عدالت صحابه محال است و عدالت مراجع تقلید بدون شک و تردید است!!
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ١ ٱلَّذِينَ إِذَا ٱكۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ يَسۡتَوۡفُونَ٢ وَإِذَا كَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ يُخۡسِرُونَ٣ أَلَا يَظُنُّ أُوْلَٰٓئِكَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ٤ لِيَوۡمٍ عَظِيمٖ٥ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٦﴾[المطففين: ۱-۶].
که [تهدید] فقط برای پیمانهی خرید و فروش نیست بلکه شامل هر نوع ارزیابی انسان و مردمی است.
چون اصحاب پیامبر را ارزیابی و موردمحاسبه قرار میدهند با ذرهبین تمام حرکات و سکنات و مسائل بسیار ریزشان مورد دقت و مشاهده قرار میدهند واما چون نوبت به ارزیابی و مقایسهی علمای شیعه و مراجع تقلید میرسد با پیمانهی دیگری – که از امور فراوانی چشمپوشی نماید – ارزیابی میشود که اگر صحابهی پیامبر دارای آن امور ناپسند مراجع میبودند، دنیا را در موردشان زیررو میکردند اما چنین اموری [ناپسند] دربارهی علمای شیعه، هیچگونه اثری بر عدالتشان وارد نمیسازد!
این همان بحران انصاف و سرپوشیدن وجدان است، علاوه بر آن ما از دوستان مدرسهای و همکارهای خود بحث نمیکنیم بلکه سخن ما دربارهی دوستان و پدر همسران محمد رسول خدا جاست.
شگفت اینکه علمای شیعه و متفکرین آنان از اهل سنت انتقاد مینمایند که برای کسانی عدالت را اثبات مینمایند که خداوند و رسول او آنها را تزکیه نمودهاند و همه چیزخود را در راه دین اسلام فدا کردهاند و سخت بر اهل سنت میتازند که قول به عدالت صحابه تقدیسی است که آنان شایسته آن نیستند، اما هنگامیکه بحث مراجع تقلید مطرح میگردد میزان و معیار تغییر میکند و واژهی عدالت معمولی گشته و مستحق سرزنش و درنگ و تأمل نیست.
[خواننده عزیز] چنین تصور نکنید که من مبالغه میکنم، [خیر] این حقیقتی آشکاری است که هر انسان با انصافی که با دلیل و برهان قانع گردد آن را احساس و درمییابد.
همواره از خود میپرسم چگونه یک فرد شیعی با انصاف نکوهشهای علمای شیعه را در مورد صحابه تکرار میکند و با جدیت قضیه را مورد مناقشه و بحث قرار میدهد و چه بسا روزانه مسائلی را در رسالهی مرجع تقلیدی که از آن تقلید مینماید خوانده و در آن تأمل نمینماید یا چرا آن را با همان معیار و میزانی که صحابه را با آن ارزیای نموده ارزیابی نمینماید.
[به عنوان مثال] خوئی – پیشوای سابق حوزه نجف و ملقب به استاد استادان – در رساله علمیه خود به مقلدان و مراجع تقلیدانی که نزد وی تلمذ نمودهاند میگوید:
مسأله ۲۹- عدالت معتبر در مورد مرجع تقلید، عبارت است از استقامت بر جادهی شریعت مقدس، و عدم انحراف و تمایل به راست و چپ، به اینکه با ترک واجب و انجام عملی حرام مرتکب معصیت نگردد، و در این زمینه تفاوتی میان گناه صغیره و کبیره نیست.
و آیتالله سیستانی در رسالهی عملی خود [به نام منهاج الصالحین ۱/۱۶-۱۷] نظیر سخن [خوئی] را به مقلدین خویش میگوید: و آیت الله محمّد صادق روحانی در رساله علمیه [منهاج الصالحین ۱/۱۲] با این عبارت میگوید: عدالت معتبر دربارهی مرجع تقلید عبارت است از استقامت بر شریعت اسلام وعدم تمایل و انحراف از آن و اینکه با انجام حرام و ترک عمل واجبی مرتکب معصیت نگردد، و در این بابت میان گناه صغیره و کبیره تفاوتی نیست.
پس تزکیه خدا و رسول اکرم برای صحابه نیازمند مناقشه و جدال و گفتگو و تحقیق است اما تزکیه مراجع تقلید و تصریح بر عدالت آنان با این صورت مبالغهآمیز از هر نفر شیعی نیازمند مناقشه و انتقاد نیست!!!
شگفت برای آنانی که از انصاف و واقعگرائ و تحقیق علمی حرف میزنند و بر آن اشک [تمساح] میریزند؟! با چه سندی و توجیهی عدالت را [با آن شروطی که برای عدالت قائلاند] به مراجع تقلید نسبت میدهند؟! به نظرم توجه و نگاهی دقیق در کشمکشهای داخلی میان مراجع تقلید و مقلدین آنان کافی باشد تا معلوم سازد آنچه امروز شیعه اثنا عشری دربارهی عدالت و نزاهت مراجع تقلید – و اجتنابشان از گناهان صغیره چه برسد به گناهان کبیره ماننده ظلم و دروغ و جنایت و گمراهی – به آن قائلاند [چه اندازه] امری [بسیار] واقعی است!!
مقلدین شیرازی خامنهای را به ظلم بر مرجع راحلشان محمدحسین شیرازی - با تحمیل اقامت اجباری بیش از بیست سال بر او و تعدی بر جنازه اش و دفن او بر خلاف وصیت وی و ستم بر زایرین بارگاه وی که با زمین یکسان است شده – متهم مینمایند و تا حدی برخی از آنان القابی مانند، طاغوت، یا ابوبکر، عمر، و یزید به قصد نوعی [دشنام و تحقیر] بر او [خامنهای] اطلاق مینمایند، و در مقابل مقلدین خامنهای هم مرجعیّت شیرازی را به انحراف و افراط و فتنه و تشکیک در استحقاق مرجعیت شیرازی مورد اتهام قرار میدهند و با این وجود خامنهای نزد غالب شیعیان قائل به ولایت فقیه [طرفدار حکومت ایران] عادل بلکه او ولی أمر مسلمین است، و از دیدگاه شیرازیها برترین مرجع مذهب شیعه است، همچنانکه در اطلاعیه وفات وی از طرف نمایندگان شیرازی و نشریهی آنان وارد شده بود. او برترین مرجع تقلید شیعیان به شمار میآید.
اما مقلدین تبریزی و وحید خراسانی و دیگران مرجع [تقلید] محمّدحسین فضلالله را گمراه و گمراهکننده و تقلید از او را ناکافی به شمار میآورند، و در مقابل برخی از مقلدان فضلالله تبریزی و خراسانی و طرفداران آنان او را به تکفیری و فرصتطلب و افراطی متهم مینمایند و همواره هردو طرف مرجع خود عادل میدانند!
اما آیتالله جنتی [رئیس شورای نگهبان]، سیستانی [مرجع تقلید] را به نوکر و مزدور انگلیس توصیف نموده است و مقتدی صدر فرزند محمد محمدصادق صدر سیستانی را به عنوان مرجعیت ساکت در برابر حق توصیف نموده است.
متفکر شیعی زهیر اسدی مقالهای تحت عنوان [سیستانی در میزان] نگاشته است که در آن به حقایق مهمی اشاره کرده است از جمله [الغای جهاد توسط سیستانی که در مقدمهی رسالهی علمیهای که در اصل متعلق به استادش ابوالقاسم خوئی است به ذکر آن پرداخته است، که نقش سیستانی در آن رساله تنقیح برخی احکام است که او با استادش تفاوت نظر دارد، و مسألهی جهاد که قلهی برجستهی اسلام است در رسالهی وی حذف میشود!
و در مقابل از برخی مخالفین جریان «صدری» شنیدیم که آنان محمد محمدصادق صدر مرجع را به نوکر و مزدور نظام صدام حسین [حزب بعث] متهم میکردند، و مشکلی که هم برای وی پیش آمد تسویهی حساب با نوکری است که نقش آن به پایان رسیده است! و مرجع محمدباقر صدر هم از نقد در عدالتش نجات نیافته است، و یکی از استادان بزرگ حوزهی علمیهی قم به نام علی کورانی [۶۶۹]در مقدمهی کتاب (الحق المبین) دربارهی او میگوید: فکر او التقاطی و بیانگر مسیر واقعی اهل بیت نیست.
و اما شیخیه همواره کشمکش تلخ تاریخی را با سایر مراجع ادامه داده و پایان نمیدهند.
خواننده گرامی آنچه در مورد عدالت مراجع برای شما ذکر کردم تمام مطالب موجود خاص عدالت مزعوم مراجع نیست بلکه مشتی از خروار است که قلم و زبان از گفتن آن خودداری مینماید.
این همان مراجعی میباشند که میخواهند شما بدون تحقیق و چشمبسته به عدالتشان باور نموده و به استدلال اینکه نائب امام حجت عادل هستند در مسیرشان گام نهید.
همانا شما از شیعیان [علماء و عامه آنها] شگفتزده میشوید که در مورد مراجع مبالغه و افراط میورزند و آنها را تا حد تقدیس میستایند با این وجود به اختلافات حاد – که گاهی به تکفیر و تفسیق میانجامد – موجود میان برخی مراجع آگاهاند، در حالیکه آنان با تمام گستاخی تیرهای [تهمت و افترای] خود را به طرف صحابه نشانه میگیرند، و حتی گاهی هم از بیپرواییشان در فهم نصوص و تلاش در پی انحراف آن برای خردهگیری از صحابه بدون ترس از خداوند انسان شگفتزده میشود، که برای نمایانشدن آنچه ما میگوئیم لازم است اهل انصاف تحقیق نمایند.
[۶۶۹] او عضو سابق حزب الدعوة است که محمدباقر صدر تأسیس نموده است، و بعد از اینکه مخالفت صدر برای تشیع واقعی معلوم گردید شاگرد او [کورانی] بر علیه حزب شوریده و افراد آنرا مورد نکوهش قرار میدهد.