محبت حضرت علی نسبت به صحابه
میان انبوه عظیمی از روایات شیعه که صحابهای رسول خدا جرا مورد دشنام و نفرین قرار میدهند، حقیقتی جلوهگر است که آن روایات آن را پنهان نکردهاند، حقیقت دوستی و محبّت علی÷نسبت به صحابه که در درون خود جای داده خاطرات و مناظر بزرگی که در کنار آنان سپری کرد. لحظه به لحظهی آن و تمام حوادث مربوط به آن در مقابل دیدگان و حافظهاش ماندگار شده بود تماماً برخلاف شیعی است که علاقهی خود را برای صحابه – به ویژه خلفای – سهگانه جز با کینه و نفرت ابراز نمیدارد، و جز با کینهتوزی و با تقیه و حذر یا آنان برخورد نمینماید و همواره در پشت سر آنان جز با بدگوئی و نفرین و انتقام حرفی بر زبانشان جاری نمیگردد.
همواره تصویر واقعی و درخشان ماندگار مانده و بقیه فنا و نابود میگردد همانا (آن تصویر درخشان) در مهمترین و مؤثقترین کتاب نزد شیعه، نهجالبلاغه متجلی میگردد. و آن نصوص و عبارات نهجالبلاغه برای نابودی – و بیاساسبودن – آن همه مکتوبات مبتنی بر نفرین و دشنام صحابه و قول به ارتداد آنان کافی است.
بیائید [در این زمینه] به علی بن ابیطالب گوش دل بسپاریم که او [خود] همچنانکه صحابه را دیده و با آنان مراوده داشته است آنها را برای ما به تصویر میکشد و میگوید: یاران محمد را دیدهام و کسی را همچون آنان ندیدهام، در روز پریشان و خاکی [اهل کار] بودند و در شب اهل سجود و قیام بودند، و گاهی پیشانی و گاهی صورتشان را بر خاک میساییدند، و با ذکر مرگ و قیامت همچون آتش به سرخی میگرائیدند، و در سجدهگاهشان همچون کاروان عزاداران سیل اشک جاری بود، و چون خدای ذکر گردد اشکشان جاری و به سینهشان میرسید، و به علت ترس از عذاب و امید ثواب همچون درخت در روز باد سختوزان به لرزه میافتادند.
و او – (علی) همچون کسی محبوب خود را از دست داده باشد بر فراقشان حسرت و مرثیه نموده و میگوید: کجائید آن جماعتی که چون به اسلام فراخوانده شدند آن را پذیرفتند و قرآن را تلاوت نمودند و آن را به کار گرفتند، و شمشیرها را از غلافشان درآویختند و گروهگروه به اطراف زمین پیش تاختند، و بر اثر گریهی زیاد [از ترس خدا] چشمانشان تباه و سفید شده است، شکمهایشان بر اثر روزهی (زیاد) به هم چسبیده است. لبهایشان بر اثر دعای زیاد خشک و ضعیف شده است، رنگشان بر اثر شببیداری زرد گشته است، و بر سیمایشان رنگ خاشعین [پارسایان] است، آنان [صحابهی پیامبر] که [از این دنیا] رفتهاند برادرانماند، سزاوار است بر فراقشان بر دستان خود [به علت حسرت از دسترفتنشان] گاز گیریم.