آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

خلافت و امامت

خلافت و امامت

بی‌تردید وجود نظامی که جامعه را از آشفتگی و نابودی حفظ کند تا پیوسته به حیات خود ادامه دهد ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

ابن‌خلدون حقیقت این نظام را در مقدمه خود (فصل ۲۵ ص ۲۳۸) توضیح می‌دهد و می‌گوید: «این نظام یک سلسله احکام سیاسی قانونگذاری شده است که همه آن را قبول کرده و فرمانبرداری می‌کنند، اگر دولتی از چنین سیاست‌ها و قوانینی برخوردار نباشد، نفوذ و بقای خود را از دست می‌دهد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ٣٨[الأحزاب: ۳۸].

«این سنت الهی، در مورد پیامبران (ملت‌های) پیشین نیز جاری بوده است.»

مسلمانان نیز با تمام گرایشات مذهبی و فکری که دارند، بر اهمیت و ضرورت چنین نظامی اتفاق‌نظر دارند. بلکه هر کس اندک شعوری داشته باشد با این مورد اصلاً مخالفت نمی‌کند.

به همین خاطر اختلاف سنی و شیعه پیرامون قضیه امامت اصلاً روی ضرورت وجود رهبر یا عدم آن متمرکز نیست. زیرا هردو گروه وجود امام و رهبری، برای امت اسلامی را امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. بلکه اختلاف این دو گروه شیوه این رهبری است که آیا امامت از همان قداستی برخوردار است که خدا برای نبوت قرار داده است به این صورت که تمامی دستورات حاکم، مثل دستورات پیامبر قابل مخالفت یا حتی اعتراض نیست یا حتی خطا و فراموشی در آن احتمال داده نمی‌شود؟! یا اینکه از یک ضرورت و نیاز دینی و اجتماعی جهت نگهداری نظام جامعه اسلامی تجاوز نمی‌کند؟! آیا امامت از زمان وفات پیامبر جتا روز قیامت فقط منحصر به دوازده نفر است یا تعداد آن‌ها به نسبت به نیاز امت اسلام و دگرگونی‌هایی که امت اسلام را در بر گرفته و روز به روز تغییر کرده و تازه‌تر می‌شوند و نامحدود است؟ ... آیا امامت با دستور صریح خداوند برای اشخاص معینی منعقد می‌شود یا با نظام مشورت اسلامی و قوانین شرعی که اجازه نمی‌دهند جز کسی که شایستگی رهبری دارد این کار را داراست عهده‌دار آن شود؟

اختلاف عقیده این‌جا نهفته است، تفاوت این دو مذهب هم از اینجا ناشی می‌شود. بلکه وقتی مسأله از یک اختلاف فقهی تبدیل به یک اختلاف اعتقادی می‌شود و هنگامی که اعتقاد به امامت به اصلی برای قبول اعمال بندگان نزد خدا و شناخت دین تبدیل شود، همچنین در ارزشیابی یاران پیامبر، همسران ایشان، خلفای مسلمین، علمای امت اسلام و فتوحات اسلامی به عنوان یک اصل شناخته شود حل آن دچار مشکل می‌شود!!

همان طور که جمعی از علمای اهل سنت عنوان کرده‌اند مسأله انتخاب خلیفه نزد اهل سنت از این اندازه که یک ضرورت اجتماعی جهت حفظ دین و جامعه و کیان آن است فراتر نمی‌رود. اما در شیعه عقیده اثنی عشری مسأله طور دیگری است.

کاشف الغطاء می‌گوید: «امامت نیز مثل نبوت یک وظیفه الهی است که از طرف خدا تعیین می‌شود.» [۱۶۴]

آیت الله نعمت الله جزائری می‌گوید: «امامت به طور عموم بالاتر از درجه نبوت و رسالت است.» [۱۶۵]

آیت الله هادی تهرانی نیز می‌گوید: «رتبه امامت فراتر از رتبه نبوت است [۱۶۶].» اما به عقیده علمای شیعه امامت فقط جزو اصول دین یا رکنی از ارکان دین نیست. بلکه آن‌ها روایت‌هایی را نقل کرده‌اند که ولایت امامان دوازده‌گانه را بزرگترین رکن اسلام قرار داده است!

علامه کلینی با سندی معتبر از امام محمد باقر روایت کرده که ایشان فرموده‌اند: «دین اسلام بر پنج رکن بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت، و برای هیچ کدام به اندازه ولایت دعوت نشده است، اما مردم به چهار تای اول عمل کرده و ولایت را ترک کردند.» [۱۶۷]

همین حدیث با سند دیگری نقل شده است به اضافه این جمله که راوی می‌پرسد: کدام یک از این‌ها بزرگ‌تر است؟ ایشان گفتند: ولایت بزرگتر است.» [۱۶۸]

روایت سومی مثل روایت اول با مطلب بیشتری وارد شده که می‌گوید: «در چهار فرض اول بعضی مواقع بر امت آسانگیری شده است. اما برای هیچ کدام از مسلمانان اجازه ترک ولایت‌ ما داده نشده است. نه! قسم به خدا هیچ رخصتی در آن داده نشده است [۱۶۹].» بلکه روایات به درجه‌ای بالاتر از این‌ها رسیده‌اند. هنگامی که می‌گویند: «پیامبر جصد و بیست بار به آسمان‌ها دعوت شد. هر بار هم خداوند به ایشان بیشتر از انجام فرایض و واجبات به ولایت امام علی÷و ائمه÷سفارش فرمودند.» [۱۷۰]

این روایات و نظیر آن‌ها در کتاب‌های اهل تشیع، در قرار دادن امامت به عنوان مسأله ایمان و کفر سهم بزرگی دارند. یک مسلمان تنها به خاطر اینکه در مسأله امامت با شیعه امامیه در عقیده‌ای که آن‌ها به امامت دارند اختلاف دارد، در معرض اتهام به کفر قرار می‌گیرد.

به همین خاطر شاهد هستیم که بعضی از علمای شیعه امامیه چه از گذشته‌گان و چه از معاصران با کمال جرأت به این حقیقت تلخ اعتراف می‌کنند.

علامه ابن بابویه قمی در رساله (الاعتقادات) می‌گوید: «به عقیده ما هر کس امامت امیرالمؤمنین علی÷را انکار کند مثل این است که نبوت تمامی انبیا را انکار کرده باشد. اعتقاد ما نیز در مورد کسی که به امامت امیرالمؤمنین علی÷اقرار کرده ولی یکی از امامان بعد از ایشان را منکر شود به منزله این است که به تمامی پیامبران ایمان آورده است، اما نبوت حضرت محمد جرا انکار کرده است.» [۱۷۱]

علامه یوسف بحرانی نیز در موسوعه خود به نام (الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة) می‌گوید: «کاش می‌دانستم چه فرقی است بین کسی که به خدا و پیامبرشجکفر ورزیده و بین کسی که امامت ائمه÷را انکار کرده است، با وجود اینکه ثابت شده که امامت از اصول دین است؟» علامه مجلسی در موسوعه حدیثی خود (بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۳۹۰) می‌گوید: «بدان که اطلاق لفظ شرک و کفر بر کسی که به امامت امیرالمؤمنین علی÷و ائمه بعد از ایشان معتقد نیست و دیگران را بر آن‌ها برتری دهد، بر این امر دلالت می‌کند که آن‌ها برای همیشه در جهنم خواهند بود.» [۱۷۲]

با این شکاف بزرگ، این دو دسته در دو خط موازی قرار می‌گیرند که هیچ وقت به هم نمی‌رسند.

[۱۶۴] اصل الشیعه واصولها، ص ۲۱۱. [۱۶۵] زهرالربیع، ص ۲۱۲. [۱۶۶] ودایع النبوة، ص ۱۱۴. [۱۶۷] الکافی، ج ۲، ص ۱۸، (كتاب الایمان والكفر باب دعائم الاسلام) حدیث شماره ۳، در تعلیقی که صاحب الشافی شرح الکافی نوشته، گفته است: «مثل حدیث صحیح معتبر است.» حدیث معتبر نزد شیعه، در ردیف حدیث حسن نزد اهل سنت است. [۱۶۸] الکافی، ج ۲، ص ۱۸، (كتاب الایمان والكفر) باب دعائم الاسلام، حدیث شماره ۳، همان طور که علمای شیعه گفته‌اند، این حدیث سندش درست است. نگا: الشافی شرح الكافی، ج ۵، ص ۵۹. این حدیث «تفسیر العیاشی»، ج ۱، ص ۱۹۱، «البرهان»، ج ۱، ص ۳۰۳، «بحارالانوار»، ج ۱، ص ۳۹۴. [۱۶۹] الکافی، ج ۲، ص ۲۲، مجلسی در مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۶۹، گفته: «این حدیث صحیح است»، و الخصال، ص ۶۰۰، (باب اول تا صدم)، حدیث، ش ۳. [۱۷۰] بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۶۹. [۱۷۱] الاعتقادات، ص ۱۰۴. [۱۷۲] الحدائق الناضرة.