هنگامی که حبّ و دوستی به کینه و دشمنی تبدیل میشود ... .
بیتردید حب و دوستی اهل بیت÷، یاری، نصرت و پشتیبان آنها بودن معنایی ایمانی و دلنشین دارد که تا هر زمانی که این حب و دوستی ایمانی و شرعی عاری از تحریفات یاوهگویان باقی بماند احساسات صادق و پاک مسلمانان برای آن به جوش درمیآید.
ولی هنگامی که از حدود شرع و قانونی خود تجاوز کند به کینه و دشمنی با آل بیت پیامبر جتبدیل میشود و این بدان سبب است که دروغ بافتن و از خود حرف درآوردن و نسبت دادن اهل بیت به آنچه که برخلاف دین و اخلاقشان است به هر صورتی که باشد نمیتوان آن را حب و وفاداری نسبت به اهل بیت÷دانست، بلکه درست عنوان نفرت و خصومت را به خود میگیرد!
اگر میتوانستیم مثلاً از مسیح÷نظر و دیدگاهش را در مورد کسی که به نام حبّ و دوستداری از او درباره اوصاف او غلو میکند و یا اقوالی که او آنها را نگفته به او نسبت میدهد، بپرسیم که آیا ممکن است این گونه دوستداشتن را نیکو بشمارد و آرزوی دیدن آن فرد را در بهشت نزد پروردگار مقتدر کند یا اینکه از او به بدی یاد میکند خود از او و فسادی که در دین خدا و عقاید مردم به وجود آورده است مبرا و پاک میداند؟
قطعاً منفورترین افراد نزد حضرت عیسی ÷کسانیاند که در اوصاف او غلو کردند و او را یکبار همتای خداوند و یکبار به عنوان پسر خدا لقب دادند و تحریفاتی از عقاید بتپرستی ابداعی خود را به جای رسالت الهی حضرت عیسی÷، جایگزین کردند و آن را دین مسیح÷خواندند و خود و دیگران را با آن قانع کردند!
همچنان که خداوند در درباره دیدگاه و نظر حضرت عیسی÷در مورد مسیحیها در سوره مائده در ضمن آیههای ۱۱۶ و ۱۱۵ چنین میفرماید:
﴿ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ ١١٦﴾[المائدة: ۱۱۶].
«آیا تو به مردم گفتهای که به جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید [و ما دو نفر را پرستش کنید؟.]»
حضرت عیسی÷خود را از ادعای آنها مبرا و پاک میشمارد و میگوید:
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ١١٧﴾[المائدة: ۱۱۶-۱۱۷].
«[عیسی میگوید:] خداوند تو را منزه از آن میدانم [که دارای شریک باشی.] شایسته نیست برای من چیزی را بگویم [و بطلبم که وظیفه و] حق من نیست. اگر آن را گفته باشم بیگمان تو از آن آگاهی. تو [علاوه بر خدا هر گفتار من] از راز درون من هم با خبری، ولی من [چون انسانی بیش نیستم] از آنچه بر من پنهان میکنی بیخبرم. زیرا تو دانندۀ رازها و غیبهایی [و از خفایا و نوایای امور باخبری.] من به آنها چیزی نگفتهام مگر آنچه که مرا به گفتن آن دستور دادهای [و آن] اینکه جز خدا را نپرستید که پروردگار من و شماست [و من و شما را آفریده است و همه بندگان مطیع اوییم.] من تا آن زمان که در میان آنان بودم از وضع [اطاعت و عصیان] ایشان آگاهی داشتم و زمانی که مرا از دنیا خارج کردی و میراندی، تنها تو مراقب و ناظر ایشان بودهای [و افکار واعمالشان را تحت نظر داشتهای] و تو بر همه چیز آگاهی.»
آری ... مسیحیان همه این ادعا را کردند و برای درستی آن روایتها و داستانها و رویاهایی دروغین جعل کردند. کلیساها و صلیبها را ساختند و تصاویر حضرت مسیح÷را کشیدند و مجسمههایی را که به صلیبکشیدن مسیح خداوند را نشان میداد برپا کردند و در این راه از مال و ثروت خود مایه گذاشتند و وقت خود را صرف پرداختن به این امور کردند. خونها ریخته شد ... همه این کارها به خاطر وجود اوهام و توهماتی بود که فقط با تکیه بر متشابهات بنا شده بودند!
پس این نوع حب و دوستی که افسار گسیخته و بیبرنامه باشد، هم برای آن فرد و هم برای دیگران شوم و ناپسند است و اگر فرد مسلمان بر اصولی غیر از تقوا و اعتقاد به دین خداوندِ یکتا، افراد نیکوکار را دوست بدارد در حقیقت از دین واقعی فرسخها دور شده است. در این رابطه موارد بالا به نسبت اهل بیت با مسیح÷زیاد فرقی نمیکند، پس منفورترین افراد نزد اهل بیت کسانی نیستند که آشکارا با آنها دشمنی میکنند و به آنها توهین میکنند، زیرا اینها دشمنان آشکار و انسانهای رسوا و درمانده هستند. بلکه خطر جدی از ناحیه کسانی است که خود را از اهل بیت میدانند و درباره آنها حرف میزنند و غلو میکنند و صفات خداوند را به آنها نسبت میدهند و به جای رسالتی که خود شخص پیامبر جحامی آن بود اصولی را آوردهاند که فقط در عنوان و طنینانداز بودن شعارها با رسالت پیامبر جمطابقت و همخوانی دارد!
امام صادق÷در این باره میگوید: «در غیاب ما هیچ کس برای ما دشمنتر از فردی نیست که به مودت و محبت ما تظاهر و در آن ادعا و انتسابهای ناروا وارد کند.» [۸۹]
همچنین میگوید: «بیتردید کسانی که در پیروی و تبعیت اهل بیت ادعاها و انتسابهای دروغینی را وارد میکند افرادی هستند که از یهودیان، مسیحیان، زردتشتیان و مشرکان گناهکارتر و مجرمترند.» [۹۰]
همچنین میگوید: «خداوند هیچ آیهای را درباره منافقین نازل نکرده است مگر اینکه دربارۀ افرادی باشد که در تشیع و پیروی از اهل بیت ادعاهایی نادرست و غلط دارند.» [۹۱]
در واقع اهل بیت پیامبر جدر برابر بدعتهایی که مردم در زمان حیات آنها و یا بعد از آنان به وجود میآورند، و هیچ ارتباطی هم به عقیده، دین و اخلاق آنها ندارد، هیچ گونه مسئولیتی به عهده ندارند. بلکه این غالیان هستند که مسئولیت این امور را به عهده دارند. خداوند نیز در روز قیامت آنها را درباره این امور بازخواست میکند.
حتی امام علیسنیز از خودش میپرسد: «آیا تو بودی که به مردم گفتی در هنگام سختیها به تو پناه بیاورند و خداوند همیشه جاوید را فراموش کنند؟» [۹۲]
چه بسا از امامان اهل بیت یکی بعد از دیگری پرسیده شود: آیا شما بودید به مردم گفتید که ما را بر همه پیامبران و فرستادههای خداوند جز محمد جبرتری دهید؟
آیا شما به مردم گفتید که ولایت شما بر پیامبران عرضه شده و شما آن را به عنوان شرطی برای قبول اعمال بندگان قرار دادید؟
قطعاً همه اینان از این ادعاهای باطلی که به دروغ و بهتان به آنها نسبت داده شده و نیز از کسانی که آن را به ایشان نسبت دادهاند خود را پاک و مبرا میدانند.
اهل بیت در مقابل این افکار [۹۳]و اتهامهایی [۹۴]که مدعیان تشیع به غیر حق به مخالفشان نسبت میدهند و نیز در مورد حلالشمردن لعنتفرستادن و توهین به صحابه پیامبر هیچ مسئولیتی ندارند.
همچنان که اهل بیت سوءاستفادههای هر چند ناچیز واندک و نیز سرقت اموالشان که امروزه توسط رهبران و روسای بعضی از گروهها به اسم اهل بیت و فقط برای بدستآوردن سود شخصی خودشان انجام میگیرد. [۹۵]
در دوستداشتن اهل بیت تعادل و میانهروی بهترین کار است.
خداوند میفرماید که در هر دستوری که به بندگانش میدهد شیطان در دو صورت با این امر موافق است، یکی آنکه بندگان در انجام آن امر غلو و افراط کنند و دیگری در صورتی که در آن کوتاهی و سهلانگاری کنند.
در اینجا به بیان کلام زیبایی از امام علی در وصف نگاه مردم به او میپردازیم. امام علی میگوید: «دو گروه با نوع دید و نگاهی که به من دارند تباه میشوند: یکی آن که من را بسیار دوست دارند و این دوستداشتن مفرط آنان را به غیر حق میکشاند و دیگری گروهی که نسبت به من دشمنی و کینه فراوان دارند و این نفرت آنها را از مسیر حق خارج میکند. ولی بهترین گروه کسانیاند که: میانهرو و معتدلند. پس از این گروه باشید و به عامه مردم بپویندید. چون خداوند پشتیبان و یاریگر جماعت است و از دو دستگی و تفرقه بپرهیزید که چون که افراد تنها سریع به وسیله شیطان از مسیر الهی خارج و در گمراهی خود نابود میشوند همچنان که گوسفند تنها و جدا مانده از گله، نصیب گرگ میشود. [۹۶]
کسی که در کلام امام علی به خوبی دقت میکند میبیند که او به سه گروه اشاره میکند: شیعه، نواصب (دشمنان امام) و عامه مسلمانان (اهل سنت.)
نواصب کسانی که با امام علی کینه و دشمنی دارند و نفرت آنها از او تا حدی پیش میرود که به او ناسزا میگویند و بر او لعنت میفرستند و از او اظهار برائت میکنند!
گروهی هم که جانب افراط و غلو را دارند همان شیعیان اثناعشری هستند که ادعای عصمت امام علی و بزرگی امامت او بر تمام پیامبران الهی جز حضرت محمد جرا دارند و حتی ایمان داشتن به امامت او را به عنوان شرطی برای قبول اعمال دانستهاند!
واضح است که عامه مسلمانان که امام علی از آنها با عنوان (گروه میانهرو و معتدل) یاد کرده همان کسانی هستند که امام علی را دوست دارند و به ایمان و صداقت او گواهی میدهند و او را پسر عموی رسول خدا ج، سرور اهل بیت و صاحب افتخارات بزرگ در تاریخ اسلام میدانند و برخلاف نواصب (دشمنان) کافر او به فضایل او اعتراف میکنند و مانند شیعیان هم به افراط و غلو در اوصاف او نمیپردازند و اعتقاد دارند که فقط شخص پیامبر جمعصوم است، پس (یک پیامبر از هزار فرد ولی و نیکوکار بهتر است.)
[۸۹] (رجال الکشی)، صفحه ۳۷۳، روایت شماره ۵۵۵.
[۹۰] (بحار الأنوار)، جلد ۶۵، صفحه ۱۶۶ و (رجال الكشی) صفحه ۳۶۴ – روایت شماره ۵۲۸.
[۹۱] (رجال الكشی) صفحه ۳۶۶ – روایت شماره ۵۳۵ و معجم رجال الحدیث خوئی، جلد ۱۵، صفحه ۲۶۵.
[۹۲] دعای (حلال المشاكل) از دعاهایی است که در بین شیعههای عراق و ایران و کشورهای خلیج بسیار رواج دارد و رگههایی از شرک برای خدا در آن وجود دارد، زیرا در این دعا از امام علی درخواست نصرت و حل مشکلات را دارند، و با تمام دلشکستگی و فروتنی از او طلب رفع بلاها و جلب خیرات و دفع ضرر میکنند.
متن دعا چنین است:
یا أبا الغیث أغثنی
یا علی الدرجات
ای فریادرس همه و ای کسی که درجهای والا داری به فریادم برس.
حلّ عقدتی بك قیدی
أنت لی إن ناب اهدی
گره مشکلاتم را که فقط به دست تو باز میشود بگشا، در مشکلات من فقط تو را دارم.
أنت لی إن حط قدری
یا محل المشكلات
اگر من کم ارزشم مهم نیست ای حلال مشکلات چون من تو را دارم.
سیدی انت منائی
سیدی انت رجائی
ای سرورم تو تنها پناهگاه و امید هستی.
لك أخلصت ولائی
یا محل المشكلات
ای برطرف کننده مشکلات محبت و دوستیام فقط برای توست.
سیبدی أنت سندی
سیدی أنت عمادی
سرورم تو تکیهگاه و مورد اعتماد من هستی.
في مماتي ومعادي
یا محل المشكلات
آشکار میشود که در هنگام مرگ و در آخرت نیز فقط تو پشتیبان و تکیهگاه من هستی ای حلال مشکلات.
یکی از دوستان ما برای تهیه چند کتاب به یکی از کتابخانههای شیعی میرود، ماجرای جالبی دربارۀ این دعا برای اتفاق میافتد میگفت: من نزد کتابفروش بودم که زنی آمد و گفت که کتاب حلال مشاکل را میخواهد ما من هم حس کنجکاویام گل کرد به آن زن گفتم: این کتاب درباره چه چیزی بحث میکند؟ دعا را همراه اعتقادات در مورد آن را برایم توضیح داد.
به او گفتم ... سبحان الله ... فکر میکنی که علی بن ابیطالبی که نتوانست مشکل خود را در مقابل ابوبکر و عمر حل کند، میتواند مشکل تو را برطرف کند!! زن گفت: خفه شو و خدا را شکر میگویم که از شر او آسیبی به من نرسید.
[۹۳] علامه یوسف بحرانی در کتاب (الشهاب الثاقب) به بیان نقلقولهایی از علمای بزرگ شیعه اثناعشری میپردازد که در آن مخالفان شیعیان اثناعشری کافر محسوب میشوند و غسلدادن و نمازخواندن بر میت آنها حرام است.
برای نمونه شیخ مفید در کتاب (المقنعة) میگوید: «برای اهل ایمان جایز نیست که شخصی از مخالفان ولایت را غسل دهد و بر جسد او نماز بخواند! مگر هنکام ضرورت ان هم از جهت تقیه ونباید در نماز برایش دعا کند بلکه او را لعنت کند »
[۹۴] رهبر انقلاب ایران آیتالله العظمی (امام خمینی) در (المكاسب المحرّمة، جلد اول، صفحه ۳۷۹-۳۸۰) درباره غیرشیعیان میگوید: «هیچ شک و شبههای در این نیست که نباید به آنها احترام گذاشت، بلکه این امر همچنان که محققان اهل تشیع گفتهاند از ضروریات مذهب تشیع است. علاوه بر این کسی که در اخبار این اختلافات تأمل کند بدون هیچ شکی توهین و اهانت به اینها را روا و جائز میداند. امامان معصوم نیز چه بسیار بر آنها طعن و لعنت میفرستادند و از آنها به بدی یاد میکردند. مثلاً ابوحمزه از امام محمد باقر÷نقل قول میکند «به او گفتم: بعضی از یاران به بدگویی مخالفانشان میپردازند و به آنها افترا میزنند. امام محمد باقر÷گفت: دوری جستن از آنها بهتر است. ای ابوحمزه همه مردم تجاوزگر و ظالم هستند جز شیعیان ما ... .» پس افترا و بدگویی آنها جایز است. ولی دوری کردن از آنها بهتر و نیکتر است. ولی این امر جز برخی از موارد مشکل است. صاحب الجواهر چه قدر زیبا گفته است که «به درازا کشاندن سخن در مورد آن مانند اتلاف وقت به دنبال چیزهای بدیهی و آشکار است!» پس اگر رهبر انقلاب و امام بزرگی که علما و عوام اهل تشیع به او افتخار میکنند این چنین بگوید، دیگر چه انتظاری از بقیه مردم میرود؟!
[۹۵] میتوانید در مورد مسأله خمس به تفاسیر اهل سنت درباره آیه خمس و تطابق آن با تفاسیر شیعه اثناعشری رجوع کنید. سپس در کشمکش تاریخی نمایندگان نواب مهدی منتظر بر اموال شیعه و مبارزه امروزه بین مسئولان و مراجع و دیدگاههای خیالی آنان درباره ظهور امام مهدی با رعایت انصاف به مطالعه بپردازید.
آیتالله العظمی احمد حسینی بغدادی در نطقی صریح و خطیر به این نکته اشاره میکند و میگوید: «امروز ما با چشمان خودمان میبینیم که یکی از مراجع دینی نجف با تمام توان و استراتژی خود میخواهد یکی از نزدیکان خود را برای مقام مرجعیت امامت انتخاب میکند و از رزق و کسب و کار زحمتکشان و محرومان برای او سرمایهای هنگفت فراهم آورده است و این شخص بر طبق اجماع علمای حوزه مجتهد نیست و تنها نماد و دکوری از مجتهدین است. میگویند او درباره هر موضوعی نظر میدهد. الآن به همه امور واقف است و با اسراف کامل انفاق میکرد و از آن لذت میبرد و از غضب خداوند و کینه مستمندان هم نمیترسید و فکر میکرد که هرگز اجلش فرا نخواهد رسید و هیچ حساب و کتابی در کار او نمیشود و کسی ناظر اعمال او نیست. حتی حرام و حلال و مرگ و رستاخیز را نیز فراموش کرده و عاقبت جاهطلبیهای آن شخص گمراه کننده این بود که خداوند وقتی به طور ناگهانی و بدون علت جان خلیفه مورد نظارت او را بگیرد، این امر بر اساس مداولۀ (گردش و پیدرپی آمدن) قرآنی است که خداوند میفرماید: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾[آل عمران: ۱۴۰].
بغدادی میگوید «من به خاطر اینکه گریه میکنم و رنج میکشم انتقاد میکنم نه به خاطر اینکه از او بدم میآید و با او دشمنی دارم با روشهای علمی اینان را مورد انتقاد قرار میدهم. چون میخواهم در سطح مسئولیت جنش تاریخی اسلام باشند و از مرجعیت دینی انتقاد میدهم چون که برای مفهوم حوزه متعهد علمیه هیچ احترامی قائل نمیشود. همچنین حیات فکری را به نقد میکشانم چون که من بدون هیچ شرط و اقتناعی و بدون هیچ نظریه و اصول فکری با سختیهای آن زندگی میکنم. اشک تمام قربانیهای این حوزههای دینی از چشم من جاری میشود و اندوه آنها در قلبم است و دردهایشان من را جریحهدار میکند، نه برای اینکه من قدسیم بلکه بخاطر اینکه من انسانی دردمند و اندوهگینم که عذابم خوروی را تصور و تجربه میکنم با آن کاملاً از نزدیک زندگی میکنم» [حق الإمام في فكر السید البغدادی صفحه ۶۵-۶۶] و مطلب جالبی که الآن میخواهم بگویم آن است که مراد از سخنان بغدادی، آیتالله العظمی ابوالقاسم خوئی و دو پسرش محمد و عبدالمجید است! مهمتر از همه اینها درباره موضوع خمس اعتراف یکی از مدعیان جانشینی، مهدی منتظر یعنی [محمد بن علی شلمغانی] است، هنگامی که با ابوالقاسم بن روح بر سر نیابت و جانشینی قائم غائب و نزاع داشت و از مردم خمس را گرفت. ابوالقاسم پیروز شد و به شلمغانی فرصت قلع و قمع اموال خمس را نداد. شلمغانی میگفت «هنگامی که با ابوالقاسم بن روح به نزاع پرداختم میدانستم دارم چه کار میکنم بر سر این موضوع [خمس] با همدیگر دعوا میکردیم همچنان که سگها بر سر لاشهای با همدیگر دعوا میکنند» [کتاب (الغیبة)، طوسی، صفحه ۲۴۱].
جالب اینجاست که در بعضی از کتابهای شیعه با نص صریح آمده که هر کس به آنها خمس را نپردازد، حرامزاده و زناکار است!! علامه یوسف بحرانی در کتاب (الكشكول جلد ۳ صفحه ۱۶) یکی از موضوعات را عنوان (یکی از اسباب زنا، خوردن خمس است) میآورد و با تأکید در مورد آن میگوید: «با اخبار متواتر در مورد حلال بودن مال خمس برای شیعه به خاطر پاک کردن اولاد آنها آمده است. همچنان در بعضی از اخبار زنا که سبب به وجود آمدن نسب خبیث است به عنوان سبب خوردن خمس توسط مخالفان شیعه ذکر شده است»! پس طمع به خوردن حرام اموال دیگران به این حد میرسد!
[۹۶] نهجالبلاغه، صفحه ۱۲۷ در ذیل (ومن كلام له÷ وفیه یبین بعض احكام الدین ویكشف للخوارج الشبهة وینقض حكم الحكمین).