آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

ه‍‌) حدیث «علي مني وأنا من علي»

ه‍‌) حدیث «علي مني وأنا من علي»

از جمله دلایلی که برای اثبات وجود نص بر امامت علی بن ابیطالب بدان استناد می‌شود حدیثی است که جبشی بن جنادهساز پیامبر جروایت کرده است که ایشان فرمودند: «علی من وأنا من علی ولایؤدّی عنی إلا أنا أو علی»:«علی از من است و من از علی هستم و فقط خودم و علی به نیابت از من ابلاغ می‌کنیم.» [۴۸۳]

می‌گویم: بی‌تردید علی دوستدار و یاور پیامبر و پیامبر هم یاور و دوستدار علی است. هیچ کس ای امر را انکار نمی‌کند. اما این امر چه ارتباطی با این ادعا دارد که علی امام منصوب شده از طرف خداست؟!

اگر عبارت «علی منی وأنا من علی» در نظر شیعیان به معنای وجود نص بر امامت است، آن‌ها درباره حدیث زیر چه می‌گویند؟! پیامبر جدرباره قوم اشعری‌ها فرمود: «إن الأشعریین إذا أرملوا في الغزو أو قلّ طعام عیالهم بالمدینة، جمعوا ماكان عندهم في ثوب واحد، ثم افتسموه بینهم في إناء واحد بالسویّة، فهم منی وأنا منهم.»: «هرگاه در هنگام جنگ زاد و توشه اشعریها به پایان برسد یا آذوقه خانواده‌هایشان در مدینه کم شود، آنچه را دارند در پارچه‌ای جمع می‌کنند و سپس با یک پیمانه به صورت مساوی آن را میان خود تقسیم می‌کنند. پس آن‌ها از من هستند [یعنی یاوران و دوستداران من‌اند] و من نیز از آن‌هایم [من حامی و دوستدارشان هستم [۴۸۴].]»

پس پیامبر جدرباره اشعری‌ها دقیقاً همان عبارتی را فرمودند که درباره علی فرموده بودند. علاوه بر این بلکه پیامبر جخصوصاً آن را خطاب به یکی از یارانش که جلیبیب نام داشت فرموده است.

از ابی‌برزهسروایت شده است که پیامبر جدر سفری برای جنگ [با مشرکان] بود خداوند به او (فیء) و غنایمی نصیب کرد. آنگاه از یارانش پرسید: آیا کسی از میان شما حضور ندارد؟ پاسخ دادند: آری فلان شخص و فلانی و فلانی. سپس برای دومین و سومین بار سؤالش را تکرار کرده آنگاه پاسخ دادند: خیر! فرمود: اما من جلیبیب را نمی‌بینم. او را پیدا کنید. در میان کشته‌شدگان او را جستجو کردند پس او را در کنار هفت نفر یافتند که او آن‌ها را کشته بود سپس آن‌ها هم او را کشته بودند. پیامبر جآمد و کنار او ایستاد و فرمود: او هفت نفر را کشت آن هم او را کشتند. این فرد از من است ومن از اویم. این فرد از من است و من از اویم.» [۴۸۵]

اگر حدیث «علی منّی وأنا من علی»به معنای امامت و خلافت باشد، پس احادیثی نیز که درباره جلیبیب و اشعری‌ها گفته شده‌اند به همان معنی خواهد بود در نتیجه حتی اگر خلافت به خودشان هم تعلق پیدا نکند از آن نسل‌های بعدی‌شان خواهد بود!

فقط توضیح عبارت «ولایؤدّی عنی إلا أنا أو علی» باقی می‌ماند چنانچه مبارکفوری در تحفه‌الأحوذی، ج ۱۰، ص ۱۵۲ می‌گوید: (لایؤدی عنی)به معنی اعلام پیمان‌شکنی است. ظاهراً می‌بایست می‌گفت: لایؤدی عنی إلا علی.و برای تأکید معنای اتصال در عبارت (علی منی وأنا من علی)کلمه (أنا) به عبارت (لایؤدّی علی إلا أنا أو علی)افزوده شده است. توربشتی می‌گوید: از جمله عادات قوم عرب این بود که چنانچه میان آن‌ها قراردادی درباره بستن یا شکستن عهد و پیمان، اعلان صلح یا جنگ منعقد می‌شد، فقط رهبر و بزرگ آن قوم یا یکی از خویشاوندان نزدیکش که مقامش کمی پائین‌تر از او بود، این امر را اعلام می‌کرد و چنین اموری را فقط از آن‌ها می‌پذیرفتند.

زمانی که پیامبر ج[در سال دهم هجری] به ابوبکر دستور داد که سرپرستی مسلمانان را در مراسم حج به عهده بگیرد، تصمیم گرفت علی را پس از او و برای اعلان بطلان پیمان میان او و مشرکان [به مکه] بفرستد تا آیاتی از سوره برائت را که نازل شده بود بر مردم بخواند که از آن جمله آیه‌ای است که خداوند در آن می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ٢٨[التوبة: ۲۸].

«بی‌تردید مشرکان [به سبب کفر و شرکشان، از نظر اعتقادی] پلیدند لذا نباید پس از امسال وارد مسجدالحرام شوند.»

همچنین احکام و آیات دیگری را نیز اعلام کرد. به همین دلیل پیامبر جاین حدیث را برای اثبات این امر فرمودند. باید گفت که ابوبکر در هنگام ملاقات علی که پس از او آمده و به کاروان حجاج ملحق شده بود گفت: آیا تو امیر [و رهبر جدید حجاج] هستی [و من خلع شده‌ام] یا مأمور [ابلاغ پیامی از سوی رسول خدا] هستی؟ علی در پاسخ گفت: من مأمورم. این پاسخ اشاره‌ای غیرمستقیم به این امر دارد که حکومت علی پس از ابوبکر خواهد بود که این امر دقیق بر محققان ریزبین پوشیده نخواهد ماند.

[۴۸۳] ترمذی در سنن خود کتاب المناقب باب (علی منّی وأنا من علی) به شماره ۳۷۱۹ آن را روایت کرده و البانی آن را (حسن) دانسته است. [۴۸۴] بخاری در صحیحش کتاب الشرکة باب (الشركة في الطعام والنهد والعروض) حدیث شماره (۲۴۸۶) مسلم در صحیحش کتاب فضائل الصحابة باب من فضائل الأشعریین حدیث شماره ۲۵۰۰ آن را روایت کرده است. [۴۸۵] مسلم در صحیحش کتاب فضائل الصحابه، باب (من فضائل جلیبیبس) حدیث شماره (۲۴۷۲).