نیست که خیلی خطرناکست اینکه چنین معتقد باشیم امامی از پیشوایان بزرگ مسلمانان صاحب مذهبی باشد از وسیعترین مذاهب فقهی از نظر فروع و استنباط. دهها میلیون مسلمان در شرق و غرب زمین از مذهب او پیروی کنند ولی ثروت او در حدیث از ۱٧ یا ۱۵۰ حدیث بیشتر نباشد آیا چنین فکری صحیح است.
۱- امام ابو حنیفه/به اتفاق موافقان و مخالفان امامی مجتهد بوده است و یکی از شرائط اجتهاد آنست که مجتهد به احادیث احکام احاطه داشته باشد که احادیث احکام هزاران حدیث است و بنا بر کمترین تقدیر چند صد حدیثند چنانکه بعضی از حنبلیها چنین گفتهاند پس چگونه برای ابی حنیفه جائز بوده که اجتهاد کند ولی مهمترین شرط از شرائط اجتهاد را نداشتهاند و در اطراف دنیا آن را نقل کردهاند و از نظر تقریر و بررسی به آن مشغول شده باشند و در عین حال بدون پایه و مایه باشد؟
۲- قطعا هر کس مذهب این امام همام را مطالعه کند میبیند که او در صدها مسئله با احادیث صحیح موافقت دارد در حالیکه شارح قاموس سید مرتضی زبیدی/کتابی را نوشته که در آن احادیث را از مسندهای امام ابو حنیفه و مسندهایی که در روایت آن صاحبان کتب ششگانه سنت موافقت کردهاند، جمع آوری نموده است و نام او را (عقد الجواهر المنیه فی ادله ابی حنیفه) گذاشته است پس چگونه اجتهاد امام با صدها حدیث صحیح موافقت کرده است در حالیکه بیش از ۱٧ یا ۵۰ یا ۱۵۰ حدیث نزد او نیست آن هم در ضعف آنها اشتباه کرده است؟
۳- ابن ابی شیبه در کتاب بزرگ خود بابی را ویژۀ فتاوایی گردانیده که ابو حنیفه در آنها با احادیث صحیح مخالفت کرده است و تعداد آن مسائل به ۱۲۵ مسئله میرسد پس اگر ار ابن ابی شیبه پذیرفته شود آنچه را که از ابو حنیفه گرفته است در این صورت بقیۀ مسائلی که از ابی حنیفه رویت شده است در هر مسئلهای که حدیث وجود داشته باشد موافق حدیث خواهد بود و هر گاه مسائل ابو حنیفه براساس کمترین فرضیه ۸۳۰۰۰ مسئله باشد – در حالیکه در این مورد روایلاتی هست که عدد مسائل ابو حنیفه را به ۱۲۰۰۰۰۰ مسئله میرساند پس این عدد بزرگ باقیماندۀ آیا از مسائلی است که ابن ابی شیبه اعتراف کرده است که ابو حنیفه در آنها مخالفت سنت را نکرده است چه سنتی در آنها موجود باشد یا نباشد؟ پس اگر در همه آنها و یا بعضی از آنها سنتی موجود باشد و اگر در مورد آن مسائل هیچ سنتی وارد نشود لازم میآید آنچه که از حدیث در مورد مسائل ابی حنیفه آمده است از صدو بیست و پنج حدیث بیشتر نباشد و هیچیک از پیشوایان مسلمانان و اهل علم وحدیث چنین چیزی نمیگوید.
۴- همانا ابو حنیفه جزء کسانی است که آرا ء او در مصطلح الحدیث ذکر میشود پس چگونه سرمایه او در حدیث کم بوده است با وجود این نزد علمای این فن از پیشوایانی بشمار آید که آراء آنها در قواعد حدیث تدو ین شود و از رجال حدیث باشد و مذهبش در بین آنها تکیه گاه و در رد یا قبول حدیث محل اعتماد باشد.
۵- ابو حنیفه از چهار هزار استاد حدیث نوشته است تا جایی که ذهبی آن را در کتاب: تذکره الحافظ: حود شمارش کرده است و یحیی بن نصر از او حدیث روایت کرده و گفته که روزی به نزد او رفتم در خانهای که پر از کتاب بود پس به او گفتم این چیست در جواب گفت این کتب احادیث است که جز کمی از آنها را آن هم برای سود جویی روایت نکردهام.
۶- همانا ابو حنیفه اگر چه مانند محدثین جلسه حدیث گفتن نداشته و هر چند مانند مالک در اخبار و آثار چیزی تألیف و تصنیف نکرده است ولی شاگردان او احادیثش را در کتابها و مسندها یی جمع آوری کردهاند که عدۀ آن به بیش از ۱۰ مسند میرسد که مشهورترین این تصنیفات و مسندها کتاب الاثار ابی یوسف و کتاب الاثار المرفوعه ای محمد و الآثار المرفوعه و الموقوفه باز هم برای محمد «مسند حسن بن زیاد اللؤلؤی مسند حماد بن الامام ابی حنیفه، و از جمله کسانی که در مسانید او تصنیف کردهاند میتوان الوهبی و الحارثی البخاری و ابن المظفر و محمد بن جعفر العدل و ابو نعیم الاصبهانی و قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی الانصاری و ابن ابی العوام السعدی و ابن حسر و البلخی سپس قاضی قاضیان ابو المؤید محمد بن خوارزمی متوفای سال ۶۶۵ اکثر این مسایند را در کتاب بزرگی جمع آوری نموده که آن را جامع المسایند نام نهاده است و آن را بر میزان ابواب فقه ترتیب داده است و مسائل تکراری را حذف نموده و اسناد احادیث را تکرار نکرده است و در دیباچهاش گفته است در شام از برخی از نادانان شنیدم که چیزی میگفتند ارزش و مقدار ابی حنیفه را کوچک میشمرد و او را به کم حدیثی نسبت میداد و به مسند شافعی و موطأ بر گفته خویش استدلال میکرد و گمانش این بود که ابی حنیفه مسند نداشته است و جز عدهای از احادیث را روایت نمیکرد و به آن سبب تعصب دینی مرا فرا گرفت و تصمیم گرفتم که در بین پانزده مسند او که علمای بزرگ حدیث، آنها را گرد آوری کرده بودند، کتابی را جمع آوری نمایم. و آن کتاب ۸۰۰ صفحه چاپ شده است و از جملۀ کسانی که این مسایند را از نظر قراءه – قرائت شاگرد بر استاد خود چه از حفظ و چه از روی کتاب – و سماع – راوی حدیث آن را از شیخ خود شنیده باشد چه شیخش آن را از روی کتاب یا از حفظ خوانده است – و کتابت – آنست که شیخ به خط خود بعضی از احادیث خود را برای شاگردی بنویسد یا کس دیگری را مکلف به نوشتن آن نماید – روایت کردهاند محدث دیار شام حافظ شمس الدین بن طولون در کتاب «الفهرست الاواسط» و محدث ناحیه مصری حافظ محمد بن یوسف الصالحانی که در کتابش: عقود الجمان: گفته است ابو حنیفه از بزرگان حافظان حدیث و رهبران آنها بوده است. و اگر توجه بیش از خد او به حدیث نبود برای او استنباط مسائل فقه فراهم نمیآمد و ذهبی او را در کتاب «طبقات الحفاظ» ذکر کرده که مطلب را یافته و نیک از عهدۀ آن در آمده است سپس در باب ۲۳ از کتاب عقود الجمان گفته که ابو حنیفه هر چند در حفظ بسیار توسعه داشته ولی به علت مشغول بودن به استنباط روایت او کم بوده است و همینطور از مالک و شافعی به همین سبب در مقایسه به آنچه که از احادیث شنیدهاند جز مقدار کمی روایت نشده است چنانکه روایت امثال ابی بکر و عمر از بزرگان صحابه به نسبت اطلاع فراوانشان کم بوده است در حالیکه روایت صحابه کوچکتر از آنان در مقایسه با ایشان بیشتر است سپس صاحب عقود الجمان اخباری آورده است که بر فراوانی حدیثهایی دلالت میکند که نزد ابی حنیفه بودهاند آنگاه نفس را در به رشته کشیدن اساتید را و در روایت مسایند هفده گانه ابی حنیفه از جامعهای آنها، دراز کرده است و اسامی آنها را ذکر کرده است تا دلیلی بر فراوانی حدیث ابی حنیفه آورده باشد و همچنین است شمس الدین حافظ ابن طولون آنگاه که اسنادهای این مسایند هفده گانه را در الفهرست الاوسط آورده است بلکه خطیب وقتی که به دمشق سفر کرد مسند ابی حنیفه از الدار قطنی و مسند او از ابن شاهین و مسند او از خود خطیب را با خود برده بود و اینها غیر از مسایند هفده گانه هستند و البدر العینی در تاریخ الکبیر خود که گفته است مسند ابی حنیفه از ابن عقده پیش از هزار حدیث را در خود گرفته است و آن هم غیر از مسایند هفده گانه است در حالیکه سیوطی در کتاب: التعقیبات: گفته است ابن عقده از بزرگان حافظان است و محل اعتماد مردم است و جز متعصب کسی او را ضعف نمیداند و زفر هم کتاب الآثار داشته است و در آن بسیار از ابی حنیفه روایت میکند و دو نسخۀ زفر در حدیث هستند از جمله آنچه حاکم در کتاب خود (معرفه علوم الحدیث) ذکر کرده است اینست سخن در مورد سرمایۀ ابی حنیفه در حدیث و چنانکه سقوط دروغ سرمایه کمی در حدیث را دیدید این دروغ دیگری که طبق ادعای بدبینان جر ده و چند حدیثش نزد او صحیح نبودهاند زیرا این قول جز اینکه در کتاب معتبری وارد نشده است و جز برای ابن خلدون [۳۶۳]او را برای کسی نیافتهایم و عبارتش نیز مبهم است زیرا گفته میشود که این شمارۀ مرویات او هستند و این معنی صحیح نیست و سوای این آن مسایندی که از ابی حنیفه به صحت رسیدهاند و احادیشان ذکر شده است و آنچه از فقه او از قبیل احادیثی که به آن عمل کرده است که به صدها حدیث میرسند چنانکه ذکر کردیم از او روایت شدهاند از جمله چیزیهایی هستند که این گفته را – قلت بضاعت در حدیث – تکذیب میکند و آن را به یک دروغ بافی آشکار تبدیل میکند و دوست داریم که در اینجا اشتباهی را آشکار کنیم که بعضی از نویسندگان در آن افتادهاند و آن اشتباه اینست که آنان در حال اعتذار از ابی حنیفه بخاطر کم بود حدیث میگویند او در کوفه زیسته است و احادیث در کوفه کم بود داشته است و کوفه خانۀ حدیث نبوده است و این اشتباهی است که عدم آگاهی از موقعیت علمی کوفه در عصر ابی حنیفه و عدم آگاهی از سفرهای غلمی ابی حنیفه به مشهورترین شهرهای اسلامی آنان را دچار گمراهی کرده است اما کوفه از وقتی که بنا شده در سال ۱٧ هجری همیشه فرودگاه مردان بزرگ صحابه بوده است و حضرت عمر عبدالله بن مسعود معروف به ابن ام عبدل– را به کوفه فرستاد که نفر ششم در اسلام آوردن بود تا قرآن را به آنان بیاموزد و ایشان را در دین آگاه کند در حالی که به آنان میگفت – ای مردم کوفه – من شما را بر خودم مقدم داشتهام که عبدالله را برایتان فرستادم و این سخن جز بخاطر بزرگی و منزلت ابن مسعود در علم نبود بگونهای که خلیفه در پایتخت خود از او بینیاز نیست و پیامبر خدا صفرموده کسی که میخواهد قرآن را تازه بخواند چنانکه نازل شده پس آن را بر قرائت ابن ام عبد بخواند و عمر در مورد او گفته: کوهی است پر از علم و جزهایی که در فراوانی علم او و مناقت شکوهمندش در غایت گثرت است و شخصی مانند این صحابی بزرگ. با جدیت و عنایت فراوان از وقتی که عمر او را به کوفه فرستاد تا اواخر خلافت عثمان فقه آموزی اهل آنجا را بعهده گرفت و عدۀ زیاد از قاریان و فقها در کوفه از دست این صحابی بزرگوار اجازۀ علمی گرفتند تا جایی که علی بن ابی طالب از فراوانی فقهای کوفه بینهایت تعجب کرد و ابن مسعود گفت این شهر را پر از علم و فقه کردهای بلکه شمارۀ شاگردان و شاگردان شاگردانش به چهار هزار نفر رسیدند که آنان چراغهای فروزان این شهر شدند و بعد نقل مکان علی و قاریان صحابه به کوفه همت گماری به فقه آموزی اهل کوفه گسترش یافت تا اینکه شهر کوفه به درجهای رسید که در میان شهرهای بزرگ مسلمانان در فروانی فقها و حدیث شناسان و خادمان علوم قرآنی و علوم لغت عربی درآنجا، نظیر و شبیهی برای ان پیدا نمیشد زیرا فصیحترین قبایل عربی پیرامون آن بودند و بزرگان زیادی از صحابه به آنجا فرود آمده بودند پس بزرگان یاران علی و ابن مسعود اگر شرح حالشان در کتابی ویژهای نگاشته شود کتاب سترگی خواهد بود و عجلی تعدا صحابیان ساکن کوفه را به هزار و پانصد صحابی رسانده است به اضافه افراد دیگری از صحابه که در سایر شهرهای عراق بودهاند مسروق به اجدع تابعی بزرگ میگوید علم اصحاب محمد صرا یافتم که در ۶ نفر جمع شده بود و آن شش نفر عبارتند از علی و عبدالله و عمر ویزید و ابی الدراء و ابی بن کعب سپس دریافتم که علم این شش نفر به علی و عبدالله بن مسعود منتهی شده است اما سفرهای ابی حنیفه: ده مرتبه به بصره سفر کرده است و مدینه را ده بار زیارت نموده است و ۶ سال در مکه مقیم بوده است از سال ۱۳۰ هجری تا سال ۱۳۶ همچنانکه قبلا گفتیم و در این دو شهر مبارک ابو حنیفه با اکثر علمای آنها و علمای مشهور شهرهای دیگر مانند اوزاعی اجتماع کرده است و در مکه و مدینه علم ابن عباس و عمر را از شاگرد انشان فرا گرفته است و از بعضی از امامان اهل بیت مانند زید بن علی بن زید العابدین و محمد الباقر و ابی محمد بن عبدالله بن حسن اخذ علم کرده است و خطیب بغدادی در تاریخش روایت کرده است که ابو حنیفه روزی نزد منصور رفت و عیسی بن موسی هم آنجا بود پس عیسی به منظور گفت امروزه این عالم دنیاست بعد از ابو حنیفه پرسید ای نعمان از چه کسی علم را آموختهای از یاران عمر از عمر از یاران علی از علی و از یاران عبدالله بن مسعود از عبدالله و در زمان ابن عباس داناتر از او در روی زمین وجود ندارد – که منظور ابی حنیفه از این حرف این که از شاگردان ابن عباس هم اخذ علم کرده منصور گفت بدرستی که تو برای خودت اعتماد درست گردهای پس امامی مانند ابی حنیفه علم مشهورترین صحابه را برای جمع آوری و در سینهاش نگه داشته است و نمیشود برای او از کم بود حدیث عذر آورد به اینکه او در شهری بوده که حدیث در آن کم بوده مانند کوفه در حالیکه کوفه همانست که از حدیث علما غنی بوده است و پر از صحابه بوده است و از همه مهمتر دو نفر از بزرگان صحابه در آنجا اقامت داشتند و آنها علی و ابن مسعود بودند.
[۳۶۱] این گفتهها در جلد ۱۳ ار تاریخ خطیب ص ۴۴۴ و بعد آن پراکندهاند. [۳۶۲] بنگر سرزنش خطیب بغدادی را بر آوردن دروغهایی در شرح حال ابو حنیفه تألیف شیخ محمد زاهد کوثری که او این روایات را بررسی نموده و نسبت این اقوال را به صاحبان آنها تکذیب کرده است. [۳۶۳] شاید منشأ قول ابن خلدون از آن باشد که محمد موطأ را از مالک روایت کرده و از روایتهایش از ابی حنیفه سیزده حدیث را به آن افزوده است و چهار حدیث را از مرویات خود از ابی یوسف را به آن افزوده است بعد کسی که علم ندارد گمام برده که این تمام احادیثی است که از ابی حنیفه به صحت رسیدهاند و با وجود این باید. بحث را ادامه دهیم تا از منبعی که ابن خلدون عبارت خود را آورده است مطمئن شویم.