اعتراف مهم شیخ حسین مدرسی طباطبایی
او در کتاب (تطور المبانی الفكریة التشیع في القرون الثلاثة الأولی) مینویسد: سالیان درازی از انتشار حدیث شریف و بسیار مشهور پیامبر جکه در آن به آمدن ۱۲ خلیفه یا ۱۲ امیر قریش مژده میدهد سپری شد و در بعضی از نسخهها آمده بود که پس از آنها هرج و مرج شدیدی مردم را فراخواهد گرفت. اهل سنت از آغاز به این حدیث توجه خاصی کردند و آن را نسل به نسل روایت کردند. تا اینکه در دوران ولید دوم (۱۲۵-۱۲۶ ه) زمانی که فعالیت مخالفان امویان شدت پیدا کرد و نشانههای شورشی که خلافت اموی را ساقط کرد آشکار شد، در این زمان مردم در همه جا آن حدیث را روایت میکردند. در آن هنگام معتزلیان اولیه (که مخالفانشان آنها را قدری نام نهادهاند) و شورشیان پیرامون یزید بن ولید گردهم آمدند تا تهدیدی برای حکومت استبدادی به وجود آورند. بلکه شواهد نشان میدهد که در دوران پایانی حکومت هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ ه) زمانی که مسأله ولایتعهدی او دچار مشکلات و موانع فراوانی شد و عواقب آن حکومت بنیامیه را دچار تزلزل کرد، بنیعثمان که دچار ترس فراوانی شده بودند و در آن دوران به سر میبردند این حدیث راتکرار میکردند و معتقد بودند که منظور از آن، سه خلیفه اول که آنها را راشدین مینامیدند و خلفای مورد اجماع بنیامیه است که نهمین خلیفه هشام بن عبدالملک بود و آنها [بنیعثمان] مدت پس از آن را دوران حاکمشدن هرج و مرج میدانستند ... و برخلاف بنیعثمان که در پایان دوره اموی این حدیث را ترویج و بدان توجه خاصی میکردند، شیعیان به آن اهتمام نداشتند و جز افراد خاص و یاران ویژه امامان که از اسرار آنها اطلاع داشتند کسی به نقل و ضبط آن اهمیتی نمیداد. زیرا شیعیان به علت اعتقادشان به اینکه سلسله امامت تا پایان دنیا ادامه خواهد داشت توقع داشتند تعداد امامان بسیار بیشتر از این باشد. در حقیقت در هیچکدام از کتابهای شیعی که در پایان قرن دوم و قرن سوم تألیف شدهاند یا کتابهایی که قبل از پایان قرن سوم تألیف شدهاند و از تحریف مصون ماندهاند، این نکته ذکر نشده است که این حدیث توجه مؤلفان شیعی را به خود جلب کرده باشد یا هیچ کس از میان آنها گمان نمیکرده است که این حدیث به آنها ارتباط دارد. بلکه چنین پیداست که درباره این حدیث مشهور تردید داشتهاند. شاید آنها پس از آنکه مشاهده کردند که بنیعثمان آن را تکرار میکنند و در ناآرامیهایی که خلافتشان را ساقط کرد به نفع خود از آن استفاده میکنند، این حدیث را برخلاف اعتقادات شیعه دانسته باشند. بنینوبخت به این حدیث اشاره نکردهاند، همچنین به این حقیقت که امامان دوازده نفرند. حتی سعد بن عبدالله اشعری قمی و ابن قبه در آثارشان که در دسترس همگان است به آن اشاره نکردهاند. آنها همگی در پایان قرن سوم و همزمان با غیبت صغری زیستهاند، تا اینکه میگوید: «از میان مؤلفان شیعه اولین کسی که مسأله دوازده امامیبودن را مطرح کردند دو محدّث بزرگ شیعه یعنی علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق) و محمد بن یعقوب کلینی بودند که در سالهای پایانی غیبت صغری زیسته و در همان دوران هم یعنی سالهای ۳۲۸ و ۳۲۹ ه. از دنیا رفتهاند. علی بن بابویه قمی در مقدمه کتاب (الإمامه والتبصره) میگوید که زمانی که برخی از شیعیان معاصر خود را مشاهده کرد که درباره اصول مذهب حق دچار تردید میشوند این کتاب را تألیف کرد که در آن بعضی از احادیثی را گرد آورد که تعداد امامان را دقیقاً مشخص مینماید تا شیعیان مطمئن شوند که مذهبشان راه مستقیم است. این درحالی است که کلینی در (الكافی) فصلی را به روایاتی اختصاص داده است که در آن تعداد امامان دوازده نفر ذکر شده است. با این وجود این فصل در قسمت مناسبی از کتاب قرار نگرفته است و گمان میرود سالها بعد خودمؤلف آن را به کتاب افزوده است.» [۵۳۶]
[۵۳۶] تطور المبانی الفكریة للتشیع في القرون الثلاثة الأولی، ص ۱۵۶، ۱۶۲.