ب – حدیث طردشدن از حوض
شاید بتوان گفت بارزترین آنچه شیعهی اثناعشری بر ارتداد و برگشت صحابه به آن استدلال مینمایند حدیث طرد از حوض باشد که با چند لفظ و عبارت از طریق اهل سنت و شیعه روایت شده است.
بخاری از انس بن مالکساز پیامبر روایت نموده است که فرموده است: مردمی از اصحاب برای واردشدن بر حوض [کوثر] بر من وارد میشوند تا اینکه آنها را میشناسم در برابرم خجالتزده میشوند میگویم [اینها] اصحاب من میباشند [چرا به این روز افتادهاند / م.] میگویند: نمیدانی که بعد از شما چه چیزی بدعتی به وجود آوردند [۷۰۰]از ابیحازم از سهل بن سعدسروایت شده که پیامبر فرمود: هر کس از من عبور نماید از آب حوض بنوشد و هرکه از آن بنوشد هرگز تشنه نشود، گروههای بر من وارد شوند، من آنان را شناخته و آنها نیز مرا بشناسند، سپس میان من و آنها فاصله ایجاد شود.) ابوحازم گفته است: نعمان بن أبی عیاش [این روایت را] از من شنید و گفت: آیا همین طور [هم] از سهل شنیدهای؟ گفتم آری گفت: گواهی میدهم بر ابوسعیدخدری که از او شنیدم این [عبارت] را به آن میافزود: (پس میگویم از [یاران] من میباشند، گفته میشود شما نمیدانید بعد از شما چه کاری انجام دادند، میگویم وای بر کسی که بعد از من تغییر [بدعت] نموده باشد. [۷۰۱]
از اسماء بنت ابوبکربنقل شده است که پیامبر فرمود: من بر حوض میباشم تا بنگرم چه کسی از شما بر من وارد میگردد و مردمانی در مقابلم مؤاخذه میشوند، و بگویم خدایا [اینها] از [اصحاب] من و از امت من هستند؟ گفته میشود آیا میدانی بعد از شما چه کار کردهاند؟ سوگند به خدا همواره از دین برمیگشتند، ابن ابیملیکه میگفت خدایا ما به تو پناه میبریم از اینکه از دین برگردیم و یا مورد آزمایش قرار گیریم [۷۰۲]، و مرد از رسول خدا جدر مورد مردانی از اصحاب که بر ایمان بودند چشم فروبست [چیزی نگفت] و خداوند آنانی را در قلبشان مرض [نفاق] بود آزمایش نمود و از اسلام مرتد شدند و دنبال مسلیمهی کذاب و طلیحه بن خویلد و اسود عنسی و سجاح افتاد.
مورخ شیعی سعد قمی در کتاب (المقالات والفرق) میگوید: (قومی از اسلام برگشتند و بنیحنیفه به نبوت مسلیمه [کذاب] که در زمان پیامبر ادعای نبوت کرده بود فراخواندند، ابوبکر لشکریانی با سرگردگی خالد بن ولید بن مغیره مخزومی بر سرشان فرستاد و با آنان جنگید و کسانی کشته شدند و برخی هم نزد ابوبکر برگشته و به اهل ردّه نام گرفتند. [۷۰۳]
امام علی در مورد خودداری خود در آغاز امر از بیعت ابوبکر سپس بیعت و همکاری با او و صحابه در مبارزه با مرتدین میگوید: [از بیعت] خودداری کردم تا اینکه دیدم کسانی از اسلام برگشتند و به نابودی دین محمد جفرامیخوانند ترسیدم اگر اسلام و مسلمانان را یاری ننمایم، اینکه شکاف و ویرانی ببینم که مصیبت آن بزرگترتر از دستدادن خلافت باشد که متاع چند روزی بیش نیست.) [۷۰۴]
و میگوید: در این وقت نزد ابوبکر رفتم و با او بیعت کردم و در آن حوادث بپا خاستم تا اینکه باطل فنا و نابود گردید، و دین خدا برتری یافت و ابوبکر آن را تولیّت نمود، آسان نمود و با استحکام و میانهروی امور را به پیش برد، با دلسوزی و اندرزگویی او را همراهی نمودم و با تلاش و جهاد در آنچه از خداوند اطاعت نمود از وی اطاعت و پیروی نمودم.) [۷۰۵]
و به همین سبب محمد کاشف آل الغطاء با ناچاری و پریشانی به این حقیقت اعتراف مینماید و دربارهی [بیعت] امام علی میگوید: (و چون [علی] دید که دو خلیفه – خلیفهی اول و دوم – نهایت تلاش خود را در نشر کلمهی توحید و تجهیز لشکریان و توسعه فتوحات به کار گرفتند، و چیزی را به خود اختصاص ندادند و استبداد به کار نگرفتند بیعت و سازش نمود.) [۷۰۶]
میگویم [نگارنده] حدیث حوض آشکارا اشاره مینماید به آن کسانی که در زمان مرگ رسول الله جوجود داشتهاند بر ایمان بودهاند و از آن برگشتهاند و ایمان را با کفر تبدیل نمودهاند خداوند لشکر ایمان را که در برابر مؤمنین متواضع و فروتناند، و بر کافرین سخت و محکماند بر آنان چیره نموده است، و پیامبر از دنیا برفت این مرّتدین چه کسانی بودند بمردند تا با رسول خداوند برخورد نمایند و به وسیلهی او از حوض طرد شوند و کسانی را به ایمان برگرداند (خداوند توبه بنده را تا لحظهای که مرگ به غرغره نرسیده باشد میپذیرد).
اما هدف علمای شیعهی اثناعشری از برانگیختن [و استناد به] این حدیث در برابر مردم ساده چیست؟
خوانندهی [گرامی] شاید متوجه شده باشی که علمای شیعهی اثناعشری در پی آن هستند که بزرگان صحابهی رسول الله (ابوبکر، عمر، عثمان، عائشه، حفصه، زبیر، طلحه و دیگران) را مورد نکوهش قرار دهند و حدیث [مذکور] به نسبت آنان [شیعه] شکار با ارزشی است، زیرا امکان میدهد به آنان تا این صحابیان را از زمرهی کسانی قرار دهند که بعد از رسول الله جایجاد بدعت نمودهاند پس [و به این سادگی] مستحق خواری و خسران قیامت میگردند.
و به همین علت علمای شیعه دوازده امامی تلاش فراوانی نمودهاند تا به جمعآوری مسائلی بپردازند [که به زعم خود] آن را به عنوان بدعت از جانب این صحابیان میدانند و برای اقناعمردم [ساده و بیخبر از ماهیّت کتاب و سنت مسلّم / م] در مورد آنچه دربارهی صحابه ادّعا مینمایند کتابهای [فراوانی] تألیف کردهاند، اما چنانچه فردی متعصب از گروه اباضی و یا ناصبی که کینه امام علی در دل دارند همچون این متعصبان به عنوان انتقام همان برخوردی با امام علی نماید که این متعصبان با صحابه انجام میدهند چه کار خواهند کرد؟ ظلم و بهتان بیصاحب است و کسی چنین گمان نکند که ظلم بر مردمانی واقع میشود و بر دیگران واقع نمیشود، و تیرهای که با آن صحابه مورد هدف قرار میدهند عاقبت به قوم دیگر و خودشان برمیگردد. حدیث عام است و عمار بن یاسر، مقداد بن اسود، ابوذر و سلمان فارسی از کسانی که شیعه [اثنا عشری] آنان را تجلیل مینمایند استثناء نمینمایند بلکه امام علی را نیز شامل میگردد!
[پس با این وجود] هر آنکه در درون نفرت و کینهای از هر صحابی داشت باشد براساس معیار و میزان کج خود میتواند او را از زمرهی از دین برگشتهگان به شمار آورد!
[خواننده عزیز] با دقت و انصاف آنچه ناصبی کینهتوز میگوید بخوان تا ببینی که چگونه دیدگاه شیعه با دست خویش خود را نابود میسازد! بااینکه قبل از هر چیز سن در بدگویی تصریحی یا ضمنی نسبت به امام علی÷از خداوند تبرئه میجویم، امام علی امام هدایت است علاوه بر قرابت و خویشاوندی باپیامبر او وامثال وی در درون ما دارای جایگاه و ارزش سزاواری است، و از بدگوئی نسبت به او و هر صحابی دیگر راضی و خشنود نیستیم.
لیکن خواننده گرامی میخواهم تا همراه من ظلم شیعهی اثناعشری برای ابوبکر، عمر، عثمان و سایر صحابه را درک نمائید، و تحقیق نمائی که چگونه ممکن است این ظلم [شیعه به صحابه] به علی بن ابیطالب برگردد، همچنانکه ناصبی علی÷را مورد هدف عداوت خویش قرار میدهد ناصبی میگوید: من در علی نمونهی بدعتگذاری بعد از رسول خدا را دیدم: به همین سبب از او متنفر شدم و از وی تبرّی نمودم.
امامت که بزرگترین ارکان دین است و روایات شیعی فراوانی در منزلت آن وارد شده است! و روزیکه فاطمه زهرا زده شد و مصبتها بر وی سرازیر شد او فاطمه را تنها گذاشت [و از وی دفاع نکرد] و در برابر قضیه فدک غصب شده اقدامی نکرد و دختر پیامبر را یاری نکرد! مردان را در کتاب خداوند تحکیم کرد، و هر کسی مانند (علی، ابوموسی اشعری، معاویه و عمر بن عاص) در تحکیم شرکت نموده باشد کافر است. و حجت من دربارهی حدیث [مذکور] آشکار است که پیامبر خدا در نص حدیث فرموده است (فأقول، یا رب منی و من امتی) که این به طور قطع دلالت دارد، بر اینکه منظور از حدیث علی ابن ابیطالب است! زیرا شما [شیعیان] از پیامبر روایت نمودهاید که دربارهی علی بن طالب فرموده است: (علی منی وانا منی علی)و این خود قرینه و دلیل است که روایت مربوط به علی است و دلیل دیگر که من به آن استدلال مینمایم که منظور از حدیث مذکور علی است اینکه پیامبر در مورد برگشتگان بعد از خود میفرماید: امیرانی بعد از من میآیند، هر کس آنان را تأیید نماید و بر ظلمشان یاریشان نماید از من نیست و من از او نیستم، و با من وارد حوض نمیگردد.) [۷۰۷]
و حال علی ابن ابیطالب – [براساس این روایت شیعه] ظالمانی از قبیل ابوبکر، عمر و عثمان را یاری نموده است، و او همچنانکه کتابهای شیعه از اول تا آخر به آن شهادت میدهد مشاور و وزیرشان بوده است، و پیامبر جدر حدیث [مذکور] با گفتن (فلیس منی ولستُ منه)او را به پائینآوردن منزلت و جایگاه وعده داده است، زیرا رسول خدا نمیدانسته که بعد از او دچار تسلیم ظالمان و حب دنیا و بخششها و امتیازات میگردد.
و روایت چون [در قیامت] نزدم آئید، میگوئید: من فلان پسر فلانی میباشم، میگویم نسب [شما] را شناختهام ولیکن شما بعد از من کجرفتاری و مسیر قهقرایی و برگشت از دین را پیمودید، کاملاً دلالت مینماید که منظور از روایت علی بن ابیطالب است و غیر او نیست!!
پس آن کسی که نزد پیامبر آمده است، به او نگفته است (من فلان پسر فلان میباشم زیرا پیامبر او را شناخته است، و در حدیث صراحتاً به شناخت وی اشاره کرده است ولیکن آن مرد خواسته است با اشاره به نسبت خود و خویشاوندی با پیامبر تا اینکه رسول خدا (به گمان او) برایش شفاعت نماید و پیامبر هم او را با (أما النسب فقد عرفته)یعنی نسب و خویشاوندی جای خود را دارد که با بدعتی که بعد از من به وجود آورید ربطی ندارد و چون من دخترم را به جایی گذاشتم مورد ضرب و کشتن قرار گرفت [۷۰۸][و بر اثر این ضربات سقط جنین نمود] و شما [ای علی گرچه شیر خدا بودید از ترس / م] برای او کاری انجام ندادید، و با این وجود هم به یاری [قاتلین / م] پرداختید.
و ناصبی میگوید: صدر حدیث که میگوید: گمان میبرید که خویشاوندیم به قومم سودی نمیرساند، سوگند به خدا رحم و قرابت من در دنیا و آخرت برقرار است، و چون روز قیامت فرارسد گروهی به من عرضه شوند و در زمرهی اصحاب شِمالاند و میگویند ما فلان پسر فلان میباشیم میگویم اما نسبتان را میشناسم ولی شما بعد از من بدعتگذاری کردید و مرتد گردیدید.
و در روایت [شیخ] مفید و طوسی [در امالی هر دو] از ابوسعید خدری نقل نمودهاند که از پیامبر خدا جبر منبر شنیدم میگفت: چه حال [نامطلوبی] دارند آنانکه میگویند: که خویشاوندی پیامبر جدر روز قیامت سودی ندارد، آری، سوگند به خدا خویشاوندی من در دنیا و آخرت ادامه دارد، و من ای مردم پیش از شما بر حوض کوثر وارد میشوم، و چون شما بیائید، میگوئی، ای رسول خدا من فلانی پسر فلانی میباشم – و من بگویم، نسب شما را میشناسم، ولیکن شما بعد از من کجرفتاری نمودید واز دین برگشتهاید. [۷۰۹]
و مردم چنین تصور مینماید که قرابت و خویشاوندی با رسول خدا بدعت و تبدیل دین مصطفی را برای او شفاعت مینمایند، و پیامبر در این روایت شیعی تثبیت نموده است، که قرابت و خویشاوندی مفید است ولیکن نسبت به کسی که بدعتگذاری نموده و مرتد شده است فایدهای نمیرساند.
آنچه تأکید مینماید که منظور از روایت علی بن ابیطالب است، اینکه در کتب شیعهی اثناعشری احادیث فراوانی وارد شده است که مردم در روز قیامت با نام مادرانشان فراخوانده میشوند، لیکن مردی که پیامبر از وی خبر داده است او کسی است از خویشان پیامبر جو رسول گرامی با تمام صراحت خبر داده است که این مرد میگوید: من «فلان بن فلان» ام و نگفته است «فلان بن فلانهام و ناصبی سخن خود را چنین ادامه میدهد: اگر بخواهی از علی÷دفاع نمائید و به حدیث عمار، سلمان یا مقداد استشهاد نمائید در همان ابتدا به شما میگویم که اینها از جمله کسانیاند که همراه علی از دین برگشتند و حدیث [مذکور] هم آنان را شامل میشود، پس رضایت و دفاع و قبول امامت علی از جانب آنان کافی است برای اثبات ارتداد آنان، و اگر بگوئید: پس احادیث وارده در فضیلت علی، عمار، فلان و فلان را چه کار میکنید! در جواب خواهم گفت: فضائل ابوبکر، عمر، فلان و فلان، نزد شما مورد قبول قرار نگرفتند بلکه گفتید آنان مرتد شدهاند و در آن فضایل شک نمودید و در مورد علی بن طالب نیز چنین است، و تفاوتی ندارد! این خلاصه سخن ناصبی درباره امام علی بن طالب و نزدیکان اوست. اما من درونهای زنده و بیدار را مورد خطاب قرار داده و میگویم:
دیدگاه شیعی این چنین خود را به نابودی میکشاند، [به علت استدلالهای نامنطقی در اثبات ارتداد اصحاب رسول الله جخود در تنگنا قرار گرفتهاند / م] و توانای پاسخگوئی به این ناصبی کینه توز [و مریضالقلب که او نیز مانند شیعیان نسبت به صحابهی پیامبر از جمله علی÷از آن طرف دیگر بام افتاده است / م] ندارند، اما أهل سنت که به فضائل و حق صحابهی رسول الله جواقفند و ابعاد حوادث فتنه و عوامل آن را درک نمودهاند به ناصبی و شیعی میگویند: هر دوی شما برای خود میبافید، و آنانی که بعد از رسول اکرم ایجاد بدعت نمود، و حادثهآفرین میکردند گروهی بودند که از اسلام مرتد شدند و ابوبکر و علی وصحابه با مبارزه با آنها پرداختند و کسانی که در آن جریان بر مسیر کفر بودند به مرگ نایل شدند تا در روز قیامت از حوض رانده شوند و پیامبر بفرماید: اصحاب من، أصحاب من) و فرشتگان هم در جواب وی بگویند: (شما نمیدانید که بعد از شما چه حوادثی [از قبیل ارتداد و عدم پیروی از شوری و امام مسلمین و جنگ با صحابه / م] به وجود آوردند.
[رعایت] انصاف چه قدر زیبا [اما متأسفانه] اندک است، و چه زیباست که انسان مفاهیم بزرگی که این حدیث بیان مینماید درک نماید، ولیکن با تعصب و متعصبین چه میتوان کرد.
[۷۰۰] بخاری، کتاب الرفاق، باب فی الحوض، حدیث شماره (۶۵۸۳). [۷۰۱] همان منبع، حدیث شماره (۶۵۸۳). [۷۰۲] بخاری، حدیث شماره (۶۵۹۳). [۷۰۳] المقالات والفرق، ص ۴. [۷۰۴] نهج البلاغة، ص ۶۲. [۷۰۵] الغارات، ثقفی ۲/۳۰۵-۳۰۷. [۷۰۶] اصل الشیعة واصولها، ص ۱۲۳-۱۲۴. [۷۰۷] ترمذی – کتاب الزکاة – حدیث (۶۱۴) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۷۰۸] مدت چند سالی است مسألهی مرگ و وفات فاطمهی بنت محمد جبه شهادت تبدیل شده که اگر به تقویم اوایل انقلاب ایران مراجعه شود در روز وفات فاطمه(س) شهادت مطرح نبوده است. / م [۷۰۹] الآمالی شیخ مفید، ص ۳۲۷-۳۲۸، حدیث شماره (۱۱) و أمالی، طوسی، ص ۹۴، حدیث شماره (۱۴۴).