آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

دوست داشتن اهل بیت نشانه تقوا و ایمان است و دشمنی و کینه نسبت به آن‌ها عین نفاق و گمراهی است

دوست داشتن اهل بیت نشانه تقوا و ایمان است و دشمنی و کینه نسبت به آن‌ها عین نفاق و گمراهی است

دوست‌داشتن اهل بیت پیامبر جایمان وتقوا است و دشمنی با آنان نفاق و گمراهی. هر کس آن‌ها را دوست بدارد مانند آن است که رسول خدا جرا دوست داشته باشد و هر کس با آن‌ها دشمنی کند با پیامبر جدشمنی کرده است.

دشمن آنان در دنیا ملعون و منفور و در جهنم بر چهره‌اش افتاده است، در این باره پیامبر جمی‌فرماید «والذي نفسي بیده، لا یبغضنا أهل البیت أحد إلا أدخله الله النار [۴۰]»«قسم به کسی که زندگی و مرگ من به اراده اوست، هر کسی با ما اهل بیت دشمنی کند خداوند حتماً او را به جهنم می‌اندازد.»

ابن وزیر (ره) می‌گوید: «همه متون دارای اسناد متواتر بر وجوب محبت و دوستی اهل بیت و یاری‌دادن آنان دلالت می‌کنند. مثلاً در حدیث صحیح آمده است: «وارد بهشت نمی‌شوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمی‌آورید. تا اینکه دوست داشته شوید» و همچنین آمده است (انسان همراه کسی است که او را دوست دارد) و از مواردی که به اهل بیتاختصاص دارد آیه ۳۳ سورۀ احزاب است:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣[الأحزاب: ۳۳].

«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت [پیامبر] دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»

به این خاطر دوست ‌داشتن، بزرگ ‌شمردن، ارج و احترام‌ گذاشتن به آن‌ها و باورداشتن به مناقبشان از واجبات است. زیرا آیات مباهله و مودت و تطهیر درباره آن‌ها نازل شده است و اینان صاحبان همه مناقب و فضایل شریف و عالی هستند. [۴۱]

امام ابوبکر محمد بن حسن آجری از چکیده این مطالب این چنین نتیجه‌ای از مبای را می‌گیرد که گوش‌ها را به شنیدن آن می‌نوازد؛ او چنین می‌گوید: «بر هر زن و مرد مسلمان واجب است که به اهل بیت پیامبر جیعنی علی ابن ابیطالب، فاطمه، حسن، حسین، جعفر طیار، حمزه [۴۲]، عباس و فرزندانشانشاحترام بگذارد و آن‌ها را دوست داشته باشد. اینان اهل بیت رسول خدا جهستند و بر مسلمانان واجب است که به آن‌ها محبت کنند و آن‌ها را بزرگ بشمارند. بدی آن‌ها را نادیده بگیرند و با آنان سازش داشته و بر آنان صبور باشند و برایشان دعا کنند. هرکدام از فرزندان و نوادگانشان که نیکو باشند بر اخلاق گذشتگان بزرگوار و نیکوکار خود بوده‌اند و اگر یکی از آن‌ها اخلاق خوبی نداشته است در حق او دعای صالح‌شدن و حفظ و سلامت او کرده و اهل عقل و ادب با او حسن معاشرت داشته‌اند، و به او گفته‌اند: ما نمی‌گذاریم که تو اخلاقی غیر از اخلاق نیکوی گذشتگان خود را داشته باشی و تو را از آن برحذر می‌داریم و به خاطر محبتمان به تو دوست داریم که همان اخلاق شریف و نیکوی اهل بیت÷را داشته باشی، خداوند نیز با این امر موافق است.» [۴۳]

آجری در صفحه ۸۱۱ همین کتاب می‌نویسد «اگر کسی بپرسد: درباره شخصی که فقط ابوبکر و عمر و عثمان را دوست دارد، اما محبت علیس، حسن و حسین و همچنین خلافت علیسرا قبول ندارد چه نظری داری؟ آیا این دوست‌داشتن و محبت او در حق ابوبکر و عمر و عثمانسفایده‌ای برای او دارد؟

باید گفت: پناه بر خدا، این صفتِ شخصِ منافق است و نه صفت یک انسان مؤمن. پیامبر جبه علیسفرمود: «لا یحبك الا مؤمن ولایبغضك إلّا منافق [۴۴]» «فقط مؤمنان تو را دوست دارند و فقط منافقان با تو دشمنی می‌کنند.» همچنین فرموده است «من آذی علیاً فقد آذانی [۴۵]» «هر کس که علی را آزار دهد در واقع مرا اذیت کرده است» و پیامبر به خلافت و بهشتی‌بودن و شهیدشدن او گواهی داده است. علیسدوستدار خداوند و رسولش است، و خداوند و پیامبرش [هم] او را دوست دارند ما همه این گواهی‌های پیامبر درباره فضایل او و محبت به حسن و حسین ذکر کرده‌ایم. پس لعنت خداوند در دنیا و آخرت بر کسی باد که آن‌ها را دوست نداشته باشد و از آنان سرپیچی کند. بی‌تردید ابوبکر و عمر و عثمانساز این لعنت مبرا هستند و همچنین کسی که ولایت علی ابن ابیطالبسرا پذیرفته باشد و اهل بیتش را دوست دارد و چنین بپندارد که علیسخلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نداشته است و دوست آن‌ها نبوده و حتی به آن‌ها هم بدگویی کرده مستحق چنین نفرینی است. ما یقین داریم که علی، حسن و حسینساز داشتن چنین یارانی مبرا هستند. پس این نوع محبت به او هیچ سودی نمی‌رساند، مگر آنکه ابوبکر و عمر و عثمان را نیز چنان که علیسبه وصف و ذکر فضایلشان و اظهار برائت از دشمنانشان پرداخته است همراه با اهل بیت دوست داشته باشد. پس خداوند از علیسو از خاندان پاکش راضی باد. این است راه و روش مسلمانان عالم و عاقل.»

شیخ الإسلام ابن تیمیه می‌گوید: «تبعیت از قرآن بر همه مسلمانان واجب است، بلکه این امر اصل ایمان و هدایت خدا است که پیامبر را به خاطر آن مبعوث کرده است، همچنین محبت اهل بیت پیامبر جو چشم‌پوشی از خطاهای آنان و رعایت حقشان بر همه واجب است.

اما دو چیز گرانب‌هایی که رسول الله جبه آن‌ها سفارش و توصیه کرده است. مسلم در کتاب (صحیح) از زبان زید بن أرقم روایت می‌کند که گفت: «رسول الله جدر محلی که بین مکه و مدینه بود و خُم نامیده می‌شد به ما گفت: «یا أیها الناس، إني تارك فیكم الثقلین»«ای مردم من دو چیز گرانب‌ها را در میان شما به ارث می‌گذارم» و در روایتی آمده است که یکی از این دو چیز از دیگری با ارزش‌تر است. «كتاب الله فیه الهدی والنور»«کتاب خداوند که هدایت و نور در آن است.» و درباره کتاب خداوند بسیار تأکید کرد و در روایتی دیگر این چنین روایت شده: «هو حبل الله، من اتبعه كان علی الهدی، ومن تركه كان علی الضلالة، وعترتی أهل بیت. أذكرتم الله أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی، أذكركم أهل بیتی.»

«کتاب خداوند ریسمان الهی است و هر کس از آن پیروی کند هدایت می‌شود و هر کس از آن دوری جوید گمراه است. و مورد دوم عترت من یعنی اهل بیتم است. در حق آنان خداوند را به یاد آوردید، در حق آنان خداوند را به یاد آورید، در حق آنان خداوند را به یاد آورید» از زید بن ارقم پرسیده شد که: اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند؟ گفت: «اهل بیت او کسانی هستند که ‌دادن زکات به آن‌ها حرام است و آن‌ها آل عباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیلند.»

نصوصی که بر لزوم تبعیت از قرآن دلالت می‌کند، عظیم‌تر و با اهمیت‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را این‌جا آورد. از پیامبر جحدیث صحیحی درباره اهل بیت روایت شده است که فرمود: «والذي نفسي بیده، لا یدخلون الجنة حتی یحبوكم من أجلی» «قسم به آنکه زندگیم در اراده اوست [مردم] وارد بهشت نمی‌شوند مگر اینکه شما [اهل بیت] را به خاطر من دوست بدارند.»

خداوند به ما دستور داده که بر خاندان پیامبر صلوات بفرستیم، آن‌ها را از زکات که بر اهل بیت حرام است پاک کرده است و قسمتی از خمس و فیء را به آن‌ها داده است. پیامبر جدر حدیث صحیح دیگری آمده است. چنین فرموده است: «إن الله اصطفی كنانة من بنی إسماعیل واصطفی قریشاً من كنانة واصطفی بنی هاشم من قریش واصطفانی من بنی هاشم، فأنا خیركم نفساً وخیركم نسباً»:«خداوند خاندان اسماعیل و از آن‌ها کنانه را انتخاب کرد، و از کنانه قریش و از قریش بنی‌هاشم و از بنی‌هاشم مرا برگزید، پس من از همه شما بالاتر و نسبم برتر است.» اگر به روایت آنچه که دربارۀ حق و حقوق خویشاوندان و صحابه پیامبر روایت شده است بپردازیم کلام به درازا می‌کشد. دلایل زیادی در کتاب و سنت برای لزوم رعایت حق آن‌ها آمده است.

به همین دلیل اهل سنت و جماعت خود را ملزم به رعایت حقوق صحابه و خویشاوندان پیامبر می‌دانند و از دشمنانی که علی ابن ابیطالب را کافر و فاسق می‌دانند و به اهل بیت بی‌حرمتی می‌کنند، و یا افرادی که به خاطر حکومت با آنان دشمنی می‌کنند و حق واجبشان را ادا نمی‌کنند و به ناحق در ذکر فضایل افرادی مانند یزید بن معاویه غلو و زیاده‌روی می‌کنند، مبرا هستند.

نیز از شیعیان اثناعشری که از صحابه و عموم مسلمانان بدگویی می‌کنند و عامه صالحان مسلمانان را کافر می‌دانند و خود بر این امر آگاهند که خودشان گناهکارتر و گمرا‌ه‌ترند، مبرا و به دور هستند. [۴۶]

[۴۰] حاکم در [المستدرک] جلد سوم صفحه ۱۵۰ آن را روایت کرده است و گفته است (حدیث بنا به شرط مسلم صحیح است) و نیز ألبانی در کتاب (السلسلة الصحیحة) جلد ۵ صفحه ۶۴۳ شماره ۲۴۸۸ آن را صحیح دانسته است. [۴۱] کتاب (ایثار الحق علی الخلق)، صفحه ۴۱۶. [۴۲] پسران حمزه بن عبدالمطلبساین‌ها بودند: (عمارۀ) که مادرش خولۀ دختر قیس بن قهد انصاری است. (یعلی) مادرش از انصار و قبیله اوس بود، ابن عبدالبر گفته است که: «او و برادرش یعلی در هنگام وفات رسول اکرم جسنی از آن‌ها گذشته بود. از آن‌ها روایتی نقل نشده است. به حمزه ابوعمار می‌گفتند، عمار بزرگترین فرزند او بود و اگر تا بعد شهادت پدرش که شش سال و چند ماه قبل از وفات پیامبر بوده زنده مانده باشد، حتماً جزو یاران پیامبر بوده است. دخترهای حمزهسیکی (سلمی) و دیگری (أمامۀ) بود که هردو از صحابه بودند. و بعد از حمزه با مرگ فرزندانش نسل او منقطع گردید. و هیچ کس از آن‌ها به جا نماند. نگا: (جمهره أنساب العرب) ابن حزم، صفحه ۱۷ و کتاب (الاستیعاب) ابن عبدالبر جلد اول صفحه ۳۵۳. [۴۳] کتاب (الشریعة) صفحه ۸۳۲. [۴۴] ترمذی سنن خود در کتاب (كتاب المناقب) قسمت مناقب علی بن ابی‌طالب در حدیث شماره ۳۷۳۶ آن را روایت کرده است. [۴۵] همه طریقه‌های اسناد حدیث صحیح است (نگا: (السلسلة الصحیحة) حدیث شماره ۲۲۹۵. [۴۶] کتاب (مجموع الفتاوی)، جلد ۲، صفحه ۲۶۸-۲۶۹.