همسران رسول خدا ججزو اهل بیت ایشان هستند
اما فرع آل بیت همسران پیامبر جهستند که به خاطر خویشاوندی نسبیشان با پیامبر ججزو اهل بیت او به حساب میآیند.
ازدواج آنها با افرادی غیر از پیامبر جچه در زمان حیات و چه بعد از وفات او حرام بوده است و در دنیا و آخرت آنان همسران اویند، پس این اتصال دائم و همیشگی آنان با پیامبر آنها را در مقام نسب او قرار داده است.
کتاب و سنت بر این نکته دلالت دارد که آنها جزو اهل بیت هستند.
اولاً
خداوند همسران پیامبران را با نام (اهل بیت) آورده است، مثلاً در سوره نمل آیه ۷ درباره موسی÷آمده است:
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا سََٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ٧﴾[النمل: ۷].
«[به یاد بیاور] زمانی را که موسی [در راه برگشت از مدین به مصر، در شب تاریک و سردی که راه را گم کرده بود و درد زایمان همسرش را گرفته بود] به خانوادهاش [همسرش] گفت: [بایستد که] من آتشی [از دور] میبینم. هرچه زودتر خبری [از راه] برایتان میآورم.»
واضح است که در این سفر فقط همسرش همراه او بوده است.
طباطبائی در تفسیر المیزان درباره معنای اهل در ﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ﴾ مینویسد: «اهل در این آیه سوره قصص به معنای همسر موسی که دختر شعیب است، آمده است.» [۵۷]
خداوند میفرماید:
﴿فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ﴾[القصص: ۲۹].
«هنگامی که موسی مدت را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش [از مدین به سوی مصر] حرکت کرد.»
قمی درباره تفسیر آیه ۲۹ سوره قصص، میگوید: «... پس هنگامی که موسی مدت قرار گذاشته شده را به پایان برد همراه زنش راهی سفر شدند و شعیب توشه سفر را به او داد و گوسفندانش را روانه ساخت و به هنگام خارجشدن به موسی گفت: «برو خداوند این دخترم را به تو عطا کرده است» موسی گوسفندانش را به سوی مصر به حرکت درآورد. هنگامی که به بیابانی رسیدند سرمای شدید و طوفان و تاریکی آنها را فراگرفت و هوا کاملاً تاریک شد. بعد موسی به آتشی که از دور نمایان بود نگاه کرد، همچنان که خداوند آن را چنین بیان میکند:
﴿۞فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ﴾[القصص: ۲۹] [۵۸]
از نمونه آیهها میتوان مثال سخن فرشتگان خطاب به سارا همسر ابراهیم÷را هنگامی که به او بشارت تولد اسحاق دادند، ذکر کرد.
﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِينَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣﴾[هود: ۷۳].
«گفتند: آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ ای اهل بیت رحمت و برکات خدا شامل حال شماست [پس جای تعجب نیست اگر به شما چیز عطا کند] تعجب میکنی؟ ای اهل بیت رحمت و برکات خدا شامل حال شما است [پس جای تعجب نیست اگر به شما چیزی عطاء کند که به دیگران عطا نکرده است] بیشک خداوند ستوده [در همه افعال و] بزرگوار [در همۀ احوال] است.»
راغب اصفهانی در (مفردات غریب القرآن) مینویسد: «اهل مرد افراد دور و بر او و کسانی هستند که هم نسب و هم کیش با او هستند و یا در ویژگیهایی دیگری مانند داشتن یک پیشه و یک خانه و یک شهر مشابه باشند. در اصل اهل مرد افرادی هستند که در یک خانه زندگی میکنند پس میتوان به افراد یک خانه (اهل بیت) گفت چون همه متعلق به آن خانه هستند و همگی یک نسب دارند، ولی اصطلاح اهل بیت به دلیل آمدن آن در آیه تطهیر یا آیه ۳۳ سوره احزاب درباره مطلق خانواده پیامبر جبه کار میرود که در این آیه از زن به اهل بیت تعبیر شده است. [۵۹]
ابن منظور در کتاب (لسان العرب) مینویسد: «اهل بیت ساکنان خانه هستند و اهل مرد: نزدیکترین مردم به اویند و اهل بیت پیامبر ج: زنان و دختران و داماد او یعنی علی÷هستند. [۶۰]
فیروزآبادی در (القاموس المحیط) میگوید: «اهل امر: یعنی زمامداران آن امر و اهل بیت یعنی ساکنان آن و اهل مذهب به معنی معتقدان به آن و اهل مرد به معنی زن او به کار برده میشود و اهل پیامبر جزنان و دختران و داماد او یعنی علیساست. [۶۱]
همچنین زبیدی در کتاب (تاج العروس) میگوید: «اهل منزل ساکنان آن هستند. همانطور که اهل یک دیار ساکنان آن منطقهاند و اهل یک مذهب افراد تابع و معتقد به آن دیناند و اهل مرد میتواند زن و فرزندان او باشد همچنان که در این کلام خداوند ﴿وَسَارَبِأَهۡلِهِۦٓ﴾[القصص:۲۹]. به معنای زن و فرزندان تفسیر شده است. اهل پیامبر جهمسران، دختران و دامادش علیسیا زنان او هستند و نیز اهل پیامبر جبه افراد آل او اطلاق شده است که شام نوهها و فرزندان است، مانند این نمونههای قرآنی:
﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَكَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَيۡهَاۖ﴾[طه: ۱۳۲].
«خانواده خود را به گزاردن نماز دستور بده [زیرا که نماز مایۀ یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است] و خود نیز بر اقامه آن ثابت و ماندگار باش.»
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳].
«بیتردید خداوند فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت [پیامبر] دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»
﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَكَٰتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِيدٞ مَّجِيدٞ٧٣﴾[هود: ۷۳] [۶۲]
«ای اهل بیت رحمت و برکات خداوند شامل حال شماست. بیشک خداوند ستوده [در همه افعال و] بزرگوار [در همۀ احوال] است.»
ثانیاً
دلیل دیگری که با استناد به آن همسران پیامبر جرا داخل در مفهوم اهل بیت میدانند آیاتی از سوره احزاب است که زنان پیامبر جرا با این لفظ مورد خطاب قرار داده است، مانند آیه ۳۳ این سوره که خداوند فرموده است:
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳].
این آیات خطاب به زنان پیامبر جاست. و در مورد اینکه مراد از اهل بیت فقط (آل عبا) هستند نه دیگران انشاءالله (فصل امامت) به تفصیل در موضوع تطهیر بحث میشود.
ثالثاً
روایت بخاری از عبدالرحمن بن ابی لیلی است که گفت: «کعب بن عجرهسبه من رسید و گفت: نمیخواهی مژدهای را که از پیامبر شنیدم به تو بدهم؟ گفتم: بلی، میخواهم: گفت از رسول خدا جپرسیدیم: ای رسول خدا خداوند صلواتفرستادن بر شما را به ما یاد داده، حالا چگونه بر اهل بیت تو صلوات بفرستیم؟، پیامبر فرمود: «قولوا اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد كما صلیت علی إبراهیم وعلی آل إبراهیم إنك حمید مجید اللهم بارك علی محمد وعلی آل محمد كما باركت علی إبراهیم وعلی آل إبراهیم إنك حمید مجید»«بگویید: خداوندا بر محمد جو آل او سلام و درود بفرست همچنان که بر ابراهیم÷و آل او درود فرستادی همانا تو ستوده و بزرگوار هستی، پروردگارا برکت محمد جرا افزون گردان، همچنانکه برکت و خجستگی ابراهیم÷و آل او را افزون کردی، همانا تو ستوده و بزرگوار هستی.» [۶۳]
پیامبر جبه اصحابش چندین روش صلوات فرستادن بر اهل بیتش را به آنها یاد داده است. از جمله:
عمرو بن سلیم رزقی گفت: ابوحمید ساعدیسبه من خبر داد که از پیامبر پرسیدند: ای رسول خدا چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ پیامبر جفرمودند: «دوبار بگویید: اللهم صل علی محمد وأزواجه وذریته كما صلیت علی آل ابراهیم، وبارك علی محمد وأزواجه وذریته كما باركت علی آل ابراهیم، إنك حمید مجید:پروردگارا بر محمد و همسران و فرزندانش درود بفرست همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی و بر محمد و همسران و فرزندانش برکت بفرست همچنانکه بر اهل بیت ابراهیم درود فرستادی براستی که تو ستوده و بزرگواری.» [۶۴]
پس اگر در صلوات ابراهیمی مفهوم (اهل بیت) بر همسران پیامبر جدلالت دارد تصریحکردن به اینکه زنان پیامبر جزو اهل بیت هستند از واضحترین اموری است که میتوان در مورد این حدیث شریف گفت.
از انس بن مالکسروایت شده که گفت:
پیامبر جبه اتاق عایشه رفت و گفت «السلام علیكم اهل البیت ورحمة الله»«سلامت و رحمت خداوند بر شما اهل بیت باد» عایشه گفت: سلام و رحمت خداوند بر تو ای رسول خدا، اهل خانهات را چگونه یافتی؟ خداوند خیرت بدهد. و پیامبر جبه اتاق زنان دیگرش رفت و همان جمله را خطاب به آنها نیز گفت، آنان نیز کلام عایشه را به پیامبر گفتند.» [۶۵]
در حدیث (افک) پیامبر جبر روی منبر و در حالی درباره اتهام عبدالله بن أبی سلول به عائشه صحبت میکرد فرمود: «یا معشر المسلمین، من یعذرنی من رجل قد بلغ أذاه في أهل بیتی، فوالله! ما علمت علی أهلی إلا خیراً، ولقد ذكروا رجلاً ما علمت علیه إلا خیراً وما كان یدخل علی أهلی إلا معی»«ای مسلمانان، چه کسی مرا در مورد مردی که اهل بیتم [عایشه] را متهم کرده است، معذور میدارد. قسم به خدا جز کار خیر از اهل بیتم [همسرانم] ندیدم، اسم مردی [یعنی صفوان بن معطل] را آوردهاند، [که من او را از این اتهام مبرا میدانم] زیرا که از او به جز نیکی ندیدهام. و فقط همراه خودم به خانه ما میآید.» [۶۶]
همچنین ابراهیم میگوید: به اسود گفتم «آیا از امالمؤمنین درباره آنچه که پیامبر سرپیچی از آن ناروا میدانست سؤال کردی [۶۷]؟» گفت: بله. گفتم: یا امالمؤمنین، از آنچه همه این أحادیث به وضوح به این مطلب اشاره دارند که همسران پیامبر ججز آل بیت او هستند.
ولی زید بن ارقمسعلیرغم اینکه اقرار میکند که زنان پیامبر ججز آل بیت او به حساب میآیند معتقد است که (تحریم زکات) مخصوص بنی هاشم (خویشاوندان پدری و نسب پیامبر ج) است و همسران پیامبر جرا شامل نمیشود.
او به صراحت در مورد این موضوع در حدیثی صحیح میگوید: «پرسیدیم: اهل بیت او چه کسانیاند؟ گفت زنان او میگوید: نه به خدا قسم میخورم که زن مدت [کوتاهی] همراه مرد است سپس او را طلاق میدهد و او نزد خانواده و اهل خود برمیگردد. اهل بیت پیامبر اصل و خویشاوندان پدری اویند که بعد از وفات پیامبر جزکات به آنها تعلق نمیگیرد.
این حدیث بر عدهای که از درک مراد زیدسعاجز بودند مبهم و نامفهوم بود و گمان کردند که این روایت با روایت قبلی خود که در آن این چنین آمده بود تفاوت دارد: «زنان پیامبر جزو اهل بیت هستند ولی اهل بیت بعد از پیامبر از صدقه گرفتن محروممند.» هیچ اختلافی بین این دو روایت وجود ندارد. علت تفاوت این دو حدیث این است که زنان پیامبر جاگرچه در حقیقت جزو اهل بیت هستند ولی اجمالاً و به طور کلی از افرادی که جزو اهل بیت هستند و دادن زکات به آنها حرام است، به شمار نمیآیند.
نووی (ره) در شرح این حدیث میگوید: «از روایت اولی این چنین برداشت میشود که مراد از اهل بیت، افراد خانواده هستند که با او سکونت دارند و پیامبر آنها را اداره و تأمین میکند و دستور احترامگزاردن و تکریمشان را داده است و آنها را ثقل و گرانقدر نامیده و رعایت حقوقشان را واجب دانسته است. پس زنان شامل همه این مواردند. ولی زکات به آنها تعلق نمیگیرد و در روایت اولی با این عبارت به این امر اشاره شده است: «زنان او جزو اهل بیت اویند ولی اهل بیت کسانیاند که صدقه به آنها تعلق نمیگیرد.» پس دو روایت با همدیگر اختلاف ندارند.» [۶۸]
روایتهای شیعی، بر صحت مطالبی که گفتیم مهر تأیید میگذارند.
در مورد آنچه که از شمول اصطلاح (اهل بیت) بر بنیهاشم گفتم، روایتهای زیادی از اهل تشیع وجود دارد که بر آن صحّه میگذارد و گاهی این روایتها به حدّ تواتر میرسد، اینک چند نمونه از این روایتها:
صدوق در کتاب «الأمالی» از ابن عباسبنقل میکند که گفت «علی÷از پیامبر جپرسید: ای رسول خدا جآیا عقیل را دوست داری؟ پیامبر جفرمود: بله، قسم به خدا به دو دلیل او را دوست دارم، یکی به خاطر خود او ودیگری به خاطر علاقه ابوطالب به او و اینکه فرزند او به خاطر محبتش به فرزند تو شهید میشود و مسلمانان برای او گریه میکنند و فرشتههای مقرّب درگاه خداوند بر او نماز میخوانند. در این هنگام پیامبر جبه گریه افتاد و اشکهایش جاری شد و گفت: به پیشگاه خداوند به خاطر مصیبتی که عترم به آن دچار میشوند شکایت میکنم.» [۶۹]
پس پیامبر جبا گفتن این حدیث ثابت کرد که عقیل و پسرش از عترت او هستند.
در کتاب بحارالأنوار مجلسی درباره امام حسین÷نقل میشود که امام حسین÷بعد از اینکه پسرش را همراه با برادران و اهل بیتش جمع کرد به آنها نگاه کرد و مدتی گریه کرد و گفت: «خداوندا ما عترت پیامبرت هستیم.» [۷۰]
پس امام حسین÷اهل عترت را به خود و فرزندش زینالعابدین محدود نکرد، بلکه لفظ عترت را برای سایر افراد آل بیت که همراه او بودند عمومیت داد.
همچنین یکی از شیعیان به زید بن علی بن حسین گفته است: «ای پسر رسول خدا، آیا اهل بیت شامل تو هم میشود؟ زید جواب داده: من از عترت پیامبرم.» [۷۱]
ابن بابویه قمی از گواهی دو پسر کوچک مسلم بن عقیل این چنین روایت میکند که: «پسر کوچکتر به او گفت: ای شیخ، آیا محمد جرا میشناسی؟ گفت: چطور محمد جرا نمیشناسم در حالی که او پیامبر من است؟ [بعد] به او گفت: جعفر بن ابیطالب را چطور؟ جواب داد: چطور جعفر را نمیشناسم درحالیکه خداوند به او دو تا بال داد تا هر جایی که خواست با فرشتگان پرواز کند؟ پس پرسید: علی ابن ابیطالب را نیز میشناسی؟ گفت: مگر میشود او را که پسر عموی و برادر پیامبرم است نشناسم؟ [و در آخر] به شیخ گفت: ای شیخ ما از عترت پیامبرت محمد جهستیم. ما از فرزندان مسلم بن عقیل بن ابیطالب هستیم، بهترین غذاها و گواراترین آبها را از تو میخواهیم و تو به ما نمیدهی ... .» [۷۲]
حدیثی دیگر نیز وجود دارد که در آن افراد اهل بیت را با صراحت بیشتر بیان میکند. محمد بن سلیمان کوفی در کتاب (مناقب امیرالمؤمنین÷) از یزید بن حیان نقل میکند که میگوید: «من و حصین بن عقبه نزد زید بن ارقم رفتیم و کنار او نشستیم، حصین به او گفت: ای زید خداوند به تو لطف و کرم کرده و خیر بخشش زیادی به تو داده است، از آنچه از رسول خدا جشنیدهای برای ما حرف بزن. زید گفت: پیامبر جروزی در منطقهای که بین مکه و مدینه است و خم نامیده میشود بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه و یادآوری به ما گفت: «أما بعد، أیها الناس، إنما أنا بشر أنتظر أن یأتی رسول ربّی فأجیب وإنی تارك فیكم الثقلین: أحدهما كتاب الله، فیه الهدی والنور فاستمسكوا بكتاب الله وخذوا به. وأهل بیتی، أذكركم الله في اهل بیتی»:«اما بعد، ای مردم من هر لحظه منتظر آمدن فرشته مرگ هستم تا بدان پاسخ گویم. ولی دو چیز گرانبها را در میان شما به ارث میگذارم. یکی کتاب خداوند که در آن هدایت و روشنایی است، به آن تمسک بجوئید و شما را به آن رهنمون میکنم – پس پیامبر بر عمل به کتاب خداوند مردم را تشویق و ترغیب کرد – آنگاه فرمود: دوم اهل بیتم، در حق اهل بیتم خدا را به یاد آورید.» و این جمله را سه بار تکرار کرد. حصین به او گفت: ای زید اهل بیت او چه کسانیاند؟ آیا زنان جزو اهل بیت او نیستند؟ زید گفت: زنان او جزو اهل بیت اویند ولی اهل بیت کسانیاند که زکات دادن به آنها بعد از وفات پیامبر جحرام است. حصین به او گفت: آنها چه کسانی هستند؟ جواب داد: آنها آل علی و آل جعفر و آل عقیل و آل عباس هستند.
حصین گفت: آیا بعد از پیامبر زکات دادن به همه اینها حرام است؟ گفت: بله.» [۷۳]
اربلی در بیان مراد از اهل بیت میگوید: «اگر کسی سؤال کرد که در لغت معنای حقیقی اهل بیت بر چه کسانی دلالت میکند در حالیکه رسول خدا جهنگامی که از او دربارۀ اهل بیت سؤالشده آن را اینگونه بیان کرده که: من دو چیز گرانبها یعنی کتاب خدا و عترت اهل بیت را در میان شما میگذارم ببینید چگونه در این امر جانشینی مرا انجام میدهید. پس در جواب او میگوییم: طبق کلام پیامبر اهل بیت او: آل علی و آل جعفر و آل عقیل و ال عباس هستند.» [۷۴]
علاوه بر این، حافظ یحیی بن حسن اسدی حلی نیز در کتاب (عمده عیون صحاح الأخبار) همین مطلب را تأیید میکند و میگوید: «از این موارد میتوان به آنچه که تغلبی نیز در تفسیر آیه ۷ سوره حشر مینویسد اشاره کرد. خداوند در این آیه فرموده است:
﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾[الحشر: ۷].
«چیزهایی را که خداوند از اهالی این آبادیها [یعنی از اموال کفار آبادی] به پیامبرش ارمغان داشته است، متعلق به خدا و پیامبر و خویشاوندان [پیامبر] و ... است.»
او میگوید: خویشاوندان پیامبر آل علیس، آل عباسسو آل جعفرسو آل عقیلسهستند نه کسانی دیگر. این تفسیر، قاعده درست مسأله است. زیرا کاملاً بر اساس مذهب آل محمد جاست. تفسیر آیه ۴۱ سوره انفال بر آنها دلالت میکند:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ٤١﴾[الأنفال: ۴۱].
«[ای مسلمانان] بدانید که هه غنائمی را که به دست میآورید، یک پنجم آن متعلق به خدا و پیامبر و خویشاوندان [پیامبر] ... است.»
چون به اعتقاد آنان افراد مستحق خمس، آل علیسو آل عباسسو آل جعفرسو آل عقیلسهستند نه افراد دیگر. [۷۵]
همچنین طبرسی در کتاب (الاحتجاج) در حدیثی مستند و صحیح از ابوالفضل محمد بن عبدالله شیبانی روایت میکند: «پیامبر جدر بیماری وفاتش، برای نماز با تکیه بر دوش فضل بن عباس و غلامش ثوبان از خانه خارج شد، نمازی که پیامبر جخواست به خاطر ناخوشیاش خواست آن را به جا نیاورد. ولی خودش را وادار کرد و از خانه خارج شد. بعد از نماز به خانهاش برگشت و به غلامش گفت: کنار در بنشین و مانع آمدن انصار مشو و پیامبر بیهوش شد. انصار آمدند و کنار در حلقه زدند و گفتند: نزد رسول الله جبرای ما اجازه بخواه. غلام گفت: پیامبر از هوش رفته است و زنانش کنار او هستند. انصار به گریه و ناله افتادند. پیامبر جشیون و ناله آنها را شنید و گفت: اینها چه کسانیاند؟ گفتند: انصار. پیامبر گفت: چه کسی از اهل بیت اینجا حضور دارد؟ گفتند: علی و عباس. پس پیامبر آنها را فراخواند و با تکیهدادن بر دوش آنها از اتاق خارج شد.» [۷۶]
شیخ طائفه طوسی نیز از امام صادق÷روایت میکند که گفت: «هنگامی که رسول خدا جفاطمه را به عقد علی÷درآورد نزد او آمد و در حالی که فاطمه داشت گریه میکرد. پیامبر جبه او گفت: چرا گریه میکنی؟ قسم به خدا اگر در میان اهل بیتم کسی بهتر از او بود، تو را به عقد او درمیآوردم.» [۷۷]
سلمان فارسی نقل میکند: «در مسجد، کنار پیامبر جنشسته بودم که عباس بن عبدالمطلب وارد شد و سلام کرد، پیامبر جسلامش را جواب داد و به او خوشآمد گفت: عباس به پیامبر جگفت: چرا علی بن ابیطالب بر ما اهل بیت برتری داده شده در حالی که اصل همه یکی است؟ پیامبر ججواب داد: عمو اجازه بده بگویم ... [۷۸]از این حدیث برمیآید که پیامبر خود به اینکه عباس جزو اهل بیت است اعتراف دارد و به او گفته که چرا علی بن ابیطالب بر سایر مردهای اهل بیت برتری دارد.
امام باقر÷روایت میکند: زمانی که به عباس دستور داده شد که درها را ببندد، به علی÷اجازه داده شد که در اتاقش را باز بگذارد، عباس و افراد دیگری از آل بیت نزد پیامبر جآمدند و گفتند: چرا علی اینقدر داخل و خارج میشود؟ رسول خدا جگفت: خداوند به حال او آگاه است، شما او را به حال خود رها کنید. [۷۹]
شاهد کلام سخن امام باقر÷(عباس و افراد دیگری از اهل بیت آمدند) است، کاملاً واضح است که او عباس و افراد دیگری را در داخل در مفهوم اهل بیت و عترت پیامبر جمیداند و مدلول (آل محمد) را در اصحاب کسا یا امامان دوازدهگانه منحصر نمیکند. [۸۰]
ابن عباس نقل میکند: «روزی پیامبر جاز خانه خارج شد و در حالی که دست علی÷را گرفته بود میگفت: ای جماعت انصار، ای جماعت بنیهاشم، ای جماعت بنی عبدالمطلب، بدانید من محمد فرستاده خدا هستم. من و سه نفر از اهل بیتم یعنی علی، حمزه و جعفر از خاکی مورد رحمت پروردگار خلق شدهایم.»
قمی از پیامبر جروایت میکند که گفت: «ألا وإن إلهی اختارنی في ثلاثه من أهل بیتی وأنا سید الثلاثه وأتقاهم اللّه ولافخر، اختارنی وعلیا وجعفر ابنی ابیطالب وحمزة بن عبدالمطلب كنا رقوداً بالأبطح لیس منّا إلا مسجی بتوبه علی وجهه [۸۱]» «خداوند من را همراه سه نفر از اهل بیتم برگزید، من سرور آن سه و با تقواترین آنها بودم و هیچ تکبر و فخری هم ندارم، من را با علی و جعفر دو پسر ابوطالب و حمزه پسر عبدالمطلب انتخاب کرد، در دشتی خفته بودیم و صورت خود را فقط با جامهای پوشانده بودیم.»
همچنین روایت شده که پیامبر در هنگام بیماریاش که منجر به وفاتش شد به دخترش فاطمه زهرا و گفت: «علی بعدی أفضل أمتی وحمزة وجعفر أفضل أهل بیتی بعد علی [۸۲]» «بعد از من علی بهترین فرد امتم است و بعد از او حمزه وجعفر بهترین افراد اهل بیت هستند.»
همچنین غزوه بدر هنگامی که عبیده بن حارث بن عبدالمطلب را که زخمی شده بود نزد پیامبر جبردند و او در حال مرگ بود، به پیامبر جگفت: «ای رسول خدا آیا شهید نیستم؟ پیامبر جفرمود: چرا نه، تو اولین شهید از اهل بیتم هستی.» [۸۳]
[۵۷] تفسیر المیزان، جلد ۱۵، صفحه ۳۴۲. [۵۸] تفسیر قمی، جلد ۲ صفحه ۱۱۶ تا ۱۱۷ سوره قصص. [۵۹] (مفردات غریب القرآن) صفحه ۲۹. [۶۰] کتاب (لسان العرب) – در ذیل ریشه أهل. [۶۱] کتاب (القاموس المحیط) باب اللام فصل الهمزة صفحه ۱۲۴۵. [۶۲] تاج العروس جلد ۱۴ صفحه ۳۶. [۶۳] بخاری آن را در (كتاب أحادیث الأنبیاء) در باب تفسیر آیه ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا١٢٥﴾[النساء: ۱۲۵]. در حدیث شماره ۳۳۷۰ روایت کرده است. [۶۴] احادیث الأنبیاء، بخاری، حدیث شماره ۳۳۶۹. [۶۵] بخاری این حدیث را در «كتاب التفسیر» باب تفسیر آیه ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ﴾[الأحزاب: ۵۳]. به شماره ۴۷۹۳ روایت کرده است. [۶۶] مسلم در کتاب «التوبه» باب (في حدیث إلا فك وقبول توبة القاذف) در حدیث شماره ۷۰۲۰ آن را روایت کرده است. [۶۷] مسلم در کتاب (الأشربة) باب (النهی عن الانتباذ في المزفت والدّباء والحنتم والنقیر وبیان أنه منسوخ) در حدیث شماره ۵۱۷۲ این روایت آورده است. [۶۸] شرح صحیح مسلم، نووی، جلد ۱۵، صفحه ۱۸۰-۱۸۱. [۶۹] أمالی الصدوق، صفحه ۱۹۱ حدیث شماره ۲۰۰ و بحارالأنوار، جلد ۲۲، صفحه ۲۸۸ و جلد ۴۴ صفحه ۲۸۷. [۷۰] بحار الأنوار، جلد ۴۴، صفحه ۳۸۳. [۷۱] همان کتاب، جلد ۴۶، صفحه ۲۰۲. [۷۲] الامالی، صدوق، صفحه ۱۴۳، حدیث شماره ۱۴۵. [۷۳] مناقب امیرالمؤمنین÷، جلد دوم صفحه ۱۱۶ و کشف الغمة جلد اول صفحه ۵۴۹. [۷۴] بحار الأنوار جلد ۲۵ صفحه ۲۳۷ به نقل از کتاب (كشف الغمة في معرفه الأئمة) اربلی. [۷۵] عمدة عیون صحاح الأخبار، صفحه ۶-۷. [۷۶] الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۷۰ و بحارالأنوار، جلد ۲۸، صفحه ۱۷۶. [۷۷] کتاب (الأمالی) نوشته طوسی صفحه ۴۰ حدیث شماره ۴۵. [۷۸] (إرشاد القلوب) جلد ۲، صفحه ۴۰۳ و بحارالأنوار، جلد ۴۳، صفحه ۱۷. [۷۹] تفسیر امام عسکری، صفحه ۲۰، بحارالأنوار، جلد ۳۹، صفحه ۲۵. [۸۰] کتاب (الأمالی)، صدوق، صفحه ۲۷۵ حدیث شماره ۳۰۶ و کتاب (الخصال)، جلد ۱، صفحه ۲۰۴. [۸۱] تفسیر القمی، جلد ۲، صفحه ۳۴۷ و بحار الأنوار، جلد ۲۲، صفحه ۲۷۷ و جلد ۳۵، صفحه ۲۱۴. [۸۲] (کمال الدین)، باب (ما روی عن النبي صلی الله علیه وآله وسلم في النص علی القائم÷وأنه (الثانی عشر الأئمة) صفحه ۲۴۵. [۸۳] (مناقب آل ابیطالب)، جلد ۱، صفحه ۱۸۸ و (بحارالأنوار)، جلد ۱۹، صفحه ۲۲۵.