صحابهی رسول خدا آنچنانکه کتب شیعهی اثناعشری و علمای آنها به تصویر کشیدهاند
چون صفحات کتب شیعه اثناعشری را ورق میزدم گاهی صحابه را به ارتداد و گاهی به توطئهچینی بر علیه امام علی و تلاش در نابودی پایهی دین متهم میکردند و چنین خیال میکردم که در حال ورقزدن سیرهی ظالمین و کفار مکه از قبیل ابوجهل ابولهب، امیه بن خلف و یا دیگران میباشم ولی در مقابل چیز دیگری میدیدم.
این دستهی ملعون و ظالم – همچنانکه کتب شیعهی اثناعشری ذکر میکنند – کسی نیستند جز دستهای که در بدر و احد و خندق و غیره همراه پیامبر جهاد و نبرد کردند و صبر و مجاهدت نمودند و به خاطر رفعت و اعتلای این دین خانواده و فرزندان خویش را تنها گذاشتند!!!
و آنچه در اینجا نقل میکنم نمونهی سادهای است که در مورد صحابهی رسول خدا گفته میشود.
تیجانی آنها را چنین توصیف میکند [۶۰۷]: (صحابه پیامبر را خشمگین کردند، ... گمراه شدند بر وی دستدرازی نمودند) (حق او را رعایت نکردند و برای او احترامی قائل نشدند و با او عناد و مخالفت مینمودند، و با فرمان پروردگارشان مخالفت کردند [۶۰۸](خود را در جایگاه او قرار دادند) (شایستهی هیچ گونه احترامی نیستند) (کمخردان را اجیر کردند تا احادیثی در مناقب و فضایل آنان وضع نمایند [۶۰۹]از دین برگشتند مستحق ثواب و غفران خداوند نیستند، از جهاد کنار کشیدند و به دنیا تکیه زدند [۶۱۰]، مرتد شدند دین را تبدیل و تغییر دادند و گفتند شنیدیم و سرپیچی کردیم. [۶۱۱]
و نوری طبرسی نیز صحابه را چنین توصیف مینماید و میگوید: آنان که بر حالتی میان جهل و حماقت و عناد و سرگردانی با زبان ایمان آوردند تا از ریختهشدن خون خود جلوگیری کنند، از دین برتافته و در مسیر جاهلیت سرگردان شدند و همت خویش را در ترویج کفر خود مصروف داشتند، و ستمگرانی بودند که از مخالفت نهی و فرمان آنان بیم میرفت، و در میانشان [صحابه] فردی یافت نمیشد که امید خیری از آن داشت و از شر آن [امید] ایمنی داشت، و جای هیچ تردیدی نیست که آنان از لحاظ ارزشی پستترین و از لحاظ تدبیر ناتوانترین و گمراهترین و از نظر رأی و فطرت و جایگاه، احمقترین و شقاوتمندترین مردماند. [۶۱۲]
و خمینی رهبر انقلاب ایران نائب سابق امام زمان در کتاب «كشفالاسرار» صحابه را چنین توصیف میکند: آن صحابیها که چیزی جز دنیا و دستیابی به قدرت برای آنان اهمیت نداشت، قرآن را تنها بهانه و دستاویزی برای دستیابی به نیتهای فاسد خویش قرار داده بودند، و به آسانی به اخراج آیاتی – از کتاب خدا – که برخلافت بلافصل علی÷و امامت ائمه دلالت میکردند اقدام نمودند، و باری همیشه قرآن را از نگاه اهل دنیا کاهش منزلت دادند، به طوری که این ننگ و عیار تا روز قیامت در حق قرآن و مسلمانان ماندگار میماند [۶۱۳]و یوسف بحرانی نیز در توصیف صحابهی پیامبر میگوید: بلاهایی وارده بر دین از جانب آن مرتدین معاند بعد از مرگ پیامبر اسلام و غصب خلافت از وصی او امیرالمؤمنین، و هجومهای آن کفار بر او و انواع آزار و اذیت او بر آگاهان اهل ایمان و حقخواهان اهل خرد، پوشیده و پنهان نیست. [۶۱۴]
سخن دیگری زشتتر از سخن قبل میگوید: بدان که اخبار فراوانی دربارهی ارتداد برجستهترین صحابه بعد از رحلت پیامبر جروایت شده است و آن مصداق گفتار خداوند است که میفرماید:﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ١٤٤﴾[آل عمران: ۱۴۴].
و معلوم است که سرچشمهی این ارتداد چیزی جز رویآوردن بر گوسالهی سامری [۶۱۵]و نقض بیعت با وصی[علی] نیست. [۶۱۶]
و مرتضی محمدحسین نجفی میگوید: رسول خدا دچار اصحابی گردید که جز اندکی بعد از او [همگی] از دین مرتد شدند. [۶۱۷]
و نعمتالله جزائری میگوید: بیشتر صحابه بر نفاق بودهاند ولی آتش نفاقشان در زمان پیامبر پنهان بود، و چون پیامبر به جوار پروردگارش شتافت آتش نفاقشان برای وصی او [علی] زبانه کشید و به عقب و سیر قهقهرایی برگشتند، و لذا [از علی روایت کردهاند] که فرموده است: (همهی مردم بعد از پیامبر ججز چهار نفر سلمان، ابوذر، مقداد و عمار مرتد شدند) این روایت [از نظر جزائری] بدون ایراد و اشکال است [۶۱۸]...!! این صورت و تصویری از صحابهی پیامبر است که اینها [شیعه] تعریف مینمایند، و قرآن مسلمانان نیز حقیقت دیگری از آن بیان میکند. و آن را آشکارا مطرح مینماید تا اینکه در گوش آنها [شیعه] طنینانداز شود!
[۶۰۷] مجموعهی این سخنان که در لابلای کتاب ثم اهدیت [ترجمه فارسی آن آنگاه هدایت شدم است] پراکنده شده است. [۶۰۸] ثم اهدیت، ۸۸-۸۹. [۶۰۹] ثم اهدیت، ص ۹۲-۹۳. [۶۱۰] ثم اهدیت، ص ۹۶ و ۱۰۰-۱۰۱. [۶۱۱] ثم اهتدیت، ص ۱۰۴-۱۰۷. [۶۱۲] نوری طبرسی در کتاب فصل الخطاب، ص ۴۷، باب اول (دلیل دوّم). [۶۱۳] كشف الاسرار، ص ۱۱۴. [۶۱۴] حدائق الناصرة، ۱/۴-۵. [۶۱۵] منظورش از آن ابوبکر صدیقساست. [۶۱۶] الشهاب الثاقب في معنی الناصب، ص ۲۰۲. [۶۱۷] السیعة من السلف، ص ۷. [۶۱۸] الانوار النعمانیه، ص ۸۱، (نور مرتضوی).