٧- آیا معاویه در جعل حدیث دخالت داشته است؟
گلدزیهر پس از بیان دلیل بالابرای جعل حدیث به ذکر دلیل دیگری میپردازد و آن هم این است که میگوید: معاویه به مغیره بن شعبه گفت: «در بدگویی به علی سو طلب رحمت برای عثمان سکوتاهی نکن، و لازم است به یاران علی سنا سزاگویی کنی، و احادیثی که روایت میکنند را از بین ببری و بر خلاف آن لازم است، عثمان سو خاندان او را مدح کنی، و خاندان اور ا مدح کنی، و خود را به آنان نزدیک سازی و به سخنان ایشان گوش فرا دهی» سپس گلدزیهر میگوید: «بر این اساس احادیث امویان برای ضدیت با علی سبوجود آمد».
به این دلیل نگاه کن! معاویه به یکی از پیروان یا فرمانداران خود میگوید: یاران علی سرا اذیت و آزار بده وبه طرفداران عثمان نزدیک شود، چه چیزی در این دستور وجود دارد که دلالت بر جعل نمودن احادیث داشته باشد؟ آیا این همان چیزی نیست که از لحاظ نظری بین هر حکومت با دوستان و دشمنان آن اتفاق میافتد؟ و این امر چه ارتباطی با جعل حدیث دارد؟ و از کجا فهمیده که معاویه به مغیره گفته است: از این که علیه علی حدیث جعل کنی نباید کوتاهی نمایی، و با ید در فضیلت عثمان حدیث بسازی؟ اگر معاویه آن سخن را گفته باشد حتماً میتواند دلیلی برای گمان او باشد، ولی در کجا معاویه این سخن را گفته است؟ و چگونه از سخنی که او نقل نموده این مسأله فهمیده میشود؟
اما در مورد این سخن معاویه که گفته است: «باید یاران علی راسب و بدگویی کنی و احادیث ایشان را از بین ببری» و اینکه گلدزیهر گفته برخی از احادیث از این راه از بین رفته، از این کلام او باید عبرت بگیرند کسانی که نسبت به علم و آگاهی این مستشرقین و امثال آنها دارای حسن ظن هستند، زیرا اصل سخن معاویه خطاب به مغیره این گونه بوده [۲۴۳]«از بدگویی به علی و فرزندانش ممانعت نکن، و برای عثمان طلب بخشش و عفو بنما، از یاران علی عیب جویی کن و از آنها دوری گزین، و از شنیدن سخنان آنها خود داری کن، ولی از دوستان و یاران عثمان تعریف و تمجید کن و با آنها اختلاط کن و به سخنانش گوش بده» پس ببین چگونه این مستشرق عبارت «والاقصاء لـهم» و از آنها دوری کن را به تعبیر «وتضطهير من أحاديثهم».
یعنی و احادیث منقول آنها را از بین ببر، تغییر داده است، پس معلوم میشود که کلمهی «أحادیثهم» در اصل سخن وجود ندارد، پس آیا امانت داری این نواع از علما را دیدی؟! و اگر هم فرض کنیم که کلمهی «احادیث» در سخن معاویه بوده است ین کلمه در عبارت او چیزی جز سخنان و گفتارهای آنها در مجالس ایشان ندارد، و به هیچ وجه به معنی سخنانی که از پیامبر صنقل شده است و نمیباشد.
این ادلهای بود که گلدریهر ذکر کرده و با اسلوبی قطعی حکم بسیار میرا از آنها اخذ نموده بود و آن هم جعل احادیث توسط بنی امیه و یا دعوت آنها به جعل حدیث بود. [اما در واقع همان گونه که دیدید هیچ اساس و سندیتی نداشت تا بتواند با آن ادعایش را ثابت کند. م].
[۲۴۳] تاریخ طبری. ح ۶ ص ۴۱.